آیا فرار از میهن، خانواده را نجات میدهد؟
در این اواخر همه از میهن خود فرار میکنند، گویا این خانوادهگرایی و امیدی برای نجات خانواده است. اما آیا بهراستی چنین است؟ دقیقا عکس این صادق است و این سُرخوردن به مرحله نابودی است.
در این اواخر همه از میهن خود فرار میکنند، گویا این خانوادهگرایی و امیدی برای نجات خانواده است. اما آیا بهراستی چنین است؟ دقیقا عکس این صادق است و این سُرخوردن به مرحله نابودی است.
تعریف خانوادهمداری نزد ما به نجات روزانه تقلیل یافته است. اما آیا چیزی که نجات داده میشود، چیست؟ سیستم حاکم تمام انحصاراتش را بهکار گرفته و تمام خواستههایش را در آن فشرده نموده و بازهم دستبردار نیست. این رویکرد بزرگترین بیمسئولیتی از طرف سرپرست خانواده است. طرف ۱۰ بچه بهدنیا میآورد و بعد میگوید: «وظیفهام را بهجای آورده و خانواده را نجات دادم.» این جرم است. چرا جرم است؟ چون از میهن بریده، از حقیقت مبارزه بریده، چنین فردی اصلاح نخواهد شد، بچهای هم که او بزرگ کند، بهجایی نمیرسد. بچههایی هم که مطیع و زحمتکش باشند، در شرکتها و انحصارات بزرگ بهشدت کار کرده و استثمار میشوند، نگهبانی و مشاغلی خیلی سخت و حتی پلید را با آنان انجام میدهند. مسلما اینها نیز آیندهی خوبی نخواهند داشت. کسانی که در اروپا بودهاند این را زیاد دیدهاند. چنین سرپرست خانواری از همان ابتدا راهش غلط بوده است.
قطعا باید در مقابل این بایستیم و بگوییم این راهی غلط است. باید بهدرستی از خانواده حمایت کنیم و آیندهای درست برای فرزندان ایجاد کنیم. این یکی از اهداف طبیعی حزبمان است. دلیل اصرار ما بر این موضوع این است که شما از مناسبات ارتجاعی دفاع میکنید و تحت تاثیر شدید آداب و رسوم کهن قرار دارید. اما انسان باید بداند که مطابق چه ارزشهایی زندگی میکند. مسئله نه جوان و نه پیربودن است، بلکه رسیدن به یک دید و نگرش درست است. آنگاه وضعیت خود را مطابق آن دیدگاه درست ارزیابی کنید.
در این زمینه کودک و افتادن و بلندشدنش و برخوردهای غلط با آن را دیدهاید؟ این از جنبه عملی به چه معنی است؟ برای نجات جوانانمان از این دید اشتباه باید انقلاب برپا کنیم، از راه انقلاب آنان را آموزش دهیم و از راه مناسبات انقلابی شخصیت آنان را شکل بدهیم.
این یعنی اینکه در روابطی آزادانه همدیگر را بشناسند و خانوادهی برآمده از ارتباطات آزاد، موفق خواهد بود. ما باید در حزبمان در این زمینه آموزش داخلی را تقویت کنیم. تنها غالبآمدن بر جوانب منفی کافی نیست، بلکه باید جوانب مثبت خودمان را نیز برای رابطه برابر و آزاد تقویت کنیم. باید روابطی فرادوستی حاکم باشد.
در این راستا باید جسور باشیم، پکک باید در این زمینه خودش را بیشتر رشد بدهد.