ایران و راه پر از فراز و نشیب انقلاب
"انقلاب زن، زندگی، آزادی" که توسط رهبر آپو جامعهشناس و متفکر سرشناس بهعنوان فلسفهای نوین برای زندگی آزاد ارائه شده، ترس بزرگی را در میان بخش کثیری از حاکمان درست کرده است.
"انقلاب زن، زندگی، آزادی" که توسط رهبر آپو جامعهشناس و متفکر سرشناس بهعنوان فلسفهای نوین برای زندگی آزاد ارائه شده، ترس بزرگی را در میان بخش کثیری از حاکمان درست کرده است.
انقلاب پس از یکسال از فراز و نشیب درد بهدنیا آمدن یک زندگی شایستهی انسان و افراد جامعه ایرانی؛ به مسیرش ادامه میدهد و وارد دومین سالش میشود. این انقلاب در این یک سال از شروعش؛ فرهنگ و قواعد نوینی را ایجاد نموده است. این فرهنگ نیز فرهنگ زن و زندگی و آزادی بوده است. ایران یک نام زنانه و لقب یکی از الهههای پیش از پیدایش جامعه طبقاتی و حاکمیت مردسالار بوده است که در این سرزمین حیاتی بدون مشکل و آشتیانه را بهسر بردهاند و تعادل مابین فرد و جامعه و حکومت را نگهداشته است. پس از طی چند مرحله و کنترل ارزشهای زنانه جامعه؛ احتمالا نام ایران با تغییراتی روبرو شده؛ اما جوهر خود را حفظ کرده است.
کشور ایران بهدلیل نقش و جایگاه تاریخی و اجتماعی خود دارای پتانسیلی عظیمی است که میتواند در کنار پیشاهنگی فرهنگ هلال زاگروس-توروس برای یک فلسفه نوین زندگی نیز نقش فعال و کارا داشته باشد. این فلسفه نیز میتواند بر همه خاورمیانه و جهان تاثیرگذار باشد. همان طور که در انقلاب زن،زندگی،آزادی دیدیم؛ چگونه در مدت چند ساعت و روز این شعار بر سر زبانها افتاد و همه اقشار و افراد در ایران و منطقه و جهان آن تکرار نمودند. همین مثال این را بهخوبی روشن میکند که کشور ایران صاحب چنان جایگاه اجتماعی و فرهنگی و تاریخی است که هر نوع تغییر یا بازگشتی در این کشور ؛ موجب حرکت و تغییر در سطح جهان خواهد شد. لذا انقلاب زن، زندگی، آزادی که توسط جامعهشناس و متفکر و ایدئولوگ بزرگ عبدالله اوجالان بهعنوان فلسفهی نوینی برای زندگی آزاد بهمیان آمد، موجب ترس و دلهره در میان بخشی از حاکمان دنیا شد. این ترس و اضطراب تنها مقامات رژیم ایران را در برنگرفت؛ بلکه بهسرعت در سطح منطقهای و جهانی هم سیستم مردسالار و ذهنیت منجمد مردسالار و سیستم حکمرانی را نیز فراگرفت. این بود که بهنوعی از در مخالفت با آن درآمدند و خواستند آن را به بیراهه بکشانند.
با وجود همه تلاشهایشان نتوانستند اهداف کثیفشان را بر انقلاب و انقلابیون تحمیل و القاء کنند یا جریان انقلاب تغییر دهند. زیرا این انقلاب انقلابی فکری و پویاست و هرکسی بخواهد با منطق و رویکرد حکمرانی و اقتدارگرایی با آن برخورد کند، یا نهایتا انقلاب وی را به خارج از دایره انقلاب پرت میکند یا با دست خودش گور خودش را آماده میکند. از روی اجبار هم باشد؛ برخی از کشورها و مقامات دولتی آنان برای منافع کشورهایشان نیز بوده باشد؛ جلوی دوربین و پشت تریبونها شعار زن،زندگی،آزادی را تکرار کردند و خودشان را حامی خلقها و آزادیخواهان ایران نشان دادند و از پشت به دشمنی با آن پراختند و با مسئولین و مقامات رژیم ایران در ارتباط بودند و به روابط خود توسعه دادند. از تمام دولتهای اروپایی بگیر تا آمریکا و کشورهای آسیای میانه و روسیه و چین در پشت پرده درحال ارتباط با دولت ایران و داد و ستد و امتیازگیری و حمایت از وی بودند.
حمایت و پشتیبانی دولتهای ابرقدرت از این انقلاب واقعی و جدی نبوده و هر زمان منافع اقتصادی و سیاسی آنان بطلبد؛ فورا با مسئولین و مقامات رژیم دیکتاتور و سرکوبگر و فاشیست جمهوری اسلامی وارد گفتگو میشوند و همه ارزشهای انسانی و حقوق بشر و دموکراسی و آزادیهای فردی انسان را قربانی مصالح خود میکنند و اصلا برایشان مهم نیست که چه کسانی توسط این حکومت بازداشت و مورد شکنجه و تجاوز و اعدام قرار میگیرند. آنها حقوق بشر و دموکراسی را تنها بعضی اوقات بهعنوان کارت فشار در مقابل هم بهکار میگیرند. رژیم جمهوری اسلامی هم در این اواخر چند موضوع از جمله مسئله اتمی، معاوضه زندانیان و آزادسازی پولهای مسدودشدهاش و مشارکت در جنگ روسیه-اوکراین را بهعنوان کارت سیاسی-دیپلوماسی بهکار گرفت و در بازار سیاست کثیف و خارج از معیارهای انسانی؛ مانند یک بام و دو هوا آنها را بهکار گرفتند تا نه سیغ بسوزد و نه کباب! واقعیت این است که ماسک این دولتها و دموکراسی لیبرالی و سیستم مدرنیته سرمایهداری دیگر نمیتواند بیش از این فرد و جامعه اروپایی و آمریکایی و جهان را فریب دهد و عمر حاکمیت خود را تمدید نمایند. اگر واقعا این دولتها میخواهند خدمتی به انسان و بشریت و بهویژه زنان جهان بکنند؛ باید با شهامت با تاریخ پر از استثمار و بهبردگیکشاندن افراد و زنان و جامعه بشری روبرو شوند و با جدیت از رفتارها و اعمال غیرانسانی خود انتقاد کنند.
انقلاب باید بتواند بر پاهای خودش بایستد و به جوهر و اراده خود متکی گردد و انتظار همکاری از هیچ قدرت و دولتی نداشته باشد. محک و معیار انقلاب بسیار فراتر و بیشتر از اینهاست. هرکس و جریانی بهصورت اشتباه با این انقلاب روبرو شود؛ مسلما گرما و شعلههایش وی را میسوزاند. این وضعیت برای رژیم حاکم نیز صادق است و اگر رژیم ایران بخواهد در برابر حمله و فشارهای سیستم مدرنیته سرمایهداری دوام بیاورد؛ باید در راستای این انقلاب و مطابق مطالبات و معیارهای این انقلاب اقدام به اصلاحات و تغییرات دورانساز کند. وگرنه رژیم ایران نیز توسط خلقهای ایران و پرچمداران انقلاب به زبالهدان تاریخ انداخته خواهد شد و از صفحات تاریخ پاک خواهد شد.