◼️ بە جای مقدمە:
من بینوا بندگکی سر براە
نبودم
و راە بهشت مینوی من
بُز رو طوع و خاکساری
نبود.
مرا دیگر گونە خدایی میبایست
شایستەی آفرییندەیی
کە نوالەی ناگزیر را
گردن
کج نمیکند
و خدایی
دیگر گونە
آفریدم.
"شاملو"
زمانی مارکس گفت: آنچە سبب حرکت تاریخ و پیشرفت اجتماعی میگردد، مبارزەی طبقاتی است. این گفتە بی گمان حقایقی را در خود میپروراند، اما همەی حقیقت نیست. در واقع آنچەدر این تحلیل مورد توجە قرار نگرفتە، نقش و جایگاە روشنفکرمبارزانی است کە با قبول مسؤلیت پیشاهنگی پذیرای نقش شدند، سیاست ورزیدند و در مسیر آزادی راەها را گشودند. در واقع هدف از این نوشتار مشخصا بە موضوع سیاست پرداختن و در اینجا نقش سوژەهای آگاە و فعال در این عرصە را کمی واکاوی کردن است.همچنین پرداختن بە اقسام مشارکت سیاسی بە ویژە در جوامع تحت استیلای بیگانە میباشد.
بایستی یادآور شد کە در اینجا هدف، پرداختن بە مفهوم "سیاست" از منظر شرقی - استبدادی آن کە بە معنای تربیت کردن و تنبیە کردن و یا از منظر غربی آن بە معنای " پولتیک" یا مدیریت شهری و مشارکت در این مدیریت نیست. آنچە بیشتر مورد نظر است،نفس پرداختن بە امر سیاست است و آنانی کە امر سیاست را بە امری رهایی بخش بدل نمودەاند. بدین معنا کە عرصەی سیاست، کە رهبر آپو آنرا همچون عرصەی آزادی نیز ارزیابی نمودە چە سوژەها و احیانا چە ابژەهایی را در خود میپروراند. سؤالی کە در اینجا بە ذهن میآید این است کە آیا هر کنش و یا واکنشی میتواند بە عنوان امر سیاسی تلقی گردد و بە عبارتی بهتر در مسیر آزادی گام برمیدارد؟ و آیا هر مشارکتی را میتوان همچون سیاست ورزی ترجمە کرد؟
اگر بە صورت کلی و همە جانبە بە موضوع بپردازیم، بایستی در جواب بە این سؤال گفت: در مجموع مشارکت سیاسی را میتوان بر دو قسم نمود. اول؛ مشارکتی مبتنی بر احساس مسؤلیت وبە صورت آگاهانە و ارادەمند کە سعی دارد با مشارکت در سیاست راە و مسیر آزادی جامعە را باز نماید، ودر این راە، آزادی فردی خویش را در آزادی اجتماعی مییابد. دوم؛ مشارکتی مبتنی و ناشی از انواع سرخوردگیهای اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی، عشقی و فردی بودە و بیشتر در پی خلاصی از مشکلات است. کە صد البتە ناآگاهانە، فرصتطلبانە، خودمحورانە و اگویستی است.
مشارکت سیاسی مبتنی بر مسؤلیت پذیری، آگاهانە و ارادەمند هموارە در نظر دارد تا عرصەی سیاست را در جهت صحیح آن، یعنی تشخیص نیازهای جامعە، برآوردن این نیازها و برای رسیدن بە این هدف خود را سازمان دادن، ایجاد قدرت تصمیم گیری مستقلانە با توجە بە نظام دانایی آن مقطع زمانی کە جامعە بدان دست یافتە و از این طریق رسیدن بە عدم وابستگی و در نهایت نیل بە آزادی و استقلال میباشد. این نوع از مشارکت با علم بە موارد مورد اشارە توانایی فراتر رفتن از خود را بدست آوردە و بە سوژەای جمعی بدل میگردد. در موارد بیشماری نیز جامعە و یا ملتی هویت جمعی خود را در هویت این سوژە جستجو میکنند. در واقع پایبندی و وفاداری بە مفهوم "سیاست" در این نوع مشارکت، خواهد گنجید و سیاسیون این عرصە همارە مورد احترام و اعتماد بی شائبەی جامعە میباشند. چرا کە سوژەی آگاهی کە بە امر سیاست روی آوردە، عرصەی سیاست را نە بە عنوان مجالی برای ارضای امیال سیری ناپذیر خود، بلکە بە عنوان حوزەی آزادی دیدە و جهانهای بهتری را متصور است. این سوژەی آگاە هنرمندانە بە دست نایافتەها اندیشیدە و در نظر دارد بە دور از هیاهو گری و غوغا سالاری و پوپولیسم، بە آفرینش جهانی بهتر، زیباتر، شایستەتر و عادلانەتر بپردازد. آنچە در این نوع از مشارکت سیاسی کە گاە بە صورت فردی و گاە بە صورت جمعی روی میدهد، همان بە جای آوردن وظایف روشنفکرانە، اخلاقی و سیاسی است کە در مسیر حقیقت و آزادی گام برمیدارد. آنچە تاکنون جوامع انسانی را از پرتگاەهای اخلاقی و سلطەگرانە رهایی بخشیدە و موجبات تداوم حیات اجتماعی را امکانپذیر ساختە، سیاستی از این سنخ است. در بحران پیچیدە و تودرتوی امروزین کە راەهای رهایی بە کورە راە بدل گشتەاند، بیش از پیش بە این نوع از مشارکت احساس نیاز میگردد. تاریخ اجتماعی در مسیر تکامل خویش هموارە مرهون این تلاشها بودە و این شخصیتهای فردی - اجتماعی نقششان رنگ نخواهد باخت.
از سوی دیگر اما شاهد مشارکتی "سیاسی"! بە ویژە در جوامع تحت استیلای بیگانە، تحت ستم و توسعە نیافتە از نظر سیاسی و اجتماعی هستیم کە بیش از آنکە سیاست رهایی بخش باشد، سیاست، ابزاری جهت گشودن عقدەهای فروخوردە میباشد. در واقع آنچە روی میدهد، استثمار مفهوم سیاست و خیانت بە آن است. و همانگونە کە اشارە کردیم، همان عرصەی آزادی جامعە است.
بە عنوان نمونە میتوان بە نوعی از مشارکت سیاسی اشارە کرد کە بیش از همە در جوامع مورد انکار و نادیدە انگاشتە شدە روی میدهد. در جامعەای کە موجودیت اجتماعی آن مورد انکار قرار گرفتە، بدون شک موجودیتهای فردی نیز از این انکار جان بە در نبردەاند. یکی از نیازهای بنیادین روانی انسان، همانا مورد پذیرش قرار گرفتن و بە رسمیت شناختە شدن است. لذا اگر چنانچە این نیاز برآوردە نگردد، فرد با بحران شخصیتی و موجودیتی روبرو میگردد کە اگر بە شیوەای مناسب چارەیابی نگردد، موجبات روان نژندی شخص را فراهم میکند. باید نیک دانست کە این معضل تنها با راهکاری اجتماعی قابل حل بودە و تمامی تلاشهای فردی در بلند مدت راە بە جایی نخواهد برد و بە کرونیک شدن مسالە منجر خواهد شد. لذا در این وضعیت، مشارکت سیاسی جهت رفع این مسالە، اگر چنانچە آگاهانە، مسؤلانە و آزادی خواهانە نباشد، همانا سبب تخریبات و پیامدهای غیر قابل جبران خواهد شد. فردی کە هویت فردی و اجتماعیاش انکار شدە، بە نوعی دچار عقدەی حقارت گشتە و آسانترین راە ممکن جهت این عقدە گشایی و در معرض دید قرار گرفتن را در سیاست ورزی میداند. لازم بە ذکر است کە اگر چنانچە عقدەی حقارت بە شیوەای علمی و اصولی مورد واکاوی قرار گیرد میتواند موجبات پیشرفتهای فردی - اجتماعی مهمی گردد. این وضعیت بە ویژە در جوامعی کە جهت رفع معضلات خود بە ایجاد احزاب سیاسی گوناگون دست زدەاند بیشتر قابل تشخیص است. در این بین آنچە برای شخص دارای معضل اهمیت دارد، نە آزادی اجتماعی و از این راە رسیدن بە آزادی فردی است، بلکە مطرح گشتن بە صورت فردی و بە نوعی در معرض نور پروژکتورهای صحنە قرار گرفتن است. این گونە شخصیتی عرصەی سیاست را بە صحنەی رقص بدل نمودە و رقاصوار آنچە اهمیت خواهد داشت نمایش خود است و حقا کە چە حظی نیز از این دیدە شدن خواهد برد. اما معالاسف کە بە محض پایان نمایش و خاموش گشتن پروژکتورها، رسالت پایان یافتە و شخصیت حقیقی بار دیگر باز میگردد. پوپولیسمی کە بە صورت معضلی شخصیتی در شرق کوردستان و ایران و از صدقە سر نظام استبدادی سر برآوردە، بیش از آنکە رهایی بخش باشد، مخرب، ویرانگر، خودمحور و فرومایە است. چرا کە مسؤلیت پذیر نبودە و تنها در راە ارضای هوسهای خود بە امر سیاست آویزان گشتە است. و اتفاقا کمترین تهدید را برای نظام حاکم و بیشترین تخریبات را برای جنبش آزادی بخش فراهم میآورند. از این روست کە این گونە شخصیتها معمولا از سوی نهادهای سرکوبگر نادیدە انگاشتە میشوند تا بە تخریبات خود دامن دهند. و اگر چانچە در این بین مورد محک جدی قرار بگیرد، بە سرعت فروپاشیدە و موجبات بلاهای عظیمی میگردد.
موردی دیگر کە میتوان با عنوان "بە نام سیاست و بە کام اقتدار" بە آن پرداخت، استفادەی ابزاری از مفهوم سیاست و مشارکت سیاسی جهت رسیدن بە جاە و مقام و از این راە دستیابی بە امکانات نامحدود اقتصادی و مالی است. شاید خائنانەترین نوع استثمار مفهوم سیاست، این برداشت از سیاست باشد. و البتە رایجترین و متداولترین شکل آن. حقیقتا این شکل از استثمار عرصەی آزادی جامعە بیشترین و مخوفترین تخریبات را نسبت بە مفهوم سیاست، همچون امری آزادی بخش موجب گشتە است. مبالغە نخواهد بود اگر بگوییم کە بیشترین علت روی گردانی جامعە از مشارکت سیاسی، ناشی از این شکل از استثمار مفاهیم است.
جوامع توسعە نیافتە، بە ویژە با این نوع و شکل از "سیاست" بە خوبی آشناست. نمونەهای سیاست ورزی در عراق، باشور کوردستان، ایران، سوریە، ترکیە وبە ویژە در مورد اخیر افغانستان و "سیاست "ورزی اشرف غنی بە روشنی بیانگر این دیدگاە از مشارکت هستند. مشارکتی کە غالبا بر مدار چاپلوسی، نوکر مآبی، مافیاگری بودە و در یک کلام از بز رو طوع و خاکساری میگذرد.
آنچە بە عنوان وظایف بر دوش همەمان سنگینی میکند، آگاە شدن و آگاە کردن دیگران در خصوص مفهوم سیاست و مشارکت سیاسی است، کە از طریق آن میتوان آزادی اجتماعی را متصور شد. جهت نیل بە این مهم تنها نمیتوان بە بحث تئوریک آن بسندە کرد. بلکە بایستی در این راە پارامترها و اصولی را نیز تعبیە کرد تا بە وسیلەی آن بتوان بە داوری نشست. جهت وضوح بیشتر مطلب بە نقل قولی از یکی از شخصیتهای سیاسی ایران معاصر در مورد معیار مسۆلیت پذیری شخصیت سیاسی بە ویژە در میان ملل تحت سلطە با این مضمون توجە کنیم؛ "اگر بخواهی مملکتت را آباد کنی، باید خانەات را ویران کنی، و اگر بخواهی خانەات را آباد کنی باید مملکتت را ویران کنی". باتوجە بە این نقل قول و البتە با کمی تعدیل میتوان معیار مشارکت سیاسی را در جوامع خاورمیانە و بە ویژە در میان جریانات کوردی بە خوبی نمایان ساخت و تعارض میان این دو دیدگاە و تعابیر از مفهوم سیاست را برجستە ساخت.
سخن پایانی؛
در این میانە دو نوع شخصیت پا بە عرصەی سیاست و وجود میگذارند. یکی شخصیتی است آگاە، مسئولیت پذیر، ارادەمند و متعهد بە پیشرفت اجتماعی، کە موجودیت و آزادی خویش را از رهگذر موجودیت و آزادی اجتماعی جستجو میکند. نسبت بە این تعهد و وظایف خود آگاە گشتە و کنشمند است. ولذا در این جستجوگری و طی طریق آفرینشگری هموارە هزینەهای آگاهی و روشناندیشی را پرداختە و از آن ابایی نداشتە است. از سوی دیگر نیز شخصیتی فرصتطلب، عافیتطلب، سرخورە و دارای تعارض شخصیتی وجود دارد کە امر سیاست و مشارکت سیاسی را در حقارت خود فروکشیدە و عرصەی آزادی اجتماع را جهت برآوردن امیال و هوسهای خود مورد استثمار و ظلم قرار میدهد. لذا بایستە است کە نسبت بە این دو دیدگاە دارای بینش صحیح بودە و بتوان بە قضاوت درست نشست. چرا کە:
اینان بی چرا زندگانند
و آنان بە چرا مرگ خویش آگاهانند. ◻️