دفاع مشروع در "جنگ انقلابی خلق"
وظیفه آزادسازی وطن هم دیگر بهعهده ارتش خلقی نیست، بلکه خود خلق تحت نام "جنگ انقلابی خلق" در مرکز مبارزه قرار دارد و حزب بهعنوان پشتیبان و سازمانده و آموزشدهنده؛ راه مبارزه را بهخلق نمایان میکند.
وظیفه آزادسازی وطن هم دیگر بهعهده ارتش خلقی نیست، بلکه خود خلق تحت نام "جنگ انقلابی خلق" در مرکز مبارزه قرار دارد و حزب بهعنوان پشتیبان و سازمانده و آموزشدهنده؛ راه مبارزه را بهخلق نمایان میکند.
اخیراً بحث سلاح و کاربرد در روند مبارزه انقلابی داغ شده است. در این مقاله سعی میکنیم به جايگاه سلاح در مبارزات پ ک ک بپردازیم و سیر تحول نظرات رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان و شرایطی که این تصمیمات گرفته شدند را بررسی کنیم.
پ ک ک در طول تاریخ خود تحولات عظیمی را پشت سر گذاشته است. ابتدا توسط گروهی از جوانان چپ گرای کورد بنیان نهاده شد که در بُعد سازمانی شباهت بسیاری به احزاب مارکسیست-لنینیستی داشته اند.
آپوچی ها پس از مدتی به کوردستان برمی گردند. در آنجا توسط خان های فئودال در منطقه مورد حمله قرار میگیرند. در آن برهه، عبدالله اوجالان متوجه میشود اگر پاسخی مناسب به مزدوران دولت ترکیه در منطقه ندهند، جنبش آزادی کوردستان در نطفه خفه می شود. درواقع تصمیم به برداشتن سلاح، نقطه عطفی در هر جنبش انقلابیست. عبدالله اوجالان به خوبی تشخیص داده بود که در حال حاضر جنبش آمادگی اعلام جنگ با ارتش ترکیه را ندارد و دغدغه ی اصلی در زمان حاضر این است که پاسخ متناسبی به خان های منطقی بدهند و حضور خودشان را اعلام کنند. با الهام از تئوری «تبلیغ مسلحانه» که برآمده از مارکسیسم-لنینیسم بود، کتاب «خشونت انقلابی» را تألیف کرد و در نتیجه ی آن کادرهای حزب مسلح شدند و چند عملیات علیه خوانین انجام دادند و چند روستا را آزاد کردند. اینگونه حضورشان در کوردستان را اعلام کردند و خود را در دل خلق رعیت که سالها از ستم خوانین به تنگ آمده بودند، جا کردند.
البته همانطور که انتظار میرفت، خان ها دولت ترکیه را تحریک کردند و در نتیجه ی آن عملیات گسترده ای علیه کادرهای پ ک ک صورت گرفت که در نهایت منجر به دستگیری تعداد زیادی از آنها و زندانی شدنشان در زندان «آمد» و انتقال رهبری به روژاوا و سپس لبنان شد.
لبنان در آن زمان به نوعی به مرکز آموزش نظامی برای تمام گروههای چپ گرا تبدیل شده بود. رهبری که اصل انتقام را پایه ی شروع مبارزه مسلحانه در نظر گرفته بود و وضعیت نزدیکترین رفقایش را در زندان میدید، میدانست که باید به دولت ترکیه اعلام جنگ کند، اما لازمه ی این کار داشتن ارتش بود و برای داشتن ارتش هم باید نیروی نظامی را آموزش داد.
در آنجا توانست با جمیل بایک ارتباط برقرار کند و او را با ماموریتی به کوردستان فرستاد تا از آنجا نیروها را برای آموزش نظامی بفرستد و خود نیز هم در آنجا ماند تا با سازمان های فلسطینی که کنترل منطقه را در دست داشتند، برای پیدا کردن محلی برای استقرار نیروی چریکی و همچنین تهیه ی سلاح و مهمات مذاکره کند.
اگر نبرد مسلحانه به درستی تئوریزه نشود، تهدید یاغی گری همیشه علیه آن وجود دارد. در همان مدتی که نیروها در لبنان در حال آموزش نظامی و ایدئولوژیک بودند، اوجالان عبور از تئوری «تبلیغ مسلحانه» را اعلام و در پی آن تئوری «نبرد مسلحانه» را اعلام کرد و این بدان معنا بود که در این فاز انقلابی یک ارتش خلقی تشکیل شود که با نبردهای پیاپی علیه ارتش ترکیه به موفقیتهای نظامی دست پیدا کند و آنها را به عقب براند.
در سال ۱۹۸۴ اولین گلوله ی این جنگ شلیک شد و با تسخیر یکی از پاسگاه ها به فرماندهی معصوم کورکماز اولین پیروزی هم جشن گرفته شد.منتها این نبردها بیش از حد انتظار طول کشیدند و افراد لایق هم توسط خائنینی که درون حزب نفوذ کرده بودند از بین رفتند و مشکلات زیادی را برای رهبری به وجود آوردند که در کتاب «مبارزه با اشرارگری» رهبری به طور مفصل در مورد آنها از قتل معصوم کورکماز گرفته تا یاغی گری در خاک کوردستان توضیح میدهد و همه ی آنها را از حزب پاکسازی میکند. اما اینها توان زیادی را هم از رهبری گرفت و هم ضربه ی بزرگی به ارتش خلقی بود که در نهایت منجر به این شد که نتیجه ی لازم به دست نیامد.
عبدالله اوجالان در فکر تجدید نظر در شیوه مبارزه بود که توسط توطئه بینالمللی از سوریه خارج و در نهایت دستگیر شد. دستگیری وی برای مدتی به جنبش آزادی کوردستان شوک وارد کرد و همه چیز را برای مدتی معلق نمود تا اینکه کتاب «دفاعیات» توسط رهبری منتشر شد و در آن به طور مفصل به تحلیل وضع موجود، خود انتقادی و نقد تئوریهای تقلیدی از شوروی و همچنین ایجاد راه حل برای مسأله ی کورد پرداخت که به همین علت هم به «مانیفست تمدن دموکراتیک» معروف شده است.
در پارادایم جدید بحث «دفاع مشروع» مطرح شده است که حزب بر اساس حق طبیعی که برای هر موجودی در این جهان وجود دارد، ملزم به دفاع از خود است و مادامی که دشمن ۲۴ ساعته در هفت روز هفته با انواع و اقسام سلاح های سبک و سنگین در حال حمله است، این منطقی نیست که بخواهد سلاحش را زمین بگذارد. چون خلع سلاح در چنین شرایطی که در خاورمیانه وجود دارد، معادل همان تسلیم شدن است.
از طرفی وظیفه آزادسازی وطن هم دیگر به عهده ارتش خلقی نیست، بلکه خود خلق تحت نام «جنگ انقلابی خلق» در مرکز مبارزه قرار دارد و حزب به عنوان پشتیبان و سازمانده و آموزش دهنده راه مبارزه را به خلق نمایان می کند.
در اعتراضات سال گذشته عده زیادی میگفتند، اگر احزاب از سلاحشان برای دفاع از ما استفاده نمیکنند، اصلاً کاربرد این سلاح ها چیست؟ اول از همه باید گفت در شرایطی هستیم که وجود احزاب بدون سلاح ممکن نیست و دشمنان هیچ اجازه ای برای فعالیت سیاسی مؤثر، بدون داشتن سلاح برای دفاع از خود نمی دهند. دوم؛ همانطور که تمام احزاب در مورد آن توافق دارند و بارها گفته شده، این موضوع چه از لحاظ سیاسی، چه اخلاقی درست نیست که بخواهیم باشور را به پشت جبهه خود تبدیل کنیم. رهبرانی مانند آپو و دکتر قاسملو بارها با عمل و گفتارشان این را نشان دادند که استفاده از سلاح باید تحت پرنسیبی قرار بگیرد تا به خدمت انقلاب دربیاید. سوم؛ باید گفت کاربرد سلاح فقط در شلیک گلوله از آن نیست. چه بسا که اگر همین احزاب نبودند، جمهوری اسلامی بدون هیچ ترسی در کوردستان دست به قتل عام میزد. اما اکنون، قدرت نظامی احزاب را در هر قدمش به عنوان فاکتوری که میتواند وارد بازی شود، می سنجد. چهارم؛ در پارادایم جدید، خلق بر اساس «دفاع ذاتی» ملزم است خودش را برای چنین درگیریهایی آموزش دهد و آماده کند. حزب نقش راهنمایی و جهت دهی را در مورد «دفاع ذاتی» ایفا می کند. درواقع از نامش مشخص است. نمیشود خلق بنشیند و به حزب بگوید هر وقت به من حمله شد، تو بیا و از من دفاع کن! در پارادایم جدید تقسیم وظایف به درستی انجام شده است و اگر هر بخش چه شامل حزب، چه خلق، نقش خود را به درستی ایفا کنند، همانطور که رهبر آپو وعده داده است، انقلاب "ژن، ژیان، ئازادی" حاصل خواهد شد.