میگویند اولی ناتوی کنونی اروپایی است. معلومه که این در جنگ ضد روسیه مورد استفاده واقع خواهد گردید. دومی «ناتوی پاسیفیک» است که ضد چین است. دو هفته قبل ایالات متحدهی آمریکا به همراه سه دولت پاسیفیک، و انگلستان «پیمان پنجگانهی پاسیفیک» را پایهگذاری نمودند. سومی نیز، «ناتوی خاورمیانه» است که در برابر ایران ایجاد شده است. هستهی این را اسرائیل و برخی کشورهای عربی تشکیل میدهند.
ناتو در چارچوب کانسپت مادرید قرار بود چکار کند؟ قرار بود برضد «رژیمهای دیکتاتور» عمل کند! خب، این را از طریق چه کسی انجام خواهد داد؟ از طریق دیکتاتورهای ترکیهی بعد از کنعان اورن، یعنی رجب طیب اردوغان و دولت باغچلی! ناتو غیر از این قرار بود چه بکند؟ «به اصطلاح خود در برابر تروریسم مبارزه خواهد کرد»! خب از راه چه کسی؟ از طریق رجب طیب اردوغان که پدر فکری داعش بوده و رهبری «سازمان اخوانالمسلمین» را انجام میدهد و تروریسمی دولتی و ژنوساید را علیه کوردها پیاده میکند.
جلسهی سه روزهی ناتو که اواخر ماه ژوئن در پایتخت اسپانیا مادرید برگزار میشد، به پایان رسید. شاید هم به سبب جنگ اوکراین بود که توجه بیشتری نسبت به این جلسه نشان داده شد. یکی از موضوعات مطرح، عضویت سوئد و فنلاند در ناتو بود. به همین سبب هم ترکیه و طیب اردوغان اندکی مطرح شدند! البته که تا حدودی کوردها نیز به موضوع بحث تبدیل شدند.
دشمنان جدید غرب
بعد از جلسهی سال قبل از موضوعاتی سخن گفته شده بود، «چهرهی جدید ناتو و اینکه ناتو طی ده سال پیش رو جهان را مجددا ساختاربندی خواهد کرد». طی یک سال در این چارچوب دو مسئلهی مهم روی داد. ابتدا ایالات متحده از افغانستان عقبنشینی کرد. البته که عقبنشینی آمریکا، به معنی عقبنشینی ناتو نیز بود. سپس ارتش روسیه به اوکراین حمله کرد. به این ترتیب جنگ ناتو و روسیه از طریق اوکراین بصورتی آشکار صورت گرفت.
جلسهی ناتو در مادرید اندکی دیگر پیش رفته و به نوعی جنگ رسمی علیه روسیه و چین اعلام نمود. نیروهای آماده به جنگ را از چهل هزار به سیصد هزار ارتقا داد. عضویت سوئد و فنلاند را تقریبا قطعی کرد. فراتر از آن «رژیمهای دیکتاتور و تروریسم» را بعنوان دشمنان جدید تعیین نمود. مقصود از عبارت «رژیمهای دیکتاتور و تروریسم»، روسیه و چین بود. بحث در مورد «تروریسم» نیز همراه با «شمال آفریقا» انجام داده شد. بدین ترتیب انگار آمریکا و اروپا در برابر آسیا و آفریقا به نوعی اعلام جنگ کردند.
البته که نمیدانیم در طول جلسهی رسمی چقدر در مورد کوردها بحث صورت گرفت اما قبل و بعد از جلسه کوردها از طریق رسانهها و مطبوعات بسیار به موضوع بحث تبدیل شدند. حتی کمیتهی امور خارجهی کنفدرالیسم جوامع کوردستان در این مورد یک اطلاعیهی مطبوعاتی صادر نمود. همچنین ریاست مشترک حزب اتحاد دمکراتیک «صالح مسلم» نیز سخنانی را اظهار کرد. در رسانههای مباحث بسیاری در این مورد صورت گرفتند که آیا کوردها فایدهای بردند یا ضررمند از کار درآمدند؟ حتی مباحث تاکنون نیز ادامه دارند.
جنایت در ماجرای کشتن «اولاف پالمه» و دشمنی با کوردها
باید در اینجا ابتدا گفت چیزی وجود نداشت که کوردها در جلسهی مورد بحث ناتو کسب کنند تا وقتی این را کسب نکنند، به موقعیت ضررمند بیفتند! زیرا ناتویی که جلسه تشکیل داد، سازمانی است که هفتاد و سه سال است نظامی را سرپا نگه داشته که کوردها را قتلعام میکند. نیرویی است که از سال ١٩٨۵ بصورت رسمی و عملی در برابر نیروهای گریلای آزادیخواه کوردستان میجنگد! دولتهای تشکیلدهندهی ناتو، همان دولتهایی هستند که مسئلهی کورد را ایجاد نمودهاند، یعنی کوردها را در برابر سیستم قتلعام و ژنوساید قرار دادهاند. بنابراین چنان سازمانی چه چیز مثبتی نسبت به کوردها ممکن بود انجام بدهد؟ شاید بصورت زورکی قراری صادر میشد که «قوانین جنگ را رعایت خواهیم کرد و مانع بکارگیری تسلیحت شیمیایی و تاکتیکی اتمی خواهیم شد»! البته که این هم حتی به موضوع بحث هم تبدیل نشد!
از طرف دیگر وضعیت کشور سوئد و تفاهم آن با رژیم حزب عدالت و توسعه و حزب جنبش ملیگرا مورد بحث قرار گرفت. ادعا شد که دولت سوئد بسیار از کوردها پشتیبانی نموده و برای عضویت در ناتو اینها به موضوع معامله با دولت ترکیه تبدیل شدهاند. حتی پیمانهایی بستهاند که با آن وعده دادهاند که از کوردها پشتیبانی ننمایند! با شنیدن این، انسان دچار حیرت میشود. آیا این همان سوئدی نیست که از سال ١٩٨٧ بدینسو به مرکز دشمنی اروپا با جنبش آزادیخواه کوردستان تبدیل شده است؟ چه زود این امر به فراموشی سپرده شد؟ آشکار است که ناتو در مسئلهی جنایت کشتن اولاف پالمه ٣۶ سال است که سوئد را در دشمنی با کوردها بکار برده و از این به بعد نیز بر اساس عضویت آن، همان کار را انجام خواهد داد. خلاصه اینکه اینجا نیز چیزی تغییر نیافت!
طیب اردوغان دل هوادارانش را خوش کرد!
در مورد طیب اردوغان و ترکیه نیز، همانگونه که برخیها گفتند، این وضعیت اندکی بغرنج است. زمان نشان خواهد داد که طیب اردوغان و ترکیه در آخرین جلسهی ناتو چه چیزی کسب کردند و چه چیزی از دست دادند؟ زیرا طیب اردوغان با نمایش در کریدورهای ناتو، دل هوادارانش را خوش کرد! اما این بدان معنا نیست که دیکتاتوری فاشیستی حزب عدالت و توسعه و حزب جنبش ملیگرا فرونخواهد پاشید. زیرا قرار نبود که ناتو دیکتاتوری فاشیستی این دو حزب را فروپاشاند که حالا این برطرف شده باشد! این خلقهای ترکیه و کوردستان هستند که فاشیسم دو حزب مذکور را فروخواهند پاشاند و آنها هم هنوز سخن آخر خود را نگفتهاند! اما در این موضوع وارد آخرین ویراژ شدهاند! آخرین مرحله فرا رسیده است. پیداست که خلقها و تمامی اقشار ستمدیده در تاریخی بسیار نزدیک سخن خویش را خواهند گفت! آنگاه است که حتی ناتو نیز نخواهد توانست فاشیسم حزب عدالت و توسعه و حزب جنبش ملیگرا را از فروپاشی نجات دهند. شاید هم این فروپاشی به سرآغاز فروپاشی نهایی کاپیتالیسمی بینجامد که ناتو سعی بر حفظ آن دارد!
در واقع این ترامپ بود که جنگ ایالات متحده با چین را آغاز کرد. چیزی که بایدن و دولتش انجام دادند این بود که روسیه را نیز به این افزودند و تمامی اروپا را به جنگ در برابر چین و روسیه متقاعد کردند. آیا حقیقتا هم تمامی اروپا از صمیم قلب نسبت به این وضعیت رضایت نشان دادند؟ مثلا آیا قادر خواهند شد دولتهای اروپایی را حقیقتا وارد جنگ با چین کنند؟ حتی اگر بتوانند وارد کنند هم، این وضعیت چقدر میتواند ادامه پیدا کند؟ تمامی این سؤالات، سؤالاتی بسیار مهم هستند. زیرا اروپا -بغیر از انگلستان- برای این وضعیت چندان آماده دیده نمیشود. پیداست که حکومت کنونی ایالات متحده با اولویت دادن به جنگ اوکراین، دول اروپایی را نسبت به این مسئله متقاعد نموده است. زیرا از طریق جنگ اوکراین، اروپا را بیش از حد ترساندهاند. پوتین و رژیمش نیز که ماشاءالله در این موضوع بیش از خواستهی آمریکا تسهیل فراهم کرد! به همین جهت بود که سوئد و فنلاند پس از ٧٣ سال به عضویت ناتو درآمدند و اروپا در جنگ ضد روسیه و چین مشارکت نمود. اما وضعیت کنونی همیشه ادامه نخواهد داشت، دول اروپایی بصورتی اینچنین متحد و کلیتدار در جنگی درازمدت ضد روسیه و چین به آسانی باقی نخواهند ماند.
با جنگ اوکراین اروپا را ترسانده و ناچار کردند تن به رضایت بدهد
در اینجا به این نکته میرسیم که چه کسانی جنگ اوکراین را برپا نمودند؟ بصورت کلی میتوانیم بگوییم، هر آنکه بیش از همه از جنگ فایده ببرد، او جنگ را برپا نموده! خب از وضعیت موجود و جنگ اوکراین چه کسی فایده میبرد؟ بسیار آشکار است که ایالات متحده سودمند است. آن هم به شیوهای که توانسته تمام اروپا را بر ضد روسیه و چین وارد جنگ نماید. آنها که هنوز مدتی قبل میگفتند «ناتو دچار مرگ مغزی شده و باید نیروی دفاعی اروپا را تشکیل دهیم»، امروزه در فضای جنگ اوکراین دنبالهروی آمریکا گشته و ضد روسیه و چین دست به جنگی عمومی زدهاند!
آشکار است که ایالات متحده نمیتوانست این وضعیت را در هیچ وضعیت دیگری بیافریند. عراقی که سی سال در آن جنگید و افغانستانی که بیست سال در آن جنگید، دستاورد چندانی برای آمریکا در بر نداشت. تنها و تنها توانستند اینگونه پس از فروپاشی شوروی، سی سال بیشتر بر عمر نظام کاپیتالیستی بیفزایند. اما در عین حال پیشاهنگی و رهبری ایالات متحده در نظام کاپیتالیستی نیز بصورت جدید به نقطهی شکست نزدیک شد. اگر ایالات متحده چند سال دیگر به همان صورت جنگ عراق و افغانستان را ادامه میداد، تمامی کنترل و تأثیر خویش را بر روی دول اروپایی و ناتو از دست میداد. اما وقتی از افغانستان عقب نشسته و جنگ اوکراین را آغاز نمود، حتی پشتیبانی کشورهای اروپایی غیرعضو ناتو را نیز کسب کرده و آنها را به موقعیت ضد روسیه و چین درآورد.
خب، این وضعیت چقدر میتواند ایالات متحده و رهبریتش در نظام کاپیتالیستی را سرپا نگه دارد؟ چقدر میتواند در محیط و فضای بحران عمیق و کائوسی که کاپیتالیسم دچار آن است، مانع از فروپاشی آن شود؟ پیداست که علیرغم تمامی تلاشهایش، وضعیت موجود چندان قابل تداوم نیست. برخی میگویند که ایالات متحده برای دراز کردن عمر سیستم و رهبری خویش در آن «فرمول سه ناتو را اجرا مینماید»!
سه ناتو چه کار خواهد کرد؟
میگویند اولی ناتوی کنونی اروپایی است. معلومه که این در جنگ ضد روسیه مورد استفاده واقع خواهد گردید. دومی «ناتوی پاسیفیک» است که ضد چین است. دو هفته قبل ایالات متحدهی آمریکا به همراه سه دولت پاسیفیک، و انگلستان «پیمان پنجگانهی پاسیفیک» را پایهگذاری نمودند. سومی نیز، «ناتوی خاورمیانه» است که در برابر ایران ایجاد شده است. هستهی این را اسرائیل و برخی کشورهای عربی تشکیل میدهند. حتی میگویند که به ترکیه نیز در اینجا جایگاهی را دادهاند. ترافیک دیپماتیکی که در دوران اخیر در خاورمیانه رو به افزایش گذشته و دیدارهای اسرائیل-ترکیه و عربستان-ترکیه را نیز به این ربط میدهند. میگویند که ایالات متحده بر آن است تا سه منطقهی بحرانی را اینگونه حفظ نموده و در جنگ مشارکت دهد.
بدون شک اینها تنها میتواند طرحهای کاخ سفید باشند. زیرا سطح اجراییشان بسیار بسیار ضعیف هستند. حتی ضدیت و دشمنی کنونی اروپا با روسیه را عموما میتوان به خطاهای رژیم پوتین نسبت داد. ضدیت اروپا با چین در حدی اینچنینی، بسیار دشوارتر است. و اما ایران، علیرغم تمامی تلاشهای چهل سالهی ایالات متحده، نتوانست دول اروپایی و در رأس آنها آلمان و فرانسه را به اتخاذ موضع مورد خویش وادارد. در این موضوع حتی جنگهای عراق و افغانستان نیز نتوانسته خواستههای ایالات متحده را برآورده نماید. از این به بعد نیز تقریبا غیرممکن است که دول اروپایی بر ضد ایران به نقطهای برسند که ایالات متحده در نظر دارد. مخالفت منطقهای با رهبریت اسرائیل بر ضد ایران نیز دشوار است که از وضعیت کنونی آنسوتر رود. خلاصه اینکه تقریبا پیداست که«فرمول سه ناتو» مرده به دنیا آمده باشد.
برای نتیجه اگر مجددا به اول برگردیم، ناتو در چارچوب کانسپت مادرید قرار بود چکار کند؟ قرار بود برضد «رژیمهای دیکتاتور» عمل کند! خب، این را از طریق چه کسی انجام خواهد داد؟ از طریق دیکتاتورهای ترکیهی بعد از کنعان اورن، یعنی رجب طیب اردوغان و دولت باغچلی! ناتو غیر از این قرار بود چه بکند؟ «به اصطلاح خود در برابر تروریسم مبارزه خواهد کرد»! خب از راه چه کسی؟ از طریق رجب طیب اردوغان که پدر فکری داعش بوده و رهبری «سازمان اخوانالمسلمین» را انجام میدهد و تروریسم دولتی و ژنوساید را علیه کردها پیاده میکند. در زبان ترکی میگویند: (sevsinler seni) یعنی آفرین بر شما! بسیار آشکار است که برعکس چیزی که خیلیها سعی دارند نشان دهند، ناتوی مادرید حتی به اندازهی قبل نیز قابل باور نیست!
منبع: ozgurpolitika.com