در این فرایند که در سطح بینالمللی به منظور خارج کردن نام پ.ک.ک از "لیست سازمانهای تروریستی" کارزارهای بزرگی شروع شده است، ما ارزیابی رهبر خلق کورد، عبدالله اوجالان را در مورد فرایند آغاز تشکیل حزب کارگران کوردستان را آماده کردهایم. اوجالان اینگونه به اهداف و مبارزات پ.ک.ک اشاره میکند:
مفهوم «کوردستان مستعمره» قلب و ذهن من را به لرزه درآورده بود. این مفهوم معیار نخستین و آخرین بود. براستی که این رویداد هم برای من عجیب و شگفتانگیز بود. اما رویدادهای بعدی ثابت کردند که چرا چنین مفهومی از این تاثیر برخوردارند. اما هنوز هم برای دشوار است که این تاثیر اولیه را تفسیر کنم. در زمانیکه دستور از میان برداشتن کوردیت و کوردستان صادر شده است و این فرمان به شدیدترین شیوه آن در حال عملی شدن و اجراست، در آنکارا برای احیای آن، تصمیمگیری به صورت مستقل، به گونهای که به موضوع رمانی تبدیل شود، نیازمند تحلیلی جدی است. من هم در میان جو جنبشهای جوانان انقلابی کورد هم در میان ترکها حضور داشتم. بدیهی است که این جنبشها بر من تاثیر داشتهاند.
تحقق گروه اولیه کار دشواری بود
شهامت حركتكردن بر پایهی واقعیت ذاتیام چیزی بود، ولی درك چگونگی حركت، چیزی بسیار متفاوتتر. اما شهامت پرداختن به واقعیتی مرگبار و برداشتن گامهای نخستین، اقدامی بینظیر و استثنایی است. ظهوری که میتوانست سرچشمهی توانایی و حقیقت باشد و در صورت عدم دقت لازمه، میتوانست سرچشمه ناتوانی و اشتباهات شود. یک جنبش از چه اندازه عقلانیت برخوردار بود یا تحقق یک جنبش چه اندازه میتواند آسان باشد؟ پاسخ چنین پرسشهایی بسیار دشوار است و چندان هم بامعنا نیست. در ترکیه سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ با درکی سیاسی، دو گفته تحقق حرکت و حیات خلق بسیار حائز اهمیت است. نَه سالها، بلکه روزها بودند بسیار دیر میگذشتند. حتی خودِ هدفی که که انتظار تحقق آن میرفت نیز از یک خیال مبهمتر بود. اما من میدانستم که تشکیل یک گروه اولیه امری بسیار عظیم است.
به ما نام آپوچی داده بودند، اما به خودمان انقلابیون کوردستان میگفتیم
آپوچی به اسم عمده ما تبدیل شده بود، با اطلاق این نام به ما، مانند نامی که از روزهای نخست بر کودکی میگذارند، خوشحال بودیم و احساس غرور میکردیم. اما خودمان این نام را به خودمان نداده بودیم. زمانیکه ما گردهم آمده بودیم تنها توانسته بودیم که به خودمان انقلابیون کوردستان بگوییم. بعد از ۵ سال از تشکیل گروه اولیه جرات داشتیم که نام اصلی را برخودمان بگذاریم. حرکت یک خلق با شور و حماسه، مانند حرکت خلقهای دیگر، از آنکارا در نوروز سال ۱۹۷۳، از کنارهای سد چوبوک آغاز شد و در ۲۷ نوامیر ۱۹۷۸ در روستای فیس آمد با نام حزب کارگران کوردستان به نتیجه رسید و از این طریق بود که ما خود را در زمره افرادی که ناموس خود را نجات دادهاند برشمردیم. ایا هدفی والاتر از آن داشتیم؟ مگرسازمان مدرن طبقه مدرن شکل نگرفته بود؟
اگر سوسیالیسمی وجود نداشت، احتمال داشت که پ.ک.ک هم تاسیس نمیشد
زمانی که برای تاسیس حزب کارگران کوردستان گام برداشتیم، من و در کل همه، بسیار تلاش کردیم که به خط مشی سوسیالیسم علمی مارکسیستی متعهد بمانیم. اگر سوسیالیسمی وجود نداشت، احتمال داشت که سازمانی هم به شکل پ.ک.ک ایجاد نمیشد. اما این واقعیت به این معنا نیست که پ.ک.ک در زمان شکلگیری و حضور در عرصه سیاسی، کاملا از یک ساختار سوسیالیستی برخوردار بود.
در فرایند شکلگیری و تحقق پ.ک.ک، وضعیت ایدئولوژیک آن چندان شفاف نبود، در مجموع به دلیل وضعیت سوسیالیسم علمی، کمبودها و نواقص آن را مشخص کرده بودیم. ایدئولوژی دولتمدار ملی همراه با ایدئولوژی جامعه محور و دمکراتیک در بطن و متن همدیگر قرار داشتند. احزاب کمونیست و کارگری که به عنوان مثال و الگو فرض شده بودند، همه تا اندازهای از اشتباهات و نواقص سوسیالیستی موجود، سهم داشتند. در مرحله تاسیس، ما از این نیرو و قابلیت برخوردار بودیم که ایدئولوژی دولتمدار و ایدئولوژی جامعه محور را از همدیگر مجزا کنیم.
۱۲ سپتامبر تمام گروههای چپگرا ضربات استراتژیک خوردند، اما پ.ک.ک فرایند جدید و امیدوارانهای را آغاز کرد
از جبهه ضد انقلابی، ما صدای پای کودتای نظامی ۱۲ سپتاامبر را میشنیدیم. قتلعام مرعش، چوروم، باغچلی اولر و قتل بسیاری از جوانان انقلابی و ربایش آنان نشان میداد که غیر از خروج از میهن، نجات امکانپذیر نیست. زمانی که کودتای ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ اتفاق افتاد، تمام گروههای چپگرا ضربه استراتژیک خوردند، اما حزب کارگران کوردستان فرایند جدید و امیدوارانهای را آغاز کرد. بدیهی بود که این گامهای پیروزمندانه تاکتیکی بودند.
حقی کارر برای پیشبرد سازمان نقش بسیار تعیین کنندهای داشت
در این نقطه آنچه که مهم است این بود که احزاب و سازمانی قدرتمند و قابلیت و ظرفیت انقلابی و فعالانه وجود داشته باشد. که هم بر اساس واقعیت ملی و هم بر اساس واقعیت بینالمللی در آن زمان عمل کرده و بر اساس آن قدمهای استراتژیک و تاکتیکی موفقی را بردارد.
در ابتدای سال ۱۹۷۳، بر اساس تز «کوردستان مستعمره»، من روند ایجاد گروه را آغاز کرده بودم. یعنی سازمانی جدا ایجاد شده بود. اما ما از موضع ملیپرستی برخوردار نبودیم. از نظر من، حقی کارر در ردیف نخست قرار داشت. این هوال، از دریای سیاه و اولوبیلی آمده بود و در موضعگیریهای من از جمله افراد نزدیک و واجد نقش بود.
رهایی خلق ترک با رهایی خلق کورد امکانپذیر است
در سال ۱۹۷۶ ما با گروهی متشکل از حقی کارر، کمال پیر و دوران کالکان که اصالتا ترک بودند، از چپهای ترک جدا شدیم. تئوری گروه هم متناسب با این انتخاب بود. ادعای ما این بود: با پیشبرد جنبش رهایی بخش ملی کوردستان امکان دارد که چپگرایی ترک، ار تاثیر فرادستی شونیسم اجتماعی تاثیرگذار بر خود رهایی پیدا کند. گفتههای کمال پیر این وضعیت را به طور خلاصه اینگونه توضیح میداد: رهایی خلق ترک با رهایی خلق کورد امکانپذیر است. تاریخ این مسئله را تاکید کرده است. در سال ۱۹۷۸ با انتشار مجله سرخوبون (که یادآور سازمان خوییبون است) ما وارد مرحله نگارش شدیم. در شماره نخست آن؛ انقلاب راه کوردستان یا نام دیگر آن، مانیفستی که در سال ۱۹۷۸ نوشته بودم، منتشر شد.
شهادت حقی کارر را پاسخ دادم
همانگونه که پاسخ من برای شهادت حقی کارر آماده کردن و پیشنهاد برنامهای بود، پاسخ من به این جنگ روانی هم، با عنوان "راه انقلاب کوردستان" منتشر شد. در تابستان ۱۹۷۸ من این مبارزه را به عنوان مبنای نظری مانیفست انقلاب کوردستان آماده کردم. با چنین نظری، آمادهسازی مانیفست انقلاب کوردستان نیازمند نیرو و قابلیت بزرگی بود. زمانی که از آن با عنوان معجزه سخن گفتم، هدفم اشاره به این واقعیت بود.
بر اساس برنامه حزب، برای بزرگداشت یاد و خاطره حقی کارر برنامهای آماده شده بود که دو روز، در روزهای ۲۶-۲۷ نوامبر ۱۹۷۸ در روستای فیس آمد، نشستی با حضور ۲۲ نفر در سطح کنگره تاسیس برگزار شد. به این شیوه کنگره در مرحله بعدی مهم دیگری مسیر مبارزه ما را شکل میداد که دیگر راه بازگشتی برای آن تصور نمیشد. یعنی تاسیس یک حزب، نامگذاری و اعلام رسمی آن، خاتمه یافتن یک مقطع بود. هم بر اساس شرایط جهانی و ترکیه، هم بر اساس عمل گروهی، هر چه که نیاز بود، ما ان را انجام داده بودیم. در این مقطع حرکت انقلابی اهمیت داشت. در آمد با اعلام رسمی تاسیس حزب کارگران کوردستان ما به قتلعامها پاسخ دادیم.
اگر پ.ک.ک از میان نرفته باشد، به این دلیل است که با حقیقت اجتماعی عجین شده است
اگر حزب کارگران کوردستان با همان شیوه، مانند نمونههای سوسیالیسم ایجاد شده، در معرض نابودی قرار نگرفته باشد و به طور کامل از میان نرفته باشد، به این معناست که نتوانستهاند آن را نابود کنند. علت اساسی آن این است که با حقیقت اجتماعی عجین شده است. به آن متعهد باقی مانده است و توانسته است که با قدمهای نظری و عملی در محتوای آن، نوسازی موجود را تحقق ببخشد. پ.ک.ک سالهای ۱۹۷۰ در کوردستان و ترکیه ایدئولوژیک بود. ایدئولوژی میهن دوستی ملی سوسیالیستی موجود را قبول داشت. پ.ک.ک ایدئولوژیک، علیرغم تمام نشانههای نا شفاف ایدئولوژیک خود، برای حیاتی آزاد، به اندازه کافی برای انسانها امید بخش بود. اما به نحوی ایدئولوژیک امید بخشی برای حیاتی آزاد هیچگاه کافی نبود. به همین دلیل پ.ک.ک. جنگ، مرحلهای پیروزی و شکست بود. اگر ما جنگ را پیشبینی نمیکردیم، هیچگونه آزادیی را نمیتوانستیم به دست بیاوریم، به عنوان حیاتی آزاد، نمیتوانستیم هویت خودمان را بدست بیاوریم. پ.ک.ک به نحوی ناگزیر شده بود که خود را به عنوان نیرویی سمپاتیزان سازماندهی کند. در وضعیتی برخلاف این، نمیتوانست حتی یک روز هم تداوم وجود خود را حفظ کند. و اگر حتی موجودیت خود را هم حفظ میکرد، هیچگونه فرقی با نیروهای دیگر نمیداشت و از میان میرفت.
تاریخ هرگز تأخیر ما را نمیبخشید. در واقع فعالیتها و اقدامات در شکل دفاع از خود هیچگاه متوقف نشدند، افزایش و کاهش داشتهاند، اما همیشه ادامه پیدا کردهاند. آنچه که لازم بود ما انجام میدادیم، این بود که فعالیتها و اقداماتمان را در سطح بالاتری انجام میدادیم.
۱۵ اگوست معنای تاریخی و واقعی بود
گام بلند ۱۵ اگوست، همان سال، دیرهنگام، نه با مهارت کامل و نه به نحوی که بتواند پاسخی به زمینهسازیها و اقدامات باشد، آغاز شد. بیش از یک اقدام، معنای تاریخی و واقعی آن از اهمیت برخوردار بود. اما با همان نام و معنا، نقش خود را بر رویدادهای روز زده بود. کارزار ۱۵ اگوست میتوانست دهها برابر تاثیرگذار باشد، اما هم دیرهنگام آغاز شده بود و هم برای جذب خلق به شیوهای آنان را نادیده گرفتند.
معصوم کورکماز از خطرها آگاهی یافته بود، ما بحث و گفتگو داشته و او را به میهن اعزام کردیم
نخستین بار معصوم کورکماز-عگید- به خطرها اشاره کرده بود، بعد از آغاز گام بلند، من با دقت و جزئیات با وی سخن گفتم. من وظایف و مسئولیتهایش را به وی خاطرنشان کردم و بار دیگر او را به میهن اعزام کردم.
برگرفته از مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب پنجم، مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک (دفاع از کوردها، خلقی در چنگال نسلکشی فرهنگی)