◼️ در سال ٢٠٢١ تحولات چشمگیری در سطح منطقەی خاورمیانە و جهان در زمینەهای سیاسی، اجتماعی، زیست محیطی، علمی و تکنولوژی و در یک کلام در تمامی عرصەهای حیات را شاهد بودیم. درواقع همگام با توسعەی ارتباطات و گسترش شبکەهای ارتباطی کە خود معلول روند سرعت گیری بیش از پیش مدرنیتە و نظام سرمایە سالار مبتنی بر تجارت کالای معطوف بە بیشینەی سود بودە، بە همان نسبت نیز تحولات سیاسی – اجتماعی سرعت یافتە است. بە گونەای کە میتوان چنین گفت کە دوران آهستگی نیز مدتهاست کە پایان یافتە است. نگاهی بە تحولات سیاسی – اجتماعی بە ویژە بر محوریت جغرافیای سیاسی – فرهنگی ایران و شرق کوردستان را در این نوشتار مد نظر داریم.
تحولات سیاسی را در دو بعد خارجی و داخلی مورد بحث قرار میدهیم. در همین راستا در نظر داریم تا سیاست خارجی نظام حاکم بر ایران را نیز در سە مسئلە کە بیشترین تاثیرگذاریها را بر تصمیمگیریهای کلان بر جای میگذارند واکاوی کنیم. یادآوری این نکتە کە این مسائل بە ظاهر منفک از هم، در واقع قطعات یک پازل بە نام مسئلەی “بقای نظام مطلقهی ولایی” است ضروری مینماید. سپس بە تحولات سیاسی – اجتماعی داخلی پرداختە و در آخر بە راەکارهای خروج از بحران از نظر پژاک میپردازیم.
مسئلەی اول؛ روابط ایران – اسرائیل – اعراب
با توجە بە ماهیت وجودی نظام ولایی کە از همان آغاز قبضەی قدرت مبتنی بر ضدیت آشکار با موجودیت اسرائیل پایەریزی گشتە است، لذا برای نظام موجود در حکم ماهیتی قرار دارد. بدین گونە کە هر گونە نرمشی در برابر این مسئلە در حکم افول از اصول تلقی گشتە و مروجان آن نیز بە شدت تخطئە میگردند. اما در واقع امر این تضاد و دشمنی، بیش از آنکە یک تضاد و دشمنی مطلق باشد، یک دشمنی ضروری است. این بدان معناست کە موجودیت اسرائیل برای موجودیت نظام ولایی حاکم بر ایران بیش از آنکە یک شرّمطلق باشد، یک شرّ ضروریست. شاید بیراە نباشد اگر ادعا کرد کە این دو موجودیت بیشترین سود را بە بقای همدیگر رساندەاند. رسیدن بە توافق “صلح ابراهیم” مابین اعراب – اسرائیل و اذعان بە موجودیت اسرائیل از سوی دولتهای عربی و در نتیجە برطرف گشتن تهدیدهای امنیتی اسرائیل از سوی اعراب، جهت مقابلە با هژمونگرایی ایران از مصادیق این ادعا میباشد. از سویی دیگر نیز بە بهانەی دشمنی با اسرائیل و نابودی آن، ایران توانست از انقلاب ٥٧ بدینسو نفوذ و هژمونی خود را در جهان عرب شکل و توسعە دهد. امری کە در حکومتهای پهلوی و یا با ایدئولوژیهای سکولار هیچ توفیقی بدست نیاوردند.
در حقیقت آنچە موجبات حفظ و بقا و اکنون گسترش اسرائیل در منطقەی خاورمیانە و در میان رشد فزایندەی اسلام سیاسی گشت، همان رقابت بر سر هژمونی مابین ایران – اعراب است کە گاە رنگ ایدئولوژیک مذهبی بە خود میگیرد، و گاە رنگ ملیگرایی. تعمیق هر چە بیشتر اختلافات مابین موجودیتهای منطقە و در عین حال حفظ توازن قوا مابین این رقبا بیشترین سود را برای اسرائیل و دولتهای غربی بە همراە آوردە و خواهد آورد. این امر بە گونەای است کە اگر چنانچە رقابت هژمونیکی با لباس مذهبگرایی بە حفظ توازن قوا کمک ننماید، شاهد سربرآوردن انواع ملیگراییها در منطقە خواهیم بود. بحران مشروعیتی کە نظام دینی حاکم بر ایران بە دلیل ناکارآمدی ساختارین و واپسگراییهایش از داخل با آن روبروست میتواند زمینەساز از بین رفتن توازن قوا گردد. لذا دور از ذهن نیست کە حمایت از جریانهای ملیگرا و ضد عرب از سوی اسرائیل و دولتهای غربی جهت حفظ توازن قوا در دستور کار جدید قرار گیرد. در این بین البتە روابط پر تنش ایران و عربستان سعودی بە عنوان برادر بزرگتر کشورهای اسلامی سنی مذهب هنوز از بحران خارج نگشتە و مذاکرات صورت گرفتە در این اواخر بیش از آنکە بە سطح استراتژیک ارتقا یابد، در سطح مقطعی خواهد ماند. روابط صورت گرفتە در مرحلەی کنونی در حکم آتشبس بودە و بیشتر جهت ضمانتدهی بە منظور اینکە علیە همدیگر بە اقدام نظامی چە بە صورت مستقیم و یا بە صورت ائتلافی دست نزنند میباشد.
مسئلەی دوم؛ روابط ایران و همسایگان
جمهوری آذربایجان از دردسازترین همسایگانی است کە در حال حاضر رژیم حاکم بر ایران بیشترین تهدیدات امنیتی را از جانب او احساس میکند. این تهدیدات از سویی معطوف بە حضور اسرائیل در این کشور و کمک بە توسعەی ماشین جنگی این کشور در راستای مهار و بە عقب راندن ایران از منطقە است. از سویی نیز با توجە بە نیازهای دولت فاشیستی اردوغان – باغچلی جهت حفظ بقای خود، این تهدیدات در شکل و قوارەی رهبری کشورهای ترک زبان و پیشبرد پان تورانیسم و از این راە توسعەی ناتوی ترکی بە حوزەی قفقاز جنوبی و مهار ایران- چین – روسیە و همچنین قطع راەهای ارتباطی زمینی مابین این کشورها نمود یافتە است. در این بین توجە ویژە بە مسئلەی آذربایجانیهای ساکن جغرافیای سیاسی ایران از سوی ترکیە و تبدیل خواستەهای مشروع آنان بە ابزاری سیاسی جهت تهدید و باجخواهی از ایران حائز اهمیت میباشد. افزایش چشمگیر فعالیت وابستگان حزب حرکت ملی کە بە “بوزکورتها” مشهورند، در مناطق آذرینشین حاکی از این تلاشهای ترکیە میباشد. حوادث پیش آمدە در نقدە میتواند سرآغاز این تهدیدات تلقی گردد. هر چند حکومت ایران هموارە خود بانی و مروج اختلافات قومی و مذهبی در میان تنوعات فرهنگی و عقیدتی بودە، اما هموارە این امکان وجود دارد کە با وجود مداخلات گاە و بیگاە بازیگران پر قدرت منطقەای و جهانی درسرنوشت ملتها، نهایتا این خود حکومت باشد کە در آتش این اختلافات بسوزد و از میان رود.
خروج نیروهای ائتلاف از افغانستان و پیامد آن سقوط شبە حکومت اشرف غنی در افغانستان و بە قدرت رسیدن طالبان مرحلەی نوینی را در روابط ایران و افغانستان آغازگر خواهد بود. مرحلەای کە از شواهد چنین برمیآید کە چندان باب میل حکومت ایران نخواهد بود. هر چند هم طالبان و هم حکومت اسلامی در ایران از منظر فلسفەی سیاسی آبشخور واحدی دارند، اما بایستی دانست کە اختلافات ایدئولوژیکی عمیقی نیز بە واگرایی این دو حکومت اسلامی یاری رساندەاند. اختلافات مذهبی از سویی و همچنین اختلافات فرهنگی نیز با توجە بە غالبیت پشتون بودن حکومت طالبان عوامل مهمی در این واگرایی هستند. نقش و تأثیرگذاری بازیگران منطقەای و فرامنطقەای در این واگرایی مزید بر علت خواهند بود. لذا انتظار میرود کە علیرغم مواضع پراگماتیستی ایران در تعامل با طالبان، از این پس شاهد محدودتر گشتن مداخلات ایران در افغانستان باشیم.
مورد هدف قرار دادن قاسم سلیمانی در فرودگاە بغداد پیام قاطعی بە ایران بود کە دیگر ایران در عراق امنیت چندانی نخواهد داشت. پیامد فوری این سوءقصد، اعتراضات بیسابقەای بود کە در مناطق جنوبی عراق و بە ویژە در شهرهای مهم مذهبی علیە حضور و مداخلات ایران صورت گرفت. بازخورد این تحولات را میتوان در نتیجەی انتخابات پارلمانی عراق و شکست سنگین ائتلاف بە رهبری هادی عامری مشاهدە کرد. با توجە بە فرارسیدن زمانبندی خروج نیروهای ائتلاف از عراق، میتوان انتظار داشت کە قبل از خروج، نیروهای ائتلاف در صرافت بە قدرت رساندن جریانات کمتر همسو با ایران هستند. از این رهگذر در تلاشند کە بە مهار ایران و بە لاک خود فروبردن او بپردازند. حملات گاە و بیگاە علیە نیروهای حشد الشعبی در عراق و نیروهای وابستە بە ایران در سوریە در این راستا صورت میگیرند. در مقابل نیز ایران با حملات موشکی، پهپادی و خمپارەای خود بە نیروهای آمریکایی درعراق و نیز جنوب سوریە در صدد است تا آنان را بە خروج زود هنگام از عراق ناچار کند، قبل از اینکە نیروهای مخالف ایران قدرت کافی را بدست آوردە باشند.
در این بین اما وضعیت جنوب کوردستان بیشترین تأثیرپذیری را از این تحولات شاهد خواهد بود. از هم اکنون وضعیت بغرنج مناطق مورد مناقشەی مادەی ١۴٠ قانون اساسی عراق و همچنین وضعیت پرآشوب احزاب حاکم بر جنوب کوردستان هویداگر این موضوع میباشند. دستاندازیها و تجاوزات بی حد و مرز رژیم اشغالگر ترکیە بە مناطق و شهرهای جنوب کوردستان بە صورت جابەجایی مداوم مرزهای رسمی عملا در حال جریان است. عدم اتخاذ کوچکترین موضعی در اینبارە چە در داخل و چە در خارج و یا در سطح بین الملل، آیندەی شومی را برای این بخش از کوردستان ترسیم میکند. نقش (پ.د.ک – عراق) در این تحولات فراتر از نقش سپاە حمیدیە در اواخر خلافت عثمانی نمیباشد. همانگونە کە با پایان یافتن خلافت عثمانی موجودیت سپاە حمیدیە نیز بە پایان رسید، با بە پایان رسیدن توهم خلافت نوعثمانی گرایان در ترکیە، موجودیت (پ.د.ک – عراق) نیز بە پایان خواهد رسید.
ترکیە کە در روزگار جنگ بزرگ اول، لقب مرد بیمار اروپا را یدک میکشید، اکنون و تحت سیطرەی “رئیس جمهور روستاها” – چرا کە همەی شهرهای بزرگ وکوچک را در انتخابات شهرداریها از دست داد – بحرانیترین روزگار خود را از زمان استقرار جمهوری ترکیە میگذراند. روابط “صرف پروبلم” با کشورهای منطقە جای رویکرد “صفر پروبلم” را گرفتە و این رویکرد در روابط با غرب نیز حاکم گشتە است. از آنجا کە حاکم متوهم ترکیە و زیردستانش بە سبکی قرن نوزدهمی سودای استعمارگری را زندە کردەاند، بیزاری خلقهای منطقە را نصیب خود کردە و بیاعتمادی عمیقی را در روابط ترکیە با خارج و در سطحی وسیعتر در داخل موجب گشتە است. در این میان روابط ایران – ترکیە کە هموارە و در طول تاریخ ترکیبی از رقابت حداکثری و همکاری حداقلی بودە، اکنون و در سایەی تحولات فوقالذکر، این رابطەی حداکثری و حداقلی شدت بیشتری بە خود گرفتە است. بە گونەای کە در حال حاضر بە جز در مورد ضدیت با مسئلەی حقخواهی خلق کورد و همچنین دور زدن تحریمهای اعمال شدە بر ایران کە ترکیە را بە کاسب تحریمها بدل کردە، در باقی موارد منطقەای و حتی فرامنطقەای اصل رقابت هژمونیکی پر تنش بر روابط دو طرفە غالبیت داشتە است. از رفتار سیاسی حاکمان ترکیە چنین برمیآید کە در مرحلەی کنونی و با توجە بە انزوای سیاسی ایران در عرصەهای بینالمللی، در نظر دارد تا بە شیوەی تجار قیصریە، بازار تجارت با ایران را بە انحصار خود درآورد. از این راە میتواند بخش بزرگی از رکود اقتصادی خود را همانند بحران جهانی اقتصاد در سال ٢٠٠٨ جبران کردە و همچنین علیە جنبش آزادیخواهی ملت کورد با رژیم ایران همکاریهای خود را گسترش دهد. از سویی دیگر نیز آمادگی تمامی دارد تا با جایگیری در ائتلافهای علیە ایران، هر چە بیشتر ایران را در تگنا قرار دادە و در صورت بدست آمدن فرصت لازم، نیم نگاهی نیز بە جنبشهای پان ترکی در ایران دارد. تجربەی برخورد ترکیە با قضیەی لیبی در جنگهای داخلی ٢٠١١ کە بە سقوط قذافی انجامید بە قدر کافی آموزندە است.
مسئلەی سوم؛ برجام و روابط ایران و غرب
هر چند مذاکرات احیای برجام در حال جریان است و بە صورت مقطعی توافقاتی نیز صورت میگیرد، اما بایستی در نظر داشت کە هر گونە توافقی در این زمینە و با این شرایط تنها کارکردی مقطعی دارد و جنبەی استراتژیکی آن چندان برجستە نخواهد بود. چرا کە در اصل موارد مورد مذاکرە در برجام کە اعم از مسئلەی اتمی، موشکهای بالستیک و نفوذ منطقەای ایران میباشند، همگی خود معلولهای یک علت بزرگتر هستند. این علت اساسی عبارت است از بازار ایران و ادغام گشتن آن در بازار جهانی سرمایەداری. گسترش نظام جهانی سرمایەداری متأخر و با ایدئولوژی نئولیبرالیسم در نظر دارد تا همەی منافذ اقتصادی دنیا را فتح کند. این امر تا حد زیادی صورت گرفتە و در این بین تنها چند کشور هستند کە بە این نظام جهانی تمکین نمیکنند. ایران از جملەی این کشورهاست. البتە بایستی بە روشنی دانست کە مقاومت ایران در برابر این نظام نە ناشی از ضدیت با سرمایەداری است. بلکە در اصل رقابت با نظام سرمایەداری بر سر حفظ انحصارات اقتصادی و تجاری خود میباشد. یعنی در واقع اختلاف ایران با نظام جهانی بر سر انحصارات است نە ماهیت سرمایەداری و یا اعتقاد بە شعار” نە شرقی نە غربی”. گسترش و پیادەسازی اصول و پرنسیبهای نئولیبرالی در داخل ایران کە بە فقر کمرشکن عموم جامعەی ایران انجامیدە اثباتگر این مدعاست. همچنین واگذاری امتیازات بیش از حد تصور بە کشورهای چین و روسیە افشاگر خوبی برای توخالی بودن ژستهای ضد امپریالیستی میباشد. لذا تصور بر این است کە مسئلەی برجام و توافقات احتمالی نخواهد توانست بە صورت استراتژیک اختلافات را حل و فصل کند. بە نظر میرسد کە این اختلافات تنها در صورت ادغام بازار ایران در بازار جهانی و تسلیمیت بدون قید و شرط آن پایان یابد. با توجە بە اینکە یک سرمایەداری مافیایی وابستە بە هستەی سخت قدرت بر اقتصاد ایران چنبرە زدە و تمامی فریبکاریهای نئولیبرالی را در مقیاسی” وطنی” و بە صورت افراطی اجرایی میکند، بە نظر نمیرسد میلی بە تقسیم غنایم با دیگران داشتە باشند. تحریمهای اقتصادی بیشتر نیز تنها بە فربەتر شدن این مافیا خواهد انجامید. تا زمانی کە این سرمایەدار- حکومتگران در رأس تصمیمسازیهای کلان باشند و از انحصارات بدست آمدە منتفع میشوند، هر گونە توافقی چە برجامی یا غیر برجامی نخواهد توانست از مقطعی بودن رهایی یابد. در صورت تسلیمیت کامل ایران بە نظام جهانی و یا تغییر رژیم است کە” پایان خوش” رقم خواهد خورد کە البتە هر دو وضعیت دو روی یک سکە هستند.
تحولات سیاسی – اجتماعی ایران و شرق کوردستان
روند تحولخواهی کە در میان جوامع ایران در حال جریان است، در سال ٢٠٢١ توسعەی خود را تداوم بخشید و جوامع ایران را بە پویاترین و سرزندەترین جوامع خاورمیانە بدل ساخت. آنچە در ایران امروزە شاهدش هستیم وفور خیابانهای سیاسی است. جوامع ایران بە تجربە و بە درستی دریافت کە امر سیاسی نە از دهلیزها، سالنها و صندوقها، بلکە در خیابان و عرصەهای حیات قابل تحقق است. حضور مستمر و پیگیر همەی قشرهای اجتماعی در ساحت خیابان و در همان حال روی گردانی از نمایشهای انتخاباتی نشان از ارتقای سطح آگاهی اجتماع است. سرعت تحولات اجتماعی، رژیم را از پاسخگویی بە نیازهای جامعە ناتوان ساختە و بحرانی ساختارین را دامنگیر آن کردە است. بحران از آنجا عمیقتر گشتە کە حکومت برای پرسشها و نیازهای جدید جامعەی رو بە رشد تنها جوابهای کهنە را در آستین دارد. با اجرائی کردن سیاستهای نئولیبرالی کە بە از میان رفتن طبقات متوسط و در نتیجە بە توسعەی فقر در جامعە انجامیدە، شاهد اعتراضات بسیار متنوعی هستیم کە از میان آنها اعتراضات معلمین و کارگران از سازمان یافتەترین آنها بودە است. در صورت تداوم و تعمیق سیاستهای نئولیبرالی، قطعا این اعتراضات نیز گستردەتر و رادیکالتر خواهند گشت.
سخنان وحیدی، وزیر کشور دولت ابراهیم رئیسی دربارەی خطر آفرین بودن زنان برای بقای نظام ولایی را با یاوەهای سلیمان سویلو، وزیر کشور اردوغان اگر مقایسە کنیم و آنها را با گفتەهای هیتلر در مورد نحوەی ادارەی زنان بسنجیم، خواهیم توانست بە ذهنیت مشترک این گونە نظامهای سیاسی بە روشنی پیبرد. وضعیت زنان در ایران از نظر قانونی و نگاە حاکمیت هر چند تاسفبار میباشد، اما حضور زنان در همەی عرصەهای حیات و جستجوگری رسیدن بە عدالت و برابری توانستە مهر خویش را بر وجود تمایز آشکار میان جامعە و حاکمیت بزند. بی جهت نیست کە تا این حد نسبت بە وجود و حضور زنان از سوی سلطەگران واهمە و ترس وجود دارد. بیگمان جنبش زنان با وجود همەی نواقص را میتوان اصیلترین و عدالت خواهترین جنبش موجود در فضای سیاسی – اجتماعی ایران و منطقە دانست. قطعا این جنبش مرهون تلاشها و مبارزات بیوقفەی زنان مبارزی است کە در این فضای استبدادزدە، شجاعت بینظیری را از خود نشان دادند. زینب جلالیان، نرگس محمدی، نسرین ستودە، سپیدە قلیان و صدها زن مبارز دیگر کە اکنون در زندانهای رژیم بە سر میبرند، از جملەی این زنان هستند. نکتەی دارای اهمیت در این میان، اصالت و خود بنیاد بودن این مبارزات از سوی زنانی است کە رنج ناعدالتی و نابرابری را با تمام وجود تجربە کردند و هیچگاە بزکهای لیبرالی و گویا ”مدرن” فرنگنشین نخواهد توانست آنرا مصادرەی بە مطلوب کند.
از دیگر مصادیق بحرانی بودن نظام سیاسی ایران، وضعیت فوقالعادە وخیم زیستمحیطی در ایران است. هر چند بحران زیستمحیطی متأثر از نظام استثمارگر و نابودگر سرمایەسالار، ابعادی جهانی بە خود گرفتە، اما نقش و جایگاە مدیریت ناکارآمد و نظام غیر دموکراتیک حاکم بر ایران بحران را بە سطح فاجعە رساندە و زندگی میلیونها انسان را تحت تأثیر قرار دادە است. بە جان آمدن ساکنان ایران از “تشنگی” و تلاششان برای تداوم حیات از نظر فیزیکی کە در برپایی اعتراضات بیسابقە نمود یافت، توضیحی روشن را از وضعیت زیستبوم ایران ارائە میدهد. از بین بردن عامدانەی جنگلهای زاگرس، فرونشست اراضی زراعی و صدها نمونەی دیگر نشان از فاجعەی زیستبومی در ایران دارد. فاجعەای کە دیگر بە نقطەی بیبازگشت رسیدە است و تنها با تغییری پارادایمیک میتوان از گسترش آن جلوگیری کرد. حضور فعالین مدنی بسیاری از جمله فعالین حوزهی زیستمحیطی در زندانها، نشانگر تاثیر شجاعت زنان است، در مبارزات حقطلبانهی جامعه در برابر نظامی که ساختارش دچار جمودیافتگی گشته و پاسخی جز سرکوب انسان و تخریب زیستبوم در چنته ندارد.
دستگیری بیش از ٥٠٠ فعال عرصەهای اجتماعی، فرهنگی، هنری و زیستمحیطی، آنهم تنها در شرق کوردستان طی سال ٢٠٢١ وضعیت دمکراسی و حقوق بشر در ایران و شرق کوردستان را بە بهترین شکل آشکار میکند. رشد ٢١درصدی آمار اعدامها نسبت بە سال گذشتە نیز دلیل دیگری بر همان ادعا است. سرکوب خشونتبار تمامی اعتراضات در همەی نقاط ایران، تداوم عملیاتهای نظامی علیە گریلاهای شرق کوردستان، قتلعام سوختبران و کولبران کە بە صورت امری روتین درآمدە و همچنین افزایش بودجەهای نظامی همگی نشان از وضعیت دموکراسی در ایران دارند. بە این سیاهە بایستی تصویب طرحهای ضد زن در مجلس اسلامی را نیز اضافە کرد تا ابعاد این پایمالگری مشخصتر گردد. تضییع آشکار حقوق باورمندیهای خارج از گفتمان رسمی و حکومتی نیز از دیگر ابعاد روشنگر ناعدالتی سیستماتیک و البتە قانونی رژیم حاکم است.
با انتخاب (بخوانید انتصاب) ابراهیم رئیسی در یک نمایش انتخاباتی حداقلی، بە عنوان رئیس جمهوری کە کارنامەی پر و پیمانی در سرکوب مخالفان داشتە، وضعیتی بە وجود آمدە کە مصداق ضرب المثل ” گل بود و بە سبزە آراستە شد” است. روی کار آمدن ابراهیم رئیسی و تلاش برای یکدستسازی نهادهای تصمیمگیر در اصل جوابی است کە نظام ولایی بە مطالبات مشروع، دموکراتیک و مترقی جوامع و تنوعات فرهنگی، قومی وعقیدتی ایران دادە است. در چنین وضعیتی انتظار گشایشی از سوی حکومت و یا در انتظار نتایج مذاکرات برجام نشستن، و در یک کلام اتخاذ سیاست انفعال تنها بە بقای این نظام زنستیز و عدالتستیز یاری خواهد رساند. امری کە حضور پر رنگتر خیابانی قشرهای اجتماعی در ایران و شرق کوردستان در سال ٢٠٢١ خط بطلان خود را بر آن کشیدند.
پژاک در تداوم مبارزات خود برای استقرار نظامی دموکراتیک و عدالتمحور در ایران و شرق کوردستان، سعی نمود در ٢٠٢١ این مبارزات را در تمامی عرصەها گسترش دهد. مشارکت فعالانە در کمپین تلاش برای آزادی رهبر آپو بە عنوان مؤسس فلسفەی آزادی در خاورمیانە کوچکترین گامی است کە جهت ادای دین بە این الگوی مبارزاتی صورت میگیرد. اعلام کمپین “نە بە اعدام و آری بە دموکراسی” توانست بحث روزی را بە وجود آورد کە هر چە میگذرد صدای آن رساتر گشتە و طیفهای متنوعتری بە این کمپین چە بە صورت مستقیم و چە بە صورت غیر مستقیم پیوست میگردند. همچنین تلاش برای توسعە و پیشبرد سیاست دموکراتیک و ارائەی راهکارهای متناسب با آن موجب گشت کە در فضای استبدادزدەی ایران کە مجالی برای سیاست دموکراتیک نماندە، خیابانهای سیاسی بیش از پیش موضوعیت پیدا کنند. در همین راستا، طرح بایکوت انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ١۴٠٠/٢٠٢١ از سوی پژاک توانست جایگاە خود را در بیرونق کردن بازار انتخابات نمایشی حکومت بە خوبی مشخص کند. تلاشهای صورت گرفتە در راستای مطرحسازی گفتمان ملت دموکراتیک در ایران و شرق کوردستان نیز بە نتایج ملموسی دست یافت کە در آیندەی نە چندان دور ثمرات این گفتمان را شاهد خواهیم بود. ایجاد و گسترش فرهنگ اکولوژیکی در میان جامعە از نتایج مستقیم و بارز طرح پارادایمیکی پژاک در شرق کوردستان و ایران میباشد کە امروزە بە شیوەی حیات جامعە بدل گشتە است. پر صلابت گشتن جنبش آزادی زنان در ایران و شرق کوردستان نیز از دیگر عرصەهای مبارزاتی است کە حقیقتا پژاک نقش پیشاهنگی را در آن ایفا نمودە است. تبدیل گشتن شیرین علمهولی و زینب جلالیان بە نماد آزادیخواهی زنان و پیروزی ارادهی آزاد در ایران و شرق کوردستان اثباتگر این مدعاست. سال ٢٠٢١ برای پژاک در این زمینە سال پر دستاوردی بود. جهت ارائەی آلترناتیو دیپلماسی دولتی، پژاک بە دیپلماسی خلقی – دموکراتیک پرداختە و دستاوردهای خود را در این حوزە گسترش دادە است. فعالیتها و جنبشهای خیابانی خلقمان در خارج از میهن در راستای صیانت از جنبش آزادیخواهی و پیشبرد ارتباطات دموکراتیک با خلقهای ساکن ایران بە منظور ایجاد جبهەای واحد جهت دموکراتیزە کردن ایران و مقابلە با سیاستهای ضد دموکراتیک نظام ولایی شایان توجە است. ما حمایت خود را به صورت علنی از این فعالیتها اعلام نموده و سعی نمودهایم تا به صورتی فعالانه در تمامی برنامههای مبارزاتی این عرصه مشارکت نمائیم.
پژاک بە خوبی نسبت بە وظایفش کە همانا پیشبرد دمکراسی در ایران و شرق کوردستان است آگاە بودە و همچنین آگاە است کە راە دشواری تا رسیدن بە نظامی دمکراتیک و تحقق جامعەای آزاد و عدالت محور پیشرو دارد. در این راستا ارائەی پارادایم مدرنیتەی دمکراتیک، مبتنی بر آزادی زن، جامعەی اکولوژیک و ملت دموکراتیک میتواند بهترین راە رسیدن بە این مهم باشد. لذا نسبت بە تمامی کمبودها، نواقص و نارساییهایی کە در این راە پر فراز و نشیب در سال ٢٠٢١ در انجام وظایفش روی داد، خودانتقادی کردە و جهت جبران این کمبودها تلاشمان را در سال ٢٠٢٢ دوچندان میکنیم.◻️