پایان یا شروعی تازه؟
ظاهرا این پکک است که رو به پایان میرود، اما اگر نگاهی دوراندیشانه داشته باشیم در واقع این «سیاست نفی و نابودی رژیم ترکیه» است که از طریق این فراخوان تاریخی با خاک یکسان گردید.
ظاهرا این پکک است که رو به پایان میرود، اما اگر نگاهی دوراندیشانه داشته باشیم در واقع این «سیاست نفی و نابودی رژیم ترکیه» است که از طریق این فراخوان تاریخی با خاک یکسان گردید.
۲۷ فوریه ۲۰۲۵ در استانبول نمایندگان پارلمانی کورد در ترکیه متنی تاریخی را از زبان رهبر عبدالله اوجالان به افکار عمومی منطقهای و جهانی علام کردند که برای تمام طرفهای درگیر با «مسئلهی کورد» غیره منتظره بود.
هم برای طرفهای درگیر که در جنگی سخت با نیروهای دولتی ترکیه هستند و هم برای خود دولت ترکیه نیز حملهای غیره منتظره و غافلگیر کننده بود. در افکار عمومی جامعهی کوردستان نیز هنوز محتوای تاریخی این فراخوان کاملا تفهیم نگشته است. زیرا هنوز در سرآغاز این بحث تاریخی قرار داریم. ناگفته پیداست که سوالات بسیاری در ذهن افکار عمومی و حتی طرفین درگیر وجود دارد. آیا این پایان مبارزات آزادیخواهانهی کوردستان است؟ یا اینکه نقطهی آغاز دورانی نوین؟ آیا این فراخوانی صرفا خطاب به حزب کارگران کوردستان (پکک) است یا شامل دولت ترکیه نیز میشود؟ پس از این فراخوان تاریخی چه سرنوشتی در انتظار جنبش آزادیخواهانهی کوردستان خواهد بود؟
آیا این دعوت به کنارهگیری از مبارزات است یا دعوت به مبارزاتی شدیدتر از چهار دههی گذشته؟ بدون شک کلیه این سوالات تنها در صورتی جوابهای مستحق خویش را خواهند یافت که با طرز اندیشه و دیالکتیکی افکار رهبر عبدالله اوجالان آشنایی داشته باشیم. چون حتی محتوای متن اعلام شده برای افکار عمومی، مهروموم سبک رهبر عبدالله اوجالان را بر خویش دارد و درک آن فقط با شناخت اندیشه و فلسفهی سیاسی ایشان امکانپذیر است.
بدون شک نگرشهای سطحینگر که عموما شناخت چندانی از فلسفهی سیاسی و بهخصوص ایشان ندارند و یا تصور میکنند که شناخت کافی را دارند، در نگاه اول این را به عنوان «از دست رفتن همه چیز» و یا حتی «تسلیم شدن» به خواستههای دولت تفسیر میکنند. این گونه طرز نگرشها در رسانههای عمومی بازتاب پیدا کردند و کم هم نیستند.
اما آنهای که عموما فهمی نسبی از جهان سیاست دارند و الخصوص فهمی کلی از فلسفهی سیاسی رهبر عبدالله اوجالان دارند، این فراخوان را به عنوان «قدمی تاریخی» در راستای صلح و ثبات منطقه ارزیابی میکنند. از دبیر کل سازمان ملل گرفته تا وزارت خارجی دولت آلمان و بریتانیا تا وزارت خارجی ایالات متحدهی آمریکا، دولت عراق و مقامات حکومت اقلیم کوردستان، طرفهای که به نحوی در مسئلهی کورد، بهخصوص فایل رهبر «عبدالله اوجالان و کوردها» درگیر هستند، این فراخوان را به عنوان یک شانس تاریخی در نظر میگیرند.
اما از همه نگرانتر و مضطربتر سران دولت ترکیه هستند که سخت تحت تاثیر این گام تاریخی قرار دارند. واقعاً این حزب کارگران کوردستان است که باید دست از مبارزهی مسلحانه بردارد یا دولت ترکیه است که باید دست از تعریف ملت کورد به عنوان «تروریست» بردارد؟ ظاهرا رهبر عبدالله اوجالان حزب خود را به تشکیل کنگره و منحل کردن خود و پایان مبارزات مسلحانه فرا خواند. اما آنچه در رسانه چندان به آن اشارهای نمیشود پیامهای رهبر عبدالله اوجالان به دولت و جمهوری ترکیه است.
دولت ترکیه به بهانهی «مبارزه با تروریسم» نه تنها ساختار سیاست داخلی خودش را بلکه همزمان ساختار سیاست خارجیاش را نیز بر اساس «مسائل امنیتی» به خصوص مبارزه با تروریسم شاکلهبندی نموده است. استراتژی داخلی و خارجی دولت ترکیه بر مبنای «مبارزه با تروریسم» شکل گرفته است. تاکنون کوشیده تا با این استراتژی هم مبارزات مشروع خلق کورد را به عنوان «تروریسم» به جهانی معاصر بقبولاند و از طرفی هم جنبش آزادیخواهی و مشروع خلق کورد را از حوزهی سیاست منطقهای و جهانی بیرون براند. همانطور که میدانیم پس از فروپاشی شوروی سابق در اوائل دههی نود و تک قطبی شدن جهان، تروریسم به عنوان یک چالش عصر در سطح جهانی مطرح شد. جمهوری ترکیه از این شرایط جهانی نهایت استفاده را نمود تا بتواند از این طریق سیاستهای نفی و سرکوبگرانهی خود در مقابل مسئلهی کورد را به جهانیان بقبولاند. همچنین از این طریق توانست حمایتهای سیاسی، نظامی، اقتصادی کلانی را به خود جلب نماید. بارها مقامات ارشد حزب کارگران کوردستان در مصاحبه و بیانههای خود بیان داشتند که آنها فقط با دولت ترکیه در جنگ نیستند، بلکه با نظام جهانی، ناتو و قدرتهای غربی که حمایتی همهجانبه از دولت ترکیه به عمل میآوردند، میجنگند. اندیشمندان سیاسی دولت ترکیه چگونه توانسته بودند جنبش آزادیخواه خلق مظلوم کوردستان را که تحت شدیدترین تروریسم دولتی قرار داشت در حوزهی سیاست جهانی به «تروریسم» محکوم سازند؟ بدون شک با [سوء] استفاده از محوریت سیاست جهانی که «تروریسم» شاکلهی آن را تشکیل میداد. در سیاست داخلی، حتی فعالیتهای فرهنگی و مدنی نیز از طرف دولت متهم به ارتباط با «سازمان تروریستی» محکوم به احکام سنگین میشدند. حتی افرادی که با رای مردم در انتخابات به مجلس ترکیه راه یافته بودند نیز با احکام سنگین مجازات شدند و هنوز هم دهها هزار نفر انسان بیگنان در زندانها بسر میبرند. در صورتیکه آنها فقط برای حقوق مشروع انسانی خود مبارزه کرده بودند و هیچ ارتباطی با مبارزهی مسلحانه نداشتند. مهرهی فشار دولت ترکیه استفادهی سوء از محوریت برنامهی جهانی در مبارزه با تروریسم علیه خلق کورد بود.
در حقوق هیچ دولتی و در هیچ کجای جهان، مبارزه در راه به دست آوردن حقوق هویتی، زبان مادری، فرهنگ و ابراز موجودیت یک ملت به عنوان جرم تعریف نشده است. حتی رسالهی حقوق بشر اتحادیهی اروپا و سازمان ملل از این گونه مبارزات حمایت به عمل میآورند. پس چرا در ترکیه بجای حمایت همیشه این مبارزات را به عنوان تروریسم تعریف کردند؟ در اینجا نمیتوان مبارزات مسلحانهی حزب کارگران کوردستان را متهم نمود. زیرا حق دفاع مشروع برای هر فرد، گروه و ملتی که با تهدید نسلکشی مواجه باشد، به رسمیت شناخته شده است. فقط چون حوزهی سیاست جهانی بروی نهادهای سیاسی خلق کورد بسته بود و دولت ترکیه از طریق کانالهای موثر دیپلماتیک خود توانسته بود این کانالها را بروی حزب کارگران کوردستان مسدود سازد، جنایات، کشتار و تروریسم دولت ترکیه همچنان پنهان ماند. دولت با تروریست اعلام نمودن هر کسی، چهرهی تروریستی دولت خود را پنهان میساخت. این بود واقعیت جمهوری ترکیه!
افکار عمومی کوردستان بسیار نیک آگاهاند که طی چند سال اخیر در نتیجهی حملات پهبادی دولت ترکیه، صدها تن از انسانهای غیر نظامی در باشور کوردستان، در روژاوا و مناطق مختلف کوردستان به دست ارتش ترکیه ترور شدند.
دولت در این راه تمام منابع مالی، سیاسی، اطلاعاتی، دیپلماتیک و رسانهای خود را بسیج نموده بود. حتی این مسئله را جهت سرکوب اعتراضات جامعهی ترک زبان داخلی مبدل به یک مهرهی فشار بسیار موثر تبدیل نموده بود. به عنوان مثال همائتلاف شدن حزب جمهوری خلق (CHP) با دم پارتی را به عنوان «ائتلاف تروریسم» تعریف و تبلیغ نمودند. از کارت تروریسم جهت مسکوت سازی جهان در ماقبل سیاستهای سرکوبکننده و تمامیتخواه حزب عدالت و توسعه نهایت استفاده را نمودند. حتی دخالت نظامی در سوریه و عراق را به مبارزه با تروریسم نسبت دادند. از این طریق امتیازات سیاسی، اقتصادی و امنیتی کلانی از دولت عراق، حکومت اقلیم کوردستان و دولتهای ذیربطه دریافت نمودند.
حال این فراخوان تاریخی رهبر عبدالله اوجالان دولت ترکیه را در خلاء و چالشی عظیم قرار داده است. به مرور زمان تاثیرات این حملهی سیاسی به صورتی محسوستر احساس خواهد شد. این دخالتی عمیق در سیاست داخلی و خارجی دولت ترکیه است. دخالتی که میتواند ماهیت «جمهوری ترکیه» را از دست یک حکومت تمامیتخواه و سرکوبگر خارج سازد. همچنین تاثیرات این حملهی سیاسی در سوریه و کل منطقه نیز بازتاب خواهد داشت.
در پارادایم و نگرش رهبر عبدالله اوجالان سیاست یک هنر جنگی و خلق زیباییهاست. مبارزهی مسلحانه یک ابزار موثر مبارزات سیاسی است. اما مبارزهی مسلحانه یگانه ابزار سیاست نیست. بدون شک مبارزات سیاسی میتوانند از ابزارهای متعددی برخوردار باشند. تمام ابزارهای سیاسی، نظامی و سازمانی جهت رسیدن به یک مقصد سیاسی معین است. تا زمانیکه یکی از این ابزارها در رسیدن به مقصد موثر باشند، ارزشمند و قابل استفاده میباشند. اما زمانیکه یکی از این مکانیسمها قدرت تاثیرگذاری خود را از دست بدهند و یا عمرشان بسر برسد، باید کنار گذاشته شوند و از ابزاهای مناسبتتر دیگری جهت رسیدن به هدف مدنظر استفاده شود.
این هم تحولی ریشهای در جنبش آزادیخواهی کوردستان خواهد بود و هم ناچارسازی دولت به تغییر و تحول دمکراتیک. در جنگ مسلحانهی حزب کارگران کوردستان و دولت ترکیه، وضعیت پات یا بنبست به وجود آمده بود. یعنی هیچ کدام از طرفین جنگ مسلحانه نتوانستند بر دیگری غلبه کنند. استراتژی جنگ انقلابی خلق در مبارزات آزادیخواهی کوردستان و در حوزهی عمل، کاملا به شکلی موفقیتآمیزانه به اجرا در نیامد. این استراتژی باید دولت را از طریق مبارزهی مسلحانه و خیزش مردمی ناچار به تغییر قانون اساسی و دمکراتیزه نمودن جمهوریت مینمود. اما در عمل این استراتژی پیروزمندانه به اجرا در نیامد. همچنین دولت نیز نتوانست طبق ادعای که میکرد کاملا پکک را از طریق راهکارهای نظامی نفی و نابود سازد. پکک در مقابل حملات نظامی دولت ترکیه سالها به صورتی موفقیتآمیزانه مقاومت کرد. استراتژی و تاکتیکهای نظامی-اطلاعاتی دولت ترکیه با بنبست و شکست مواجه گشتند. دولت نیز در جنگ ناکام ماند. زیرا بیش از ۲ تریلیون دلار از منابع مالی دولت و بالغ بر ۵۰ هزار تلفات انسانی دادند، غیر از صرف انرژی سیاست داخلی و خارجی، انرژی کلان کشور صرف جنگ با پکک شد، ولی برای دولت جز سراب هیچ نتیجه دیگری در بر نداشت.
حال با این حملهی سیاسی رهبر عبدالله اوجالان، دولت به وضعیت «کیشمات» دچار شده است. در واقع تمام مبارزات پکک جهت ایجاد تغییر و تحول قانون اساسی و محتوای «جمهوریت» بود. جهت گذار از تفاسیر تک بعدی و تمامیتخواه از جمهوریت بود. حال دیگر جامعهی جهانی باید فشار بیشتری در راستای مشارکتورزی کوردها در جمهوری و ساختار سیاسی ترکیه بر دولت ترکیه وارد سازند.
راهحلهای سیاسی و حقوقی فقط در پارلمان ترکیه میتواند احقاق پیدا کند. پارلمان ترکیه باید نشستی در مورد «صلح و جامعهی دمکراتیک» داشته باشد. کمیسیون تشکیل داده و قوانین لازمه را در راه «دمکراتیزاسیون جمهوری ترکیه» به تصویب برساند. این میتوان نخستین گام دولت جهت استقبال از فراخوان تاریخی رهبر عبدالله اوجالان باشد. گام دوم باید «حق امید» برای رهبر عبدالله اوجالان هموار گردد. گام سوم اعلام یک «عفو عمومی» است. گام چهارم باید «تعریف شهروندی» در قانون اساسی ترکیه تغییر کند. این چهار گام میتوان سرآغازی زایشی نوین در جمهوری ترکیه باشد.
حوزهی سیاست آکادمیک، حوزهای است که جامعه کوردستان با آن آشنایی چندانی ندارد. سبک سیاست سنتی شیوهی حاکم در کوردستان و حتی خاورمیانه است. اما نگاه دوراندیشانه و ریشهای که عواقب هر قدم خود و طرف مقابل خود را محاسبه میکند، سبک سیاستورزی آکادمیک است. به همین علت تفهیم این سبک از سیاست برای نگرشهای عوامپسندانه چندان سهل نیست و نیاز است تا ماهیت آن برای افکار عمومی بیشتر تفسیر گردد.
ظاهرا این پکک است که رو به پایان میرود، اما اگر نگاهی دوراندیشانه داشته باشیم در واقع این «سیاست نفی و نابودی رژیم ترکیه» است که از طریق این فراخوان تاریخی با خاک یکسان گردید.
نباید از نگاه ناسیونالیستی تنگنظرانه و چپ کلاسیک به این موضع بنگریم. نگرشهای استالینیستی و ناسیونالیستی به آسانی این گونه رویکردهای استراتژیکی را درک نمیکنند. همچنان که رهبر عبدالله اوجالان هم بیان میدارند، حوزهی سیاست، حوزهی خلاقیت و آفرینشهای الوهیتاند. در حال حاظر این نهاد سیاست و رهبری خلق کوردستان است که هرچه بیشتر مشروعیت جهانی پیدا میکند و این سیاست نفی و نابودسازی دولت ترکیه است که رو به انزوا و نابودی میرود. البته باید افزود که با خاک یکسان شدن سیاست نفی و نابودی دولت ترکیه بیش از هر کسی به نفع ملت ترک و تمام ساکنین ترکیه خواهد بود. اگر این پروسه به فرجام برسد، جمهوری ترکیه متعلق به تمام خلقهای ترکیه با هر ملیت، فرهنگ و اعتقادی که داشته باشند، خواهد شد. جمهوریت از انحصار یک گروه خاص بیرون خواهد آمد و مهمتر از همه ملت کورد شریک اصلی جمهوری ترکیه خواهد شد. چون جمهوری ترکیه را ملت کورد و ترک با هم تاسیس نمودند. جمهوری ترکیه صرفا متعلق به ترکها نیست، در جنگ استقلال ترکیه در میانهی سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۳ بیش از خلق ترک، این خون خلق جوانان کورد بود که بر زمین ریخته شد. اما پس از سال ۱۹۲۵ تا کنون کوردها به صورتی بسیار سنگ دلانه با سیاست نفیونابودی، کشتار و نسلکشی مواجه گشتند. با این فلسفه که تمام شهروندان ترکیه ترک هستند و یا باید ترک «شوند»، جمهوری نقش یک ماشین کشتار را در مقابل کوردها ایفا نمود. حال در اوائل سد سال دوم جمهوریت باید دید که جمهوریت مانند رهبر خلق کورد شجاعت این را دارد تا سیاست نفیونابود سازی خلق کورد را «منحل سازد» و با حقیقت خود روبهرو شود یا اینکه هنوز هم دنبال ریاکاری است؟
در نتیجه اگر قرار است پایان در کار باشد، این پایان یک دوران هم برای جنبش آزادیبخش کوردستان و هم برای جمهوری ترکیه است. حال روزنهای از طرف رهبر مقاومت خلق کوردستان باز گشوده شده است که راه رهایی همه از آن میگذرد. «جامعهی دمکراتیک» در این مفهوم همزیستی را به جای اعمال خشونت به عنوان راهکاری اساسی در حل مسائل مبنا قرار میدهد. در آینده قدرت غیر قابل مقابله مبارزات پیشبرد دمکراسی و هر قدمی است که در این راه برداشته شود. اگر قرار است جنگ و مبارزاتی برای حل مسائل در کار باشد، باید در بستر دمکراتیک و به اهداف دمکراتیک باشد.