سوریه به کدام سو؟

«در بطن جامعه هیچ راه حلی برای اختلافات عمیق در جغرافیای سوریه و روند معاهده لوزان و تاسیس دولت سوریه ارائه نشد.»

وضعیت سوریه و تقسیمات داخلی در این جغرافیا نیازمند بررسی است تا انسان بتواند لااقل به‌ طور علمی خطوط مجزای آن و آینده سیاسی و احتمالات فعلی را به بحث بگذارد.

با پیدایش «بهار خلق‌ها» فرصت مناسبی برای خلق‌های منطقه پیش آمد اما متاسفانه مسیر کهنه را دوباره رفتند و فضای پیش‌آمده را برای یک انقلاب همگانی هدایت نکردند. همه به ‌صورت کلی می‌دانند که در این ۱۱ سال چه روی داد و سوریه چگونه تحت تاثیر دولت‌ها و قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای قرار گرفت و در غیاب حضور یک نیروی مردمی، نیروهای اسلامی تندرو و شوونیست‌ها سوار امواج قیام شدند و مسئله را به دولت‌های ترکیه و عربستان و قطر و ایران و نیز اسرائیل در پشت پرده، تحویل دادند.

در بطن جامعه هیچ راه حلی برای اختلافات عمیق در جغرافیای سوریه و روند معاهده لوزان و تاسیس دولت سوریه ارائه نشد. نه اپوزیسیون و نه حکومت به این مسائل نپرداختند.

این رنج‌ها و تضادها برهم انباشته شد تا یک جبهه‌ی مؤثر و منطقی پیدا شود و بتواند همه جریانات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی موجود را در خدمت آینده سوریه کانالیزه کند. این راه حل پشت سرگذاشتن همه اختلافات است.

من معتقدم که مطابق کشمکش‌های سیاسی موجود به جز خودمدیریتی شمال و شرق سوریه، هیچ یک از احزاب و جریانات سیاسی سوریه صاحب پروژه‌ی خاصی برای حل مسئله سوریه نیستند.

عوامل تهدیدکننده‌ی اتحاد و همگرایی نیروهای سیاسی و اجتماعی سوریه از قرار زیرند:

اشغالگری‌های دولت ترکیه

عمق روابط استراتژیک دولت ایران در منطقه

حمایت روسیه از حکومت دمشق

استمرار حضور نیروهای ائتلاف بین‌المللی ضد داعش و حملات گروه‌های نزدیک به ایران

برنامه‌ی تجدید حیات داعش

گروه‌های تبهکاری که در خط ایدئولوژیک داعش هستند

عدم موضعگیری موثر در داخل کشور

وضعیت نامساعد پناهندگان و آوارگان جنگی

در کل وجود این نیروها و اختلافات شدید بین آنها و عدم وجود یک جبهه متحد داخلی و عدم خواست حل مسئله سوریه از جانب دولت‌های تصمیم‌گیرنده و مؤثر، موجب استمرار وضعیت نامطلوب کنونی در سوریه شده است.

آنچه در افق محتمل داخلی دیده می‌شود این است که شرایط نامطلوب کنونی موجب یک انقلاب اجتماعی شود و به یک گام نوین ملی برای ایجاد سوریه دموکراتیک و غیر مرکزگرا تبدیل شود.