زنی به قامت رفیع مبارزه

به‌عنوان یک هم‌رزم مرد بایستی اعتراف کنم نوشتن راجع به هم‌رزمان زن کاری بس دشوار است.

به‌عنوان یک هم‌رزم مرد بایستی اعتراف کنم نوشتن راجع به هم‌رزمان زن کاری بس دشوار است. مبارزانی که در سنگر آزادی جهت رهایی از نظام مردسالار حضور  یافته و کمر همت بسته‌اند و آماده هرگونه فداکاری می‌باشند. مبارزه در مقابل ذهنیتی که ما خود به‌مثابه مرد بخشی از این مصیبت غیرقابل‌تصوری هستیم که روزانه برزنان روا داشته می‌شود. حال اگر این نوشته راجع به شخصیتی مبارز چون شهید سارا( رفیق سکینه جانسز) ، مبارزی نستوه درراه پایان بخشیدن به این ذهنیت باشد، جرئت زیادی را می‌طلبد. آنچه به انسان قوت قلب می‌دهد تا چندکلمه‌ای را بر چکامه این لوح سفید نقش ببندد، احتیاجی است برای خود انتقادی در مقابل مقام والای زن و بهانه‌ای جهت بازتعریف مرد و زنی  است که در زیر سایه ذهنیت مردسالاری و با حمایت ایدئولوژی‌های تمامیت‌خواه، حیات را تبدیل به دوزخ روی زمین نموده‌اند. مبارزه‌ای است بی‌امان و نفس‌گیر برای زایش انسان نوین؛ نوینی عاری از ذهنیت جنسیت گرایی.

بدون شک شهید سارا  نمادی واقعی از این مبارزه می‌باشد که در بستر پ ک ک و با رهنمودهای رهبر آپو برای این آفرینش مبارزه نموده و هم‌رزم بودن با چنین شخصیتی ابهت وصف‌ناپذیری را به انسان ارزانی می‌دهد.

در وضعیت حاکم که گوش‌ها و چشم‌ها دیگر تاب تحمل فریاد‌ها و ضجه‌ها و زخم‌هایی که بر چهره مهربان زنان نقش بسته را ندارد؛ روزانه شاهد جنایاتی هستیم که با بهانه‌های واهی از طرف ذهنیت مردسالار برزنان اعمال می‌گردد. این سوای تمامی آن  جفا و فشار‌هایی است که به‌صورت پنهان و دور از چشم شاهدان عینی بر زن روا داشته می‌شود. با خود تعمیم دهی و جای دادن خود در جایگاه یک زن و نظاره نمودن این‌همه جنایاتی که بر آن وارد می‌شود شاید بتوان ظلم وارده را تا حدی لمس نمود. تاز مانی بمانند یک مرد این‌همانی و خود تعمیم دهی نسبت به زنان را نداشته باشیم و از زاویه‌ زن به این جنایات ننگریسته باشیم نمی‌توان از عمق این توحش مطلع گشته و بدون تردید نمی‌توان به انگیزه شهید سکینه جانسز برای نام‌گذاری کتاب خود تحت عنوان ( زندگی من همیشه مبارزه بود) پـی برد.

خاطرات وی آینه‌ای روشن از سیر تحول و مبارزات شهید سکینه  و لمس کردن واقعیاتی است که در صفوف جنبش آزادی‌بخش پ ک ک تحت عنوان پارادایم «اکولوژیک – دمکراتیک مبتنی بر آزادی زن» لحظه‌به‌لحظه آن را زیسته. به‌وضوح تلاش خستگی‌ناپذیر این زن مبارز را خواهیم دید که جهت رساندن «جنبش آزادی» به این مرحله، چگونه کوره‌راه‌های آزادی زن را طی نموده. زندگی‌ای مالامال از مبارزه‌ای نفس‌گیر در مقابل دشمنان داخلی و خارجی. بی‌گمان بیشترین و سخت‌ترین بخش آن، مبارزه با ذهنیت مردسالار هم‌زمانی است که در یک سنگر قرارگرفته‌اند و اینک لازم است جهت زدودن زنگار واپس‌گرایی با آن‌ها دست‌به‌یقه شده و زیاده‌خواهی مرد را که مایل است تمام دستاوردها را تصاحب کند، پس‌زده و مرزهایی را برایش تعین نمود.

هرچند مقایسه مبارزات جنبش آپویی و یا هر جنبش دیگری که در شرایط زمانی و مکانی مختص به خود رخ می‌دهند زیاد بایسته نباشد. اما برای چگونگی دست‌وپنجه نرم نمودن با مشکلات و بهره جستن از تجارب یکدیگر کار بایسته‌ای است. در دهه هفتاد میلادی در کوردستان و خاورمیانه با جنبش‌های ناسیونالیستی و چپ مواجه می‌شویم که هر یک از زاویه دید خود مشکلات پیش رو را تحلیل می‌نمایند. در این میان پ ک ک نیز با رویه‌ای چپ، معضلات جامعه کوردستان و شرایط مستعمره بودن آن را مورد سؤال قرار داده و برای یافتن پاسخی صحیح به تکاپو پرداخت. زن و جایگاه آن در جامعه اشغال‌شده کوردستان از اساسی‌ترین مشکلاتی بود که می‌بایست بدان پرداخته شود. همین تحلیل اولیه رهبری جنبش در رابطه با زن و جایگاه آن زمینه را برای ورود زنان در این مبارزه فراهم نمود. در همین دوران و تحت تأثیر سازمان‌های چپ و تحولات جهانی در سایر سازمان‌ها و احزاب نیز زنان جایی گرفتند. اما بدین‌صورت که بایسته است نتوانستند تأثیرگذار بوده و همواره به‌صورت نیروهای یدک احزاب ناسیونالیستی و چپِ که مبتنی بر مبارزه طبقاتی بودند ایفای نقش نموده‌اند. بسیاری نیز سعی دارند حضور زن در صفوف پ ک ک را بیشتر از آنکه به‌صورت مبارزی‌ای برای رهایی از نظام مردسالار و در راستای حقوق زنان تحلیل نموده و بررسی نمایند درصدد هستند تا آن را تقلیل داده و تنها در چهارچوب مبارزه‌ای ملی که زنان برای این هدف به کار گرفته می‌شوند تفسیر نمایند. دستاورد‌ها و تحولاتی که درزمینهٔ مبارزات آزادی‌خواهانه زنان در جامعه کوردستان به وقوع پیوسته‌اند امروزه بر کسی پوشیده نیست و توانسته مرز‌های جامعه کوردستان را درنوردیده و در سایه رهنمود‌های رهبر آپو تبدیل به الگوی مبارزاتی برای زنان جهان شود. در این زمینه هزاران شهید زن که شهید سارا نیز یکی از آن‌ها است نقش برجسته‌ای داشته‌اند. بررسی مبارزات زنان جنبش آپویی بخصوص کسانی چون شهید سارا  جهت پـی بردن به این تحولات حائز اهمیت است. او مبارزی در جستجوی آزادی است و حاضر نیست بدون کنکاش و مجادله چیزی را بپذیرد، همین روحیه و دیالوگ‌هایی که با رهبری صورت می‌دهد در تحول زن آزاد نقش ویژه‌ای دارند. بدون توجه به این مبارزات که در سطح تئوری و عملی صورت گرفته‌اند جایگاه زن کورد و ارزش‌های به‌دست‌آمده و افتخاراتی که در مبارزه علیه داعش کسب نموده‌اند را نمی‌توان  درک نمود، زیرا این ارزش‌ها به‌صورت یک‌روزه و بارویشی قارچ وار ایجاد نشده‌اند. ایجاد ارتش مستقل زنان، حزب مستقل زنان و سیستم ریاست مشترک تنها نمونه‌های پیش روی  این تغییر ذهنیتی هستند که ایجاد گشته‌اند، بدون توجه به سیر تاریخی این تحولات و رنج‌هایی که حاصل خون و انرژی هزاران رزم‌آور آزادی است، هرچه گفته شود افسانه‌ای بیش نخواهد بود. اینک ما باارزش‌های انسانی درزمینهٔ زنان و دمکراسی روبه‌رو هستیم که تبدیل به ارزش‌های جهانی گشته‌اند. 

با خواندن دیالوگ‌ها و تحلیل‌های شهید سکینه در مسیر مبارزات آزادی زن، درک تحلیلات رهبر آپو آسان می‌شود، زمانی که می‌گوید:«نود درصد مبارزات ما درون‌سازمانی بوده و جهت آفرینش شخصیت نوین است و تنها ده درصد آن با دشمن بیرونی می‌باشد». مبارزه با ذهنیتی که سایه‌وار با ما همراه بوده و به حدی در ناخودآگاه ما رسوخ نموده که در بعضی مواقع بدون غرض خاصی خود را بروز می‌دهند. این برخورد‌ها به‌گونه‌ای برایمان عادی شده‌اند که بارها بدون اینکه حتی زحمت تک نگاهی به عقب را به خود نداده و بدون توجه به بازخوردی که در جنس مقابل  برجای می‌گذاریم به‌سادگی از کنارشان عبور نموده‌ایم. در مقابل این شهید سکینه است که بسیار موشکافانه  بدان‌ها توجه داشته و به زوایای پنهان آن نگریسته و با گوشزد نمودن ما را به مبارزه در برابر این ذهنیت فرامی‌خواند.

 در  دوره‌ای از مبارزه جهت سازمان‌دهی خلقی در روستا‌های قندیل به میان مردم سر می‌زدیم، چهارم آوریل و سالروز تولد رهبر آپو بود. آن شب به خانه‌یکی از اهالی آنجا رفته و شب را در آنجا ماندیم، هواپیما‌های دولت ترکیه جهت برهم زدن مراسم جشن سالروز تولد رهبر آپو که هرساله توسط میهن دوستان برگزار می‌شود  اقدام به حمله‌ی هوایی نمودند و با بمباران چند منطقه سعی در ایجاد ترس و رعب نمودند. اعضای خانواده که به چنین حملاتی عادت داشتند در کمال خونسردی از روی تجارب قبلی و با توجه به دوری و نزدیکی صدای غرش هواپیما‌ها نقاط احتمالی بمباران را تشخیص داده و ضمن نفرت از دشمن شوخی می‌کردند و به خود روحیه می‌دادند و همین زمینه‌ای شد برای گفتگو. آن شب رفقای زن همراه ما نبودند، زنان خانه راجع به زندگی ما سؤال کردند و بعد از مدتی از مشکلات خود و ستم مرد‌های خانواده؛ پدر، برادر و شوهر حرف زدند. ما هم راجع به مبارزه بر ضد این ذهنیت حرف زدیم یکی از این زنان برگشت و گفت: «شما فرق دارید و به حقوق همدیگر احترام می‌گذارید». ازنظر وی ما به‌صورت طبیعی حقوق همدیگر را رعایت می‌نماییم، غافل از اینکه بعد از کلی آموزش و مبارزات درون‌سازمانی توانسته‌ایم تا حدی این توازن را برقرار نماییم. بعد از کمی توضیحات و بر اساس آگاهی که داشتم راجع به این مسئله حرف زدم و گفتم در میان ما هم این ذهنیت مردسالار بعضی مواقع بروز می‌کند ولی ما با آن مبارزه می‌کنیم، بخصوص رفقای زن با ایجاد سازمان‌دهی خود بشدت با این طرز تفکر‌ها مقابله می‌نمایند. شما هم می‌توانید با الهام از آن‌ها  به مبارزه بپردازید... . این موضوع و اینکه ما چگونه همچون یک مرد که درراه آزادی و بر اساس پارادایم آزادی زن مبارزه می‌کنیم؟ به چه میزان مانع رسیدن به این هدف می‌شویم؟ به‌صورت یک سؤال همواره در ذهنم غوطه‌ور بود و با آن کلنجار می‌رفتم. وقتی کتاب خاطرات شهید سارا ، «زندگی من همه مبارزه بود» را مطالعه نمودم تازه به عمق مشکلاتی پی بردم که پیش روی آزادی زن وجود دارند. مشکلاتی که خود نیز بخشی از آن هستیم.

بی‌گمان تاریخ مبارزات آزادی انسان برای رهایی از زیر یوغ اسارت بدون توجه به تاریخ مبارزات زنان که برای رهایی از نظام مردسالار انجام داده‌اند بی‌معنی خواهد بود. این تاریخ مملو از قهرمانان گمنامی است که عمداً توسط تاریخ‌نویسی نظام سلطه به حاشیه رانده‌شده‌اند. تاریخ رنج زنانی که در اوج فداکاری برای رسیدن به «آمارگی» که همان آزادی بازگشت به فرهنگ الهه-مادر است، آن خداوندگاران آفرینش حیات انسانی که در کوهساران زاگرس بذر زندگی را پاشیدند. آن‌هایی که خود تبدیل به سرچشمه حیات آزاد گردیدند اما اینک در کوچه‌پس‌کوچه‌های عصر مدرنیته سرمایه‌داری آزادی را گدایی می‌نمایند و در پستوی جامعه مدفون گشته‌اند. بدون شک بوده‌اند و هستند زنانی که همواره سعی بر شکستن زنجیر‌های اسارت را داشته‌اند و خواسته‌اند صدای کسانی باشند که فریادشان در گلو خفه گشته. آن‌ها با مبارزه‌شان نگذاشتند کاروان آزادی زن با قافله‌سالاران خود در بیابان خشک خشونت از پایی درآید . هرچند گرمای سوزانش هزاران رهرو را در کام جهنمی خود فرومی‌کشد و خار تیز و راه سنگلاخش تبدیل به تیغ سلاخی برای این آزادیخواهان شده، اما با همه‌ی این ناملایمات نه‌تنها از راه بازنماندند بلکه در این کوره‌راه بیابان لم‌یزرع  که حاصل «تاریخ برساخته»ی ایدئولوژی سلطه بود آن‌چنان نستوه ایستادند تا شاهد  رشد جوانه‌هایی باشند که اینک سنگلاخ‌ها را شکافته و بمانند درختی بلندقامت به سایه‌ی امیدی برای آزادیخواهان مبدل گشته‌اند.

شهید سارا نیز یکی از آن قافله‌سالاران راه پرخطر آزادی می‌باشد که در هیئتت شخصیتی سوسیالیست تبدیل به نماد زن آزاد گردید. وی «رزم‌آور نور» و راهرو راه روشنایی است. جنگجویی که در اوج مبارزه گری با صبر و متانت غیرقابل وصفی همچون پلی هم‌رزمان کوهستان و شهر را به هم پیوند داد. او تنها مبارزی چریک نبود، همان‌گونه که تنها یک روشنفکر و آکتویست زنان نبود، وی مکملی بود از آن مبارزات و مبارزی بود درراه آزادی زن . زمانی در صوف کارگران برای احقاق حقوق طبقاتی مبارزه کرد و با گسترش آگاهی طبقاتی کارگران در ازمیر و با  سازمان‌دهی و به راه انداختن اعتصاب کارگری سعی داشت صدای رسای این قشر باشد. وی ضمن اینکه مبارزه با نظام سرمایه‌داری را در اولویت  مبارزات خود قرار می‌داد، همزنان در مقابل فاشیسم ملی و سوسیال فاشیسم ایستادگی نمود و صفوف خود را از آن‌ها جدا ‌کرد. همچنین با مبارزه درراه حقوق خلق کورد از انحراف آن به‌سوی ملی‌گرایی آگاه بود و همزیستی مسالمت‌آمیز خلق‌ها را مبنا قرارداد و هیچ‌گاه از سرزنش‌های چپ کلاسیک  و ناسیونالیسم کلاسیک که یکی تحت عنوان انترناسیونالسیم و مقدم نمودن  مبارزه طبقاتی که احقاق حقوق ملی را گرایشی بورژوایی و برنامه‌ای امپریالیستی قلمداد می‌کرد  و دیگری با ملی‌گرایی در اصل فاشیسم را ترویج می‌داد نهراسید. وی با اجحاف بر این مسئله که امپریالیسم جهت پیشبرد اهداف خود استیلا و اشغالگری ملت حاکم را تحت عنوان دولت - ملت بر دیگر خلق‌ها تحمیل می‌نماید مبارزه درراه حقوق ملی را مغایر با مبارزه بر ضد امپریالیست ندانست. بدان صورت که مبارزه برای رهایی زن را مرکز ثقل پایان دادن به‌نظام سرمایه‌داری می‌دانست، که با دوقطبی نمودن جامعه به‌صورت مرکز - پیرامون درصدد برساخت سو بژ – ابژه است. شهید سارا با اجحاف بر حقیقت پ ک ک و رهبریت ،آن را امید برای رهایی از این ستم دانسته و مبارزه در صوف آن را برای خود همچون رسالتی می‌داند. وقتی در خاطرات خود می‌گوید:« خیلی وقت‌ها از خود و اطرافیانم بیزار می‌شدم اما هرگز نسبت به پ ک ک و رهبریت آن تردیدی به خود راه ندادم» اشاره به روحیه ‌مبارزه گری اوست که در اوج ناملایمات  به‌جای میدان خالی نمودن مبارزه برای تغییر و تحول را در پیش می‌گیرد.

 او زنی بود بازمانده از قتل و عام درسیم، زنی که از تبار «بسی» و «ظریفه» به یادگار مانده بود. هرچند قتل و عام، سال‌ها قبل از تولد وی رخ‌داده بود اما در سیمای چروکیده‌ی بازماندگان این قتل‌عام‌ها و از نگاه ماتم‌زده پیرمردان و پیرزنانی که هر یک کوله‌باری از درد و محنت آن روزگار را با خود داشتن آلام آن را درک نموده بود. وی خاطرات تلخ کسانی را شنیده بود که چهره مرگ را دیده  و رودررو با آن جنگیده بودند. مادرانی که از ترس سربازان دست بر دهان کودکان خود نهاده و خفه نمودند تا صدای گریه‌شان موجب لو رفتن پناهگاه آن‌ها نشود. این‌همه غم بر سیمای دختر درسیم تبدیل به عصیانی شد تا مبارزه‌ای بی‌امان را برای رها شدن آغاز کند و به قول خودش هرلحظه و هر مکان برای وی تبدیل به میدان پیکار شود.

وقتی خاطرات پرفرازونشیب این زن مبارز را که در «مکتب آپو» آموزش دید می‌خوانم یکسره به یاد «اولریکه هاینوف» می‌افتم مبارزی آلمانی، او نیز احزاب چپ را به دلیل به تعویق انداختن آزادی زن به بعد از انقلاب  موردانتقاد قرار می‌دهد، معتقد است بایستی این آزادی در پروسه مبارزات به دست آورده شو. به همین جهت هم از آن‌ها منشعب شده و در دورانی که جنبش چپ در اوج ناامیدی بسر می‌برد مبارزه‌ای رادیکال را شروع می‌نماید. درعین‌حال که به مبارزات سیاسی و اجتماعی معتقد است خشونت مشروع را در مقابل نظام سرمایه‌داری رد نمی‌کند. این مطلب را از این لحاظ حائز اهمیت می‌دانم که مبارزه درراه آزادی در صفوف حزب کارگران کوردستان با پیشاهنگی این مبارزان چگونه سمت‌وسوی یافته است. از همه مهم‌تر در جامعه‌ای که مردسالاری به اوج رسیده و در زیر استیلای نظام‌های اشغالگر منطقه‌ای و جهانی حاکم بر جامعه‌ی کوردستان، جامعه‌ای که با تخریب جهان‌بینی و ریزش اتوپیاهایش روبرو است، مردی گرفتار در «هیچ شدگی» مضاعف که تنها راه بیان نمودن هویت خود را در تصاحب سه چیز می‌داند: «زن، اسب و اسلحه»،  لازم است بدانیم که سیر تحول زن آزاد چگونه شکل‌گرفته است؟ درواقع خاطرات شهید سارا تنها روز نوشته‌های یک مبارز نیست، بلکه بیانیه‌ای برای رهایی از این دور باطل مردسالاری می‌باشد. مبارزه‌ای بی‌امان و کلنجار رفتن با  آداب و سنن جامعه مردسالار. به قول خودش دعوا، جنگ و یا شر و هراسمی که بتوان بر روی آن نهاد. دوست دارم این سه مفهوم دعوا، جنگ و شر را همراه باهم و یک‌زمان بکار گیرم. زیرا بر این باورم رفیق سارا در یک‌لحظه این مفاهیم را در یک کلیت هماهنگ بکار برده است. مجبور است با نامزدش که سعی دارد مانع از رهاشدگی‌اش شود و مانعی است درراه زنی که می‌خواهد خود باشد، زنی که ملک شد را رد می‌نماید دعوا راه بیندازد و به وی بفهماند که این سنن نمی‌توانند مرا دربند کسی قرار دهد، هم‌زمان شرایط جامعه‌ی سننی را درک نموده و رسمیت نامزدی بمانند تاکتیک جنگی می‌پندارد تا بتواند در یک پلان نامه کلی برای اهداف استراتژیکی که دارد و آن‌هم مبارزه برای آزادی زن می‌باشد بکار گیرد و بدین‌وسیله بتواند دور از  مانع‌تراشی‌های خانواده وارد جامعه شده و به سازمان‌دهی بپردازد، زیرا جامعه و سیستم به‌جز این مجالی برای وی نگذاشته. با سنن خانواده و جامعه مردسالار و تعاریف متداول زن بودن و عشق ورزیدن در جنگ و درگیری مداومی قرارگرفته، مدام با آن‌ها کلنجار می‌رود. مبارزه‌ای دست‌به‌یقه دارد و نه می‌خواهد آن‌ها را به امان خدا رها نماید و بی‌تفاوت به این سنن و ذهنیت از کنارشان بگذرد. او نه تسلیم شدن به شرایط موجود را می‌پسندد و نه فرار از آن را. وی در فکر بیرون کشیدن گلیم خود از آب نیست، او می‌خواهد گلیمی بسازد که همگان بتوانند بر روی آن بنشینند. همین دیدگاه باعث شده، تا به قول خودش زندگی‌اش سراسر مبارزه باشد. شکاکیت در هر چیزی، گیر دادن به هر رابطه‌ای و سعی درباز تعریف روابط بر اساس آزادی از ویژگی‌های شخصیتی اوست. به حتم وقتی رهبر آپو وی را به‌عنوان الگویی از زن آزاد معرفی می‌کند به این شخصیت جنگجو و ناآرام او توجه دارد. شخصیتی رام نشدنی کسی که به مبارزه و تلاش برای خود بودن ارج می‌نهد و آن را سرلوحه زندگی قرار می‌دهد.

به‌راستی زن بودن چیست؟ دارای کدام ویژگی است؟ رهبر آپو وقتی زن را توصیف می‌نماید آن را به انرژی سیالی تشبیه می‌کند که هنوز شکل پیدا نکرده و اسیر فورم نشده. این دقیقاً نقطه مقابل شخصیت مرد است که در تنگنا قالب و فورم‌های برساخته سیستم گیرکرده و دگم گشته. چنین شخصیتی به حالت نازایی رسیده به‌عبارت‌دیگر این شخصیت توان بازآفرینی و نوزایی را ندارد این شخصیتی «سترونی» گشته است. در مقابل شخصیت زن هنوز از توان زایندگی برخوردار می‌باشد. نباید فراموش نمود در اینجا منظور تنها زایندگی فیزیکی نیست بلکه هدف بیان این مقوله است که زن به دلیل عدم فورم یابی، پتانسیل تحول را داشته و دگماتیک نیست. وقتی به جهان اجتماعی‌مان توجه می‌کنیم بیشتر به این مهم پی خواهیم برد. مردان مدام درصدد حفظ وضعیت موجود و جایگاه خودشان می‌باشند آن‌ها سعی دارند جایگاه سوژگی خود را حفظ نموده و زن را در وضعیت ابژه نگه دارد. جهت این کار سیستمی ایجادشده با قوانین پیچیده و عاری از اخلاق که توسط دستگاه‌های پروپاگانده ایدئولوژیک در معابد و مساجد تا مانستر و دانشگاه‌های امروزی ازیک‌طرف تغذیه می‌شود و از طرف دیگر با بمباران فکری که صورت می‌گیرد درصدد برساخت جامعه دلخواه می‌باشند. در کنار این دستگاه‌ها به‌صورت مکمل نیروهای نظامی به‌عنوان اهرم شدت با آن‌ها همراهی می‌نماید و سعی دارند جامعه را در این فورم‌ها جایی دهند. دیدگاه پوزتویستی که نظام سرمایه‌داری بر مبنای آن خود را سازمان‌دهی نموده و آکادمی‌های علمی با ایجاد قوانین در این فرم دهی نقش داشته و هم‌زمان ادیان‌ آسمانی نیز با ایجاد شریعت درصدد فرم دهی به جامعه بوده و تحت نام دین و آداب‌ورسوم  آن را در دگم فروبرده‌اند. هر دو وضعیت امکان پویایی فکری جامعه را از بین برده و وضعیت جهنمی برای زنان رقم‌زده، به‌گونه‌ای که جهت هر تحول کوچک بایستی اقدام به انقلابی قهری نمود. کالا شدگی زن  و ویترینی نمودن آن با محوریت  لذت جنسی مرد در نظام سرمایه‌داری و به پستو راندن زن بمانند آنچه در شرایط ایران و افغانستان و... تحت نام دین و شریعت صورت می‌گیرد دوروی یک سکه می‌باشند. لذا تصادفی نیست که قوانین و شریعت  بااینکه هر یک خود را منتصب به ذهنیت جداگانه‌ای می‌کند بمانند هم رویه‌ای مردسالارانه و ضد زن دارد.

زنان برخلاف مردان حاضر به قبول این وضعیت نبوده و سعی در ایجاد تغییر دارند زیرا این انرژی سیال  امکان تحرک بیشتری داشته وزنده و شاداب می‌باشد. مبارزه گری و قبول نداشتن وضعیت موجود و سعی برای ایجاد وضعیتی نو از ویژگی‌های شخصیت شهید سارا می‌باشد  است  گه او را تبدیل به الگویی از مبارزات آزادی زن نموده. زنی که جسارت می‌کند و به وضعیت موجود «نه» می‌گوید. «نه» به خانواده، «نه» به رسومات و روابطی که تحت عنوان عشق و علاقه شکل می‌گیرند نه به  مردی که سعی دارد زن را در چارچوب خواسته‌های خود اسیر نماید. «نه» گفتن در میانه‌ی سیستم زندان که تمامی هم‌وغمش به‌زانو درآوردن زندانی‌ است، او  تنها با دشمن نمی‌جنگد، بلکه باروحیه تسلیمت به نبرد رفته و درصدد حفظ همبستگی زنان است تا  بدین‌صورت آن‌ها را در مقابل سیستم زن‌ستیز محافظت نماید. روح و شخصیت جمعی شهید سارا  دالان‌های تاریک زندان برای رفقایش تبدیل به روزنه‌ی امیدی می‌کند و ‌ مانع ازهم‌گسیختگی زنان شود و آن‌ها را تبدیل به اراده‌ای پولادین می‌کند که دیوارهای زندان کودتاچیان را فرومی‌ریزند. مکانی که شهید سارا حضور دارد کمترین تسلیمیت  و ریز رخ می‌دهد و زندان  و زندانی با این فداکاری‌ها تبدیل به افسانه‌ی از مقاومت می‌گردند. از همه مهم‌تر«نه» گفتن در کوهستان و در کنار هم‌رزمانی است که سال‌هاست در سکوت زندان و در عمق سیاه‌چاله‌های دشمن انتظار دیدارشان داری. «نه» گفتن به همین هم‌زمان سنگر آن‌هایی که چندین و چند صدبار موجب تسلی خاطر تو شده‌اند وزندگی‌ات را مدیون آن‌هایی. این «نه» گفتن شاید بزرگ‌ترین جسارت را بخواهد درعین‌حال که آن‌ها را چون هم‌زمان خود می‌ستایی اما شهامت «نه» گفتن راداری. شهید سارا مبارزه را برای رهایی شروع نموده و این را بار‌ها در سایه رهنمود‌های رهبر آپو زیرورو نموده  و بدان شهامتی رسیده که در مقابل دیدگاه‌های کلاسیک مردسالارانه مبارزه نماید. مسئله مهم در شخصیت شهید سارا که همواره برایم قابل‌توجه بوده چگونگی نگاهش به این مبارزه درون‌سازمانی است. او هم‌زمان که با ذهنیت مرد کلاسیک مبارزه می‌نماید، به همان صورت هم در مقابل زن برساخته این ذهنیت به مبارزه برمی‌خیزد. زنی که تنها بارد نمودنی کلاسیک و کلیشه‌ای، بدون توجه به کنه موضوع خود را مبارز می‌داند و  یا زنی که از آینه مرد به خود نگاه می‌کند. درواقع حرکت آپویی هدف خود را مبارزه برای شکستن این آینه  می‌داند. جنبش آزادی زن   سنگ بزرگی است که بر چهره آینه«مرد شده» برخورد کرده و آن را تکه‌تکه نموده.

وی در خاطرات خود و با برشی کوتاه به کوهستان‌های«حفتانین» رجوع کرده و مراسم برگزاری هشت مارس - روز مبارزه برای آزادی زن - را توصیف می‌کند که با مبارزه‌ای چندین ساله اینک در مکان الهه «ستار» یا همان «عشتار» بر فراز زاگرس توسط شمار زیادی از مبارزان زن جشن گرفته می‌شود. ضمن اینکه از این حضور گسترده زنان به وجد می‌آید این سؤال را از خود می‌پرسد:« آن‌هایی که در این مراسم شرکت نموده‌اند به چه میزان آزادی را درک نموده‌اند؟». درواقع این توصیف کوتاه و گویایی است  و سؤالی است نه‌تنها خطاب به مبارزان زن بلکه برآمده از ژرفای عمیق یک مبارز خطاب به همه‌ی مبارزان و بخصوص مبارزان مرد، سؤالی است که از چگونگی حضور می‌پرسد. خیلی وقت‌ها ما در مکان و زمان خاصی وجود داریم اما راجع به چگونگی حضورمان جای سؤال است. به‌طور حتم هر مبارزی لازم است این سؤال را از خود بپرسد حضور من چگونه است؟! بی‌تعارف می‌توان گفت بسیاری از ما وجود داریم و تا مرز شهادت هم می‌رویم شاید هم شهید شویم اما هنوز نتوانسته‌ایم به فلسفه حضورمان پـی ببریم و این بزرگ‌ترین خود انتقادی برای هر مبارزی است. درواقع تعریف واقعی از پ‌ک‌ک ‌ای بودن نیز از همین نقطه آغاز می‌گردد. زیرا پ‌ک‌ک ای بودن بر مبنای زیستن بر اساس معیار‌های آن می‌باشد. یعنی تنها قرار داشتند در صفوف آن به معنای پ ک‌ک ای بودن نیست. شهید سارا  از این زاویه نگریسته و راجع به این مسئله سؤال می‌کند،که به چه میزان توانسته‌ایم به خودآگاهی ایدئولوژیک برسیم و بر مبنای آن و با نگاهی روشنفکرانه و عمیق بدان معنا داده و آن را زندگی ‌کنیم. وی به‌خوبی می‌داند بسیاری از ما برای افکاری مبارزه می‌کنیم، می‌کشیم و کشته می‌شویم، می‌خوانیم و می‌نویسیم اما هنوز نتوانسته‌ایم بر آن مبانی‌ای فکری که برایشان مبارزه می‌کنیم رفتار کنیم وزندگی‌مان را شکل دهیم. این موضوع تنها مربوط به سازمان خاصی نیست بلکه معضلی است که در عدم وجود «اخلاق سیاسی» - زمانی که سیاست را به‌عنوان سازمان‌دهی زندگی روزانه‌مان تعریف می‌نماییم- می‌باشد. کم نیستند روشنفکران، نویسندگان، هنرمندان، سیاستمداران و ... که راجع به بهترین رفتار‌ها می‌نویسند و می‌گویند اما همان انسان‌ها مرتکب اعمالی می‌شوند که موجب سلب آزادی است. در حوزه عمومی چهره‌ای جداگانه و کاملاً متضاد با حوزه خصوصی دارند. بخصوص وقتی راجع به زن می‌باشد حتی مرتکب شدت و جنایت هم می‌شوند. حال بایستی پرسید حضور ما در آن جایگاه بر چه مبنایی می‌باشد. آیا تنها ژست گرفتن است یا نقش سیاهی‌لشکر راداریم.

 وی نیز از روابطی منزجر است که تحت عنوان عشق شروع می‌شوند که همواره از طرف مرد تبدیل به ایجاد مالکیت و تحت سیطره قرار دادن زن می‌گردد.، عشقی که نه برای تعالی بلکه درصدد تصاحب و فتح می‌باشد. مسئله‌ای که اینک جامعه انسانی با آن روبر می‌باشد ناتوانی در سامان دادن به  این روابط  است. زیرا در این روابط که بر مبنای مرکز- پیرامون و ابژه- سوژه شکل می‌گیرد روابطی دوطرفه بین زن و مرد وجود ندارد بلکه تلاشی است برای استیلا یافتن، یعنی می‌خواهند همدیگر را تصاحب نمایند. این رفتار بخصوص از طرف مرد به دلیل ذهنیت حاکم مردسالار تبدیل به وضعیت جنگی شده، یا بایستی ملک من باشی یا امکان حیات نداری. وقتی‌که روزانه خبر‌ی تحت عنوان: «زنی بعد از جواب رد به مردی کشته شد و یا  زنی  توسط نامزدش اسیدپاشی ‌شد» را می‌شنویم درک این دیدگاه مشکل نیست. دیدگاهی که برگرفته از همین ذهنیت فتح و استیلا گری‌ است. ارتشی که برای فتح کردن به سرزمینی می‌رود آنچه را توان دارد برمی‌دارد و بقیه را آتش زده و نابود می‌کند . بین این دو  رفتار چه تفاوتی وجود دارد. شهید سارا این موضوع را به‌خوبی بیان داشته و با آن زیسته و مبارزه می‌کند. وی مخالف داشتن روابط و عشق نیست و آن‌ها را رد نمی‌کند بلکه برعکس به صورتی هنرمندانه جهت تعالی آن مبارزه‌ای بی‌امان را در پیش می‌گیرد. وقتی می‌گوید: «مبارز بودن به معنی داشتن اراده‌ی آزاد است»، می‌خواهد متعلق به خودش باشد، بااراده‌ای آزاد و بدین‌صورت هم دیگران را دعوت می‌کند تا بااراده آزاد به زن احترام بگذارند.

در اوج انقلاب زن زندگی آزادی که حاصل مبارزه‌ی خستگی‌ناپذیر شهدایی چون شهید سارا و تمامی هم‌رزمانش می‌باشد که اینک مرزهای کوردستان را درنوردیده و تبدیل به انقلابی خاورمیانه‌ای شده و جهان را به‌سوی تغییری پارادایمی که مبتنی بر آزادی زن می‌باشد فرامی‌خواند، جا دارد صمیمانه و با ادای احترام به‌تمامی شهدای این انقلاب معاصر، انقلابی که روزنه‌ای امیدی برای آزادیخواهان شده عهد و پیمان خود را برای گذار از نظام سلطه‌ی مردسالار و پیروزی این انقلاب تجدید نماییم.