دولت ـ ملت ایرانی و دورهای گسترده، عمیق و مهلکتر از فساد
الف: دورهی فساد سلطنتی پهلوی با ماسک تجدد
درواقع کلیت مفهوم دولت- ملت که سعی شده بهعنوان فرماسیونی اجتماعی و سیاسی جهت مدیریت امورات جامعه معرفی شود، ساختاری کاملاً غیراجتماعی و سیاسی است، واقعیت امر این است که برای دزدیدن دسترنج، سرمایه و سلب ابتکار عمل سیاسی و تخریب طبیعت اجتماعی در خدمت نیروهای بورژوا و الیگارشی است ولی با تمام اینها هم در زادگاه خود یعنی، غرب و مشخصاً اروپا، بهعنوان یک نیروی ضدانقلاب محصول کشمکشهای تاریخی و اجتماعی است که متاسفانه اهداف رنسانس، رفرماسیون و روشنگری اروپا را منحرف کرد. ولی در رابطه با خاورمیانه و ایران، یک مسئلهی کاملاً تحمیلی سرمایهداری و امپریالیستی بوده در راستای کنترل راههای ترانزیتی خاورمیانه، چاپیدن ماده خام بهویژه نفت، ایجاد جامعهای مصرفگرا و ایجاد بازار برای فروش کالاهای خود جهت کسب سود بیشتر.
در ابتدای قرن بیستم و با کشف نفت در جنوب ایران، سیستم سرمایهداری در راستای تصاحب و دستیابی به آن، به دنبال سیستمی وابسته و مناسب با منافع امپریالیستی خود بود؛ بنابراین در راستای این هدف و برای فراهم آوردن زمینههای آن، پدیدهی تاریخسازی ایرانی آغاز میشود که مبین بزرگترین نوع فساد، یعنی فساد در تاریخ و واقعیت است.
سیستم خسروانی ایرانی چه در مقطع باستانی آن که هخامنشی نامیده شده، چه در مقاطع بعدی از ساسانی و صفوی تا سیستم دولت-ملتی آن، نه بر اساس ضروریات و نیازهای داخلی؛ بلکه در نتیجه اهرمهای خارجی تحمیل گشته، اتفاقاً آنچه فساد در بنیاد را تصدیق میکند، همین امر است.
این سیستم و بنیاد فساد، با وجود حذف رضاشاه در بحبوحه رخدادهای جنگ جهانی دوم، با توجه به منافع امپریالیسم و بدنه دستگاه فاسد سلطنتی و دولتـ ملتی ایرانی، بهطور موروثی به خانواده وی و مشخصاً پسرجوانش محمدرضا انتقال مییابد. بدون تردید خود انتقال ثروت و تفویض قدرت بهطور موروثی، فاسدترین شیوهی کسب سرمایه و قبضهکردن قدرت است. ما در دوره محمدرضاشاه بیشتر از پیش شاهد یک سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فاسد هستیم. واگذار کردن و دستبهدست کردن پُستها در زمان دیکتاتوری محمدرضاشاه به مراتب بیشتر از زمان رضاشاه در چارچوب منافع کسب قدرت و سرمایه خانواده سلطنتی بوده و اگر کسانی مانند مصدق و امثالهم سعی در کنترل این اعمالنفوذ و قدرت نمودهاند، سرنوشتشان به سرنوشت قائممقام میرزا ابوالقاسم فراهانی و میرزا تقیخان امیرکبیر منجر شده و همچنان که راه بر میرزا آقاسی و آقاخان نوریها گشوده میشد، در زمان محمدرضاشاه نیز راه بر اسدالله علم و افراد مشابه گشوده میشد. در این سیستم رشوهگیری و رشوهدهی بهویژه با تکوین ساختار بروکراتیک، اداری و امنیتی دولت ـ ملت ایرانی، گسترش شهرها و در بطن آن احداث کاشانهها، ساختمانها، ویلا، کارخانهها و … نه در مسیری عادی و متعارف؛ بلکه با اعمال شدیدترین فسادها، رشوه و رشوهگیری برای کسب مجوز و… انجام میگرفت. تراکم و تمرکز جمعیت در شهرهای رو به گسترش، این زمینه فساد را هرروز بیش از پیش ممکن میگردانید. از سویی زندگی مرفه و از سویی دیگر ایجاد حلبیآبادها در مناطق حاشیه شهری. بدون تردید دیکتاتوری محمدرضاشاه جهت جذب نیرو برای دستگاه امنیتی خود یعنی ساواک جز به فساد نمیتوانست به چیز دیگری متوسل شود. از طرفی برای مدرن نشاندادن ایران در چارچوب امیال و افکار شوونیستی و عظمتطلبی ایرانی و از طرفی دیگر به منظور کسب سود اقدام به احداث مراکز تنفروشی و ایجاد گسترده فساد جنسی و اخلاقی نمود. در راستای حفظ چارچوب و تمامیت ارضی ایران و ایجاد ملت واحد و سیستم دولتی یونیتر و توتالیتر، در سیستم آموزشی خود به تاریخسازی جعلی دامن زد و از طریق ابزارهای نرم و ایدئولوژیک خود از قبیل رادیو، تلویزیون، ادبیات، سینما، تئاتر و… به تعمیق فساد ذهنی در جامعه پرداخت. در واقع اگر نگاهی به رویکردهای نهاد پهلوی و اعمال فرح پهلوی بیندازیم، بیشتر متوجه گستره و عمق این سیستم و بنیاد فساد خواهیم شد.
ب: از دولت ـ ملت سلطنتی فاسد به نسخه فاسدتر آن، با ماسک جمهوری و اسلامی
رژیم کنونی ایران اگرچه دو عبارت جمهوری و اسلامی را عقبه خود ساخته، ولی در اصل ادامه همان سیستم فاسد خسروانی ادوار کهن، میانه و دوران دولت ـ ملت فاسد ایرانی است. شاید تنها تفاوتش در آن است که به مراتب بیش از دورههای قبلی بر عمق فساد افزوده است. این رژیم نیز، نه در نتیجه ضروریات اجتماعی؛ بلکه در نتیجه توافق بلوک شرق و غرب در زمان جنگ سردـ شرق از بیم به مسند قدرت نشستن ناسیونالیستهای لیبرال و غیره سلطنتی و غرب از بیم به قدرت رسیدن نیروهای چپ- این فرمول میانی مورد تواقف قرار گرفت. منتظری که یکی از مهرههای اصلی این رژیم بود، به دلیل اینکه با تمام ایدههای خمینی بهعنوان رهبر این رژیم همراه نشد، او را از گود خارج ساختند. در واقع این تکرار همان سرنوشت قائممقام فراهانی، امیرکبیر و مصدق است و میدان دادن به خامنهای در همان آغاز، مشابه با میدان دادن به میرزا آقاسی، آقاخان نوری و اسدالله علمها، برای اعمال فساد بیشتر بود. باید یادآور شوم که اشاره به قائممقام فراهانی، امیرکبیر، مصدق و منتظری در اینجا به معنی تائید آنها بهمثابه کاراکتر مطلوب در نزد من نیست، اینها هم جزء کاراکترهای همین سیستم بودهاند و آب به آسیاب آن ریختهاند، منظور آن است که این سیستم، در درون خود نیز سعی میکند کسانی را که با هر انگیزهای با تمام فساد آن همراه نمیشوند، حذف و فاسدین مطلق را بر مسند قدرت بنشاند.
در دهه اول این رژیم به رهبری خمینی، به دلیل عدم استحکام کافی پایههای آن، قد علم کردن مخالفان داخلی، جنگ عراق و ایران و عدم دسترسی کافی به امکانات، چهره خشن آن بیشتر هویدا بود. اعمال خشونت، اعدام، شکنجه، ترور و… معرف نامطلوبی هویت آن بود. دهه دوم این رژیم به رهبری خامنهای که تاکنون هم ادامه دارد، مصادف بود با پایان جنگ ایران و عراق، سرکوب مخالفین و یکهتازی رژیم و بهتبع آن اوجگیری پدیده فساد. تحت نام آبادانی و سازندگی، بسیاری از فرماندهان جنگ به این عرصه وارد شدند. توسط رفسنجانی زمینههای اقتصاد نئولیبرالی بیشتر فراهم شد. فرماندهان نظامی به دلیل حضور خود در جنگ در زمینه سیاسی و اقتصادی طلب حق و اختیار میکردند. واگذار کردن پستها به افراد بر مبنای روابط سیر سعودی گرفت. در دهه دوم اگر فرماندهان و آخوندها بهطور منفرد میخواستند با توسل به فساد به قدرت و ثروت برسند، در دهه سوم، نهادهای آنها مانند سپاه پاسداران، آستان قدس رضوی، حوزه علمیه قم و… وارد عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گشتند. این نیز در کنار قبضه قدرت سیاسی و انحصار سرمایه توسط این نهادها، زمینه را برای حضور افراد فاسدتر بهتر فراهم میکرد. ما در دهه سوم شاهد موارد بسیاری از اختلاس، فساد سیاسی و اداری به بهانه رقابت سیاسی جناحها، تشدید فسادهای اخلاقی و اجتماعی هدفمند و سامانمند هستیم.
در دههی چهارم عمر این رژیم که اکنون در پایان آن قرار داریم، از هر سو فساد فریاد میزند، اختلاسها بهطور شدیدتری بالا گرفت، ردوبدل کردن پستها در بین افراد و خانوادهای مشخصی در نتیجه روابط و یا مورد اعتماد واقعشدن از سوی خامنهای به بهانه حفظ رژیم شدت یافته است. رژیم چون میداند دستآخر این نیروی داخلی است که میتواند بقایش را به مخاطره بیندازد، برای تضعیف پتانسیلهای مبارزاتی در درون جامعه، از طریق مواد مخدر صنعتی، گسترش فحشا و… به تخریب هر چه بیشتر وضعیت اخلاقی و اجتماعی جامعه دامن میزند. میدانیم که در این سیستم هم خامنهای از یک طلبه بیبضاعت به یک مرکز تمرکز ثروت و قدرت مبدل گشته که تنها کلکسیون و گالریهای عصا، عبا و پیپ وی، روی نادرشاه و رضاشاه را سفید کرده، سایر املاک و پولهای هنگفتش در بانکهای خارجی جای خود دارد.
برعکس ادعاهای رژیم که میخواهد این فساد را به فساد اداری تقلیل دهد و گاها تظاهر به مبارزه با آن مینماید، فساد کاملاً بنیادی و سیستماتیک است و بهطور هدفمند اجرا میشود، رژیم برای اینکه ماهیت خود را تطهیر نماید، فساد را تنها به حوزهی اداری تقلیل میدهد. همواره تلاش میکند که این پدیده را به ضعف مدیریتی این دولت و یا آن نهاد معطوف کند و از این طریق مردم را اغفال نماید که با کل سیستم درنیافتند و تنها مدیریت مقطعی را هدف قرار دهند. ولی رخدادهای چند سال اخیر بهویژه خیزش آبانماه امسال نشان داد که دیگر این حربهها کار بهجایی نمیبرد و مردم بر فساد بنیادین و سیستماتیک کل رژیم واقف شدهاند، به همین دلیل جسورانه نهادهای مالی، ایدئولوژیک، نظامی و امنیتی که ارکان نگهدارنده این رژیم فاسد هستند را نشانه میگیرند.
در واقع رژیم با بحرانی عمیق به دههی پنجم عمر خود گام میگذارد، از سوی دیگر دهه پنجم مصادف است با تکمیل صدساله سیستم دولت ـ ملت ایرانی که رژیم سعی میکند در راستای بقای خود آن را رستوره نماید؛ ولی در مقابل، مبارزهای راسخ و عمیق هم برای گذار از این فساد بنیادین و سیستماتیک وجود دارد، بههمین دلیل دهه پیش روی ما، دههای پر از تنش و مبارزه خواهد بود، بدون تردید با بحرانهای داخلی و خارجی که دامنگیر رژیم است، اگر نیروهای مبارز با اصرار و هشیاری، به مقاومت و اتحاد در مبارزه روی بیاورند، در انتها پیروزی با تحولخواهان انقلابی و شکست با رژیم و نسخهپیچی سرمایه جهانی است.
* عضو شورای مدیریتی جامعه دمکراتیک و آزاد روژهلات کوردستان (کودار)