جغرافیای ایران با بحران شدید آب مواجه شده است. بحران خشکسالی و کمآبی فقط مشکل ایران نیست؛ این بحران در واقع تمامی خاورمیانه را تهدید میکند. اما واضح است که مدیریت غلط و ناکارآمدی سیاستهای جمهوری اسلامی، پیامدهای این بحران را برای مردم ایران چند برابر نموده است
هماکنون خشکسالی بیشتر مناطق ایران را فرا گرفته است، سطح آبهای زیرزمینی به شدت کاهش یافته است، در مناطق خشک و کویری قناتهای قدیمی خشک شده و بسیاری از روستاها به دلیل نبود آب متروکه شدهاند.
در بسیاری از مناطق از جمله کلان شهر تهران، به دلیل خشکسالی چندین ساله، منافذ خاک بسته شده و همین امر مانع از نفوذ آب به عمق زمین میشود. باراشها بدون اینکه تأثیری در افزایش آب زیرزمینی داشته باشند، باعث ایجاد سیل میشوند به گونهای که در سالهای اخیر وقوع سیل در مناطق مختلف بسیار افزایش داشته و تلفات جانی و مالی بسیاری را به بار آورده است.
بحران آب با سرعت وارد مرحله جدیدی شده است، به گونهای که اخبار درگیری بر سر آب از گوشه و کنار ایران به گوش میرسد. در آخرین مورد مردم دزفول با تجمع در مقابل فرمانداری خواهان لغو دستور انتقال آب این شهر به استانهای همجوار چون شدند که این تجمع به درگیری میان شهروندان و نیروهای رژیم انجامید که طی آن تعدادی از شهروندان زخمی شدند. نیروهای امنیتی و انتظامی نیز از قبل خود را برای سرکوب مردم حاضر کرده بودند و بهمحض شروع اعتراضات در مقابل فرمانداری، دهها تن از مأموران و مزدوران به مردم هجوم بردند. حال سوال اینجاست؛ آیا سرکوب مردمی که نمیخواهند محل زندگیشان به بیابان تبدیل شود، قابل تحمل و قبل توجیه است؟!
در برخی از استانهای مرکزی ایران، بحران آب به درجه بحرانی رسیده است. با این حال جمهوری اسلامی به مانند تمامی سیاستهای ناکارامد قبلی خود، بجای حل ریشهای بحران و اخذ تدابیر لازم، اقدام به انتقال آب استانهای حاشیهای ایران به استانهای مرکزی نموده است. و اما نکتهای که در این میان جلب توجه میکند اینست که استانهایی که جمهوری اسلامی درصدد انتقال آب آنها به استانهای مرکزی میباشد، از ملیتهای غیرفارس مانند کرد، لر و عرب میباشند؛ ملیتهایی که همیشه از دیدگاه جمهوری اسلامی و ملت حاکم!، به عنوان اقوام درجه دوم و حاشیهای قلمداد شدهاند. مردمی که تا همین دیروز شاهد غارت منابع زیرزمینی خود و توزیع ناعادلانه ثروت در ایران بودند، اینبار باید شاهد دزدیده شدن آبهایشان و همچنین سرکوب شدنشان باشند.
رژیم با بستن سد بر روی آبهای جاری روژهلات که هزاران سال است منبع کشاورزی و زندگی در روژهلات هستند، اقدام به انتقال آب این سدها به استانهای مرکزی و فارسنشین مینماید و این در حالیست که بیکاری در روژهلات به اوج خود رسیده و تنها راه درآمد درست مردم منطقه کشاورزی است. غارت آبهای زیرزمینی کردستان (از ایلام تا اورمیه)، تنها یک دزدی و غارت ساده نیست. برخلاف غارت منابع زیرزمینی لرها و عربها، جمهوری اسلامی درصدد است تا با این عمل، همزمان "جنگ بیولوژیک" خود را نیز به پیش برده و جنگلهای زاگرس را نیز نابود کند.
حال سوال اینجاست که اگر ایران سرزمینی متعلف به همه است و همه باید در منابع و نعمتةای آن سهیم باشند، چرا این امر تنها یک طرفه است و جمهوری اسلامی ملت کرد، عرب، بلوچ و لر را در فرصتهای شغلی، امکانات رفاهی و معیشتی، بودجه و ... دخیل نمیکند؟ چرا باید منابع ملیتهای درجه دوم! به مرکز فرستاده شده و هیچ سهمی را دریافت نکنند؟ آیا هجوم میلیونها جوان بیکار به شهرهای بزرگ که ثروتشان را از شهرهای حاشیهای و غیرفارس بدست آوردهاند، میتواند عادلانه باشد؟
سیاستهای جمهوری اسلامی چند سوال را به ذهن متبادر میکند: آیا جواب مردمی که حق خود را میخواهند، سرکوب است؟ آیا مردم این تبعیض و ظلم آشکار را عادلانه بدانند و در عوض از جمهوری اسلامی تشکرر کنند؟ و آیا کرد و عرب و لر باید ببنشینند و اینبار شاهد غرات آبهای سرزمینشان و تبدیل آن به بیابان باشند؟