غرب کردستان؛ فدائیان این خلق در خون پاک خود می‌رقصند ـ گزارش شماره 4

غرب کردستان؛ فدائیان این خلق در خون پاک خود می‌رقصند ـ گزارش شماره 4

متاسفانه به ما اجازه نمی دهند به مناطق عملیاتی و جنگی برویم. تنها از دور شاهد ماجرا بودیم. البته نه از فاصله ی خیلی دور بلکه از داخل شهرها و یا حاشیه شهرهای غرب کوردستان. بیشتر درگیریها در مناطقی اتفاق می افتد که دور از شهرها قرار دارند. داخل شهرها امنیت بخوبی برقرار است.

می خواستم در مورد مناطق جنگی غرب کوردستان از لحاظ جغرافیایی توضیحاتی بدهم. در واقع اینجا تا چشم کار می کند دشت و کشتزار است. زمین های که از لحاظ بهر‌ه‌دهی و حاصلخیزی نظیر ندارند. تنها مناطق عفرین کوهستانی است. که در آنجا همه نیروهای القاعده شکست سنگینی از واحد های مدافع خلق خوردند. جای پناه گرفتن و سنگر گرفتن به خاطر همین شرایط کم است. یعنی اینکه از لحاظ نظامی و مواضع، جغرافیای فقیری دارد. اما به همان اندازه از لحاظ کشاورزی و دامپروی مساعد است و مواضع مستحکمی دارد. اما این دلاوران واحدهای مدافع خلق این دشت ها را همچون کوهستان قندیل که نماد مقاومت ما کوردهاست استوارگردانده اند. در برخی از جاها می بینی که به علت نبود امکانات ـ منظورم ماشین آلات راهسازی است ـ تنها با دستانشان و با همان بیل و کلنگ معمولی مواضع محکمی ساخته اند. به راستی که دلشان به وسعت کشتزارهای سرسبزی است که فصل بهار از رود دجله تا ارتفاعات عفرین لبریز شبنم هستند. واقعا لیاقت و شایستگی این همه ترانه و آواز را دارند که برایشان سروده میشود. به نظر من خیلی هم کم است. اصلا این ترانه هایی که ما در رادیو و تلوزیون می شنویم، در مقابل عظمت این دل به دریا زده گان عاشق وطن و خلق شان چیزی نیست. کاش هنرمندان ما توانایی به تصویر کشیدن و بیان این هنرآفرینان را داشتند. آنچه در اینجا اتفاق می افتد مصداق گفته ی مولاناست که می گوید: مردان در خون خود رقص می کنند. در یکی از محل های نام نویسی برای عضویت در واحدهای مدافع خلق حاضر بودیم. دختران و پسران زیادی به این محل مراجعت می کنند تا در نبرد علیه نیروهای متخاصم حضور داشته باشند. در دروه های آموزشی و بلافاصله در کار دفاع از این دستاورد ملی کوردها حاضر می شوند. گروه هایی از واحدهای مدافع خلق هم که تازه از مناطق عملیاتی برگشته اند, به این جا می آیند. خیلی زود جای افراد با نیروهای تازه نفس پر می شود. این عزیزان هم بعد استراحتی کوتاه و بررسی نبردهای انجام گرفته به مواضع خود مراجعت می نمایند. چیزی که من خودم از نزدیک شاهد آن بودم رقابت آنها برای جای گرفتن در حملات علیه نیروهایی است که به نام اسلام و پیامبر و سایر مقدسات می خواهند به شهرهایمان حمله کنند و آنها را به یغما ببرند. این گروها نام هرچه مقدسات را هم آلوده اند. کاری به این ندارم، آنچه که برای ما اهمیت دارد شور وهیجان این دختران و پسرانی است که برای دفاع از سرزمین خود سر از پا نمی شناسند. خصوصا دختران با آن قیافه های مصمم و پر اراده همه را خیره خود کرده اند. به عکس های آنها در روزنامه های اروپایی نگاه می کردم. اروپائیها هم از این صلابت، بهت زده شده اند. اینجا همه دست به دست هم داده اند تا این دژخیمان را از سرزمینمان بیرون برانند.

همین چند روز پیش اتفاقی افتاد که همه شما از آن خبر دارید. دو نفر از نیروهای آسایش که برای کمک و پشتیبانی از نیروهای مدافع خلق به یکی از شهرها غرب کوردستان رفته بودند به شهادت رسیدند. این دو دختر که از اعضای سازمانی به نام (اتحاد جوانان انقلابی) بودند به صورت داوطلبانه برای کمک به نیروهای آسایش آمده بودند. با مشاهده ی ماشینی بمب گذاری شده که میخواست خود را در بین مردم عادی منفجر نماید، به طور فدایی به مقابله با آن شتافتند و در نتیجه به شهادت رسیدند. به راستی با کدام ترانه و سرود می توان این رویداد را توصیف کرد. اصلا زبان قاصر است. این شکوه لحظه ی ایثاراست. این لحظه ی فنا شدن و با معشوق یکی شدن است. خالی شدن از خود و پروازی عرفانی است. اوج مبارزه برای جاودان شدن و عشق به زندگی است. اینان سمبل های مقاومت و ایثارند. من که نمی دانم چگونه این همه عشق و شکوه و آزادگی را به زبان بیاورم. وقتی که این سطور را می نویسم احساس شرم می کنم. برای ملتمان چه کرده ایم؟ اگر فرانسوی ها به ژاندارک می نازند و روسها به وانتالیا ترشکوا و برخی دیگر دهقان فداکار دارند و در کتاب هاشان به صورت درس درآمده، ما از همه بالاتر به اینان می نازیم.