کالکان: هیچ محیطی به اندازه امرالی کوردستیز نیست-تکمیلی-

دوران کالکان: هیچ محیطی به اندازه امرالی کوردستیز نیست. این ذهنیت و سیاست استعمارگر و نسل‌کشی می‌خواهد کوردستان را به میدان مرگ کوردها تبدیل کند. اما جایی که بیشتر در آن بطور فشرده و ۲۴ ساعت شبانه روز تحمیل می‌شود، امرالی است.

دوران کالکان، عضو شورای رهبری حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک)، در مورد شکنجه، انزوا و نسل‌کشی در امرالی و مقاومت ۲۵ ساله رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان در برابر آن ارزیابی کرد.

ارزیابی دوران کالکان عضو شورای رهبری پ‌ک‌ک به شرح زیر است:

در قسمت قبل سعی کردیم سامانه ۲۵ ساله امرالی را در ابعاد مختلف آن به طور کلی ارزیابی کنیم. اکنون می‌خواهیم به ابعاد مختلف مقاومت ۲۵ ساله رهبر آپو در برابر نظام شکنجه، انزوا و نسل‌کشی امرالی بپردازیم. چگونه یک انسان می‌تواند در مدت ۲۵ سال، ربع قرن در برابر چنین سیستم شکنجه، انزوا و نسل‌کشی مقاومت کند و بر چه اساسی می‌تواند مقاومت کند؟ چگونه می‌توان در چنین محیط انزوا و شکنجه شدید زنده ماند؟ البته پاسخ به این سوالات مهم است. این وضعیتی است که باید به خوبی درک شود. این چیزی نیست که همه بتوانند از پس آن بربیابند یا انجام دهند. بگذریم از این‌که این‌گونه مبارزه کنیم، حتی نمی‌توان ۲۵ سال به تنهایی، به دور از انسان‌ها زنده ماند. فقط تعداد کمی از مردم می‌توانند اینگونه بمانند. چطور ممکن است که نه فقط برای زنده نگه داشتن خود از نظر مادی، بلکه از نظر فیزیکی خود را به یک نیروی مبارز تبدیل کرده و به امیدی برای همه بشریت مبدل کند؟ با چه چیزی ممکن است؟ این چیزی است که رهبر آپو بیان می‌کند. این همان چیزی است که ما آن را واقعیت رهبری می‌نامیم، آنچه که ما آن را حقیقت رهبری می‌نامیم همین است.

در واقع، رهبر آپو چندین بار در مانیفست ۵ جلدی جامعه دموکراتیک و دیگر دفاعیات قبلی خود ارزیابی‌هایی را درباره زندگی در نظام امرالی انجام داد. او بیان کرد که چگونه زندگی را در امرالی ایجاد کرد، چگونه آن را تولید کرد، بر چه چیزی مبتنی بود، چگونه زنده ماند و چگونه این تحولات را ایجاد کرد. این ارزیابی‌ها بسیار مهم، معنادار و عمیق بود. در دفاعیات، تمام تزهای نظری مبتنی بر تغییر پارادایم بسیار مهم بود. اما آنچه به آنها معنا و مفهوم بیشتری می‌بخشید و مهمتر از اینها بود، ارزیابی‌هایش از زندگی در نظام امرالی بود. او احساسات، معیارها، درک زندگی و رویکرد خود را به وضوح نشان داد.

وقتی توطئه ۱۵ فوریه رخ داد، تقریباً امید همه شکسته شد و باوری از بین رفته بود. گفته می‌شد که دیگر این کار تمام شده است. واقعیت آپو تا به اینجا بود. افراد بسیاری بودند که می‌گفتند مبارزه رهبر آپو تا به اینجاست. تقریباً همه، در این سطح، این را گفتند. تعداد کمی از مردم می‌توانستند فراتر از آن فکر کنند. اکثریت قریب به اتفاق در درون جنبش و سازمان، درون حزب ما، در میان مردم میهن‌دوست ما، در میان دوستان ما و در سراسر جهان، در واقع آن را این گونه ارزیابی کردند. گفتند دیگر تمام شده است. حتی گفتند: عمر پ‌ک‌ک فقط ۶ ماه است بعد از ۶ ماه چیزی به نام پ‌ک‌ک در این دنیا وجود نخواهد داشت، متلاشی می‌شود و از بین می‌رود. این را نوشتند و بزبان آوردند. روشنفکران، سیاستمداران، بسیاری از افرادی که خود را بسیار آگاه می‌دانستند. کسانی که از توطئه بین‌المللی و مسئله کوردها تغذیه می‌کردند از این خوشحال بودند. به قول خودشان فکر می‌کردند از این دردسر خلاص شده‌اند. میهن‌دوستان کورد و دوستان کوردها غمگین و رنج می‌بردند. خیلی‌ها بودند که می‌گفتند وای، این تا به اینجا بود، این‌طور به پایان می‌رسید؟ افرادی بودند که ناراحت بودند، شکایت کردند و ضربه‌های روحی و روانی شدیدی را تجربه کردند. چون این دیده و درک می‌شد. به عبارت دیگر، هیچ چیز دیگری در شکنجه، انزوا و نظام نسل‌کشی امرالی اتفاق نمی‌افتد. در آنجا فقط نابودی و از بین‌رفتن وجود دارد، چیز تازه‌ای از آن بیرون نمی‌آید. بنابراین، تاریخ برای رهبر آپو تمام شده است و کارهایی که با رهبر آپو می‌توان انجام داد به پایان رسیده است. در واقع، وقتی مدیریت ما در مورد رهبر آپو صحبت می‌کرد و می‌گفت ما از خط‌مشی رهبر آپو پیروی می‌کنیم و بر این اساس به مبارزه می‌پرداختیم، واکنش بسیاری از میهن‌دوستان و دوستان را دریافت کردیم. مداخله کردند. افرادی بودند که می‌گفتند: بس است این همه رهبر آپو، رهبر آپو گفتن‌تان، کمی به حرف ما گوش کنید. گفتند: دوران آپو به سر رسیده، دوران ما خواهد شد. افرادی بودند که سعی کردند بسیاری از امکان‌ها و نهادهای ایجاد شده توسط مبارزه ما را تصاحب کنند.

هیچ کس باور نداشت که در نظام امرالی بتواند زندگی کند، مبارزه کند، به دنبال آزادی باشد و به پیشرفت برسد. هیچ کس این را باور نمی‌کرد. به کسانی که این حرف را می‌زدند به چشم رویاپردازان نگاه می‌کردند. در واقع هیچ کس این را باور نکرد. زیرا با توجه به شرایط معمولی افراد، در سیستم شکنجه و انزوای امرالی زندگی وجود نداشت. چه برسد به مبارزه کردن، برای ادامه مبارزه برای آزادی، برای مبارزه با این ذهنیت و سیاست نسل‌کشی، آنجا اتفاق نمی‌افتاد. با این حال، مبارزه از آنجا شروع شد. وقتی گفتیم اینجا جنگ ادامه دارد، ما را مسخره کردند، اعتراض کردند و عصبانی شدند. افراد زیادی بودند که گفتند از آپو دست بردارید. این چیزها در آرشیو هست و اسناد آن موجود است. ما اینها را فقط شفاهی نمی‌گوییم. در واقع، حتی غیرمنطقی هم نبود. همه به هم نگاه کردند. صدها و هزاران زندانی سیاسی در زندان‌ها بودند. آنها بر خلاف امرالی در زندان‌هایی که انواع امکانات را دارند نمی‌توانند کاری انجام دهند. فردی که توسط نظام مدرنیته سرمایه‌داری جهانی، سازمان ملل متحد (سازمان ملل) محکوم شده بود، چه چیزی می‌تواند تولید کند، فرصت پیدا کند و در چنین مکان منزوی مانند امرالی کار کند؟

فقط رهبر آپو که به قدرت و ویژگی‌های خود تکیه می‌کند گفت:  «من اینجا مبارزه می‌کنم». خودش را باور کرد و تصمیم گرفت. همچنین از جنبش و خلق درخواست نمود و گفت: « به من فرصت بدهید، دنبالم بیایید». در جریان توطئه، اتحاد مدیریت ما با رهبری ضعیف بود، وقفه‌هایی ایجاد شد. در طول فرآیند توطئه، موضع‌گیری منفی وجود داشت. اما مهمترین موضع‌گیری این بود که رهبری پس از توطئه به این درخواست پاسخ مثبت و کامل دادند. وی گفت، این جدایی باید پایان یابد. می‌توان گفت راه حل دیگری برای رهبری وجود نداشت. او قبلاً همه روش‌های مبارزه را امتحان کرده بود. نتیجه او را به آنجا رساند. یا آنجا می‌جنگید، نتیجه می‌گرفت، مسئله کورد را حل می‌کرد یا هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. رهبری هم آن را ارزیابی کرد و مبارزه را آغاز نمود. او گفت «بله». راه حل دیگری برای مدیریت ما وجود نداشت. رهبر آپو نیز گفت: آنها چاره دیگری ندارند. زمانی که رهبر آپو از هر روشی استفاده کرد و با نظام شکنجه، انزوا و نسل‌کشی امرالی روبرو شد، نه مدیریت ما و نه هیچ کدام از ما کاری از دستشان بر نمی‌آمد. بیشتر از همه، رهبری را در سطوح بعدی تکرار کردیم. بهترین کار این است که اگر بخواهیم در سطح رهبری یا نزدیک به آن اجرا کنیم، آینده ما امرالی خواهد بود. دوباره برای ما اتفاق می‌افتاد. مهم این است که آن را تکرار نکنیم، بله مهم این است که از آن فراتر برویم. رهبر آپو فراتر از آن رفت، مدیریت ما او را باور داشت و حمایت کرد. جامعه نیز به رهبری ایمان داشت. همبستگی جامعه هم پیرامون رهبری وجود داشت. او در حال مبارزه با توطئه بود. قیام علیه توطئه ۱۵ فوریه توسط جوانان، زنان و تمامی کارگران کورد در چهار بخش کوردستان و خارج از میهن صورت گرفت. با شعار «شما نمی‌توانید روز ما را تاریک کنید» برای حفاظت از رهبری، مقاومت مردمی فدایی ایجاد شد. در این راه وفاداری و ایمان به رهبری وجود داشت. در این امر نیز به دعوت رهبری پاسخ مثبت داده شد.

رهبر آپو قدرت مبارزه و مقاومت را به عنوان یک زندگی پرمعنا تعریف کرد

رهبر آپو اساساً قدرت مبارزه، قدرت تولید و قدرت مقاومت را در امرالی به عنوان یک زندگی معنادار تعریف کرد. او گفت: «چگونه زندگی را درک می‌کنیم، چگونه با آن رفتار می‌کنیم» باید به آن نگاه کنیم. این در ماهیت ارزیابیهای او در دفاعیاتش وجود دارد. زندگی پرمعنا، زندگی معنادار. به این ترتیب انسان بر زندگی تنگ و نامنظم مادی غلبه می کند. فقط هستی، جهان، جامعه، زندگی انسان را نباید یک زندگی تنگ مادی دید. القای معنویت منبع مهم زندگی معنادار و زندگی معنوی است. مادی بودن با این ویژگی‌ها خود به یک ارزش تبدیل می‌شود. به همین دلیل است که رهبر آپو زندگی را یک ضرورت مادی گرایی نمی‌دید ، چنین درکی را درست نمی‌دید.

وی گفت: نتیجه واقعی یک فرد که در نتیجه هوش هیجانی و تحلیلی پدیدار می‌شود، نباید چنین باشد. این بدان معناست که تنگ نظرترین موجودات می‌توانند این کار را ببینند و انجام دهند. یعنی از حیات گیاهی و جانوری نیامده‌اند. اگر خودمان را محدود به زندگی سخت، تنگ و مادی کنیم، اگر انسان گونه دیگری باشد، یعنی نقطه‌ای را که او را از سایر گونه‌ها متمایز می‌کند، تعریف می‌کند. این نقطه تمایز چیست؟ نیروی زندگی معنادار، معنا بخشیدن به قدرت، معنا بخشیدن به زندگی، نیروی حیات معنوی، قادر به رشد احساسات، افکار، دنیای روح، معنویت، اخلاق. تا مردم ببینند که مردم به اندازه مادی و حتی بیشتر از آنها، معنوی هستند و زندگی اجتماعی شامل لذت‌های معنوی است و می‌توان از آنها لذت برد. رهبر آپو گفت: چگونه تحقیق کنم؟ بر چه اساسی؟ بدون شک رهبری تجربه عملی بسیار خوبی داشت. او انبوهی از دانش و تجربه دارد که از اواسط دهه ۶۰ وقایع و تحولات کوردستان، ترکیه و جهان را دنبال می‌کند، خود را آموزش می‌دهد و در هر زمینه‌ای پیشرفت می‌کند. رهبری با بیان اینکه این کار را از کودکی شروع کرده است، از ۷ سالگی زندگی پرمعنا را انتخاب کرده است، همیشه زندگی فعلی را زیر سوال می‌برد و همیشه در صحت آن تردید داشت. ویژگی‌های اصلی رهبر آپو اینها بود.

این با هم بودن، تجربه این مبارزه بزرگ، جنگ گریلایی، مبارزات حزبی، البته به او اجازه داد تا ایده و درک بسیار عمیق و همه جانبه‌ای در مورد جهان، میهن، زندگی اجتماعی و وجود انسان ایجاد کند. او از این جدا نبود. نگفت اینجا محبوس شدم، این دیوارها خیلی ضخیم است، چاره‌ای نیست، دیگر زندگی تمام شده است. برعکس، او می‌گوید «زندگی اینجا هم ساخته می‌شود.» او در آنجا هم به تجربیات خود تکیه می‌کند... اما چرا نظام امرالی پدید آمد؟

طبق نمونه‌هایی که در دنیا وجود دارد، وقتی مبارزه حزب را انجام می‌دهد، وقتی مبارزه گریلایی در کنار مبارزه سوسیالیستی را انجام می‌دهد، وقتی مبارزه برای رهایی ملی را انجام می دهد، وقتی محاسبه می‌کند که مشکل ملی با راه حل دولت-ملت حل نمی‌شود، برای این به رم رفت و معقول‌ترین روش‌های راەحل را داشت، چرا نتیجه آن، انزوا، شکنجه و نسل‌کشی نظام امرالی بود و نتیجه آن آنجا بود. چه اشکالی وجود داشت؟ چه چیزی مانع ایجاد راه حل می‌شد ؟ چه چیزی باید تغییر کند؟ او چرا با سیستم شکنجه، انزوا و نسل‌کشی امرالی مواجه شد؟ چگونه از آن عبور کنیم، چگونه آن را شکست دهیم؟ همیشه این سؤالات را می‌پرسید، از پرسیدن این سؤالات نه می‌ترسید و نه تردید داشت. او از زندگی دست نکشید. برعکس، او تحقیقات خود را در شرایط امرالی عمیق‌تر کرد. او قدرت معناداری خود را توسعه داد، قدرت تفکر خود را توسعه داد، ایده‌های جدیدی را مطرح کرد، تحلیل‌های جدیدی انجام داد و ترکیب جدیدی را در سیستم‌های فکری که بشر در تاریخ ایجاد کرده است، به ارمغان آورد.

این نکته مهم است. نگاه به زندگی، جهت‌گیری زندگی و مدیریت زندگی مهم است. برای سؤالاتی که چرا زندگی می‌کنیم، با چه چیزی زندگی می‌کنیم و چگونه زندگی می‌کنیم؟ پاسخها مهم هستند. قبلاً در دفاعیات خود این سؤالات را مطرح کرده و به آنها پاسخ دادند. او همواره رویکردهای محدود، سختگیرانه، مادی گرایانه و خشکی را که همیشه وجود داشته، مورد انتقاد قرار می‌داد. رهبری از درک آنها از زندگی انتقاد کرد. تحقیقات نظری گسترده‌ای انجام داد و نشان داد که زندگی تنها به آن وابسته نیست.

این قدرت اصلی‌ترین نکته‌ای بود که رهبر آپو را به مدت ۲۵ سال در نظامی که او آن را تابوت امرالی می‌نامید، زنده نگه داشت. او آنقدر مثمر ثمر بود، کارهایی می‌کرد که هیچ کس نمی‌توانست آنجا انجام دهد، حتی کارهایی را که وقتی خارج از امرالی بود نمی‌توانست انجام دهد، آنجا انجام داد. باید اینطور بیان کنیم.

موضع رهبر آپو در قبال توطئه

موضع رهبر آپو در قبال توطئه چگونه بود؟ این را تعیین کرد. زمانی که در ۱۵ فوریه در کنیا با فریب‌کاری به دست کنتراگریلا افتاد، این مسئله را ارزیابی کرد. قبل از هر چیز: «من به طور کل واکنش نشان دادم. یک ساعت، یک ساعت و نیم. هیچ سوالی را پاسخ ندادم، فکر کردم و تصمیم گرفتم همه چیز را رد کنم و وارد مقاومت بزرگی شوم.»

رهبری گفت: «در آن زمان احساس کردم که در چنین شرایطی آن‌چه توطئه‌گران می‌خواهند این است، می‌خواهند من را از بین ببرند. همچنین نمی‌خواستند کسی بداند که چگونه از بین رفته‌ام. پس اگر من به موضع خود ادامه دهم، اهداف آن‌ها حاصل شده و موفق می‌شوند. آن هنگام ممکن نیست توطئه شکست بخورد، در آن زمان غیرممکن بود که این توطئه بدون روشنگری و آگاهی بشریت شکست بخورد. سپس فکر کردم که این موضع به توطئه‌گران فرصت می‌دهد. بعد از آن من این موضع را کنار گذاشتم. موضع جدیدی اتخاذ کردم. گفتم می‌جنگم و این جنگ را شروع کردم. من ادامه می‌دهم.»

در این‌جا درکی وجود دارد؛ آن موضع اول یا دو ساعتی بر چه مبنایی بود؟ بر مبنای واکنش بود. موضع دیگر بر چه اساسی ایجاد شد؟ بر اساس قدرت ذهن خلاق، براساس موضوعی عمیق و ارزیابی و خلق قدرت معنادار ایجاد شد. یکی منجر به مقاومت بزرگ می‌شود، دیگری منجر به دست آوردن نتیجه و جنگ می‌شود. یکی از آن‌ها به معنای حملات جبهه‌ای است. دیگری را استراتژی و روش مبارزه علیه سیستم نامید. با تغییر موضع، رهبری تغییر اساسی در رویکرد و استراتژی به وجود آورد. علیه توطئه‌ی بین‌المللی، درون توطئه مبارزه کنید. این‌ها مهم هستند. با این روش مبارزه کرد.

قبل از آن نیز برخی پروسه‌های دعوت وجود داشت، مثلا رهبری به یونان دعوت شده بود. نپذیرفتند. رهبری با واکنش رفتار کردند و برنگشتند. سعی کرد دلایل را بررسی کند. وی می‌خواست راهی را که به سراغش آمده بود را ادامه دهد. رهبر آپو همیشه چنین موضع‌گیری پرسش‌گرانه را داشته است. تحقیق و بررسی بسیاری انجام می‌دهد، درون خود و با اطرافیانش گفتگو می‌کند. کسانی که او را نمی‌شناسند، گاهی فکر می‌کنند که او نمی‌تواند تصمیم بگیرد، فکر می‌کنند که او قادر به اتخاذ تصمیمی نیست. خود وی هنگام شروع کارش از شیوه‌ی خود سخن گفت: چگونه ممکن است که مانند اول ضعیف باشد، اما سربلندانه آن را به پایان برساند. به دلیل مواضع قبلی رهبرمان کسی نمی‌تواند بسیاری از حقایق را درک نماید. انسان در شناخت رهبری ابتدا شکه می‌شود. این بسیار اتفاق می‌افتد. همچنین این در افراد پیرامون وی نیز تجلی می‌یافت. خود وی می‌گفت، ‘وقتی همه از دور به صورت سطحی و کوته نظرانه به من نگاه می‌کردند، من فهمیدم دارند وقتشان را تلف می‌کنند. رهبری این‌گونه ارزیابی و بازخواست و تقسیم می‌کردند، هیچ چیز پیچیده‌ای باقی نمی‌ماند. او در یک مکان، تصمیمی اتخاذ می‌کند. رهبری وقتی تصمیمی اتخاذ نماید، وی کسی است که آن را تا انتها اجرا می‌کند. او هرگز مردد و بلاتکلیف نبود. وقتی موانع و سختی‌ها بر سر راهش قرار می‌گرفت، وی کسی نبود که بگوید: «این‌ها به مانع تبدیل شده‌اند، سخت بود و از آن دست می‌کشم‌.» به عنوان مثال به جای بازگشت از یونان، به دنبال مکان‌ جدید می‌گشت. وقتی فرصتی پیش آمد، برنامه‌ریزی کرد به روسیه برود.

اکنون موضعش در برابر با ۱۵ فوریه، موضعش در برابر توطئه، وضعیتش در دوران دادگاه بسیار مهم است. وقتی برای اولین بار در دادگاه حاضر شد، همگان از موضع وی متعجب بودند. هنگامی که اولین وکلا رفتند و با رهبری گفتگو کردند، اکثرا متعجب شدند. حتی سعی کردند راهکار به رهبری نشان دهند. زمانی که موضع وی در دادگاه دیده شد، افراد زیادی ناامید شدند. بسیاری شروع به متلک انداختن و کنایه زدن کردند. افرادی نیز وجود داشتند که می‌گفتند دیگر دست از مبارزه و مقاومت کشیده شده است و این‌گونه فکر می‌کردند. بسیاری نیز عذرخواهی کردند. موضعی که لازم بود اتخاذ شد. نه به این شکل نیست. می‌گویند حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک) سازمانی تروریستی است، این واکنش بسیار بزرگی است. همگی این‌گونه فکر می‌کردند، همه را مورد هدف قرار داده و حمله می‌کنند. بسیاری تعجب کردند زمانی که دیدند کسی در سخن و عمل همه چیز را با تمامی معیارها ارزیابی کرده است و به آن‌ها پاسخ می‌داد. همگی تحت تاثیر این اصل بودند. ممکن نبود چنین موضعی را علیه توطئه‌ای نشان داد.

برای مبارزه‌ی امرالی ذکر کردم. هیچ کس امید زیادی نداشت. ما دوستان زیادی داشتیم که از ما دور شدند و دل‌سرد شدند، زیرا ما از رهبری پیروی کردیم. افرادی نیز متاسف بودند. گفتند جرم است. آن‌قدر خون ریخته شد. کسانی بودند که می‌گفتند فرصت این فراهم شده است که از شما استفاده کنند، هنوز هم راه آپو را دنبال می‌کنید، می‌خواهند او را از بین ببرند و ما را متهم کنند. رهبر آپو این‌ها را در دوران پس از محاکمه گفت. او پیامی را از طریق وکلا ارسال کرد. ‘فرصتی برای احساسات یا واکنش وجود ندارد. من نیز احساسات زیادی را پشت سر گذاشتم، اما باید این را بشکنیم. از بالا تا پایین، از خود سوال می‌پرسیم، کارهایمان را زیر سوال می‌بریم. کجا اشتباه کردیم، کجا درست بود، چرا این نتیجه اتفاق افتاد؟ چگونه می‌توانیم بر این امر غلبه کنیم و از آن عبور کنیم؟ به دنبال پاسخ برای این سوالات هستیم. به همین دلیل است که هیچ کس نباید به صورت واکنشی و احساسی به این پروسه نزدیک شود. از خود سوال می‌کنم. برای این‌که از این به بعد موفق شویم، تمامی رفقا باید همان کار را انجام دهند. در واقع، رهبری توانست بر این احساس غلبه کند. بعدا در دفاعیات این را به عنوان سازماندهی احساسات ارزیابی کرده بود. همچنین در تفاسیر این را اعلام کرده است: سازماندهی احساسات. سپس توسعه بزرگی ایجاد می‌کند و مبارزه‌ای را به وجود می‌آورد. اما برخورد با احساسات محدود، قدرت موجود انسان را از بین می‌برد. برخورد واکنشی همه چیز را پایان می‌دهد. بر این اساس تحقیقات را توسعه داد. هیچ کس امید نداشت که چنین مبارزه‌ای مانع از اعدام شود. اما رهبری درباره‌ی‌ این‌که باید چه کرد، تحقیق کرد، فکر کرد، سوال کرد، از وکلا پرسید و حتی منتظر پیشنهادات سازمان و مردم در مورد این‌که چه باید کرد، شد. چندین راه و روش مناسبی پیدا کرد. ارزیابی‌هایش را توسعه داد، قدرت تفکر را توسعه داد. عمیقا نقش دولت ترکیه را در این توطئه ارزیابی کرد و این دولت ترکیه بود که صلاحیت اجرای مجازات اعدام را داشت. برای مثال بر جامعه و دولت تاثیر داشت. حداقل در این سطح تاثیر ایجاد کرد. همه نیروهای حافظ دولت، اعدام رهبر آپو را خطرناک‌تر از سیاست رد کردن امرالی می‌دانستند. نیروهای دولت گفتند ‘این اختلاف ایجاد می‌کند و به ما ضرر می‌رساند. اگر در سیستم امرالی وی را نگه داریم می‌پوسد، از بین می‌رود و هیچ تاثیری نخواهد داشت’. آن‌ها تصور می‌کردند که این کار کمی طول می‌کشد، اما خیلی به آن‌ها آسیب نمی‌رساند. بر این اساس چنین سبکی را توسعه دادند. معلوم شد که فریب خورده‌اند. آن‌ها نتوانستند به درستی حقیقت رهبری را ارزیابی نمایند. مدیران و فرمانروایان ترکیه به این نتیجه رسیدند. همیشه آن را تکرار می‌کردند. می‌گفتند ‘در واقع چیزی به اسم (آپو) و حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک) وجود ندارد، همگی بازی خارجی است، بعضا بازی سی‌آی‌ای یا بازی موصاد هستند’… چپ‌ها می‌گفتند، امپریالیست‌ها این کار را انجام می‌دهند. راست‌گراها نیز می‌گفتند، فلان نیرو این کار را انجام می‌دهد. همگی به جناحی آن را ربط می‌دادند. زیرا ذهنیت نژادپرستی و شوینیستی و ناسیونالیستی داشتند. کورد را کمتر و ضعیف‌ می‌دیدند. می‌گفتند کورد نمی‌تواند چنین چیزی انجام دهد، کورد نمی‌تواند چنین تفکر و جنبشی داشته باشد. به همین دلیل می‌گویند که این از آن کورد نیست، خود آپو این‌ کارها را انجام نمی‌دهد، دیگران انجامش می‌دهند و وادارشان می‌کنند انجامش دهند. این‌گونه بین خود بحث می‌کردند. این چیزی است که بیان می‌کنند. همیشه حقیقت رهبری را به این شکل ارزیابی کرده بودند.

هنگامی که به داده‌های موجود نگاه‌کردند، خودشان برخی حقایق را دیدند. اما چگونه باید در این مورد صحبت کنیم؟ تفاوت، فرق رهبر آپو بود. اندیشیدن رهبر آپو، رفتار‌های در برابر با اتفاقات، راه، روش، شیوه‌ی برخورد با اتفاقات، سیستم مبارزه، نظم، درک زندگی، اعتقاد به پیروزی، آرزوی آزادی و زندگی کوردی، چیزهای دیگری را خلق کرد. او همگان را شوکه کرد. همه را به عنوان خود یا یک آدم معمولی، یک آدم معمولی قضاوت می‌کرد. اما در برابرشان دیگر نه یک فرد معمولی، بلکه یک انسان عاقل و دانا بود. قطعا این را باید دید. در واقع، در برابرشان فردی وجود داشت که زندگی مادی را پشت سر گذاشته بود و می‌توانست با قدرت معنایی زندگی کند. این واقعیت همه را شگفت زده کرده بود.

فورمولاسیون کوردستان آزاد و خاورمیانه‌ای دمکراتیک

رهبر آپو تلاش کرد دفاعیات اولیه‌ی خود را به عنوان مفهومی از تمدن دموکراتیک توسعه دهد. در اولین دفاعیات خود با عنوان «از دولت کاهنی سومر به سوی تمدن دمکراتیک» به تحلیل کلی اولیه خود از سیستم فکری پرداخت. این در واقع تعریفی از تمدن دمکراتیک مبتنی بر پارادایم دولت گرایی بود. در آن‌جا تمدن دمکراتیک را تعریف کرد و راه‌حل دمکراتیک را در آن‌جا مورد بحث قرار داد. وی اروپا را به عنوان جناح راست تمدن دمکراتیک ارزیابی کرد. در ادامه‌ی سخنان خود این را عنوان کرد که می‌توان جناح چپ تمدن دمکراتیک مبتنی بر کورد را در خاورمیانه توسعه داد و با راه‌حل دمکراتیک مسئله کورد قابل حل است و بر این اساس برنامه‌ی راه‌حل دمکراتیک در چهار بخش کوردستان را ارائه کرد. خاورمیانه‌ی دمکراتیک با

فورمولاسیون سیاسی کوردستان آزاد، برنامه‌ی جدیدی را برای حل مسئله کوردستان ارائه کرد.

اما این‌گونه آن را ارزیابی کرد، این را به عنوان یک راه‌حل سیاسی می‌دید‌، کاملا واضح نبود. تفاوت زیادی با قبل نداشت. بنابراین مشخص نبود که آیا قادر به شکست سیستم امرالی است یا خیر. حتی از این طریق هدف دولت اجویت را از بین برد که انگار مسئله کورد را بر اساس حقوق فردی حل کند و دمکراتیزه کردن ترکیه را پیش می‌برد و پیروزی در مبارزات امرالی ناکام گذاشت. حاکمیت اجویت را شکست داد، این رویکرد توسعه‌ی جناح چپ تمدن دمکراتیک در خاورمیانه بود و با رویکرد راه‌حل تمدن دمکراتیک و راه حل خاورمیانه دمکراتیک و کوردستان آزاد بود. اما معلوم نبود پارادایم در این‌جا چگونه خواهد بود و او این وضعیت را یک بحران ایدئولوژیک ارزیابی کرد. رکود اندیشه. وقتی تا این میزان تحقیق و  تحلیل می‌کرد و برنامه‌ی راه‌حل سیاسی را مطرح می‌کرد، وقتی موضوع به حزب مرتبط شد، گفت؛ ما دچار بحران و رکود ایدئولوژیک شده‌ایم‌. تمام جنبش آزادی‌بخش در بحران ایدئولوژیک است. از این رو حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک) نمی‌تواند با این ایدئولوژی وجود داشته باشد. تا الان یک سیستم ایدئولوژیک بوده است اما به پایان رسیده است. نمی‌توان با این رکود ادامه داد. پس حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک) به پایان رسید، باید نام آن را تغییر داد و به آن پایان داد. یا به آن پایان می‌دهیم یا این بحران و رکود را حل می‌کنیم. خلاقیت فکری وی تا این حد پیش رفت. وی با دقت و ریز بینی چه کاری انجام داد؟ رکود را برطرف کرد. در این‌جا نحوه حل آن چگونه بود، با تغییر پارادایم آن را حل کرد. تعادل و هماهنگی بین هدف و وسیله را ایجاد کرد. این ماهیت تغییر پارادایم است. هدف از آن ایجاد یک جامعه‌ی آزاد و برابر و دمکراتیک و مشترک و ساختن زندگی است. وسیله قدرت و دولت است. پس قدرت و دولت چیست؟ ابزار و وسیله‌‌ی ستم و سرکوب و وحشی‌گری است. آیا هرگز از طریق سرکوب و غارت و ستم، آزادی و برابری و دمکراسی به دست می‌آید؟ این اتفاق نمی‌افتاد. آن ابزار برای این هدف مناسب نبود. اساسا متلاشی شدن سوسیالیسم واقعی را به این امر نسبت داد. تا آن زمان از زوایای مختلف به بررسی و نقد می‌پرداخت. در اینجا یک بررسی انتقادی کامل را منتشر کرد و به هم پیوند زد. از نظر تاریخی آن نتایجی که تمامی جنبش‌های آزادی‌خواه تجربه کرده‌ بودند، از این طریق به آن معنا بخشیده بود. بنابراین هماهنگی بین وسیله و هدف لازم است. قدرت، سوسیالیسم، قدرت و دولت نمی‌توانند در کنار هم وجود داشته باشند. آزادی، برابری، اشتراک از طریق دولت و قدرت به دست نمی‌آید. وسیله و ابزار جدیدی مورد نیاز است. چرا؟ این را از طریق اداره‌ی دمکراتیک تعریف کرد. به عنوان خودمدیریتی جامعه تعریف کرد. با این حال، بر اساس چنین تغییر پارادایمی، ذهنیتی جدید، چارچوب تئوری جدید، خط‌مشی ایدئولوژیک سیاسی جدید، برنامه و استراتژی و تاکتیک‌ جدید بر اساس ابزاری آزاد و برابر و مشترک پدیدار می‌شوند؛ کنفدرالیسم دمکراتیک جایگزین دولت می‌شود، جایگزین دولت-ملت می‌شود، وقتی راه‌حل ملت دمکراتیک تدوین شد، یک خط‌مشی ایدئولوژیک جدید و یک برنامه جدید راه‌حل سیاسی پدید آمد. به این ترتیب بازسازی حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک) را در دستور کار قرار گرفت. فقط نام آن را تازه نکرد. حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک) را بر اساس یک پارادایم رادیکال تغییر داد. او آن را با انتقاد عمیق از خود تازه کرد.

تمامی این‌ها در رهبر آپو قدرت بزرگی را مبتنی بر تعهد، قدرت زندگی، معنای زندگی، جوش و خروش را به ارمغان آوردند. برای مثال گفت: «لذت بردن از اندیشیدن در مورد یک چیز جدید.». می‌گفت، با قدرت اندیشه‌ی معنوی آسوده بودن... برخی از افراد وقتی چیزهای خوب می‌خورند، لباس‌های خوب می‌پوشند و در محیطی خوب قرار می‌گیرند، احساس شادی و سیری می‌کنند. من اگر به چیزهای خوب فکر کنم و قدرت معنای عمیق را به دست بیاورم، احساس خوشبختی، شادی و رضایت می‌کنم. تأثیر معنوی بر انسان را ارزیابی کرد و نشان داد که چگونه تغییر پارادایم نیروی اخلاقی، اشتیاق و سرزندگی و نیروی زندگی زیادی می‌بخشد. این نیز به قدرت مقاومت تبدیل شد. بر همین مبنا مقاومت کرد. باید این را دانست، وی امحا را شکست داد، اعدام را از بین برد. او سیاست ردکردن اجویت را خنثی کرد. با تغییر پارادایم راه‌حل‌ اسلامی طیب اردوغان را از بین برد. همانند توطئه‌ی بین‌المللی بسیاری از برنامه و توطئه‌ها را یکی پس از دیگری خنثی کرد، این وضعیت قدرت، روحیه، امید، اعتقاد و اراده را تقویت کرد. این گونه رشد کرد و قدرت مقاومت را یافت. تغییر پارادایم، تعریف پارادایم جدید، ذهنیت و چارچوب تئوری و تبیینی را ایجاد می‌کند که هم سیستم را نقد می‌کند و هم قدرت ایجاد آلترناتیو جامع را در برابر وضعیت تمامی دانشمندان اجتماعی و فیلسوفان و اندیشمندان را نشان می‌دهد که از بسیاری از جناح‌ها و موارد انتقاد می‌کنند و قادر به اتحاد نیستند، از سیستم کنونی انتقاد می‌کنند و نمی‌تواند و قادر به معرفی آلترناتیو نیستند، قدرت، شجاعت، امید، ایمان و اراده را تقویت کرد. قدرت مقاومت را این‌گونه ترویج کرد و آن را می‌دید‌.

هیچ محیطی به اندازه امرالی کوردستیز نیست

به این ترتیب محافل فردی در مقابل این حمله و فشار مقاومت کردند. لازم است به این شکل آن را درک کرد. اگر نمی‌توانست چنین نیروی مقاومت بزرگی ایجاد کند، آن‌گاه نمی‌توانست مقاومت نماید. اکنون شما چگونه مقاومت کنید؟ تصور کنید شما در محیطی هستید که هر لحظه‌ی این ۲۵ سال به شما به عنوان یک دشمن نگاه می‌کنند. شما توسط آن‌ها دستگیر شده‌اید. هر روز و هر لحظه آن‌ها را نگاه می‌کنید و آن‌ها را می‌بینید. فقط صدایشان را می‌شنوید. آن‌ها زندگی مادی شما را فراهم می‌کنند. همه چیز، محیط خود یک فشار بزرگ است، یک حمله به تو است، سوءقصدی به جانت است، به احساس شما، به اندیشه و فکر و بر زندگی شما است. من نیز به مدت ۶ ماه در آلمان در سلول انفرادی زندانی شدم. آن‌جا نیز فشارهایی بود. با این حال نمی‌توانم بگویم آن را درک می‌کنم. ما چنین امتیازاتی مثبتی نیز داشتیم. مثلا نمی‌دانستیم افرادی که در مقابل ما قرار دارند تا چه میزان با ما دشمنی به خرج می‌دهند. متوجه نمی‌شدم‌ چه می‌گویند. نفهمیدم چه به من گفتند. وقتی عصبانی می‌شدم‌ هر چه به ذهنم می‌رسید، می‌گفتم. چه می‌گفتند؟ خیلی روی من تاثیری نداشت، چون متوجه نمی‌شدم. ما از رفتار آن‌ها ناراحت شدیم. بی‌عدالتی پرونده، بر جامعه نیز تأثیر گذاشت. از فردی به فرد دیگر متفاوت بود، همه به یک شکل رفتار نمی‌کردند. کم کم مشخص شد که این پرونده یک پرونده بی‌اساس و ساختگی بود، موضع اطرافیان نیز تغییر کرد. قبل از هر چیز برای حفاظت از دولت ما را تروریست خواندند. اما سپس نظر آن‌ها تغییر کرد.

امرالی اکنون به این شکل است؟ اصلا قابل مقایسه نیست محیطی تا این اندازه نژادپرستانه، شوونیستی، ناسیونالیستی، کوردستیز؛ هیچ محیطی به اندازه امرالی کوردستیز نیست. آن ذهنیت و سیاست نسل‌کشی اشغال‌گر می‌خواهد کوردستان را برای کورد به محل مرگ و میر تبدیل کند. اما جایی که لحظه به لحظه این کار انجام می‌شود، امرالی است. در چنین جایی  چگونه یک انسان می‌تواند ۲۵ سال مقاومت کند. ما این را خوب ارزیابی کنیم. نه یک سال، نه ۵ سال. هر لحظه و هر ثانیه از ۲۵ سال. کسانی که سیستم امرالی را ایجاد کردند، چه گفتند؟ چرا گفته شد اعدام نشد؟ کسانی که این کار را کردند، گفتند که اعدام یک بار می‌کشد، آن‌ها هر روز خواهند مرد. گفتند ما چنین سیستمی ایجاد کرده‌ایم که هر روز بمیرند و آرزوی مرگ داشته باشند. قطعا چنین عرصه‌ای ایجاد کرده‌اند. انسان باید سیستم امرالی و چنین عرصه‌ای را چنین ارزیابی کند.

رهبر آپو با نیروی معنوی، خود را سرپا نگه داشت

 شکنجه وجود دارد. در سال ۱۹۸۲ کودتای نظامی فاشیستی ۱۲ سپتامبر، مردم را در زندان آمد شکنجه کرد. جنبه‌های روانی زیادی داشت، اما این یک شکنجه بود. در مقابل شکنجه‌ی بزرگ، واکنش بزرگ نیز نشان داده شد. عمیق‌ترین، کامل‌ترین و سیستماتیک‌ترین شکنجه، پر از روش‌های شکنجه‌ی روانی جنگ ویژه، شکنجه‌ی روانی که بر انسان صورت می‌گیرد، در امرالی اتفاق می‌افتد. چگونه یک انسان در برابر چنین شکنجه‌گاهی بتواند مقاومت کند؟ یک فرد نمی‌تواند با فرصتی مادی کوچک و ضعیف و یک چیز فردی مقاومت کند. فقط با درک این‌ها، از یک‌دیگر جدا کردن این‌ها و با شکست دادن آن‌ها درون روح، احساسات و افکار خود با رفتار خود می‌توانید مقاومت کنید. رهبر آپو با تغییر پارادایم، سیستم را به طور کامل شکست داد. سیستمی که می‌خواست وی را محاکمه نماید، در برابر این سیستم و آن‌هایی را که در اطراف آن قرار داشتند را نیز محاکمه کرد. در برابر هر رفتار آن‌ها توانست خود را روی پا نگه دارد. هر کلمه و موضع آن‌ها را عاری از مفهوم کرد، معانی و مفهومی را که قادر باشد بر روی پا بیاستد را توسعه داد. با نیروی معنوی سرپا ماند. اگر این‌گونه نبود، راه را برای جنگ خودپرستی باز می‌کرد. چنین چیزی وجود ندارد.

دروغ می‌گویند، تنبیه‌هایی که می‌دهند به دلیل بی‌انضباطی نیست. در امرالی چنین چیزی وجود ندارد. در شخص رهبر آپو چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. بعد از ۲۵ سال باید به صورت قانونی آزاد شود. دادگاه حقوق بشر اروپا (DMME) مداخله کرد و گفت باید «حق امید» وجود داشته باشد. دادگاه مجددا برگزار شود. طبق قوانین اروپا، رهبر آپو باید به صورت فیزیکی آزاد شود. دیگر نمی‌توانند وی را در زندان امرالی نگه دارند. چهار ماه باقی مانده است. تمامی این چیزها را برای نسل‌کشی جمع می‌کنند. مجازات‌های جدیدی اتخاذ می‌کنند تا مدت زمان بیش‌تری وی را در زندان نگه دارند. هیچ توضیح دیگری برای این وجود ندارد. تو هیچ منفعتی در حقیقت نداری، به آن اعتقاد نداری. نمی‌توانی به بهانه‌ی تنبیه انضباطی وی را در امرالی نگهدارید. ممکن نیست ۲۵ سال طول بکشد. این چه بود؟ با زندگی پرمعنا و تولید اندیشه و با قدرت خود توانست پاسخ خوبی بدهد. چند رفیقی به امرالی رفتند و برگشتند. برخی مطالب در مطبوعات به چشم می‌خورد. از مشاهدات و خاطرات خود صحبت می‌کنند، آن‌ها را می‌خوانیم. ارزیابی‌ها بسیار جالب هستند. می‌گویند رهبر آپو در آکادمی معصوم کورکماز چگونه زندگی می‌کرد، در امرالی نیز به همان شکل زندگی می‌کند. چنین مکانی را به چنین وضعیتی تغییر داده است. برای مثال رفیق محمد سعید. این رفیق در آکادمی معصوم کورکماز آموزش دیده است. رفت آن‌جا وی را دید. می‌گفت که امرالی را نیز به آکادمی معصوم کورکماز تبدیل کرده است. مگر ممکن است جایی مثل امرالی که مرکز تصمیم گیری ذهنیت و سیاست نسل‌کشی و ستم‌گرانه است، به مکانی مانند آکادمی معصوم کورکماز تبدیل شود. اما برای سیستم زندگی و کار رهبر آپو ممکن است. هر کاری که می‌کنید، با چه موانعی و با چه فشارهایی روبرو می‌شوید، رهبر آپو این را نشان می‌دهد. قلم و کاغذ را می‌شمارند و می‌دهند. بیش‌تر اوقات نیز نمی‌دهند.

عصبانیت واعتراضات بسیار هستند. ۲۵ سال است که آن ‌همه اتفاق رخ داده است. باید بر امرالی تأثیر می‌گذاشتند. در ترکیه یک کودتا اتفاق افتاد. تا کنون مشخص نشده است که چه بود. باید این موارد بر امرالی بسیار تاثیر گذار می‌بودند. رهبر آپو چگونه بر آن‌ها غلبه کرد؟ با قدرت معنوی و ارزیابی. او با متفاوت بودن از انسان‌های مقابلش و با ایجاد آلترناتیو  این کار را انجام داد. جدایش کردند، با قدرت خود بر آن‌ها غلبه کرد. اگر بر آن‌ها غلبه نمی‌کرد و از آن‌ها ضعیف‌تر بود، نمی‌توانست مقاومت کند.

درباره‌ی انزوا سیستم در این رابطه دچار اشتباه شد. ما این‌گونه وی را تنها در مکانی منزوی می‌کنیم. می‌گفتند به تنهایی قادر نیست هیچ کاری انجام دهد. این بزرگ‌ترین اشتباهی بود که مرتکب شدند. رهبر آپو بسیار گفته است، همیشه از تنهایی گفته است. ارتباط انسانی زیادی داشتند، اما رهبر آپو ارتباط ۲۴ ساعته‌ای با مردم نداشته است. اگر برخی مشکلات را حل کرد و گفتگو انجام داد و آموزش داد، با او تماس می‌گیرند. آن‌جا با خودش مشغول بود، مشغول آموزش و مبارزه بود. ماندن او در چنین مکانی مشکلی نداشت. گفتند اگر او را تنها بگذارند خیلی به مشکل برمی‌خورد و دچار مشکل می‌شود. اما او با این کنار آمد و آموزش دید. همان‌گونه ماند و به همان شکل زندگی کرد. می‌گفتند فراموش می‌کند که با مردم صحبت کند. آن‌ها تلاش می‌کنند که این امر تحقق یابد. اما او متوجه شد، اما تحقیق کرد و اندیشید. رهبر آپو نه با خواندن کتاب بلکه با مطالعه زندگی، فکر تولید می‌کند. زندگی و شیوه مبارزه‌ی وی این چنین است.

رهبر آپو را نمی‌توانند از خلق و جنبش جدا کنند

جنبه‌ی عاطفی و ذهنی دارد. چگونه از جنبه عاطفی و ذهنی مشخص می‌شود؟ با تولید فکر و نیروی معنوی و تجربه‌ی زندگی مشخص می‌شود. نه از نظر جسمی، بلکه از نظر معنوی، با خلق و جنبش رابطه دارد، با این نیز حقیقت ظاهر می‌شود. هرگز نمی‌توانید جدایش کنید. رهبر آپو به مدت ۲۵ سال در سیستم شکنجه امرالی قرار گرفت، اما نتوانستند او را از زندگی خارج از زندان جدایش کنند. قادر نبودند از خلق و جنبش و انسانیت جدایش کنند. هیچ فرصتی ندادند. تا دست وی به هیچ اطلاعاتی نرسد، وضعیت شدیدی را اتخاذ کردند. با کمترین اطلاعات قدرت خود را در ارزیابی دقیق افزایش داد. نگفت که اطلاعات کافی در دست نیست، بنابراین من نمی‌توانم بفهمم و درک کنم، نمی‌توانم فکر کنم، نمی‌دانم چه اتفاقی در حال وقوع است. بهتر از هرکسی دیگری می‌دانست.

اکنون همگان می‌گویند لازم است انزوای امرالی برداشته شود، تا رهبر آپو چیزی بگوید و راه‌کاری برای حل مشکلات بیابد. کورد و زنان و جوانان و سوسیالیست و انقلابیون ترکیه این‌گونه می‌گویند. روشن‌فکران و سیاستمداران و هنرمندان جهان این‌گونه می‌گویند. هرکسی کتاب دفاعیات رهبری را خوانده باشد، در رابطه با حقیقت رهبری آگاهی یافته است، برای این نیروی معنوی خود را افزایش دهد، مایل است ارزیابی‌ها و افکار جدید رهبر آپو را بشنوند و بدانند. به همین دلیل است که با مبارزات خود از رهبر آپو صیانت می‌کنند. آن‌هایی که در بیرون نقش لازم را ایفا نمی‌کنند، مبارزه عمیق برای آزادی جسمانی رهبر آپو با تاثیر افکار رهبر آپو صورت می‌گیرد. تمامی افراد این فکر را شناخته‌اند، هرکس که این فکر را شناخته است، منفعت خود را در آن می‌یابد، برای این‌که خوبی و زیبایی خود را ببیند و برای این‌که بیش‌تر آن را بشنود، می‌خواهند رهبر آپو بیش‌تر سخن بگوید و بیش‌تر بنویسد. با این عمل نیز از رهبر آپو حمایت می‌کنند. چنین وضعیتی وجود دارد. سیستم اندیشید تا این سطح موثر است. این چگونه است؟ این ارتباط رهبر آپو با خلق و زن و کورد است. خود این را گفت، مردم بهتر می‌توانند ارزیابی بهتری داشته باشند. اگر وضعیت خلق کورد را با وضعیت خود درنمی‌آمیختم، این تفکر و اعمال از جانب من صورت نمی‌گرفت. من نمی‌توانستم این‌همه پیشرفت را به دست آورم. این سطح فکر کردن و اندیشیدن اوست. نشانه‌ی این است که از طریق شخصیت خود به عضوی از خلق تبدیل شده است، به ملتی تبدیل شده است و همراه با وجود حیات آزاد یکی شده است. اما به جز این در بعد عاطفی ظاهر می‌شود. مشکلات را می‌بیند، آن‌ها را درک می‌کند، آن‌ها را حل می‌کند، راه‌هایی برای حل آن‌ها نشان می‌دهد و بر فشار و خشونت‌ها غلبه می‌کند.

یک مشکل جسمی وجود دارد. رهبر آپو گفت، من از نظر جسمی قوی هستم. درست است. از نظر جسمی قوی است. ۲۵ سال است که علیه سیستم انزوا و شکنجه‌ی امرالی و آن همه فشار سر پا ایستاده است. از این مشخص است که چه میزان قوی است. این بد است. این مکان یک جزیره است. اکسیژن دریا کم است. پاهایش متورم و کبود شده و معالجه شده‌اند. سپس سینوزیت وی معالجه شده است. این آب و هوا واقعا مضر بود. هوای پاک برای سلامتی مفید بود. جزیره‌ای در دریا، شرایط آب و هوایی نامناسب‌ترین است. اکسیژن کم است. در برابر آن مقاومت کرد. این بالاترین سطح مقاومت از نظر فیزیکی است. از نظر بدنی امرالی اصلا مناسب نیست. ما نمی‌دانیم که آن‌ها آگاهانه آن را انتخاب کرده‌اند یا خیر. دلایل مختلفی وجود دارد. امرالی تاریخ و سابقه‌ای دارد. این نیز آشکار شده است. این جزیره قبلا برای اپوزیسیون‌ها مورد استفاده قرار گرفته است.

مرکز کنترگریلا (ضد گریلا) و سوپر گلادیو است، علیه رهبران انقلابیون و اپوزیسیون‌های بزرگ مورد استفاده قرار گرفته است. علیه آن‌ها استفاده شده است. رهبر آپو تحت سیستم امرالی است، انتخاب چنین مکانی، شاید به خاطر شرایط سلامتی باشد. شاید آن مکان عمدا انتخاب شده باشد. اگر این‌گونه نیز باشد، رهبر آپو با نیروی معنوی خود مقاومت کرد. توانست ناسالم‌ترین مکان و آب و هوا را خنثی کند. همچنین از نظر جسمانی مقاومت می‌کند. چیزهای بیولوژیکی و فیزیکی وجود دارد. نمی‌توان گفت که تمامی آن‌ها از قدرت درونی و معنوی ناشی می‌شوند، اما انسان‌ها لازم است تأثیر آن‌ها را بر قدرت جسمانی بدانیم. رهبر آپو توانست این‌ها را جمع کند و به خوبی از آن‌ها استفاده کند.

رهبر آپو این قدرت را دارد که دائماً خود را بروزرسانی کند

در خاتمه این را بگوییم. رهبر آپو بیان کرد. وی با بیان اینکه اگر نظام امرالی نبود شاید نمی‌توانستیم به میلاد سوم رهبریت دست یابیم. چنان شد که شرایطی پیش آمد که گویی نظام امرالی به نفع ما بوده است. فشار و ظلم، مامای تولدهای جدید است. امرالی  نقش مامایی را بازی کرد. محیط سخت آنجا شرایط تولد سوم رهبریت را مهیا نمود. اما این به این معنی نیست که در هر محیط سختی همیشه یک تولد تازه صورت بگیرد، برعکس، دشواری مذکور ممکن است به آنچه وجود دارد پایان دهد یا باعث انقراض شود. تولد جدید به جوهره جدید در آنجا بستگی دارد، به دانه جدید، به رشد آن. رهبر آپو از چنین واقعیتی برخوردار است که دائماً خود را بروزرسانی می‌کند. قدرت مقاومتش نیز به بروزرسانی مداومش بستگی دارد. او می‌گفت هر روز شروع جدیدی انجام می‌دهم. به خاطر طبیعتش است که هر روز شروع‌های جدیدی انجام می‌دهد، می‌تواند هر روز خود را بروزرسانی کند و با رویکردی جدید روز خود را شروع کند. او از طرز و ساختار ذهنیتی سخت، جزمی و تکراری گذار صورت داده است. او یک هنرمند واقعی با سبکی خلاقانه است که دائما چیزهای جدیدی اختراع و ایجاد می‌کند و می‌تواند هر روز شروعی تازه داشته باشد. هنرمندان اینگونه ایجاد می‌کنند. بطور مداوم مخترع و ایجادکننده می‌باشد. او سبک و ذهنیتی دارد که چیزهای جدیدی را اختراع و خلق می‌کند. این دقیقاً همان چیزی است که او را در برابر انواع نامطلوبی‌ها، در برابر ظلم، در برابر ظلم روزمره، مقاوم می‌کند. نیرو، تعهد و اعتقاد وی نسبت به سازمان و مردم. قدرتی که از آنجا می‌گیرد بسیار زیاد است. در واقع همیشه می‌گفت. وقتی رفقا می‌گفتند «ما به رهبری خیلی وفادار هستیم» می‌گفت: «این موضوع بحث‌برانگیز است. آیا شما به من پایبند هستید یا من واقعاً به شما پایبند هستم؟ این موضوعی است که باید به خوبی درک شود. حیث وجودی‌تان خیلی ضعیف است، معمولی است. شما می‌توانید ارادت من را ببینید و درک کنید که چقدر عمیق است.» پس که اینطور. باور به این پایبندی و نیرو بسیار قوی است.

کسانی که فکر می‌کردند با همه اینها می‌توانند رهبر آپو را در جریان انزوای امرالی خنثی کنند و در ۲۵ سال پ‌ک‌ک را منحل کنند، اشتباه کردند. رهبر آپو به مدت ۲۵ سال است که وظایف رهبری خود را اساساً در سیستم  امرالی با موفقیت انجام داده است. و خود را به رهبر نه تنها رهبری پ‌ک‌ک، نه تنها رهبری کوردها، بلکه به رهبری همه ستمدیدگان به ویژه زنان و جوانان مبدل کرد. زیرا او برای مشکلاتی که کل نظام حکومتی و دولتی ایجاد ‌کرده است، راه‌حل تولید کرد، راه ‌حل و رهایی را نشان داد. کسانی که می‌خواستند رهبری را در داخل نظام شکنجه‌ی امرالی و تحت فشار انزوا نابود کنند، با چنین وضعیتی مواجه شدند. رهبر آپو در میان سیستمی که با چنین هدفی ساخته شده بود، تولد و ظهوری بی‌سابقه و نوینی را صورت داد. تحولات بزرگی در این سطح ایجاد نمود. چگونه این اتفاق افتاد؟ این با اشتیاق و پیوند انسان برای زندگی اتفاق افتاد. او می‌توانست بگوید، من تا جایی که توانستم کار کردم، تا جایی که توانستم فعالیت کردم و دیگر به اینجا افتاده‌ام. همه نوع فشار وجود دارد. بیشتر از این دیگر چه چیزی از من خواسته می‌شود؟ بگذار دیگران این کار را انجام دهند. می‌توانست بگوید کسانی که امکانات دارند این کار را بکنند، اینها و یا آنها انجام دهند. آیا اینگونه گفت، نخیر. برعکس، او بیش از هر کس دیگری خود را مسئول دید. با وجود اینکه در سخت‌ترین و غیرممکن‌ترین محیط قرار داشت، نگفت که «این امکان‌ها نیست، من نمی‌توانم انجام دهم». او از قدرتش برای انسانیت استفاده کرد، از آن برای ستمدیدگان استفاده کرد، از آن برای آزادی استفاده کرد. او هرگز خودخواهانه رفتار نکرد، فردگرایانه رفتار نکرد، در این زمینه بیهوده رفتار نکرد. برعکس، او کوتاه نیامد، شبانه روز با محدودترین امکانات کار بزرگی انجام داد و قدرت اندیشه و دانش خود را به بشریت نسبت داد. آن را به ستمدیدگان نسبت داد و با آنان در میان گذاشت و راه رهایی را به آنان نشان داد.

در بطن سیستم انزوا و شکنجه امرالی خدمت بسیاری به بشریت کرد. اکنون درک مقاومت رهبر آپو، صیانت کردن از رهبر آپو، مخالفت با شکنجه و انزوای امرالی، مبارزه برای آزادی فیزیکی رهبر آپو، به این معنا نیست که کار زیادی انجام می‌دهیم. رهبر آپو بیش از اندازه به همه ما خدمت کرد. این پرداخت دِین است. اینکه با کارهایی که انجام می‌دهیم تا چه اندازه دینمان پرداخت می‌شود، موضوعی بسیار قابل بحث و بسیار ضعیف است. حتی در آن شرایط، این رهبر آپو بود که به ما و به همه بشریت خدمت کرد. در این صورت البته لازم است که وظیفه‌مان را در قبال این خدمت بجای آوریم. دانستن نحوه پرداخت دین ضروری است. واقعیت امرالی باید به خوبی درک شود. بنابراین باید معنا و اهمیت مقاومت در نظام امرالی را به وضوح درک کنیم. ما باید معنای این سومین تولد رهبریت، خدمتی که رهبر آپو با وجود آن شرایط به بشریت ارائه کرد را کاملاً درک کنیم. تنها در این صورت است که ما این مقاومت را به درستی درک خواهیم کرد و از وظایف و مسئولیت‌هایی که برعهده‌ی ما گذاشته شده صیانت بعمل آوریم. در این مورد واقعا نیز اشتیاقی واقعی وجود دارد، کوردها، زنان و جوانان وی را به خوبی می‌شناسند و از آن صیانت می‌کنند. آنها می‌بینند که رهبر آپو برای آنها چه معنایی دارد. برخی محافل در ترکیه در چنین تحولی قرار دارند. همچنین در خاورمیانه و سراسر جهان حلقه‌ای از روشنفکران، سیاستمداران و هنرمندان وجود دارد که این حقیقت را درک می‌کنند. این بطور روزافزون در حال گسترش است. این واقعا مهم است.

با این حال، برخی از محافل به شدت تحت تأثیر تبلیغات نژادپرستانه شوونیستی، ذهنیت و سیاست نسل‌کشی استعماری هستند. مثلاً در ترکیه افراد زیادی از این دست وجود دارند. در طبقات حاکم، کوردهای بسیاری هستند. می‌دانیم که کوردهایی هستند که دشمن قسم‌خورده رهبریت، آپو و پ‌ک‌ک هستند. پنجاه سال است که به جنگیدن با رهبری مشغول هستند. ۲۵ سال است که رهبر آپو برای بقای کوردبودن در امرالی همه چیزش را فدا نموده است. آنها همچنان در حال حمله هستند. این دیگر فراتر از ارزش‌های اخلاقی است. در ترکیه، ذهنیت و سیاست نژادپرستانه، شوونیست، نسل‌کش تأثیر بسیار زیادی بر جامعه دارد. در روح، عواطف، افکار، رفتارهایشان وجود دارد. این مدام تحمیل می‌شود. با این کار سعی می‌کنند نظام‌شان را از نابودی دور نگه دارند. آنها سیستم شکنجه، انزوا و نسل‌کشی امرالی را برپا نگه می‌دارند. آنها نمی‌خواهند جامعه اعتراض کند. آن را با تبلیغات شوونیستی، نژادپرستی و با شستشوی مغزی تضمین می‌کنند. زیرا اگر جامعه ترکیه بفهمد که مقاومت در امرالی در واقع مقاومتی است نه تنها برای آزادی کوردها، بلکه برای دموکراسی ترکیه است. معیار دموکرات بودن در ترکیه، مخالفت با نظام امرالی است. این هم از نظر حقوقی، هم از نظر باوری و هم از نظر سیاسی مصداق دارد. حقوقدان و وکلا نیز این را از منظر حقوقی می‌گویند. یکی از آنها مردان یانارداغ بود که بزبان آورد. اگر کسی مثل او را ببیند، فوراً قیام می‌کنند. بنابراین، این دیکتاتوری، ذهنیت و سیاست فاشیستی، استعمارگر، نسل‌کشی که سعی در برپا نگه داشتن نظام امرالی دارد و از مسئله کورد تغذیه می‌کند، یک روزه محو خواهد شد. برای جلوگیری از این امر هر روز به بدنام کردن رهبری می‌پردازند. هر چیزی که مربوط به رهبری است را ممنوع می‌کنند. اخیراً چیزی به نام انزوا را در این راستا توسعه می‌دهند. به طوری که واقعیت دیده نشود، حقیقت رهبری درک نشود، نقش و معنای مقاومت امرالی از لحاظ دموکراسی ترکیه و دموکراتیک‌شدن ترکیه دیده نشود. از این رو به شدت تلاش می‌کند تا جامعه ترکیه، جوانان، زنان، سوسیالیست‌های چپ انقلابی و روشنفکران را از مخالفت با این ذهنیت و سیاست بازدارد. ظلم می‌کنند و در عرصه‌ی آموزش به شستشوی مغزی می‌پردازند. کل آن سیستم آموزشی در حال شستشوی مغزی است. چرا میهن‌دوستان و چپ‌گراها فرزندان خود را به آنجا می‌فرستند؟ انسان تعجب می‌کند. تهاجم فرهنگی در پیشرفته‌ترین حالت خود در جریان است. یک نابودی کامل اجتماعی وجود دارد. تخریب ذهنیت، نابودی وجدان. چنین جامعه‌ای در وضعیت نابودی قرار دارد. از طریق هنر این کار را می‌کنند، در حوزه‌ی ادبیات این کار را می‌کنند. در این راستا از رسانه‌ها و پخش مطبوعات در پیشرفته‌ترین سطح استفاده می‌کنند.

آنها این کار را انجام می‌دهند تا جامعه ترکیه را از درک و در نتیجه صیانت از واقعیت رهبری و مقاومت امرالی ناتوان کنند. بسیار آگاهانه برنامه‌ریزی شده است. همه باید این را ببینند. مواردی در این راستا نیز در حال توسعه است. ما امیدواریم. این وضعیت در این بیست و ششمین سال مبارزه بیشتر درک خواهد شد. بیست و ششمین سال مبارزه با توطئه بین‌المللی، سال بزرگ‌ترین مبارزه برای نابودی کامل شکنجه و سیستم انزوا در امرالی و تضمین آزادی کوردها و دمکراتیک‌شدن ترکیه بر اساس آزادی فیزیکی رهبر آپو خواهد بود. برای مبارزاتی که بر این اساس انجام می‌شود آرزوی موفقیت دارم.

از همه دعوت می‌کنم که از وظیفه و مسئولیت خود صیانت بعمل آورند و با تمام وجود در چنین مبارزه‌ای شرکت کنند.