تداوم دشمنیهای ایران و ترکیه در بیانیه پایانی نشست آنکارا | یادداشت
... در حالی که ایران حافظ و تضمین کننده موجودیت رژیم سوریه به شمار میرود، ترکیه یکی از عوامل ویرانی سوریه و بزرگترین حامی داعش، جبههالنصره و دیگر گروهکهای تبهکار است،...
... در حالی که ایران حافظ و تضمین کننده موجودیت رژیم سوریه به شمار میرود، ترکیه یکی از عوامل ویرانی سوریه و بزرگترین حامی داعش، جبههالنصره و دیگر گروهکهای تبهکار است،...
پنجمین اجلاس سران کشورهای ایران، ترکیه و روسیه روز دوشنبه ۱۶ سپتامبر به میزبانی طیب اردوغان با محوریت بررسی وضعیت در شمال سوریه و منطقه ادلب برگزار شد. در این کنفرانس پوتین، روحانی و اردوغان به رغم تفاوتهای فاحش منافع خود در سوریه، دور هم نشستند. در حالی که ایران حافظ و تضمین کننده موجودیت رژیم سوریه به شمار میرود، ترکیه یکی از عوامل ویرانی سوریه و بزرگترین حامی داعش، جبههالنصره و دیگر گروهکهای تبهکار است، همزمان با قرار گرفتن روسیه در ردیف حامیان اسد، این کشور طی چند ماه اخیر تضاد منافعی را در منطقه ادلب با ترکیه داشته است، و به رغم همکاری استراتژیک ایران و روسیه، بازسازی سوریه و آینده اقتصادی این کشور، تعامل نزدیک روسیه با اسرائیل، ایران را از روسیه دور مینماید. از همین رو بود که روحانی پیش از عزیمت به آنکارا اظهار داشته بود که هنوز بخشهایی از سوریه در اشغال دیگران است و حضور تروریستها در این مناطق ادامه دارد. بدون تردید ترکیه و گروههای تروریستی حمایت شده از سوی ترکیه، مطمح نظر روحانی بود؛ اما به رغم نشست مشترک این سه شخصیت تاثیرگذار و متضاد بر آینده سوریه، بیانیه مشترکی برای پایان دادن به بحران چند ساله این کشور منتشر گردید که حاکی از وجود نقاط مشترک این دو کشور به شمار میرود.
اما سخنان روحانی در ابتدای این نشست و تاکید بر بیانیه آدانا که به نیروهای ترکیه اجازه ورود به عمق ۵ کیلومتری سوریه را میداد و تاکید اردوغان مبنی بر مبارزه با «گروههای تروریستی» و «حفظ امنیت» در مرز با ترکیه، هر چند نشان از نقاط مشترک این دو کشور با یکدیگر بود، اما این نشست بیشتر بازتاب دهنده آینده سوریه در رابطه با مسئله کورد و نگرانیهای مشترک ایران و ترکیه در این رابطه به شمار میرفت. از بیانیه مشترک چهارده مادهای این کشور ۳ ماده اولیه آن در ارتباط با مستقیم با مسئله کورد و خودمدیریتی شمال و شرق سوریه بود.
ماده ۲ با تاکید مستحکم بر «حاکمیت»، «استقلال»، «وحدت» و «تمامیت ارضی جمهوری عربی سوریه» تصریح مینماید که این اصول باید از سوی همگان مورد احترام قرار گرفته و هیچ اقدامی، فارغ از عامل یا عاملان آن، نباید به تضعیف این اصول منتهی شود.
ماده ۴ بر وضعیت شمال و شرق سوریه متمرکز گشته و تاکید مینماید که امنیت و ثبات در این منطقه تنها از طریق «احترام به حاکمیت» و «تمامیت ارضی» این کشور قابل دسترسی است. طرفین این نشست توافق کردند تلاشهای خود در این راستا با یکدیگر هماهنگ کنند.
و سرانجام ماده ۵ این بیانیه مشترک هر گونه تلاشی را به منظور ایجاد واقعیات جدید در صحنه میدانی به بهانه «مبارزه با تروریسم» و از جمله «ابتکارات غیرمشروع خودمختاری» مردود قلمداد کرده و اراده خود را برای ایستادگی در برابر «مقاصد تجزیهطلبانه» با هدف تضعیف حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه و همچنین امنیت ملی کشورهای همسایه ابراز مینماید.
هر سه ماده مذکور اگر چه یاد آور ذهنیت دوران تاریخ معاصر کورد هستند که از پیمان سعد آباد به بعد، هر گونه تلاش کوردها را برای دستیابی به حاکمیت هدف قرار میدهد، اما حاکی از تداوم این ذهنیت در سده جدید و تداوم دشمنی ایران و ترکیه با دستیابی کوردها به حق حاکمیت بر خود هستند. ماده دوم این بیانیه، حاکمیت را غیر قابل تقسیم، قلمداد کرده و صرف آن را به دولت مرکزی تفویض مینماید، در حالیکه حاکمیت در حقوق اساسی برآمده از خلق بوده و خلق آن را به نهاد یا نهادهای تصمیمگیر تفویض مینماید. از سوی دیگر، به رغم وجود و همزیستی خلقهای مختلف در سوریه، این بیانیه همچنان سوریه را کشوری عربی قلمداد مینماید که در تضاد کامل با خواستها و مطالبات حداقل یک دهه اخیر ساکنان و خلقهای سوریه است. اشاره به عامل یا عاملان تضعیف کننده این حاکمیت و وحدت، صرفا خود را در وجود کوردها و خود مدیریتی شمال و شرق سوریه مییابد.
ماده چهارم این بیانیه مشترک عملا خودمدیریتی شمال و شرق سوریه را متهم مینماید که «حاکمیت» و «تمامیت ارضی سوریه عربی» را نقض نموده و ثبات و امنیت موجود در ان به دلیل نقض این دو، هیچگونه مبنای مشروعی ندارد. از همین رو کشورهایی که در این نشست با یکدیگر دیدار کردهاند، اقدامات هماهنگی را در راستای استیفای حاکمیت و یکپارچگی این بخش از سوریه انجام خواهند داد و سرانجام ماده پنجم؛ خودمدیریتی شمال و شرق سوریه را «ابتکاری غیر مشروع»، «تجزیه طلبانه» و «تهدید کننده کشورهای همسایه» قلمداد مینماید.
گمانی نیست که جنبش آزادیخواهی کورد در روژآوا و شمال سوریه نه بر مبنای تمرکز قدرت یا تقسیم قدرت با دولت مرکزی، به کسب حاکمیت در این بخش از خاک کوردستان دست زده است، بلکه حاکمیت کسب شده برآمده از سازمانهای موجود، مشروعیت در میان مردم و اتکا به نیروی دفاعی ساکنان این بخش است که در غیاب دولت متمرکز دمشق، قادر به برخورداری از ویژگیهای حاکمیتی و بازیگر اصلی و مشروع در انظار جامعه بینالمللی در عرصه سیاسی سوریه شده است. این شیوه از کسب و استقرار حاکمیت بر مبانی کاملا منطق خود قرار گرفته و در چارچوب موازنه قوا روندی مشابه با دیگر نقاط جهان دارد. از همین رو، به رغم اطلاع سران این نشست، آنچه که برای آنان مایه نگرانی دارد، نه مسئله تجزیه سوریه، بلکه مسئله حاکمیت کوردها و دیگر ساکنان این بخش از کوردستان بر خاک کوردستان است که موجبات نگرانی آنها را ایجاد کرده است.
از سوی دیگر؛ کشورهای شرکت کننده به درستی بر یک نکته دست گذاشتهاند، و آنهم تضعیف امنیت ملی ایران و ترکیه در صورت پیروزی انقلاب روژآوا و تداوم آن است؛ به رغم آنکه مجامع جهانی، نهادهای حقوق بشری، نویسندگان و روشنفکران سراسر جهان تجربه انقلاب روژآوا را به عنوان چرخشی در مسئله حاکمیت، دمکراسی، همزیستی و توجه به اراده زنان میدانند، اما کشورهای همسایه دقیقا بنابه وجود همین عناصر در انقلاب روژآوا، آن را تهدیدی بر امنیت ملی خود قلمداد میکنند. زیرا خود فاقد تمامی این موارد در عرصه سیاستورزی بوده و وجود ریشههای اسلام رادیکال و تفکر داعشی در اشکال مختلف آنها را در مواجهه با این خودمدیریتی آسیب پذیر مینماید. جمهوری اسلامی نخستین تحقق تفکر داعشی پیش از تولد آن بود و ترکیه اردوغانی نیز قابله مجدد این تفکر به شمار میرود.
نباید از این نشست و بیانیه پایانی آن به سادگی گذشت، به رغم آنکه این بیانیه نشان دهنده تداوم رویکرد انکار و نابودی خلق کورد است، اما همزمان نشان دهنده توافق آنها- برغم اختلافات شدیدشان- بر از میان برداشتن کلیت مسئله کورد در سطح خاورمیانه است. اما جنبش آزادیبخش کوردستان با اندیشه رهبر آپو معماری خاورمیانهای دمکراتیک و برخورداری خلق کورد از حاکمیت را تحقق خواهد بخشید.