سازمانها و شبکههای قدرت و دولت-ملت رژیم اشغالگر اسلامی ایران در ضعیفترین مرحلهی قدرت خود، در قبال سود-سرمایه در روژهلات کردستان موتور دستگیریهای گسترده، پاکسازی فرهنگی، زیست محیطی و سیاسی را برای فتح وجدان و فکر افراد جامعه به راه انداخته است. این امر علاوه بر تحمیل نیروی نظامی و میلیتاریزه کردن روژهلات کردستان در قبال اهداف پلیدشان هیچ معنی دیگری ندارد. نتیجهی این اشغالگری و دست درازی به ارزشهای جامعه، قدرتمند کردن فاشیسم مذهبی و اعلام جنگ سراسری علیه جامعه است که مسئولین رژیم باید بابت آن بهای سنگینی پرداخت کنند. ذهنیت اشغالگری شبکههای قدرت در کردستان دفاع و برقراری امنیت و آرامش نیست بلکه هدف اصلی آنها غارت و ویرانیست.
ربودن و دستگیری گسترده و شکنجهی معلمان، کارگران، فعالان مدنی و زیستمحیطی و تحمیل مجازاتهای سنگین بر آنها و ترور روزانهی کاسبکاران، لغات بکار گرفته شده توسط شبکههای جنگطلب رژیم در کردستان هستند. ادامه و گسترش حملات و هجوم مراکز اشغالگر رژیم به ارزشها و دستاوردهای جامعه و گسترش نژادپرستی، نابودی محیط زیست و دمکراسی و هدف قرار دادن فرزندان کردها در دستگاهها و نهادهای مدنی، علیرغم کار کردن آنها در چهارچوب قوانین رژیم، به معنی کشتار جمعی و بزرگترین جرم علیه بشریت است که از ژینوساید کردها خطرناکتر است. این روش هم ادامهی فتوای خمینی است که با نام کفر، کردستان را از آزادیخواهان پاکسازی کردند و اکنون هم بر همان خط اشغالگری، جهادی سفید علیه خلق کرد را به راه انداختهاند.
جلادان رژیم با حملات اشغالگرانهی کورکورانه، جامعهی کردها را در میان پاهای اختاپوس قدرت نظامی سپاه پاسداران قرار داده است که با هدف قتل عام جامعهی کردی، جاسوسی و بسیج گرایی را در جامعه گسترش داده و فرهنگ خیانت و فاحشهگری را مشروعیت میبخشند.
در ادامهی این اعمال ضد فرهنگی و ضد مقاومت شبکههای قدرت در کردستان برای جدایی خلق و جامعه از طبیعت، آتشزدن جنگلهای زاگرس و تاراج منابع آبی کردستان و سدسازی را در کنار سیاستهای سرکوبگرانه در پیش گرفتهاند و این ویرانگریها تاکنون همچنان ادامه دارند. اما به دلیل غنای فرهنگ کردی و درهم تنیدگی خلق کرد به فرهنگ زرتشتی و آریانی به اهداف خود نرسیدهاند. این چنین شبکههای قدرت ولایت مطلقهی فقیه با سلسله دستگیریها و ربودنها، در حال انتقام ناکامیهای چهل سال گذشته از خلق کردستان هستند.
حملهی دستگیری حافظان محیط زیست، فعالان مدنی و سیاسی در ماههای اخیر در زیر هر برچسپی که انجام میشود غیرمشروع و حملات اشغالگرانهی تازهای است، زیرا با هدف قتل عام و ژینوساید دمکراسی و آزادی است. این سرکوبها زنجیره اعمالی هستند که هدف اصلی آنها محدود کردن آزادیها، جدایی جامعه از طبیعت، فروپاشی شیرازهی جامعه، نابودی اخلاق اجتماعی و ایجاد جامعهای بیاخلاق و بیسیاست است.
جامعهی بیسیاست جامعهای بیاراده است. جامعهی بیاراده نیز در مقابل حکومت تسلیم شدن را ترجیح خواهد کرد. اگر رژیم با این سلسله دستگیریها بخواهد فرصت مبارزات مدنی را از میان بردارد و با توسل به زور جامعهی دمکراتیک خلق را تحت لوای سیاستهای ضداجتماعی خود خفه کند، در این صورت تنها راه باقیمانده مقاومت سراسری علیه فاشیسم مذهبی و قدرت نظامی رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی ایران است.
شبکههای قدرت رژیم با ضبط کردن دو میدان اخلاق و سیاست، در تلاشند توانایی 'خود بودن' و تداوم فلسفهی مقاومت و مبارزهی دمکراتیک را در جامعهی کردی از بین ببرند. با سیاست زور و اجبار به خیال خود میخواهند جامعهی طبیعی-خلق را در میان قدرت و دولت ذوب کنند و عبای خیانت و تسلیم شدن را بر جامعهی کردی بپوشانند. با تجاوز، تحقیر و تروریزه کردن عرصههای مبارزات دمکراتیک خلق مانند؛ آموزش، اخلاق، سیاست، محیط زیست، هنر و اقتصاد میخواهند جامعهی کردی را با قفس آهنین نیروی نظامی کنترل کنند. در حالی که عزم آزادی خلق تمام قفسهای کهنهپرستی، ارتجاع و فاشیسم را در هم خواهد شکست. مسئولین رژیم نباید فراموش کنند که خروش موج نارضایتی جامعه علیه آنان در چنین برههای چه نتایجی در بر خواهد داشت؟!
سازمانها و دستگاههای حقوق بشری، فرهنگی، زیست محیطی و ادبی شهروندان در روژهلات کردستان علیرغم کمبودها و انتقادات زیاد، به معنی سکوی رسیدن به آزادی هستند. عرصهی طیفهای فراوان خلق و جامعهاند که به شبکهها و دستگاههای دولتی "نه" گفتهاند و در خارج از شبکهی قدرت رژیم خود را سازمان میدهند. مراکزی هستند که بر اساس وجود و شناسنامهی خلقی آزادیخواه از ملتی ستمدیده دفاع میکنند و نقش دفاع از هویت، اتحاد، آگاهی رسانی و ارادهی افراد و جامعه به عهدهی آنهاست. به همین دلیل شبکههای قدرت برای منافعشان با دستگیری و حصر شهروندان میهندوست و آزادیخواه، سازمانهای دمکراتیک جامعه را با مهرههای نادان، پوچگرا، بدون باور و بی اراده پر میکنند تا مدافع قدرت و دولت باشند.
آنچه قابل توجه است این است که یک مدافع محیط زیست، یک هنرمند، یک کاسبکار و یک فعال در کردستان که مبارزه و تلاششان کاشتن یک نهال، آفریدن یک اثر، پیدا کردن یک لقمه نان و گسترش زبان دمکراسی است، تروریزه میشوند و در قصابخانهی تاریخ رژیم و اطلاعات توسط قاتلین آزادی و بشریت با قانون جنگل مواجه میشوند. برعکس مهرهها و شبکههای قدرت نظامی رژیم در کردستان که نقش ایجاد وحشت و هراس، ویرانی و کشتار را برعهده دارند عوامل ایجاد آرامش و امنیت معرفی میشوند. با این شیوه میخواهند خانه را بر صاحب خانه حرام کنند و سفرهی میهن را برای افراد فاسد، راهزن و دزدهای رژیم پهن کنند. اما آیا کردستان آن لقمهی کوچکی است که مافیای دولت و قدرت جمهوری اسلامی بتوانند آنرا به آسانی قورت دهند؟ مسئولین رژیم باید از خیال و وهم خود خارج شوند چون خلق کرد هرگز حق وجود و ادامهی زندگی آزاد را به شبکههای قدرت رژیم نمیسپارد. سطح آگاهی جامعهی کرد برعکس خوابهای رژیم آنقدر افزایش یافته است که با اشغالگران مقابله کنند و مبارزات و مقاومت سازماندهی شده را ایجاد کنند. خلق کرد و فرزندان میهندوست و آزادیخواهش در سایهی شعار و فلسفه 'ما حافظ محیط زیست هستیم، مدافعیم، هنرمندیم، فعال مدنی هستیم، معلمیم، کارگریم و....' سنگرهای مقاومت خلقمان را خالی نخواهند کرد و با گسترش مبارزات و نیرومند کردن مقاومت از ارزشها و سازمانها و نهادهای دمکراتیک خود حمایت میکنند. هم زمان برای آزاد کردن پیشاهنگهای جامعه، نیرومند کردن مبارزات دمکراتیک را ضرورتی برای عصر حاضر میدانند.