دربهت وحیرت جهانیان ودرمقابل دیدگان انسانهای عصرسرمایه و تکنولوژی پسا مدرن، محلات اعیاننشین لسآنجلس میسوزند و به تلی از خاکستر تبدیل میشوند. شهروندان بیپناه در مقابل خشم طبیعت ناتوان ومقهور، نظارهگر نابودی کاشانه ومسکن و ماوای خویش، بیشترازهمیشه سرگردان ومستاصل هستند. درجواب چرایی بروز چنین فجایعی حرف وحدیث ودیدگاههای گوناگونی وجود دارد. در آمریکا، جناح جمهوریخواه وراست پوپولیست ومسیحی، اولیگارشیهای تکنوکرات فاشیست و اپورتونیست، علت را به زن بودن، سیاهپوست بودن، لزبین بودن، همجنسگرا بودن فرماندار و شهردار و کلانتر و کاپیتان آتشنشانی و دیگر عوامل دولتی شهر لسآنجلس و ایالت کالیفرنیا که از جناح راست دمکرات هستند نسبت میدهند. دموکراتها دردفاع از خود، کتمان وجود تغییرات اقلیمی توسط ترامپ وخروج از پیماننامههای بینالمللی، متوقف کردن اقدامات پیشگیرانه را خاطرنشان میکنند.
در کشورهای خاورمیانه از جمله ایران ودیگر کشورهای اسلامی دلیل آتشسوزیها را انتقام الله، خدای مسلمانان، از آمریکا برای جنگ غزه وسرکوب داعش وحزبالله و القاعده و… میدانند ومعتقدند که آتشافروزی از ابزارهای جنگی خداوند برای انتقام و سرکوب دشمنانش و شناسایی باورمندانش است.
از آنجایی که در قرآن در آیات سوره ۷۱ و۷۲ سوره مریم نیز آمده است: مؤمنان و کافران همه باید بر آتش جهنم بگذرند، اما متقیان و پرهیزگاران نجات مییابند.
داستان انسان و آتش به درازای تاریخ تکامل و پیدایش تمدن و ظهور انسان خردمند تا عصر جدید، داستان حیات، نجات و بقا و نابودی و خاکستر گشتن و دوباره روییدن و سبز گشتن است.
از عصرهولوسن که افزایش نور دریافتی از خورشید که آب شدن لایههای یخ در نیمکره شمالی را به همراه داشت و شرایط لازم برای ظهور تمدن بشری در حدود ۸ هزار سال پیش فراهم کرد تا عصرآنتروپوسن که دورانی است که در آن فعالیتهای انسان باعث شده توانایی کره زمین برای نظمبخشی به خود در معرض خطر قرار گیرد، انسان همواره در پی رسیدن به زندگی آرام و سعادتمند با موانع طبیعی و حوادث طبیعی درگیر و گرفتارعظمت تاثیرات مخرب آن بوده است.
در تمامی این دوران مفهوم و جایگاه پدیده آتش از چنان موقعیتی برخوردار بوده که گاهی منشا هستی پنداشته شده و گاهی نشان سلطه اهریمن و نیستی و نابودی حیات و پایان جهان.
در تاریخ باستان خدایان و اساطیر گوناگونی از فرهنگها و تمدنهای باستانی به آتش منتسب بودهاند ازجمله در یونان باستان در دورههای مختلف الهههایی به عنوان خدای آتش نام برده میشوند. مانند:
۱- هفائیستوس HEPHAISTOS، خدای آتش
۲- هلیوس HELIOS، خدای خورشید
۳- هیستیا، خدای آتش
۴- پرومتئوس: هدیهدهنده آتش به انسان.
در اسطورههای ایران از آتر در آئین زردشت فرزند اهورامزدا به عنوان خدای آتش نام برده شده است.
ایرانیان آتش را همانند آب، مولد و حیاتبخش میپنداشتند و بر این باور بودند که وجود همه چیز به نوعی به آتش وابسته است. بر طبق باورهای اساطیری ایران باستان گوهر آدمیزاد از آتش است.
در فرهنگ ایرانی چهار عنصر آب، آتش، باد، خاك، اساس و بنیاد هستی به شمار میآیند و آنچه در جهان هستی وجود دارد، همه در پیوند با این عناصرهستند. تقدس آتش در نزد زردشتیان در حدی بوده که اعراب به آنها مجوسی یا آتشپرست میگفتهاند. همچنین کشف آتش نیز توسط هوشنگ به یکی از پادشاهان اساطیری صورت گرفته است.
با آغاز فلسفه و تلاش انسان برای فهم پدیدهها برمبنای علمی در یونان، هراکلیتوس فیلسوف یونانی، آتش را منشا جهان هستی میداند. وی معتقد است که آتش لایه زیرین و بنیاد تمام پدیدهها، نمودها و وجوه گوناگون آن است.
هراکلیتوس معتقد است که جوهر تمام اشیا از آتش است و در نتیجه در تغییر دائم میباشند و میگوید: جهان آتشی همیشه زنده است. با مقادیری از آن که افروخته میشود و مقادیری که خاموش میگردد؛ بنابراین اگر آتش از اشیا چیزی میگیرد یعنی بخشی از آن را با افروخته شدن به خود تبدیل میکند به همان اندازه هم به جای میگذارد. بنابراین تعادل همیشه محفوظ است.
آنچه که در تمامی این روایتها، افسانهها و رهیافتها برمیآید در رابطه انسان و طبیعت یک رابطه دوسویه و برابر حاکم است به جای سلطه بر طبیعت و غارت و چپاول آن، یک نوع همیاری متقابل توانسته است حیات موجود زنده را تامین کند. انسان تا جایی که با طبیعت در هماهنگی باشد میتواند طبیعت را به خدمت خود بگیرد اگر به آن خدمت کند و آن را حفظ کند و محترم بشمارد.
این تعادل در رابطه انسان و طبیعت تا حدی دردوران پیشا مدرن برقرار بود، اما بعد از انقلاب صنعتی و ظهور مناسبات تولیدی سرمایهدارانه و بهرهبرداری فاجعهبار از طبیعت برای زنجیره بیپایان سود و سرمایه و سرمایهگذاری این تعادل به نفع طمع انسان سرمایهدار به هم خورد.
در لسآنجلس در شهری که پایتخت جهانی سرمایه وسرمایهداران است آتشی شعلهور شده، که تاکنون صدها هزار هکتار از مناطق جنگلی و مسکونی را طعمه خود کرده است. زیرساختها نابود میگردد، ویلاها وخانههای چند میلیون دلاری دستساخت طبقه کارگر و زحمتکش هر چند خود از آن بیبهره است میسوزد، ۲۴ نفر از ساکنین جانشان را از دست دادهاند و برآوردها خسارتی بالغ بر ۲۵۰ میلیارد دلار برآورد میکنند وهمچنان این فاجعه ادامه دارد.
مشخصا برای این آتشسوزی ویرانگر دلایل علمی زیادی را برشمردهاند از جمله گرم شدن، خشکی زمین و پوشش گیاهی و نبود بارش زمستانی و وزش بادهای گرم و سهمگین به طرف ساحل، سوء مدیریت منابع طبیعی و جنگلها به علت کاهش بودجه آن در سالهای اخیر بعلاوه عدم استفاده از فناوریهای نوین و زیرساختهای فرسوده مقابله با بحران باعث تشدید بحران وگسترش آن شده است.
بسیار واضح است که بعد از رنسانس و اسطورهزدایی از علوم طبیعی و استقرار پارادایم علمی در پژوهش و تحقیق و تفکر در حیطه دانش نظری وعملی گمان میرفت که در مواجهه با پدیدههایی مانند بلایای طبیعی و حوادث غیر مترقبه از نگرش علمی برای تبیین و تفسیر و ریشهیابی و آسیبشناسی مسائل بهره گرفت. اما در سیستم کاپیتالیستی مناسبات زیربنایی اداره امور حیاتی جامعه در دست طبقه سرمایهدار و والیگارشیها و مافیاها و غارتگران اداره میشود از هر نوع تفکر ارتجاعی که پشتوانه بقا و استمرار سلطهاش بر انسان و طبیعت باشد استقبال میکند.
از همینرو جریانهای راست و مدافع سرمایه از انواع تئوریهای توطئه و فرضیههای ضد علمی برای فریب افکار عمومی استفاده میکنند. این موضوع در زمان همهگیری کرونا و ضدیت با واکسیناسیون و بیتوجهی به توصیههای بهداشتی که باعث مرگ هزاران نفر در آمریکا شد مشهود است.
نظام سرمایهداری و دولت آن به عنوان کمیته اجرایی استقرار مناسبات استثمارگرانه و نابرابر به علت ناکارآمدی در مدیریت بحران و بها ندادن به جان انسانها بدلیل سلب مسئولیت اجتماعی وعدم پیشگیری و جلوگیری ازبروز بحرانهای زیستمحیطی به دلیل فریب افکار عمومی و نادرست انگاشتن تغییرات اقلیمی مقصر اصلی است، نظام سرمایه در بروز بحران و مقابله و مواجهه با آن مقصر است. زیرا در ایدئولوژی لیبرالیسم و کاپیتالیسم دولت تنها وظیفهاش تنظیم مقررات و قوانین معاملات و مبادلات سرمایه و حفاظت از مالکیت خصوصی است.
نظام سرمایهداری با ایزوله کردن انسانها و اتمیزه کردن جامعه بنیان انسجام و همبستگی جامعه را که برمبنای همیاری وهمدلی و ایفای نقش فردی و اجتماعی است، برهم میزند و هر نوع رابطهای را بر مبانی اصل فایده تعریف میکند و از شکلگیری کار جمعی و اقدام مشترک در مقابل بحرانها جلوگیری میکند. به همین دلیل است که در مراحل ابتدایی شکلگیری آتشسوزی و جایی که مقابله جمعی مفید است، بدون هیچ مقاومتی همه فرار را برقرار میکنند و کار را به نهادهای ناکارآمد و فاسد و بیمسئولیت میسپارند تا چنین فجایعی رقم بخورد.
کافی است نگاهی به آتشسوزیهای سالهای اخیر در کوردستان بیفکنیم، در مییابیم که مردم و جوانان و سازمانهای مردمنهاد با دست خالی و تجهیزات ابتدایی به جنگ آتش میروند و منتظر اقدامات حکومتی نمیمانند، فراموش نمیکنیم که شریف باجور و امید کهنهپوشی دو نفر از فعالین زیستمحیطی در آتشسوزیهای اطراف مریوان در میان آتش گرفتار شدند و جان باختند، این سطح از جانفشانی و نوع دوستی قطعا فراتر از برآوردهای مادی و مبتنی بر تعلق به ارزشهای انسانی و زیستمحیطی است.
در مواجهه با حوادثی این چنین و کاهش درد و آلام آسیبدیدگان و تامین مسکن و مایحتاج برای آوارگان روح همکاری و همیاری و همبستگی انسانی را میطلبد، کاری که حتی هم اکنون در اکثر مصاحبهشوندگان آسیبدیده در رسانهها میتوان دید که در خانه دوست و آشنا و فامیل پناه گرفته و ساکن شدهاند و دولت نتوانسته هیچ اقدامی برای آنها انجام بدهد.
پانوشت
۱- هفائیستوس، خدای آتش پسر زئوس و هرا میباشد، اما به زعم عدهای هرا، به تنهایی او را به وجود آورد چون زئوس هم بدون کمک زنی، آتنا را خلق کرده بود. هفائیستوس که در اساطیر معادل آن ولکان است، به عنوان خدای آتش، خدای فلز و خدای آهنگری یاد شده است.
۲- هلیوس، یکی از خدایان که از نسل تیتانها و مقدم بر خدایان المپی بود. هلیوس از اعقاب اورانوس و گایا بود. هلیوس را معمولاً به صورت جوانی، که در عین حال کمال زیبایی بود تصور میکردند، اطراف سر او را اشعههای فرا گرفته بود که به صورت گیسوان زرینی جلوه میکرد. وی با ارابه نورانی و مشتعل خود سراسر آسمان را میگشت. این ارابه به وسیله چهار اسب که سرعت عجیبی داشتند کشیده میشد.
۳ـ هیستیا، دختر کرونوس، الهه آتش و اجاق و حامی فعالیتهای خانهداری. صورت رومی آن وستا است. از ازدواج با پوزئیدون و آپولون امتناع ورزید. از این رو کاهنههای معبد او (وستالها) که آتشبان بودند، همیشه دوشیزه میماندند.
۴- پرومتئوس یا پرومته
پرومته از خاك پانوپیا انسان را ساخت و آتنه در آنها روح حیات دمید. زئوس خواست انسان را که موجودی خطا کار بود از بین ببرد و به جای آن موجود بهتری بسازد، پس آتش را از انسان دریغ داشت. پرومته آتش را از آسمانها دزدید و برای انسان آورد. زئوس او را به این جرم به صخرهای در قفقاز زنجیر کرد. هر روز عقابی میآمد و جگر او را میخورد و شب جگر از نو میرویید. سر انجام هراکلس عقاب را کشت و پرومته را آزاد ساخت. پرومته در عوض، راه به دست آوردن سیبهای زرین هسپریدس را به او آموخت. انسانها ابتدا از هدیهای که پرومتئوس داده بود ترسیدند. زیرا خیلی داغ بود. آنها از پرومتئوس تشکر کردند و از او خواستند که آن را پس ببرد اما او یک آهوی تازه کشته شده را برداشت و روی آتش گرفت وقتی گوشت شروع به سرخ شدن کرد آنها حریصانه آن را خوردند در حالیکه دهانشان میسوخت.
پرومتئوس گفت: این چیزی را که برای شما آوردهام اسمش آتش است. دارای نیروی غیر طبیعی است و برادر کوچک خورشید. اما اگر آن را درست استفاده کنید میتواند تمام زندگیتان از آن بهرهمند شوید.
۵- به روایت شاهنامه در یکی از روزهایی که هوشنگ به شکار رفته بود، ماری بر سر راه دید و چون مار قصد حمله به او را داشت، هوشنگ به قصد کشتن مار سنگی به سمت او پرتاب کرد. سنگ به مار برخورد نکرد، بلکه در اثر اصابت به سنگ دیگری، شراره آتش جهید و آتشی پدید آمد که تا آن روزگار ناشناخته بود. هوشنگ به شکرانه پیدایش این فروغ ایزدی، آن روز را جشن گرفت و آن را «جشن سده» نامید که ایرانیان باستان در این روز به ستایش آتش میپرداختند.