در مقالهای که در روزنامه شرقالاوسط منتشر شد، ارزیابی از وضعیتی که مردم سوریه به آن کشانده شدند، وجود داشت. همانطور که مشخص است در گذشته گفته میشد: «جنگ بدون سوریه و صلح بدون مصر ممکن نیست». اکنون نام سوریه در جنگهایی که در خاورمیانه در جریان است مطرح نمیشود. علاوه بر این، سرزمینهای آنها مدام توسط اسرائیل بمباران میشود. از سوی دیگر، اشغالگری ترکیه ادامه دارد و حملات آن متوقف نمیشود. تنها کاری که دولت سوریه میتواند انجام دهد این است که سکوت کند! مقالهای که به آن اشاره کردیم، چگونگی انعکاس این تحولات در افکار عمومی را ارزیابی میکند.
اسرائیل با بمباران دروازههای مرزی لبنان سعی دارد مردم را از مناطق درگیری فراری دهد و بنبستی را که در آن قرار دارند عمیقتر احساس کنند. این مقاله تاکید میکند که مردم سوریه اکنون غرق در نگرانیهای زندگی روزمره هستند و آنها را قادر به فکر و عمل در مورد آینده کشور نمیکند. مردم وظایف میهندوستی خود را کنار گذاشتهاند و در نقطهای هستند که نمیتوانند به آینده خود فکر کنند. زندگی روزمره او با افق یافتن نان، سوخت و مکانی برای سرپناه تعیین شده است. مردمی که در این وضعیت قرار میگیرند نه مقاومت میکنند و نه سازماندهی میکنند.
البته نظام تک حزبی و بعث سهم زیادی در این وضعیت مردم سوریه دارند. این موضوع نیز نیاز به تحقیق و بررسی دارد. بعث نمیخواهد مردم فکر کرده و خود را سازماندهی کنند. بیعت برای آنها ضروری است. آنها مردم متفکر و سازمانیافته را خطری برای نظام خود میدانند. همه دستگاههای تبلیغاتی در دست دولت است و دولت در دست بعث است. در این صورت آموزش مردم، سخن گفتن و نشر افکار آنان در حدی که به نفع حکومت باشد پذیرفته میشود. دولت به جای مردم حرف میزند و تصمیم میگیرد. فکر کردن و صحبت کردن در جمع عملا ممنوع است. فرصتی برای ابراز ناراحتی از وضعیت و انتشار نظر انتقادی در مطبوعات وجود ندارد. یک خواست دموکراتیک یا یک موضع مخالف از سوی دولت پذیرفته نمیشود. کسانی که این کار را میکنند یا در زندان میپوسند، یا سرکوب میشوند یا مجبور به فرار به خارج از کشور میشوند.
در نظام بعث مردم از سیاست کنار گذاشته شدند. نظام گفت: سیاست و تفکر و تشکیلات را به ما بسپارید، بروید به مشکلات معیشتی خود رسیدگی کنید. همچنین شرایط رشوهخواری، خویشاوندی و... عادی شدهاند. مسئولان به جای ارائه خدمات به شهروندان، آنها را به مزدور تبدیل کردند. مردم به این کار عادت کردهاند. زمانی که سازماندهی و عدالتخواهی ممنوع و به موضوعی خطرناک تبدیل شد، مردم برای انجام کار خود بخشی از این سیستم رشوهخواری و فساد شدند. به عبارت دیگر، رشوهخواری و خویشاوندی اکنون به یک فرهنگ تبدیل شده است.
بعث با انجام تبلیغات خام ناسیونالیستی و با ارائه تمام تلاش آنها برای حقوق و ابتکارات مخالف به عنوان بازی قدرتهای خارجی، شهروندان خود را مرعوب کرد و آگاهی آنها را منحرف کرد. سوریه اکنون سوخته و ویران شده است. صدها هزار نفر جان خود را از دست دادند و میلیونها نفر آواره شدند. اما دولت سوریه، کسانی که این دولت را اداره میکنند، قطعاً خود را مسئول آنچه در حال وقوع است نمیبینند. به نظر نرسید که هیچ انتقادی از خود ارائه کنند. همه ویرانیها و نامطلوبیها به عنوان نقشههای قدرتهای خارجی و دشمنان سوریه تبلیغ میشود. اما آنها حتی نمیپرسند که چرا میلیونها سوری در این رویدادها شرکت کردند یا به ابزار تبدیل شدند و سهم ما در این امر چیست. آنها نمیپرسند که چرا چنین ویرانی در کشورهای دیگر رخ نمیدهد و نمیخواهند از آنها سؤال شود. اما میلیونها سوری بودند که سلاح به دست گرفتند و علیه این دولت به خیابانها ریختند. اینها از بیرون نیامدهاند. آنها در مدارس سوریه درس خوانده بودند و در آنجا زندگی میکردند. پس از وقوع حوادث، بسیاری از قدرتها به هم پیوستند و خواستند اوضاع را به هم بزنند و کشورهایی مانند ترکیه مرزهای خود را به روی نیروهایی مانند داعش و النصره باز کردند. کسانی که میخواستند و قدرت داشتند وارد سوریه شدند. این نتیجه تضعیف دولت بود. دولت شیوه مدیریت و سیاستهای خود را در رساندن کشور به این وضعیت زیر سوال نبرد. او سهم خود را فاش نکرد. او همچنان در قدرت است که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و هیچ برنامهای برای تغییر ندارد. بدون ایران و روسیه قدرت ادامه حیات را ندارد. با عصا (تکیه کردن) سرپا میایستد. اما تغییری در ذهنیت و سیاستهایش ایجاد نشده و برنامهای برای تغییر ندارد.
البته اداره خودمدیریتی یک سیستم بسیار متفاوت ایجاد کرد که شامل همه خلقها، باورها و فرهنگها میشد. به عنوان واحهای از دموکراسی و آزادی در این منطقه وحشی ظهور کرد. بعث و اشغالگران ترک در صدد از بین بردن این ساختار هستند. تهدیدات و خطرات زیادی برای اداره خودمدیریتی وجود دارد. ضمانت در مقابل این امر قبل از هر چیز آگاهی و سازماندهی صحیح مردم است. همانطور که در بالا اشاره کردیم، خطر غرق شدن در مشکلات زندگی روزمره در روژاوا و شمال شرق سوریه وجود دارد. دولت ترکیه با حمله و ضربه زدن به مکانهای معیشتی آنها سعی دارد مردم را از سیاست و میهندوستی دور کند و آنها را در دغدغههای زندگی روزمره غرق کند. از این نظر، هم اداره خودمدیریتی و هم مردم باید این خطر را ببینند و آینده و سرنوشت خود را به دست کسی نسپارند. در صورت لزوم میتوان گرسنه و بیسرپناه ماند، اما باید موضع و آگاهی داشت که از خاک و آزادی دست نکشید.