پکک مظهر مقاومت و شکستناپذیری یک ملت
این نه یک پایان بلکه یک آغاز دوباره است. اندیشهای که در قلبها و روحها لانه کرده باشد، منحل ناشدنی است.
این نه یک پایان بلکه یک آغاز دوباره است. اندیشهای که در قلبها و روحها لانه کرده باشد، منحل ناشدنی است.
بحث گرم خبر انحلال حزب کارگران کوردستان در رسانههای جهانی و منطقهای مسلما همراه با واکنشهای مختلف، به عنوان یکی از جنجالبرانگیزترین اخبار نوروزی اول سال ۲۰۲۵، هنوز هم در راس اخبار رسانهها قرار داد. اما در بیانات رسمی نمیتوان به واکنشهای واقعی و قلبی هر کسی پی برد، باید به درون و لابهلای واکنشها و نکات ریز مردمی و غیر مردمی نفوذ کرد تا توانست واکنشهای قلبی را فهمید. مسلما در سایتها، مقالهها، نوشتهها و رسانههای مجازی میتوان نظر واقعی قدرتهای منطقهای و جهانی را نیز فهمید.
آنهایی که با شنیدن این خبر اشک ریختند، آنهایی که احساس خلاء، ناامیدی، یاس، رعب و وحشت کردند تا آنهایی که با شنیدن این خبر احساس کردند تمام منافع سیاسی و مادیشان، محاسباتشان پا در هوا مانده است و آنهایی که خوشحال شدند، امید به این بستند که به یکی از مقاومتجوترین و مردمیترین جنبشهای انقلابی منطقه پایان بخشیدهاند. همگی واقعیاتی انکارناپذیر بوده و همگی اینها را تجربه نمودیم.
شکی نیست که انحلال حزب کارگران کوردستان به شدت تعادل قوا را در منطقه تغییر خواهد داد. جهان سیاست و تحولات نظامی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. از همین اکنون برخی از اعضای پارلمان عراق اقدام به کمپینی در راستای اخراج نیروهای اشغالگر ترکیه در خاک عراق و اقلیم کوردستان نمودهاند. احتمال میرود که این دسته از واکنشها تا اواسط سال، شدت بیشتری به خود بگیرند. روابط و مبادلات سیاسی دول منطقه به شدت از این تحولات متاثر خواهند شد. چون پکک یک قدرت بیچون و چرای سیاسی منطقهای و فرا منطقهای است و حال اگر فضای داخلی ترکیه بر قرار معلوم ادامه داشته باشد، قرار است منحل گردد و این قدرتهای درگیر در منطقه را به شدت تحث تأثير قرار خواهد داد.
در رسانهها و در همین رابطه، شاهد تجزیهوتحلیلهای حیرتانگیزی هم هستیم که نیت واقعی صاحبان این تجزیهوتحلیل و دیدگاهها را نسبت به ملت کورد و کوردستان رو میکند. خواسته یا ناخواسته هر کسی دیدگاه، نیت و رویکرد واقعی خویش را در این مدت زمان بسیار کوتاه فاش کرد و به نظر من این برای ملت کورد، روشنفکران، جریانهای سیاسی و شخصیتهای برجسته در کوردستان، بسیار مهم و آموزنده است. چون دوست و دشمن خود را در این گونه مواقع میتوان به خوبی از هم تفکیک داد.
چرا نباید خوشحال یا غمگین شد؟
اما این خبر برای ملت و مردم دلبسته به پکک در کوردستان زمین، در هر گوشه و کناری از این جهان، بسیار ناراحتکننده و حتی غمانگیز بود. ایمان راسخ دارم که برای همهی ما چنین بود و هست. زیرا با پوشش خبری مبالغهآمیزانه و تحریفبرانگیز بسیاری از رسانهها، سعی شد تا حال و هوایی را مسلط سازند که انگار «کوردها به پایان خط» رسیدهاند، تنها امیدی که به آزادی و رهایی سرزمینشان داشتند در حال خموشی است. به صورتی ظریف و هنرمندانه سعی شد تا شدیدا این احساس به مردم القا گردد.
بدون شک برخی از رسانهها نیز متعهد به واقعیات و حقیقت بودند و کوشیدند تا واقعیات را به اطلاع عموم مردم برسانند. در هر صورت واقعیت چیزی است که نه میتوان نادیده گرفت و نه میتوان به انحراف کشید. زبان واقعیت، با گویاترین، واضحترین و انکارناپذیرترین لحن، پیامهایش را به مخاطبین میرساند. حال سوال اینجا است که خود واقعیت چیست؟ اولا نه دلبستگان به پکک باید از انحلال کانون الهامبخش و تکیهگاهشان ناراحت شوند و نه مخالفین آن باید چندان از انحلال آن خوشحال باشند. این دو رویکرد مغایر با واقعیت بوده و زود گذرا هستند!
چون پکک بذر مقاومتجویی و آزادی را در هر خانهای به گستردهگی کوردستان زمین، کاشته است و این بذر در روح و روان هر میهندوست کوردستانی چنان ریشه دوانده که برچیدن آن فقط با برچیدن ۶۰ الی ۷۰ میلیون ملت کوردستان امکانپذیر خواهد بود. پکک ترانهای است بر سر زبانها، شعری است در دل هر مادر، سرودیست ورد زبان هر جوان، به وقت شبانگاهانی زمزمهی افسانهای است در گوش هر کودک و رویش لالهی سرخیست که هر سال در فصل بهار معجزهآسا دل خاک را میشکافد. پکک راز و رمز چگونه زیستن، چگونه مقاومت کردن و حتی اگر قرار است مرگی هم در کار باشد، افسانهی جاودانهی چگونه مردن است. از سرافکندگی افتخار آفرید، از نیستی، هستی جاودانهی ابدی یک ملت را آفرید. ققنوسآسا، ملتی را از میان خاکسترهای اتش به صحنهی زندگی بازگرداند که امید به نفسکشیدن دوبارهی آن نبود. پکک به ملت کورد آموخت که بدون هیچ تردیدی باید در راه سرزمین و ملت خود، با ارزشترین ثروت خود که همانا جان باشد را باید بخشید. پکک خورشید سرخ رنگ شهید است که هر روز سپیده دم بر قلههای سر به فلک کشیده میتابد، پکک کانون عشق، محبت و مهربانی به ستمدیدگان است. و مهمتر از همه، پکک ملت کورد را با طعم شیرین پیروزی آشنا کرد. شکست و مرگ را از روح هر فرد کورد برای همیشه برچید.
به ملت کورد آموخت که شاید ما بزرگترین ملت بیدولت در قرن بیستم باشیم، اما از کهنترین ملل این مرزوبوم بودیم، هستیم و خواهیم بود. به ما آموخت که دولت توهمی از آزادی و استقلال است. آموخت که هیچ ملتی در جهان صاحب دولت نبوده و نخواهد شد. نشان داد که ملتهای صاحب دولت به قیمت از دست دادن استقلال، آزادی، برابری و ارزشهای والای بشریت دولت تاسیس نموده و بدین شکل رو به فرسایش آوردهاند. آموخت که دولت برابر با آزادی نیست، ملتهای آزاده اگر دولت هم نداشته باشند باز میتوانند بقای خود را در مقابل شدیدترین یورشهای تمدن دولتگرا حفظ نموده و مناسبترین نظامها و ساختارهای مدیریتی را برای خود بنا کنند که مغایر و متضاد با روح آزادگی نیست. پکک با نشان دادن الگوهای مشهود از ملتهای فرا دست در کوردستان، خاورمیانه و جهان، آموخت که ملتهایی که دولتهایی به نامشان ثبت گشته، بر خلاف تصور سعادتمند نیستند، برعکس از دست دولتی که گویا متعلق به آنان است به هراس آمده و آرزوی نبودنش را میکنند. پس آزادی و برابری صرفا با تاسیس یک دولت برآورده نخواهد شد. راهها، مسیرها و طریقههای رسیدن به سعادتمندی، آزادی و برابری برای یک ملت را باید درست تشخیص داد. در عین حال بجای تاسیس دولتی که مانند فلسطین و اسرائیل به جان هم بیفتند، باید راههای مناسبتری برای همزیستی با ملل همجوار خود پیدا کنیم، بدون اینکه هویت، سرزمین و فرهنگ خود را از دست دهیم.
پکک به ملت شریف کورد آموخت در صورتی که زنان این مرزوبوم تحت شدیدترین یورشهای فرهنگی بردهوار زندگی بسر میکنند و تحت تجاوز نظاممند مردسالاری هستند، حتی اگر قوترین و مجهزترین دولت منطقه را نیز تاسیس نماییم، باز از نظر آزادی، برابری و عدالت اجتماعی، هیچ ارزشی ندارد. آموخت که دولت مهروموم جنسیتی بر خود دارد و ابزار استثمار و انحصار نظاممند ایدئولوژی مردسالاری است. پکک تمام این مراحل را تجربه نمود و از طریق رهنمود «ملت دمکراتیک» راه و روشهای مناسبتری برای رسیدن به رؤیاها، آرزوها و امیدهای ملت کورد را یافت. ملیگرایی، مردسالاری، دینگرایی و علمگرایی را به عنوان ابزارهای هژمونی نظام جهانی معرفی نمود و پیکار در راه «مدرنیتهی دمکراتیک» را برای کل ملل منطقه، راهی شرافتمندانهتر و ارزشمندانهتر تلقی نمود.
آواز و سرود جاودانهی «زن، زندگی، آزادی» را در کوچهپسکوچههای خاورزمین چنان ابدی نمود که حتی چندین نسل آینده نیز با این هارمونی چشم به جهان خواهند گشود و در راه این اهداف والای انسانیت چشم از جهان خواهند بست. رهبر آپو به ملت ما آموخت که پیکار در راه زندگی، صادقانهترین راه و روش تعهد و عشق ورزیدن به زندگی است.
کدام قدرت میتواند این جهان اندیشه، معنویات و احساسات را منحل سازد؟ برای همین نباید غم و اندوه به دل راه داد، باید به شکستناپذیری پکک اعتماد داشت و با گامهای استوارتر به راه سخت آزادی ادامه داد. چون این ارزشها در پیکر و ساختار دیگری، در زمان و مکان دیگری باز شکوفه خواهند کرد. حتی این ملتهای همجوار ما هستند که از دست دولتهای خود به هراس آمده و حال روژآوای کوردستان زمین را به عنوان الگو قرار میدهند. پس نباید غم به دل راه داد.
دشمنان نیز نباید خوشحال شوند. زیرا پکک نقش تاریخی خود را ایفا نموده و حال با ارادهی آزاد خود مرحلهای از تاریخ را به اتمام رسانده و با ساختاری نوین در آستانهی ورود به عصر دیگری است. نباید خوشحال شد، زیرا پکک هنوز حرف آخرش را نگفته است و سخن بسیار برای گفتن دارد.
دیگر کوردها صرفا به پایداری و استواری کوههایشان افتخار نمیکنند، در عین حال مفتخر به آزادگی زنان سرزمینشان هستند، مفتخر به پاسداری از صلح و ثبات هستند. اگر چه برای دفاع از عزت و شرافت خود در مقابل خشونتپراکنی سیستماتیک دولتهای اشغالگر و حاکم بر کوردستان ناگزیر به پیکار مسلحانه شده باشند، اما این هرگز از مرزهای دفاع مشروع آنسوتر نبوده و این حق مسلم ملت ماست. همانگونه که رهبر آپو گفته بودند: «ای زندگی یا تو را نخواهیم زیست و یا تو را با آزادی خواهیم آراست»!
نباید خوشحال شوند، چون این یک پایان نیست. بلکه شروع عصر مدرنیتهی دمکراتیک و عصر شکوفایی دمکراسی ملتهاست. عصر پایانبخشیدن به ستمگری، خشونتطلبی، جنگطلبی، توسعهطلبی، زنستیزی، کوردستیزی و انسانستیزی مدرنیتهی سرمایهداری منطقهای و جهانی است. عصر خموشی غرش و نعرهی درماندهی مرسالاری و بلند شدن ندای صلحطلبی، برابریخواهی و عدالت زنان است. عصر بازگشت به آغوش طبیعت مادر و آشتی با طبیعت است. عصر آشتی انسان با ذات به اغوا کشیده شدهی خویش است. عصر آشتی انسان با خود و کل کائنات است. و ملت شریف کورد مفتخر به این فضیلت و رسالت اخلاقی و انسانی است. در اعماق احساساتمان نباید حس از دست رفتن چیزی به ما دست بدهد، برعکس باید احساس به دست آوردن قرنها و اعصار در وجودمان جوشان باشد. این تولدی دوباره و ساختن خویش از خاکسترهای آتش جان خویش است. پس بجای نگرانی باید برای پیکاری شدیدتر و منسجمتر آماده شویم. رهبر آپو به ملت کورد آموخت که باید در راه زندگی جنگید، هر چیزی که از زندگانی میطلبیم، باید برای آن در حال پیکار باشیم. حال مانند تمام اعصار تاریخ باز این ما هستیم که دست صلح، دوستی و دمکراسی به سوی دشمنانمان دراز میکنیم، پس باید احساس افتخار کرد.
دشمنان نباید خوشحال شوند، چون هر طفلی که در این سرزمین چشم به جهان میگشاید، مقاومتجویی و استواری پکک را به ارث خواهد برد. همانطور گه گفتیم پکک یعنی رویدن از میانه صخره سنگهای سیاه در نا امیدترین فصل زندگی! پکک مقاومتجویی را از درختان بلوط کوردستان به میراث برده و همیشه سرسبز ماندن را از درختان سرو سرزمینمان آموخته است. لبخند زدن را در قهرآمیزترین دوران، بالای چوبهی دار و در آستانهی خداحافظی با زندگی، از سید رضا، قاضی محمد، لیلا قاسم، مظلوم دوغان و زیلان و سارا به میراث گرفته است. پس نباید درک اشتباهی از این اقدام رهبر آپو نمود.
رهبر آپو بارها اظهار داشتند که ما از سر ناچاری و برای دفاع از انسانیت و شرافتمان اسلحه به دست گرفتهایم. چون ستمگران اشغالگر جز این راه دیگری برای ما باقی نگذاشته بودند. برای اینکه ثابت کنیم که ما نیز انسانیم، یک ملت، یک جامعه با تاریخ، فرهنگ و تمدن خاص خود هستیم، ناچار باید میجنگیدیم. به همین علت پکک یعنی پیکار در راه زندگی و حفظ ارزشهای جاودانهی زندگی!
حال که دشمنانمان میگویند هویت، فرهنگ، تاریخ، جامعه و ارادهی سیاسی شما را به رسمیت میشناسیم، رهبر آپو نیز برای این ارزش قائل شده و این را به عنوان ثمرهی مبارزات آزادیخواهانهی یک ملت مقاومتجو و شرافتمند ارزیابی مینمایند. از این استقبال نموده و در این راه کوچکترین تردیدی به دل راه نمیدهند و همانطور که در لحن فراخوان ایشان نیز پیدا بود، کاملا مصمم و ثابتقدم هستند. به دیگر سخن به استقبال پیکار در راه صلح میروند.
رهبر آپو میخواهند به نمایندگی ملتمان درس صلح، آشتی، مسالمتآمیزی، همزیستی و عشقورزیدن به انسان را با هر رنگ، ایمان و اعتقادی که دارند، به آنهای بدهند که گویا مدعی دولتمداری و متمدن بودن هستند و ظاهرا کراوات بستهاند...یعنی ملاک انسان بودن را کراوات بستن میپندارند.
پکک مقاومتجویی و پایداری را از اعماق تاریخ ملت و سرزمین خود آموخت، روحی تازه به آن دمید و به حالت مناسبتری با جهان معاصر در آورد. یعنی به روح و فرهنگ مقاومتجویی جامعهی کوردستان رنگ و رویی معاصر بخشید و این را برای کل جهان ثابت کرد که انسان بزرگترین و موثرترین قدرت شکستناپذیری است.
همانطور که قبلا رهبر آپو گفته بودند: «اگر کل جهان متحدالقوه به ما حملهور شوند، تسلیم نخواهیم شد و اگر قدرت فتح کل جهان را نیز داشته باشیم، به هیچ کسی حملهور نخواهیم شد»! ما فقط روی خاک و سرزمین خودمان میخواهیم با هویت فرهنگی و ارادهی سیاسی خود شرافتمندانه زندگی کنیم. در صورت لزوم در این راه صدها سال از جنگ و مقاومتجویی نیز امتناع نخواهیم ورزید. اما برای کوچکترین فرصت حل مسالمتآمیز مسائل نیز ارزش قائل بوده و از بزرگترین فداکاریها هم شانه خالی نخواهیم کرد.
زمانیکه خیلیها با مبارزات مسلحانه مخالفت میکردند، رهبر آپو نتیجهبخشترین و شکستناپذیرترین راه و روشهای مبارزاتی را در کوهستانهای فتحناپذیر کوردستان آغاز کرد. حال که حاکمان منطقه ناچار شدهاند تا به موجودیت ملت کورد اعتراف کنند، ما نیز به مسالمتآمیزانهترین شکل ممکن آمادگی خود را ابلاغ مینمایم. چون رهبر آپو قبلا هم در تحلیلات خود بیان میکردند که اگر لازم و بسیار حیاتی نباشد، حتی ریختن یک قطر خون هم بزرگترین جنایت بشمار میآید.
پروژهی صلح و جامعهی دمکراتیک معاصرترین، متمدنترین و مسالمتآمیزترین راهحل قرن است. اگر بتوانیم دولتهای حاکم در منطقه را به این سمت و سو بکشانیم، یک بار دیگر تاریخنگاری کرده و ملتمان را به جایگاهی ارتقا بخشیدهایم که واقعا مستحق آن است. این نه یک پایان بلکه یک آغاز دوباره است. اندیشهای که در قلبها و روحها لانه کرده باشد، منحل ناشدنی است.