شکست نظم وستفالیایی و درسی که کوردها باید از آن بگیرند | یادداشت
در ۲۴ اکتبر ۱۶۴۸ با امضای پیمانی موسوم به پیمان وستفالیا، جنگ خانمانسوز سی ساله در اروپای مرکزی پایان یافت، وستفالیا -منطقهای در شمال غربی آلمان – میزبان این رخدادِ تاریخساز بود.
در ۲۴ اکتبر ۱۶۴۸ با امضای پیمانی موسوم به پیمان وستفالیا، جنگ خانمانسوز سی ساله در اروپای مرکزی پایان یافت، وستفالیا -منطقهای در شمال غربی آلمان – میزبان این رخدادِ تاریخساز بود.
◼️ معاهده وستفالیا، پس از پایان جنگهای سی ساله مذهبی (۱۶۱۸ -۱۶۴۸) میان کشورهای اروپایی منعقد گردید، اساساً منشأء جامعۀ بینالمللیِ کنونی به «معاهده وستفالی» که به جنگهای خونبار و وحشیانه سی ساله پایان داده بود باز میگردد، اصل استقلال کشورها، اعم از سیاسی ، مذهبی و نیز تساوی آنها در روابط بین الملل برای نخستین بار و رسماً در این قرارداد مورد موافقت واقع شد.
این رویداد راه را برای تشکیل دولتهای ملی و دوشقه شدن نظم حاکمِ مبتنی بر «امت محوری» که رویکردی مذهبی است مهیا نمود، نتیجه این معاهده آن بوده که ملتهای جهان به تشخیص و هویتی متمایز با دیگران رسیدند و «خاک بود که هویت» را تعیین نمود و «نه مذهب»! ، بدین ترتیب واقعه امضای معاهده صلح وستفالی میان رهبران اروپایی راه را برای تشکیل دولتهای ملی در اروپا و دیگر نقاط جهان هموار کرد و ملتهای جهان به تشخیص و هویتی متمایز با دیگران رسیدند، چنین بود که وستفالی سمبل و نماد عصر جدید و نقطه آغاز دولتهای ملی قلمداد شد، به عبارت دیگر، وستفالی نماد رنسانس در حوزه روابط بینالملل بود، دولتهای ملی از چهار عنصر سرزمین، جمعیت، حاکمیت و حکومت تشکیل میشدند که مهمترین عنصر آنها سرزمین بود.
در واقع امضای پیمان وستفالی بدین دلیل بود تا به جنگ و خونریزی میان جوامع پایان بخشد و از طرف دیگر این جوامع و انسانها به حقوق خود دست یابند، اما از همان ابتدا مشخص گردید که برآورده شدن این امر، خواستهای غیر واقعبینانه بوده و انسانها را از ورطهی جنگهای خونین مذهبی در اروپا به دامن جنگهای اتنیکی در چهارچوب جنگ میان دولت – ملتها انداخت که دو جنگ جهانی اول و دوم نتیجهی این امر بوده و تا به امروز هم این روند ادامه دارد که جدیدترین مورد آن را می توان در جنگ اوکراین و روسیه مشاهده نمود، به واقع میتوان ادعا نمود که نظم وستفالیایی شکست خورده و در یک چرخهی باطل جنگ – صلح – جنگ میان دولتهای ملی گرفتار آمده که به طور مداوم در حال چرخش است.
تاریخ تمدن بشری به ما نشان میدهد هر گاه بشریت در یک وضعیت نابود شونده قرار گیرد تغییراتی اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... شکل میگیرد تا وضعیت بهبود پیدا نماید که سرمنشاء این تغییرات نیز از اندیشهی اندیشمندان و فیلسوفان همان عصر آغاز میشود.
در همین راستا میتوان ادعا نمود منجی وضعیت کنونی بشریت، اندیشههای عبدالله اوجالان فیلسوف قرن حاضر است که با شناخت این وضعیت، به درستی آن را تحلیل و راه حل برون رفت از این سیکل باطل را ارائه میدهد.
وی به درستی سرمنشاء نظم کنونی جهان یعنی مدرنیته سرمایهداری که نظم وستفالیایی نیز یکی از زاییدههای آن میباشد را مورد خوانش انتقادی خویش قرار داده و راه حل برون رفت از آن را در برانداختن این نظم و برساخت نظمی نوین تحت پارادایم مدرنیته دمکراتیک معرفی میکند.
البته تشریح کامل این موضوع از نظر تئوریک در قالب یک یادداشت نمیگنجد اما همان بس که نمونهی عینی این امر را امروز میتوان در خودمدیریتی دمکراتیک روژآوا مشاهده نمود که چگونه از اختلافات مذهبی و اتنیکی گذار کرده و در قالب ملت دمکراتیک توانسته است از سیکل بحرانزای مدرنیته سرمایهداری خارج شود و به ثباتی دمکراتیک دست یابد.
اما متاسفانه هنوز در میان خلق کورد افراد، جریانات و احزابی وجود دارند که خود را ذیل پارادایم مدرنیته سرمایهداری تعریف نموده و از شکست نظم وستفالیایی درس نمیگیرند تا یکبار دیگر خلق کورد را وارد این سیکل باطل نکنند، جالبتر آنکه هم اکنون تمام تلاش خود را نیز در این راستا متمرکز نمودهاند تا مدل دولت – ملت را در سرزمین کوردستان تاسیس نمایند و ظاهرا برایشان هم اهمیتی ندارد که برای تاسیس چنین دولتی چه هزینههایی را باید به خلق کورد تحمیل کنند!، اگرچه تاکنون هزینههای فراوانی نیز در این مسیر داده شده اما به مقصود نرسیدهاند، مطمئنا لازم است این سوال را از خود بپرسند که آیا بعد از این همه هزینهای که در راستای تاسیس دولت کوردی به خلق کورد تحمیل نمودیم و به نتیجه نرسیدیم، زمان آن فرا نرسیده است که تغییری در این وضعیت ایجاد نماییم؟! آیا راهکار کسب سروری سیاسی فقط در تاسیس دولت – ملت کوردی است؟! آیا سروری سیاسی را نمیتوان در چهارچوب مدل کنفدرالیسم دمکراتیک نیز کسب نمود؟! آیا در خودمدیریتی دمکراتیک روژآوا، خلق کورد هم اکنون به سروری سیاسی و دمکراسی رادیکال دست نیافته است؟
باشد که متن کنونی و پاسخ به سوالات بالا، اندکی به روشنگری خلق کورد در جهت انتخاب مسیر مبارزاتی خود برای نیل به آزادی کمک نماید.◻️