آغاز دور دوم ریاست جمهوری ترامپ طی مراسمی با مناسکی آکنده از اشرافیگری که بیشتر به تاجگذاری ملکه انگلیس یا پادشاهان وامپراطورهای باستانی شبیه بود، ازبسیاری واقعیتهای تحریف شده و کتمان شده نظام سیاسی دولت آمریکا پردهبرداری کرد. مراسمی که چند صد میلیون دلار از کیسه طبقه کارگر، بذل و بخشش سرمایهداران و تکنوفئودالیستها هزینه برداشت. کلیت چنین شوی تبلیغاتی بیش ازآنچه جشن پیروزی یک جناح باشد، مراسمی برای مشروعیت بخشیدن به غصب قدرت از اکثریت ۹۹ درصدی توسط چند صد نفر از اولیگاریشها والیتها و نظامیان و بوروکراتها و تکنوکراتهایی است که درنمایش مضحک انتخابات هرچند سال جایشان را با هم عوض میکنند تا بر انحصاری بودن و تمرکز قدرت و سرمایه اقلیت حاکم پرده بکشند و وانمود کنند نظام حاکم دارای مولفههای دمکراتیک است.
حضورایلان ماسک مدیرعامل تسلا، مارک زاکربرگ مدیرعامل متا، تیم کوک مدیرعامل اپل، ساندار پیچای مدیرعامل گوگل و جف بیزوس بنیانگذار آمازون و.. با نشستن در کنار یکدیگر در مراسم تحلیف ترامپ، رابطه نزدیک صنعت فنآوری و رییسجمهوری جدید آمریکا را به نمایش گذاشتند. این حضورعلنی پررنگتر از گذشته وابستگی و درهم تنیدگی دولت و نظام حاکم کاپیتالیستی را بیش از پیش به نمایش گذاشت.
اگر دیرزمانی سرمایداران رقیب در دو جناح دمکرات و جمهوریخواه با حمایتهای مستقیم مالی باعث پیروزی کاندید مورد نظرخود میشدند و در پشت صحنه رانتها و امتیازات خود را کسب و بقای نظام فریب کاپیتالیسم ودمکراسی دروغین دولتی را تامین میکردند، این بار در روی صحنه حتی الیتهای سیاسی حرفهای و نمایندگانشان پشت سر گذاشتند و در کنار ترامپ ایستاده، نمایشی واقعی از دمکراسی دولتی سرمایه را به نمایش گذاشتند به گونهای که در یک فریم، ثروت صاحبان کمپانیها، ۱۳ تریلیون دلار برآورد میشد.
نظام کاپیتالیستی دارای نظامی است که بیشتر از آنچه مسئول استقرار رفاه اجتماعی و تضمین آزادی و برابری و حفاظت از کرامت انسانی باشد، سیستمی را با محوریت کسب سود حداکثر و گسترش دایره نفوذ و به دست آوردن بازارها و فضاهای جدید برای گردش سرمایه و مبادلات تجاری و تامین منابع طبیعی و انسانی ارزان، بنیان نهاده است. در درون این سیستم و در راه رسیدن به ریاست آن رقابتهای شدید وبی رحمانهای در جریان است که برای مدیریت آن میبایست ساختاری نمایشی را تدارک دید.
حاکمیت دوجناحی جمهوریخواه-دمکرات در آمریکا، کارگر-محافظه کار در انگلیس وکانادا واسترالیا واکثر کشورهای دنیا موید این امر است که دمکراسی دولتی درماهیت خودش گردش نخبگان حاکم است که منافع کاپیتالیسم را تامین میکنند.
بحرانهای ادواری سرمایهداری در کنار ناکارآمدی به جهت تامین نیازهای واقعی، تورم و بیکاری ایجاد فقر و نابسامانی و آسیبهای اجتماعی، گسترش سرخوردگی و یاس اجتماعی را به همراه دارد. در چنین فضایی در نبود سازماندهی کارگری و یا ضعف جنبشهای ضد سرمایهداری همیشه جریانهای فاشیست و فرصتطلب بر موج نارضایتها سوار میشوند و با وعدههای دروغین به دنبال آدرس غلط دادن به افکار عمومی هستند؛ مانند پروژههای آشنای مقصر شناختن مهاجرین، اقلیتهای دینی، قومی، جنسیتی، اتنیکی و…
ظهور پدیده ترامپ، بولسنارو در برزیل، خاویر میلی در آرژانتین و ویکتور اوربان در مجارستان درسالهای اخیر همزمانی دارد با بحرانهای سرمایهداری؛ همانند آنچه در دهه بیست آلمان و شکل گیری نازیسم اتفاق افتاد. ظهور چنین گرایشهایی در درون سیستم دمکراسی لیبرال و دولت گرا بر بستر تضادهای کار و سرمایه ناشی از انحراف جریان تحول گرایی وامید به ایجاد تغییرات ساختاری جهت بهبود شرایط زندگی و معیشت، آزادی و رفاه است.
ترامپ در سخنان خود به تایید ناکارآمدیهای نظام سرمایه از جمله به آتشسوزی در کالیفرنیا و طوفان دریایی در کارولینای شمالی اشاره کرد. او گفت که این فجایع طبیعی چون آتشسوزی برخی از ثروتمندترین و قدرتمندترین افراد را که برخی از آنها همین الان اینجا نشستهاند را هم تحت تاثیر قرار داده است.
او همچنین گفت که نظام بهداشتی آمریکا در هنگام فاجعه کاٰرآیی ندارد در حالی که به گفته او این سیستم بیمه بهداشتی «بیشتر از هر جای دیگر در جهان» هزینه میبرد.
آقای ترامپ به نظام آموزشی آمریکا هم اشاره کرد و با انتقادی تند گفت که محتوای آموزشی فعلی در مدارس آمریکا به گونهای است که «معلمان به کودکان ما تلقین میکنند که از آنچه هستند شرمنده باشند.»
ترامپ همچنین اعلام کرد قصد دارد برای استفاده از مقدار زیادی نفت و گازی که در اختیار ایالات متحده است، یک «اضطرار ملی انرژی» و «حفاری کن جانم حفاری» اعلام کند. رئیسجمهور همچنین متعهد شد به «قانون جدید سبز» پایان دهد و فرمان خودروهای الکتریکی را لغو کند و تولید خودرو را افزایش دهد. علاوه بر این، پرزیدنت ترامپ در نظر دارد چارچوبهای تجارت خارجی ایالات متحده و استانداردهای پاسخگویی دولت را با ایجاد سرویس درآمد خارجی و ایجاد وزارت کارآمدی دولت جدید (DOGE) اصلاح کند.
ترامپ با خارج شدن از قواعد مرسوم و توافقهای معمول و پشت پرده تقسیم قدرت بین الیگاریشهای حاکم و به صحنه کشاندن سرمایهداران، موجب شرمندگی جناح مقابل از سیستم موجود شد تا جایی که بایدن، رییسجمهوری پیشین ایالات متحده، ۲۶ دی در سخنرانی پایانی خود، نسبت به «تمرکز خطرناک قدرت در دست چند نفر ابرثروتمند» هشدار داد و گفت: «یک اولیگارشی در آمریکا در حال شکلگیری است که ثروت، قدرت و نفوذ بیحد و حصر دارد و واقعا تمام دموکراسی ما را تهدید میکند.»
این در حالیست که دموکراتها ودولت بایدن در طول ۹ سال تمام هم وغم خود را صرف جلوگیری از به قدرت رسیدن دوباره ترامپ کرده بودند. هرچند در تقسیم بندی سیاست آمریکا دمکراتها به دروغ جناح چپ تعریف میشوند اما هیچگاه با طبقه کارگر ارتباط ایجاد نکردند و دفاعی از حقوق آنها به عمل نیاورده، از تشکل یابی آنها حمایت نکردند ودر نبود آگاهی طبقاتی، اکثر رای دهندگان طبقه کارگر به ترامپ رای دادند.
بعد دیگری از مراسم که سرشار از هیجان وتهیج بود مانند سلام نازی دادن ماسک در سالن کاپیتال وان، شباهت زیادی به مراسمهای دوران آلمان نازی داشت. ترامپ در اولین سخنرانی خود گفت «به خاطر یک هیئت حاکمه فاسد بحران اعتماد» کشور را فرا گرفته است.
او گفت اختیاراتی به دولت خواهد داد که «خیانتها» را خنثی کند و به مردم «اعتماد» را برگرداند. او گفت دوره «انحطاط آمریکا» به پایان خواهد رسید.
او در سه سخنرانی با نفرت افکنی، خودبینی و خودشیفتگی و تاکید آمریکا گرایی بازگرداندن غرور به آمریکا توهین به خارجیان ومهاجرین و جنایت کار و دیوانه خطاب کردن آنها، تحقیر دیگر کشورها، در پیش گرفتن مقاصد امپریالیستی و چشمطمع به سرزمینهای دیگر ازجمله پاناما و گرینلند منطبق با نظریه گسترش امپریالیسم، دستور به اخراج مهاجرین و اعلام وضعیت اضطراری و امضا کردن مجموعه فرمانهایی ازجمله خروج از پیمان آب وهوایی پاریس، شروع اعمال تعرفهها وشروع جنگ اقتصادی، آغاز عصر طلایی و رویای آمریکایی را به قیمت نابودی محیط زیست و اقتصاد بقیه دنیا نوید داد.
این تصویری از رویای آمریکایی است که نظام سرمایهداری و هژمونی فرهنگی آن از دم و دستگاه رسانه و پروپاگاندای آن تا هالیود و سلیکون ولی و سنا و کنگره، برای زندگی میلیونها انسان تدارک میبیند؛ سرمایهداری از طرفی با ایجاد نیازهای کاذب و فضاهای عوام فریبانه از جمله دستیابی به ثروت و رفاه و تجملات، پست و مقام وخوش گذرانی از کوتاهترین راه یعنی مسیر رویای آمریکایی و از طرف دیگر دخالت درتمام نقاط دنیا، از جمله تاراج منابع طبیعی، بکار گرفتن نیروی کار بردهوار، روی کار آوردن نظامهای سیاسی کمپرادور منطبق با جریان یکطرفه تجمیع سرمایه، موجب گسترش فقر وفلاکت و نابسامانی در دنیا و به تبع آن مهاجرت نیروی بیکار و مصبیت زده جهان پیرامون، به دنبال رسیدن به آرزوهای کاذب سرمایهداریست. این پارادوکس را دولت ترامپ با دیوانه خواندن و جانی خواندن مهاجرین و حکم اخراج میلیونی آنها پاسخ میدهد.
در اقدامی دیگر ترامپ استفاده به زعم خود شرورانه دستگاه قضایی را پایان داد و دستگیر شدگان ششم ژانویه ۲۰۲۰ حمله به کنگره را عفو میکند. آنها گروههای اراذل و اوباش فاشیست و راست افراطی ضد زن و ضد اقلیت و ضد تمدنی بودند که به دستور ترامپ بعد از نپذیرفتن نتایج انتخابات به کنگره حمله کردند.
از طرفی همزمان با ادای سوگند دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا، گزارشگران در سطح واشنگتن دیسی راهپیمایی اعضای گروه «پسران مغرور» را رصد کردند که با پلاکاردهای حمایتی از آقای ترامپ و البسه زرد و مشکی معروف خود در خیابانهای پایتخت آمریکا حرکت میکنند.
گرایش به فاشیسم مشهود است، این یک سنت تاریخی در سیستم کاپیتالیستی است. هر زمان آنتاگونیسم در جبهه کار وسرمایه گسترش پیدا کند، هرزمان ناکارآمدی نظام لیبرال دمکراسی و بازار آزاد به بحرانهای اقتصادی ذاتی سرمایهداری دامن بزند، فاشیسم ظهور میکند. اما دیری نمیپاید که تمام این برنامههای فریبنده و وعدههای دروغین رهبران در طوفان بحرانهای سرمایه فرو میرود و در مدت کوتاهی شکست و نا امیدی در جامعه فراگیر میشود. اینجاست که باید جنبش طبقه کارگر و زحمت کش با کنش خودسازماندهی و ایجاد نهادهای خودگردان از پایین در محیط کار و زندگی و با همبستگی طبقاتی مقابل دور تسلسل گردش قدرت بین الیتهای سرمایه قد علم کنند.
دورنمایی از جریانهای آنتی فا، آنارکو سندیکالیستها و آنارکو کمونیستها در کنار اتحادیههای کارگری، اقلیتهای قومی، جنسیتی، سوسیالیستهای کارگری با تبیین شرایط موجود و با تحلیل واقع بینانه و آژیتاسیون و فرخوانهای عمومی برای مبارزه با سرمایهداری واقعا موجود میتوانند با گسترش مبارزه علیه کاپیتالیسم والغای دوباره بردگی وکارمزدی و برپایی کنفدرالیسم دمکراتیک ودمکراسی مستقیم، غیردولتی و خودمدیریتی، نیرویی باشند که در برابر فاشیسم بایستند و نوید بخش تغییر واقعی و آزادی و برابری برای آمریکا و جهان باشند.
شاید بی مناسبت نبود که ترامپ در کنار تغییر نام خلیج مکزیک، قصد خود را برای بازگرداندن نام کوه دنالی، بلندترین قله در آمریکای شمالی، به کوه مک کینلی اعلام کرد.
مک کینلی بیست وپنجمین رئیس جمهور آمریکا کسی بود که با اسپانیا جنگید و تعرفههای حمایتی را برای تقویت صنعت آمریکا افزایش داد و ترامپ به او خیلی ابراز علاقه کرد. مککینلی در ۱۴ سپتامبر ۱۹۰۱ در سن ۵۸ سالگی با تیراندازی یک کارگر آنارشیست به نام لئون چولگوش کشته شد. ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی بارها بایدن را به کمک به جریان آنتی فا و آنارشیستها به عنوان نیروی مبارز و ضد سرمایه متهم میکرد.