به مناسبت ١۶ آذر، روز دانشجو تشکلهای اسلامی دانشجویان متحد بیانیهای منتشر کرد.
متن بیانیه به شرح زیر است:
"اگرچه همچنان کلاسهای درس دایر است، اما دانشگاه این روزها خالی از عناصر حیاتی و هویتی زیست جمعی و سیاسی خود به نظر میرسد. زیستی که در پیوند با حضور در صحن دانشگاه و بحث و جدلهای روزانه ممکن است و همین موجب پویایی موجودیتی سیاسی به نام دانشگاه میشود. گویا امروز دست نامرئی کرونا هم در یک همدستی آشکار با آنان که همواره، هرگونه حضور فعالانهای را تهدیدی علیه اقتدارگرایی خود میدیدند، به کشتن این زیست جمعی آمده است. اما از ۱۶ آذر ۱٣٣٢ تا به امروز، یک چیز روشن شده است؛ گاهی گلوله، گاهی به ابتذال کشانیدن و اتمیزه کردن انسانها و گاهی سلب هرگونه امکان کنشورزی، هدف یکی است؛ مرگ معناها. مبارزه همگانی امروز، مقاومت در برابر رنگباختن معناهاست تا نگذاریم روز دانشجو، که دانشگاه آن را در تاریخ حدودا ٧ دههای خود به نماد همبستهساز خود با جامعه بدل کرده است، از معنای خود تهی شده و فراموش گردد؛ حتی اگر بلای جهانگیر کرونا هم به همراهی حافظان وضع موجود به خاموشی ما برخاسته باشند.
امروز بیش از هرچیز، بحرانهای مشروعیت و ناکارآمدی سازوکارهای حاکمیت در کنترل کرونا آشکار شده است. آنجا که آمارهای رسمی، مورد اعتماد عموم واقع نمیشوند، آنجا که بیتوجهی به فراهمسازی زیرساختهای آموزش مجازی منجر به طرد بیش از پیش محرومین از آموزش عمومی و آموزش عالی شده، تا جایی که به دنبال این محرومیت هر از چندگاهی اخبار خودکشی کودکان منتشر میشود؛ آنجا که تمام کار ویژههای دولت در تامین اجتماعی به شعارهای رسانهای تقلیل یافته و حق بر سلامت و معیشت مردم را به بازی گرفته و ستم مضاعفی بر رنجهای پیشین افزوده است؛ آنجا که فرودستان، کارگران، کودکان کار، حاشیهنشینان و این مطرودان همیشگی، جایی در سیاستگذاریها ندارند. بنابراین اعمال قرنطینههای نیمبند بدونِ نظرداشت بحرانهای معیشتیِ مردم و تامین نیازها از طریق سیاستهای رفاهی مانند بیمههای بیکاری، تعویق پرداخت بدهیهای بانکی و...، همزمان با تفاخر مقامات عالیرتبهی حکومت به قدرت اقتصادی کشور، بحرانی روی بحرانهای پیشین انباشته و کشور را تا مرز فروپاشیهای اجتماعی و اقتصادی پیش برده است؛ آنجا که ناکارآمدی در مدیریت این بیماری، مرگ انسانها را در نظرها آنچنان عادی کرده که هر انسان دیگر گویا به عددی خالی از معنا میماند و آنجا که نظام درمانی، که پیشتر با عقبنشینی دولت از وظایفش و اعمال سیاستهای بازارگرایانه بر آن، موجب محروم ماندن بسیاری از مردم از خدمات درمانی باکیفیت شده بود؛ اکنون به شدت تضعیف شده است، بحران نارکارآمدی در مدیریت وضعیت، بیش از پیش عیان میشود.
در میان تمام این بحرانها، اما یک چیز هرگز فراموش نمیشود و آن بهرهبرداری امنیتی از بحرانهاست. روش کمابیش همیشگی حکومتهای تمامیتخواه برای حفظ اقتدار خود و تداوم وضع موجود. نشانههای این بهرهبرداری امنیتی را در افزایش برخورد با شبکهها و تشکلهای مدنی، شدت گرفتن صدور و اجرای احکام سنگین برای معترضان آبان و دی ٩٨ و دی ٩۶ و... میتوان یافت. در این اثنا، دانشگاه نیز از این حیث بیبهره نماند و نهادهای امنیتی فرصت را مغتنم شمرده و با استفاده از تعطیلی دانشگاه، به برخوردهای انضباطی، بازداشت دانشجویان و صدور احکام حبس در جهت سرکوب صدای آنان بر آمدند. نهادهایی که در مواجهه با مردمی که تحت ستمهای مضاعف اقتصادی، سیاسی و تبعیضهای اجتماعی و فرهنگی به تنگ آمدهاند، با اسم رمز اقتدار به مقابله بلند میشوند و از طرف دیگر، با اعمال سیاستهای تحمیلی و به دور از اراده و نظارت مردم هر از چند گاهی سایه جنگ و ناامنی را بر سر کشور میافکنند.
به همین ترتیب، در حالی که حاکمیت برای کاستن از شدت بحرانها چشم به صحنه سیاست در آمریکا دوخته است، همزمان در جهت منافعش، همواره مایل است تا سطحی از تنش مدیریت شده را خارج از اراده عمومی مردم در منطقه حفظ کند که اثرات آن دائما به شکل بحرانهای امنیتی، اقتصادی و اجتماعی بر همه ساحات زندگی مردم ظاهر میشود. پر بیراه نیست اگر اشاره کنیم میان آنان که مسیر تغییر وضع موجود را از طریق دخالت خارجی پی گرفتند و آنان که حل بحرانهای کشور را منوط به حضور خود در قدرت دانسته و بدون نگاه محوری به جامعه، به دنبال سند زدن رفع تحریمها به نام خود و شراکت در منافع اقتصادی آن هستند، پیوندی معنادار و وجه اشتراکی پنهانی برقرار است که در فهم «حکومت» به عنوان کانون سیاست نهفته است. به باور ما، سیاست جایی در میان آرمان و واقعیت رقم میخورد. آنجا که مردم به عنوان نقطه کانونی سیاست با نفی سازوکارهای آفریننده و تثبیتکننده ستم، سلطه و استثمار، از موضعی برابر، آزادانه و بیقید و شرط امکان مشارکت جمعی و زیست سیاسی بیابند و با نفی هرگونه سیاست آمرانه و انحصارگرایانه، حضوری عاملانه در تعیین سرنوشت خویش در تمام عرصههای زیست شخصی و جمعی داشته باشند. ناگفته پیداست که تحریم و جنگ یک رو و سیاستهای حاکمیت روی دیگر سکه انکار و سلب این عاملیت از مردماند.
حال ما دانشجویان متحد، آنچنان که از گذشته با تاکید بر لزوم «بازگشت به دانشگاه» و «سیاست مردمی» بر «مقاومت متحدانه» بر سر مواضع خود پابرجا بودهایم، امروز اعلام میکنیم که همواره سعی بر مقاومت برای ایجاد امکانهای کنشورزی سیاسی به طرق مختلف داشته و مقاومت جمعی ما محدود به شیوههای گذشته باقی نخواهد ماند. بلکه در پیوند با کنشهای پیشین سعی در ساماندهی شکلهای جدید کنشورزی و مقاومت داریم. در شرایطی که تنشافزاییهای دولتهای بیگانه و استبداد داخلی، هر دو کمر به نابودی جریانهای مترقی بستهاند، ترور، جنگ و تحریم بر سرمان سایه افکنده و نهادی چون مجلس هم پیشاپیش از حیز انتفاع ساقط شده است، در برابر دوگانه استبداد داخلی-استیلای خارجی در تداوم حرکت تاریخیمان، به این دوگانه، نه میگوییم. این همان پیوندی است که با ۱۶ آذر ماه به عنوان یک رخداد تاریخی برقرار کردهایم و امکانهای آینده خود را در تداوم آن معنا میبخشیم و اینجاییم تا بگوییم دانشگاه همچنان زنده است و زنده خواهد ماند."