دیدگاه رهبر خلق کورد درباره اخلاق و قانون
رهبر خلق کورد؛ عبدالله اوجالان میگوید: "در مدرنیته سرمایهداری اگر با شمع نیز دنبال اخلاق بگردی؛ پیدا نخواهی کرد."
رهبر خلق کورد؛ عبدالله اوجالان میگوید: "در مدرنیته سرمایهداری اگر با شمع نیز دنبال اخلاق بگردی؛ پیدا نخواهی کرد."
مبحث اخلاق و قانون دو مبحثیاند که از آغاز تاثیری مهم بر افکار و ایدههای رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان؛ چه در آموزشهای حزبی و چه در آثار پیش از توطئه بینالمللی داشتهاند و رهبری با دقت این دو اصطلاح حیات اجتماعی و سیاسی را مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده و چون که کوردها را قربانی دست قوانین دولت میداند، اظهار داشته: "قانون قدم به قدم عرصه را بر جامعه محدود میکند و آن را به میدان قوانین دولت تبدیل میکند. در مدرنیته سرمایهداری اگر با شمع هم دنبال اخلاق بگردی؛ آن را نخواهی یافت." لذا کاملا مبحث قانون را تحلیل میکند و دفاعیههای زندان نیز این تحلیلات را ادامه میدهد.
رهبر اوجالان درباره این مبحث میگوید: میشود اخلاق را بهعنوان حافظه جامعه سیاسی دید، جوامعی که از لحاظ اخلاقی ویران شدهاند یا دچار بیاخلاقی شدهاند؛ یعنی حافظه سیاسی خودشان، قدرت قانون و مؤسسات عرفی خودشان را تضعیف کرده یا از دست دادهاند. این نیز برای جامعه یعنی محرومشدن از صیانت از خود. نیز طبق ارزیابیهای رهبر آپو درباره این دست جوامع، این دست جوامع برای هر نوع ذوبشدن و اشغالگری مهیا هستند. بههمین دلیل است که دولتها همواره درتلاشند تا اخلاق را در جوامع تضعیف کنند و قوانین یکجانبه (یعنی اخلاق طبقه بالادست) را بر جوامع تحمیل نمایند.
اخلاق، فرهنگ و هنر جامعه است
رهبر خلق کورد؛ عبدالله اوجالان میگوید: جامعهای که با قدرت پایبند اخلاق خود باشد، بهآسانی تسلیم حاکمیت و ستم نمیشود. در برابر اخلاق که مانند فرهنگ جامعه نگاهش میکند، معتقد است که "نقش اصلی قانون، تقویت حاکمیت دولت و محدودسازی هرچه بیشتر عرصههای اجتماعی است."
نیز میگوید: تبلیغات زیادی برای قانون میشود و لذا نقش زیربناییاش زیاد آشکار نمیشود. او معتقد است که با وجود قانون، جامعه از خودمدیریتی و سیاست محروم میشود و از لحاظ مدیریت و قانون نیز محاصره میگردد؛ که این قوانین از بالا و از طرف دولت و حاکمیت تهیه میشود. لذا در برابر این سیستم قانون که دولت و طبقه حاکم طراحی کردهاند؛ میگوید: "منفیترین و عقبماندهترین و ابتداییترین قوانین اخلاقی، از مدیریت قوانین پیشرفته حاکمیت و دولتها برای جامعه بهتر است." سقوط ارزشهای اخلاقی چنان میکند که کتک قانون، گوشت و خون را دربر گیرد. لذا معتقد است که توسعه هرچه بیشتر قانون در جامعه حاکی از کمرنگ شدن اخلاق است. لذا رهبر آپو در برابر حیله و نیرنگهای قانون، اخلاق را بهعنوان فرهنگ جامعه اساس میگیرد ومعتقد است: "جامعهای که اخلاق و سیاست در آن باشد، آنگاه حاکمیت و قانون نهتنها بیمعنی و نالازم میشوند، بلکه به باری غیرقابل حمل تبدیل میشوند."
طبق تحلیلات رهبر اوجالان تحت لوای قانون، چشمان دولت برق میزند و قانون بهمثابه سیستم مشروعیتدادن به استثمار و ستم طبقاتی و ملی عمل میکند و لذا میگوید: قانون، وجود استثمار و سرکوب را نشان میدهد. خلاف تبلیغات دائمی که میکنند؛ ردهبندیهای قانونی ریزتر؛ نشاندهنده قدرت حق و عدالت نیستند بلکه منافع درجهبندی شدهی سیستماتیک استثمارگران را نشان میدهند.
قانون؛ کتک دست دولت
رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان در دفاعیه پنجمش مینویسد: "وقتی از بعد تاریخی درباره واژه حق تحقیق میکنیم؛ با قبضه و انحصار قدرت روبرو میشویم که خود را بهعنوان پادشاه-خدا اعلام نموده است. دراینجا اصطلاح حق حاکی از مالکیت و آزادی خواست و اراده یکطرفه پادشاهان است. نیز نشان از الهیبودنش دارد." بدین شیوه حاکمیت که در مدرنیته سرمایهداری خودش را بهعنوان دولت-ملت شناسانده است، سیاست را انکار میکند و بر اساس حیله و نیرنگ مانند سیستم هزار رو، خاک بر چشم خلق میپاشد. این درحالی است که رهبر آپو اخلاق را بهعنوان وضعیت فرهنگ تاریخی سیاست معرفی مینماید که شکل گرفته است. لذا به باور رهبر آپو حتی لیبرالیسم و ودولت و قانون و اصول آن از کهنترین ادیان و باورها نیز ارتجاعیتر است. آنجا که میگوید: "علوم اجتماعی که لیبرالیسم آنها را ترویج میکند؛ سیاست را به سطح عوامفریبی تنزل داده است."
لذا قانون در مدرنیته سرمایهداری کتک دست دولت-ملت برای حفظ منافع طبقه بالادست است و رهبر آپو نیز میگوید: بالاکشیدن قانون به ردههای مقدماتی علوم اجتماعی؛ سرچشمهاش را در مخفیسازی ناعدالتیها با نام حقوق بهدست میآورد. با این نیز تحت نام واقعیت اجتماعی و زندگی قانونی؛ خود زندگی را اسیر میکنند و لذا قانون ناچار است ابزار اصلی مشروعیتبخشی به مدرنیته سرمایهداری باشد.
پس رهبر آپو چه راه حلی را پیشنهاد میکند؟!
رهبر خلق کورد؛ عبدالله اوجالان مابین اخلاق و فرهنگ طبیعی هوشمندی اجتماعی جامعه افقی و قانون مابین انحصارات مدرنیته سرمایهداری، اخلاق را به مبنای حلوفصل انتخاب میکند و ارزشهای اخلاقی موجود در قانون و زندگی اجتماعی را اساس میگیرد که حاکمیت و دولت نتوانستهاند نابودشان کنند. لذا میگوید:
"رفع کشمکش و اغتشاشات جامعه از میان اخلاقیات محدودی حاصل میشود که به خورد قانون دادهاند. به اندازه بهدستآوردن تاثیری که جامعه بر حاکمیت نهاده است، اخلاقی هم که بهخورد قانون داده شده، دستبردار نقش صیانت و استمرار جامعه نمیشود."