برای بسیاری وقتی صحبت از رژیم جمهوری اسلامی میشود، اولین چیزی که در ذهنشان تداعی میگردد، زندان است. البته که با نگاهی اجمالی به تاریخ رژیمهای دیکتاتوری درمی یابیم که زندان همیشه به مثابه ابزاری برای راه اندازی جنگ روانی علیه مخالفانشان و نیز تخریب شخصیت و شکستن اراده به کار برده میشود.
در دوره هایی از تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی ایران میزان و گستردگی بازداشت و زندانی کردن مخالفان و معاندان سیر صعودی یافته و ضحاک آسا خون جوانان بسیاری را مکیده است. زندان و اعدام و شکنجه های دهه شصت و دستگیری و قتل عام زندانیان سال ١٣٨٨ از نمونه هایی است که برای همیشه به مثابه لکه ننگی بر پیشانی این رژیم خواهد ماند و هیچگاه از خاطره مردم ایران پاک نخواهد شد.
گفته میشود هر دیکتاتوری و هر حکومت استبدادی پس از دوره ای اوجگیری و در نهایت قدرت قرار داشتن، آرام آرام در سراشیبی سقوط قرار گرفته و چراغ عمرش به خاموشی میگراید. البته که رژیم ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و دیگر حباب ترسی که در طی این چهل سال ایجاد کرده اند ترکیده و زخمهای دیرینه سر باز میکنند و از هر سوی شاهد اعتراضات مردمی هستیم.
قشرهایی همچون کارگران، معلمان، زنان، کشاورزان و ... نه تنها مطالبات صنفیشان را خواستارند بلکه آشکارا انزجارشان را از رژیم و مسئولان بلندپایه آن اعلام مینمایند. همچنین در بدنه نظام، کسانی که تا دیروز خود را رهرو خط رهبر اعلام میکردند، امروز برای مبری کردن خویش از گناهان گذشته شان و نیز ضمانت کردن آینده خویش هر روز به افشای بخشی از اسرار رژیم پرداخته و تحت نام دفاع از مردم و رهرو راستین انقلاب بودن، به یاران قدیمیشان می تازند.
صحبتها و افشاگریهایی که از آن بحث رفت، نشان میدهد که نظام جمهوری اسلامی از درون دچار فروپاشی گشته و این فروپاشی هر روز بیشتر به بیرون و بویژه به رسانه ها رخنه کرده و تحت عناوین گوناگون بازتاب می یابند. تکلیف دولت مشخص است و سعی دارد خود را بی گناه و فاقد آزادی عمل و در جبهه مردمی نشان دهد و این از گفته های حسن روحانی که به سیاستهای نظام انتقاد میکند آشکار میگردد و به همین دلیل نیز مورد هجوم رگبارآسای هواداران خامنه ای قرار میگیرند. مجلس به محل برخورد و جدل انشقاقات رژیم تبدیل گشته است و صراحت در کلام برخی نمایندگان که قبلا هیچگاه مشاهده نشده نشان از آن دارد که باد خزان عمر نظام به سیلی بسیاری خورده است. تنها قوه قضائیه است که هنوز تحت کنترل خامنه ای باقی مانده است و این قوه نیز با تمام توانش سعی در سرکوب هرگونه صدای ناراضی و ایجاد فضای امنیتی شدید دارد. البته این سیاستهای ملیتاریستی بوسیله ماشین سرکوب اطلاعات و سپاه انجام میگیرد و هر گونه صدای مخالف را قطع میکنند، بدین خیال که پیشی گسترش این افکار را به دیگران بگیرند.
آمارها حاکی از دستگیری و زندانی کردن بی سابقه معترضان و مخالفان رژیم است و این در واقع نشان دهنده تنگنای عمیقی است که رژیم در آن گرفتار آمده و به عبارتی دیگر آخرین دست و پا زدنهای قبل از غرق شدن است.
دستگیری کارگران و بویژه نمایندگان آنها و تخریب شخصیتی آنان در برنامه های اعتراف گیری، بازداشت و تهدید معلمان، دستگیری فعالان حقوق زنان، دستگیری و زندانی کردن فعالان اجتماعی، دستگیری های گسترده و محاکمه فعالان محیط زیستی تحت عناوینی همچون جاسوسی برای بیگانگان و خیانت به کشور، تشدید فشار بر دانشجویان، نویسندگان، وکلا، فعالان رسانه های اجتماعی، همه و همه نشان از این دارد که رژیم ایران میداند که خطر در کمین است و سعی میکند با هر آنچه در توان دارد از خیزش توده ای خلق جلوگیری نماید.
حتی برای این منظور باری دیگر به مجبور کردن زندانیان به اعترافات تلویزیونی روی آورده که از کثیف ترین و غیر انسانی ترین شیوه های شکنجه علیه کرامت انسانی است و در مجامع بین المللی بارها محکوم گشته و از ایران خواسته شده است تا به این روش خاتمه دهد.
خلق کرد از جمله خلقهای حاضر در ایران است که همیشه بیشترین صدمه را از سیاستهای ضد اجتماعی و ضد انسانی رژیم ایران دیده و همچنین بیشترین مقاومت را از خویش نشان داده و در این راه فداکاری ها کرده است.
این بار نیز باری دیگر نوک پیمان هجوم و حملات همه جانبه رژیم جمهوری ایران به سمت فعالان کرد نشانه رفته است. تعداد قابل تأملی از فعالان مدنی، سیاسی و محیط زیستی کرد در ماههای اخیر بازداشت شده اند و تاکنون نیز از سرنوشت عده ای از آنان خبری نیست. فعالان محیط زیستی کرد که با اطلاع رسانی و آموزش شهروندان در زمینه محیط زیست سعی در اکتیو کردن جامعه مدنی و هشیارکردن جامعه در زمینه محیط زیست دارند، به شکلی گسترده دستگیر و تا کنون نیز از وضعیت آنان اطلاعی در دسترس نیست.
دولت همیشه از فعال بودن جامعه مدنی هراس داشته و برای ضعیف سازی و جلوگیری از توسعه این نهادها بخصوص در کردستان از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است. این هجمه های اخیر که البته نه تنها علیه فعالان کرد، بلکه فعالان بلوچ، عرب، نماینده کارگران، فعالان حقوق بشر، فعالان زیست محیطی، زنان، نویسندگان و .....را نیز شامل میگردد، تنها یک هدف دارد و آن هم خط و نشان کشیدن برای مردم است و اشاعه ترس و وحشت در میان مردم برای سکوت پیشه کردن و لب فرو بستن!
در شرایطی که تا میرود وضعیت اقتصادی ایران بحرانی تر شده و به دست آوردن قوت روزانه برای بسیاری از مردم بسیار سخت شده است، جمهوری اسلامی روزانه دستاوردهایش را در رسانه های وابسته به خویش به شکلی نشان میدهد که گویی ایران را بهشتی کرده اند که کسی را غم نان نیست و همه چیز سر جای خویش قرار دارد. غافل از اینکه دیگر با این اقدامات دماگوژیک تنها میتوانند خود را فریفته و هیچکدام از این سخنان لقمه نانی نخواهد شد برای سیر کردن شکم گرسنه کودکان این سرزمین که بیگانه اند با آنچه چهل سال است در گوش مردم ایران خوانده میشود.
تاکنون نیز رژیم ایران حاضر نشده برای زندانی سیاسی تعریفی ارائه داده و حتی از قبول چنین تعریفی امتناع می ورزد و فقط مسئولان رژیم مکررا اعلام میکنند که در ایران مجرم سیاسی وجود ندارد و مخالفان خویش را محارب، یاغی، جاسوس، خرابکار، مفسد فی الأرض و ضد انقلاب به نام کرده و آنان را محاکمه میکنند و همچنان به این رویه ادامه میدهند.
امروز دیگر از شعارهایی که از تظاهرات مردمی بر می آید آشکار میگردد که خلقهای ایران دیگر راضی به قبول سیاستهای رژیم نیستند و اگر در ایران همه پرسی ای انجام گیرد، مشخص میگردد که رژیم در بین مردم مشروعیتی ندارد. پس اگر بنا بر همین تعریف نیز بخواهیم از بحث نتیجه گیری نماییم؛ قبلا افراد به جرم ضد انقلاب بودن محاکمه میگشتند، لیکن امروز همه خلقهای ایران ضد انقلاب گشته اند. پس یا باید همه مردم را زندانی نمایند و ایران را به زندانی روباز تبدیل نمایند، یا چاره ای جز قبول اراده و خواست خلقهای ایران باقی نمیماند. و حق انتخاب با سردمداران رژیم است. در هر دو حالت سقوط حتمی است و شاید با سرکوب و زور چند صباحی دیرتر ستاره بختشان بدرخشد.