گزارش سالانه: تغییر انقلاب‌های مردمی به جنگ مذاهب

گزارش سالانه: تغییر انقلاب‌های مردمی به جنگ مذاهب

در سوریه انقلابی که از جانب ملت‌های این کشور آغاز شد, به جنگ قدرت, مذاهب و محافظه‌کاران تغییر یافت. در یک سال گذشته بیش از 35 هزار نفر جان خود را از دست دادند و نیم میلیون نفر آواره شدند. شهرها ویران شده‌اند و گرسنگی و بیماری‌های خطرناک جان همگان را تهدید می‌کند.

در هنگامه‌ای که مدرنیته سرمایه‌داری دچار بحران اقتصادی و سیاسی شده, خلق‌هایی که در 600 سال گذشته همه ارزش‌های انسانی خود را در خطر می‌دیدند, خطاب به آن گفتند «دیگر بس است» و به قیام دست زدند. لذا سیستم‌های متعلق به سرمایه‌داری که بر بنیان دولت‌ـ ملت تأسیس شده بودند, یکی پس از دیگری فروپاشیدند. این قیام‌ها از شمال آفریقا و الجزایر آغاز شد و پس از سرایت به تونس, مصر و لیبی به خاورمیانه رسید. این مرحله که «بهار خلق‌ها» نامید می‌شود, با نیرو گفتن از مبارزات آزادیخواهانه خلق‌ها بویژه خلق پیشاهنگ کرد, بیش از پیش گسترش می‌یابد و هم‌اکنون در سوریه و کردستان هم ادامه دارد.

در این مرحله, خلق‌هایی که به ماهیت حقیقی مدرنیته سرمایه‌داری پی برده‌اند, برای آزادی خود مبارزه می‌کنند, اما مدرنیته سرمایه‌داری هم به منظور گذار از بحران‌هایش این مرحله تاریخی را فرصتی مناسب برای خود می‌داند. درصدد حاکمیت بر منابع غنی منطقه است تا خود را رهایی بخشد. در جریان این عملکردهایش, همچنان خود را طرفدار خلق‌ها و دشمن سیستم‌هایی نشان می‌دهد که خود آنها را ایجاد کرده بود. لذا مرحله کنونی بنا به خواست وی پیش می‌رود و تلاش می‌کند که ملت‌ها را به خود وابسته سازد. از طرفی چنین راهکاری را انتخاب می‌کند و از طرف دیگر هم نیروهای وابسته به او به جنگ قدرت میان خود دامن می‌زنند. بویژه این مهم در سوریه آشکارا و نمایان است.

در آغاز انقلاب خلق‌های سوریه, جنگ 3 قدرت درجریان است. قدرت نخست: نمایندگان مدرنیته کاپیتالیستی هستند که با یکدیگر جنگ قدرت براه انداخته‌اند. سرکرده آنها هم از طرفی آمریکا و اروپاست و از طرف دیگر روسیه و چین. در ارتباط با این دسته‌بندی‌ها کشورهایی از قبیل ترکیه, سوریه و ایران می‌خواهند جایگاه خود را حفظ کنند. قدرت دوم نیز آنهایی هستند که به نام مخالفان و خلق‌ها می‌جنگند, اما خصوصیت آن دو نیرو هم این است که فراتر از جامعه به یکدیگر اهمیت می‌دهند و هم با یکدیگر دشمنی می‌کنند و هم جانبداری. لذا آنچه بعنوان نتیجه حاصل می‌شود, تنها قتل‌عام و ویرانی است. در این میان هم تنها جامعه ضرر می‌بیند. نیروی سوم هم «نیروی جامعه» است با پیشاهنگی مبارزات آزادیخواهانه خلق‌کرد و با کمترین خسارت‌ها و زیان‌ها رو به پیش می‌رود و پیشرفت می‌یابد.

در سوریه و غرب کردستان با آغاز انقلاب خلق‌ها در 26 ژانویه 2011 نبرد میان نیروهای مختلف افزایش یافت. در اواخر سال دوم این انقلاب و مرحله که بنا به آمارهای رسمی قریب 40 هزار نفر جان خود را از دست داده‌اند, این مبارزات همچنان ادامه دارد. اما حقیقتا در یک سال گذشته در سوریه و غرب کردستان چه روی داد و چه پیشرفت‌هایی حاصل شد؟

انقلاب در 2011 توسط خلق‌هاآغاز شد

انقلاب سوریه در 26 ژانویه 2011 آغاز شد. در 28 همان ماه هم یک شهروند به نام «حسن علی اکله» خودسوزی کرد و مبارزات مردمی علیه رژیم گسترش یافت. در 24 مارس در شهر درعا تحصنی علیه رژیم صورت گرفت, اما نیروهای رژیم حمله کرده و بیش از 100 تن را قتل عام کردند. پس از این واقعه, جنگ و درگیری در کنار تظاهرات در شهرها و مناطقی از قبیل دمشق, عزرا, دوما, بارزا, ایربن و جبله به میان آمد. بویژه هر روز جمعه هزاران نفر در شهرهای مختلف به خیابان‌ها آمدند و خواستار فروپاشی رژیم بعث شدند. در 25 آوریل هم در شهر درعا رژیم برای نخستین بار با استفاده از تانک‌های جنگی به مردم حمله کرد. پس از این حمله درگیری‌های شهری در شهرهای تل‌کلاک, راستان, حما, جسرالصغور, بداما, ادلیب, حمص, حما, میادن, حلب, دیرالزور, تفتاناز, سرمین, ساراکب و قوسیری, لاذقیه و حراسته شدت یافت. بنا به گزارش‌های رسمی در عرض یک سال در تمامی سوریه بیش از 10 هزار نفر کشته شدند. همچنین بیش از ده هزار نفر به ترکیه پناهنده شدند و دهها هزار نفر هم به لبنان و دیگر کشورها پناه بردند.

در آن موقع سازمان ملل متحد و قدرت‌های غربی, رژیم سوریه را محکوم و تحریم کردند. اتحادیه عرب هم عضویت سوریه را لغو کرد. روسیه, چین و ایران هم در مقابله با آمریکا و اروپا به سوریه کمک کردند. از طرف دیگر رژیم سوری به منظور مهار قیام, پس از 40 سال قانون حکومت نظامی را لغو کرد. همچنین برای زندانیان سیاسی اعلام عفو کرد و قرار انتخابات سراسری را صادر کرد. در این میان نمایندگان اتحادیه اعراب و سازمان ملل ناظران خود را به سوریه فرستادند که تحقیقاتشان به نتایجی نرسید.

نیروهای مخالفان

نیروهای مخالف سوری هم تحت نام‌های جداگانه خود را سازماندهی کردند. در سپتامبر 2011 13 حزب چپ, 3 حزب کردی و برخی شخصیت‌های دیگر تحت نام «کمیته برابری ملی» (هیأت‌ التنسیق) گردهم آمدند. این گروه مبارزات سیاسی را اساس کار خود قرار داد. افسران ارتش هم فرار کردند و در ترکیه «ارتش آزاد سوریه» را تشکیل دادند. اما پس از مدتی گروه‌های مسلح بسیاری از جانب قدرت‌هایی همچو عربستان, ایران, ترکیه و القاعده در جنگ داخلی سوریه سهیم شدند. در 15 سپتامبر 2011 برخی از گروه‌های دیگر مخالفان در استانبول گردهم آمدند و «مجلس ملی سوریه» را تأسیس کردند. این گروه خشونت را اساس کار قرار داد و از حمایت کامل ترکیه برخوردار است. همچنین این گروه شاخه سیاسی گروه‌های مسلح محسوب می‌شود. در اکتبر 2011 برخی طرف‌های دیگر مخالفان «شورای ملی سوریه» را تأسیس نمودند و آن را جایگزین دولت بشار اسد اعلام کردند.

2012 به سال ویرانی مبدل شد

انقلابی که توسط خلق‌ها آغاز شده بود, بر اثر دخالت‌ قدرت‌های خارجی به جنگ قدرت نیروها و مذاهب تغییر یافت. به همین دلیل در اوایل سال 2012 خشونت, قتل‌عام و ویرانی به ذروه رسید. در شهرهای دمشق, حلب, حمص , حما و بسیاری دیگر از شهرستان‌ها و مناطق توابع آنها, هر روزه دهها و صدها انسان بی‌گناه کشته می‌شدند. شهرها ویران گشتند و رژیم هم با استفاده از جنگنده‌هایش شهرها را بمباران کرد. صدها هزار شهروند خانه و کاشانه خود را رها کرده و آواره شدند. مزدوری, دزدی, چپاول و غیره به اوج رسید.

عملکرد قدرت‌های خارجی

بدلیل افزایش خشونت‌ها, اتحادیه عرب هیأت ناظران خود را از سوریه خارج ساخت. وزیر خارجه اتحادیه عرب هم تصمیم گرفته که حکومت وحدت ملی در سوریه تشکیل شود و بشار اسد هم وظایف خود را به معاونش بسپارد. همچنین خواستار انتخابات زود هنگام شدند. اتحادیه عرب تصمیم گرفت که به روابط دیپلماتیک خود با سوریه خاتمه دهد. از طرف دیگر برخی از کشورها از قبیل ترکیه, برخی کشورهای عربی, فرانسه و غیره هم خواستند که از طریق سازمان ملل طرح‌های خود از جمله دخالت نظامی را عملی سازند. اما روسیه و چین با آن مخالفت کردند و به حمایت‌های خود از سوریه ادامه دادند. بیش از همه ترکیه درصدد دخالت نظامی در سوریه و ایجاد منطقه‌ای «حایل» در شمال آن کشور بود. در 22 ژوئن یک جنگنده ارتش ترکیه در سواحل دریای سفید توسط ارتش سوریه منهدم شد. ترکیه درصدد برآمد که آن را بهانه‌ای برای دخالت نظامی علیه سوریه قرار دهد, اما تلاش‌هایش بی‌نتیجه ماند. آمریکا هم بخاطر انتخابات ریاست‌جمهوری خود سیاست وقت‌کشی را در پیش گرفت, اما مسایل از قبیل افزایش خشونت‌ها و عدم توافق برسر سوریه بعد از فروپاشی اسد, فقدان آلترناتیو و جنگ قدرت جنگ داخلی و تنش‌های سوریه را افزایش داد.

تلاش‌های رژیم و مخالفان

در مرحله‌ای که خشونت‌ها به اوج رسید, بشار اسد طی بیانیه‌ای عفو عمومی اعلام کرد. همچنین رژیم فراندوم قانون اساسی را اعلام و در 27 فوریه آن را برگزار کرد. ولی در آن موقع صدها نفر دیگر کشته شدند. لذا رفراندوم از جانب نیروهای مخالف نوعی «سرپوش‌گذاشتن بر مسایل» عنوان شد. در 6 می هم انتخابات مجلس سوریه برگزار گردید. مخالفان به بهانه «سیاست‌های سرپوش‌گذاری رژیم» آن را بایکوت کردند, ولی یک دولت دیگر بعثی تشکیل شد. در این مرحله هم درگیری‌ها افزایش یافت. از طرف دیگر دولت‌های اروپایی در 2 مارس «شورای ملی سوریه» را بعنوان نماینده مشروع سوریه به رسمیت شناختند.

برنامه‌های کوفی عنان

پس از اینکه کوفی عنان بعنوان نماینده مشترک سازمان ملل و اتحادیه عرب انتخاب شد, برنامه خود به نام «طرح صلح» را اعلام کرد و با بسیاری از طرف‌ها دیدرهایی انجام داد. این طرح از جانب سوریه هم مورد پذیرش قرار گرفت. بنا به آن طرح شش ماده‌ای می‌بایست خشونت‌ها پایان می‌یافت, هیأت ناظران سازمان ملل هم در شهرهای سوریه تحقیقاتی انجام می‌دادند و همچنین می‌بایست کمک‌های بشردوستانه به مردم سوری صورت می‌گرفت. همچنین می‌بایست آزادی مطبوعات و بیان هم رعایت می‌گردید. رژیم سوریه در 12 آوریل اعلام کرد که حملات نظامی خود رامتوقف ساخته. در 14 آوریل هم هیأت ناظران به سوریه رفتند, اما این طرح از جانب هیچیک از طرفین رعایت نشد و شکست خورد. در 19 می هم در شهر «دیرالزور» واقع در شرق سوریه حملاتی انفجاری صورت گرفت و 9 تن کشته و بیش از 100 تن هم زخمی شدند. در 29 می هم در شهر «حوله» 108 تن دیگر کشته شدند. کشورهای غربی سفرای سوریه‌ را اخراج کردند. در 18 ژولای هم وزیر دفاع سوریه «داوود راژحا» در دمشق بر اثر یک حمله انفجاری کشته شد. در این اثنا انگلیس طرحی به سازمان ملل ارایه داده و خواسته بود که در عرض ده روز همه نیروهای نظامی رژیم از مناطق مدنی و مسکونی خارج شوند و دخالت‌هایی اقتصادی و دیپلماتیک صورت گیرد که روسیه و چین از حق وتو استفاده و با آن مخالفت کردند. پس از این تحولات کوفی عنان از از سمت خود استعفا داد. در 17 سپتامبر رژیم سوری نامه‌ای به سازمان ملل فرستاد و از ترکیه بخاطر حمایت نظامی از گروه‌های مسلح , شکایت کرد.

اخضر ابراهیمی, نماینده دوم

پس از کوفی عنان, اینبار «اخضر ابراهیمی» بعنوان نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب انتخاب شد. در نتیجه دیدارهای ابراهیمی گروه‌های مسلح و رژیم سوریه در جشن قربان اعلام آتش‌بس کردند, اما در روز جشن کشتار ادامه یافت. بویژه در شهر حلب علیه محلات کردنشین حملاتی صورت گرفت. بنا به گزارش‌های موجود, در عرض سه روز جشن قربان, 500 نفر کشته شدند.

اتحاد مخالفان

در این اثنا آمریکا پس از انتخابات ریاست‌جمهوری خود, حضور پررنگ‌‌تری یافت. در این چارچوب هیلاری کلینتون, وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد که «مجلس سوریه‌» که در استانبول تشکیل شده, نماینده همه سوریه نیست و مسایلی دیگر مطرح ساخت. در 7 نوامبر در پی تلاش‌های آمریکا نمایندگان مخالفان سوریه در دوحه پایتخت قطر گردهم آمدند و پس از نشستی سه روزه در 11 نوامبر «ائتلاف ملی سوریه» را تشکیل دادند. در 12 نوامبر هم اتحادیه عرب, مشروعیت این ائتلاف را به رسمیت شناخت. از طرف دیگر ترکیه, بخاطر تضعیف مجلس سوریه که خود آن را تشکیل داده بود, ابراز نارضایتی کرد. در این هنگام بود که آمریکا مسئله تسلیحات شیمیایی سوریه را مطرح ساخت که چراغ‌سبزی بود برای دخالت نظامی. از طرف دیگر هم به لحاظ نظامی هرگونه رابطه‌ای با سوریه را قطع کردند. اتحادیه عرب هم در 25 نوامبر دخالت علیه سوریه را پذیرفت. سرگی لاوروف, وزیر خارجه روسیه هم اعلام کرد که کشور با رژیم سوریه دوست نیست.

ویرانی, چپاول و آوارگی

در طول یک سال اخیر آنچه در سوریه سر برآورده, چپاول, ویران‌سازی, قتل‌عام و آوارگی است. در این یک سال بویژه در شهرهای دمشق, حلب, حمص و حما هزاران شهروند مدنی کشته شدند. شهرها به ویرانه مبدل شدند, گروه های مزدور و مسلح به راهزنی و کشتار دست زدند. هم‌اکنون در هر مسیر و جاده‌ای هرگروه مسلحی بصورت جداگانه راهزنی می‌کند که عامل اصلی این وضعیت قدرت‌های خارجی هستند. لذا انقلاب خلق‌ها به جنگ مذاهب تغییر یافت و خلق‌ها که انقلاب را آغاز کرده بودند,‌بیشترین ضررها و زیان‌ها را متحمل شدند. بنا به آمارها و گزارش‌های رسمی, در سال گذشته بیش از 35 هزار نفر کشته و نیم میلیون نفر آواره شده‌اند. به لحاظ اقتصادی هم مردم با بحران روبرو شده. بخاطر جنگ و درگیری, گرسنگی و بیماری سلامت مردم را در خطر قرار داده, اما تنها منطقه‌ای که تاحدی آرامش و امنیت در آن برقرار است, غرب کردستان می‌باشد.

در بخش بعدی این گزارش, اوضاع غرب کردستان و نیروی سوم جای می‌گیرد.