پاسخ دمیرتاش به اردوغان با توسل به یک حکایت قدیمی

پاسخ دمیرتاش به اردوغان با توسل به یک حکایت قدیمی

«صلاح‌الدین دمیرتاش» از روسای مشترک «حزب صلح و دموکراسی» با روایت یک حکایت سیاسی و پرمعنا اوضاع سیاسی کنونی کردها در سوریه را وصف کرد.

صلاح‌الدین دمیرتاش در نشست کنگره حزب خود در استانبول شدیدا سیاست‌های دولت رجب طیب اردوغان, نخست‌وزیر ترکیه و احزاب افراطی آن کشور علیه کردهای سوریه و دشمنی آنها با به قدرت رسیدن کردهای سوریه, بشدت مورد انتقاد قرار داد.

دمیرتاش خاطرنشان ساخت که کردها هم‌اکنون در تغییر و تحولات سوریه دارای نقش و قدرتی مؤثر هستند و هیچ قدرتی نمی‌تواند از احزاب کردها و فعالیت‌های سیاسی آنها برای رسیدن به حقوق سیاسی و فرهنگی , ممانعت کند و این یک حقیقت کاملا آشکار است.

دمیرتاش در ادامه سخنان خود در خصوص فعالیت‌های سیاسی و اوضاع جاری کردهای سوریه و به قدرت رسیدن حزب اتحاد دموکراتیک, یک ضرب‌المثل و حکایت مشهور ترکی را برزبان راند و گفت:«آنکه اسب را برد, از اسکودار هم گذشت ـ (این ضرب‌المثل قدیمی ترکها است که در مورد کسانی بکار برده می‌شود که بخاطر سستی و کاهلی در کارهایشان زندگی را می‌بازند).

این ضرب‌المثل کنایه‌ای سیاسی دارد و مقاصد دمیرتاش از بیان آن را بیان می‌دارد.

این ضرب‌المثل مشهور ترکیه روایت یک حکایت تاریخی در مورد کوراوغلو , پهلوان مشهور داستان‌ها و افسانه‌های قدیمی ترکها می‌باشد. این حکایت چنین است: روزی کوراوغلو دارای اسبی بسیار باارزش بود. یکی از روزها اسب او را می‌دزدند و کوراوغلو هم بخاطر دوست‌داشتن آن اسب, به پیداکردن آن همت می‌گمارد و در شهرهای مختلف می‌گردد تا آن را پیدا کند. آخر سر او اسب خود را در یکی از بازارهای استانبول می‌یابد که پیرمردی آن را برای فروش برده است.

کوراوغلو به آن پیرمرد می‌گوید:«آقا, قیمت این اسب چقدر است؟

او هم در پاسخ می‌گوید: صد سکه طلا.

کوراوغلو هم می‌گوید: بسیارخوب, باید یک بار سوار آن شوم, اگر پسندیدم, آنگاه می‌خرم. او سوار شد. اسب صاحب واقعی خود را می‌شناسد. لذا سوار بر اسب پابه فرار می‌گذارند و از بازار دور  می‌شوند. پیرمرد هم داد و فریاد می‌کند و می‌گوید اسبم را دزدیدند.

در این هنگام مردی جلو می‌آید و به پیرمرد می‌گوید: آنکه اسب را برد, از اسکودار هم گذشت (اسکودار منطقه‌ای در استانبول است) آقا بیخودی فریاد نزن, او کوراوغلو و صاحب همان اسب بود!

دمیرتاش با بازگویی این حکایت قدیمی این مسئله را بیان داشت که کردهای سوریه, یا به معنی دیگر حزب پ.ی.د سوار بر اسب قدرت خود شده و بسرعت به پیش می‌تازد و هیچ‌کس یارای بازداشتن آن را ندارد.