پژاک: سرکوب و اعدام و ملیتاریزاسیون، محکوم به شکست است

پژاک ضمن اشاره به تلاش دولت ایران برای منحرف‌سازی افکار عمومی و سرکوب جامعه و فعالان آن؛ برقراری فضای پلیسی و اطلاعاتی در بلوچستان و روژهلات کوردستان را نیز در این راستا دانسته و آن را موجب ایجاد نارضایتی بیشتر جامعه قلمداد کرده است.

حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و حملات به غزه و خلق کورد یک تحلیل سیاسی دقیق ارائه داده است. پژاک می‌گوید: «سرکوب‌گری و اعدام‌ها در ایران نشان از این دارد که رژیم از این امر هراس دارد که جنبش انقلابی هنوز در بطن جامعه زنده است. از طرف دیگر با ایجاد یک حکومت پلیسی و اطلاعاتی و ایجاد فضای جنگی و رصد جامعه در تمام حوزه‌ها، درصدد کنترل جامعه و فعالین اجتماعی است.» پژاک می‌افزاید: «در برهه اخیر شاهد روزانه چندین تجمع اعتراضی کارگران و بازنشستگان و غیره هستیم و مقاومت زندانیان سیاسی همچنان ادامه دارد. فعالان زن در این مقاومت سهم بسیار بزرگی دارند و از بطن اجتماع تا زندان‌ها دست به مبارزه می‌زنند. همه این‌ها نشان از آن دارد که چنین راهکارها و فرصت‌طلبی‌هایی از جانب رژیم حاکم بر ایران نه تنها موجب سرکوب بیشتر جامعه نمی‌شود، بلکه آن را ناراضی‌تر می‌سازد.»

پژاک دولت و جامعه ایران را از تبعات جنگ علیه غزه و کوردها دور نمی‌بیند و می‌افزاید: «جنگ ویرانگر غزه اثبات کرد که راهکار دولت‌- ملت زیانبار است و راه‌حل اصلی در اجرای سیستم کنفدرالیسم دمکراتیک و ملت دموکراتیک است.»

متن تحلیل سیاسی پژاک این صورت است:

«متعاقب تشدید فضای جنگ بخاطر حملات به غزه و کُردها، نظام فاشیستی ایران نیز با فرصت‌طلبی بی‌محابا، منحرف‌ساختن افکار عمومی و تبلیغات گسترده دروغ‌پردازانه به سرکوب و اعدام بیشتری دست بزند و جامعه و فعالان آن را تحت انقیاد درآورد. در این روزها برنامه‌ریزی نظام فاشیست طوری است که می‌کوشد هر فرد، قشر و سازمان مدنی که در جنبش انقلابی «ژن،‌ ژیان، ‌آزادی» نقشی داشته را با تصویب برخی قوانین و انجام عملیات‌های پلیسی و اطلاعاتی، بطور کامل سرکوب نماید. مشخص است که هنوز هم جنبش اجتماعی انقلابی خلق‌ها، دغدغه اصلی و عامل هراس رژیم می‌باشد. در کنار آن، فعالان کارگری و مدنی را طی یک موج گسترده بازداشت و روانه زندان‌ها می‌کند و از سوی دیگر بازداشت‌شدگان، کنشگران جنبش انقلابی‌ «ژن، ژیان، آزادی» و سایر فعالان و ناراضیان مدنی را یا با صدور احکام اعدام روبرو می‌کند و یا حکم اعدام برخی از آنها را اجرا می‌نماید. سرکوب‌گری و اعدام‌ها نشان از این دارد که رژیم از این امر هراس دارد که جنبش انقلابی هنوز در بطن جامعه زنده است و بی‌اثر نشده. از سوی دیگر، رژیم با این سرکوبگری افسارگسیخته و بی‌رحمانه می‌کوشد حاکمیت اطلاعاتی و پلیسی بعنوان یک جنگ حساب‌شده علیه جامعه به راه بیاندازد و در تمامی حوزه‌ها و عرصه‌ها با رصد کامل، بر تمامی اقشار و توده‌ها و فعالان، کنترل حاکمیتی برقرارکند. همچنین مشخص است که قدرت و مشروعیت این نظام بخاطر خیزش‌های اجتماعی و خیابان شدیدا لطمه خورده و دیکتاتوری با این تمامیت‌خواهی به دنبال بازتولید قدرت و مشروعیتی است که جامعه از او سلب نموده.

برقراری یک نظم پلیسی و اطلاعاتی در بلوچستان و شرق کردستان و افزایش اعدام‌ فعالان نیز با این مسایل درارتباط است. نظام ولایی که در داخل سلب مشروعیت شده و در خارج با یک انزوای گسترده روبرو گشته، می‌کوشد چنان تابلویی در داخل از طریق انقیاد جامعه ترسیم کند که چهره تخریب‌شده بین‌المللی خود را نیز با این قدرت‌نمایی تا حدی ترمیم کند. مسلم است که چنین راهکارها و فرصت‌طلبی‌هایی نه تنها موجب سرکوب بیشتر جامعه نمی‌شود، بلکه آن را ناراضی‌تر می‌سازد. در برهه اخیر شاهد روزانه چندین تجمع اعتراضی کارگران و بازنشستگان و غیره هستیم و مقاومت زندانیان سیاسی همچنان ادامه دارد. فعالان زن در این مقاومت سهم بسیار بزرگی دارند و از بطن اجتماع تا زندان‌ها دست به مبارزه می‌زنند. امروزه از طرفی مقاومت در بطن اجتماع از سوی اقشار مختلف جامعه و در زندان‌ها در مسیر جنبش اجتماعی انقلابی ادامه دارد و از سوی دیگر اعطای جایزه ساخارف به جنبش «ژن،‌ ژیان، آزادی» بازهم تأکیدی می‌شود بر موضوع‌روزبودن کماکان جنبش‌ خلق‌ها. بنابراین افزایش موج سرکوب‌ها و بازداشت‌ها و اعدام زندانیان سیاسی نمی‌تواند اقتدار ازدست‌رفته نظام فاشیست ایران را به آن بازگرداند و این موج سرکوب همیشگی و مستمر نخواهد شد.

چه‌بسا فریب افکار عمومی و مشغول‌کردن بخشی از اذهان به مسایلی بی‌فایده چون قوانین حجاب نمی‌تواند چنان حرکتی قوی از سوی نظام علیه زنان آن هم پس از آغاز شکل‌گیری بزرگترین جنبش اجتماعی انقلابی تحت نام «ژن، ژیان،‌ آزادی» باشد. موج بیداری جنبش برای زنان در سراسر جامعه زنان همچنان ادامه دارد و روزانه واکنش‌ها و نارضایتی‌های زنان را به عینه مشاهده می‌کنیم.

گذشته از اینها، ملیتاریزه‌کردن بیشتر شرق کردستان و بلوچستان و اجرای پروژه‌هایی مزورانه برای فریب افکار عمومی و با هدف کنترل بیشتر بر اقشار جامعه خاصه خصومت علیه سوختبران و کولبران که در طول سرکوب‌ها و اعدام‌ها انجام می‌شود، علی‌رغم آسیب‌هایی که وارد می‌کند، اما از هم‌اکنون شکست‌خورده می‌باشد. با اقتصاد نزدیک به فروپاشی و وجود بحران‌های نابودگر معیشتی و بیکاری و تورم و فساد این رژیم هم در سراشیبی زوال قرارگرفته است. همه نشانه‌های داخلی و خارجی خبر از عدم‌پایداری نظام و سیستم انحصار و فساد و انقیادگر ایران دارند.

با توجه به تحولات بین‌المللی و منطقه‌ای، تبعات جنگ علیه غزه و کُردها حتی اگر بصورت غیرمستقیم هم باشد، باز ایران را بزودی عمیقا تحت تأثیر تلاطمات خود قرارمی‌دهد. ایران از دایره تحولات منطقه خارج نیست و تبعات جنگ هم بشدت آن را تحت تأثیر قرارمی‌دهد. برخورد دولت‌ها علیه یکدیگر، متأثیر از جنگ‌های منطقه‌ای برخورد از موضع قدرت است به همین دلیل مسایل حل نمی‌شوند. مشخص است که ناتوانی ایران در جریان جنگ غزه، شکست شعار چنددهه‌ای آن کشور علیه هژمونی اسراییل و غرب را به عینه نشان داده است. صدای خلق‌های منطقه و جهان در اعتراض به جنگ غزه کاملا در تضاد با صدای دولت‌ها هست. خلق‌ها به صلح و راهکار دمکراتیک و محکوم‌کردن جنگ و کشتار می‌اندیشند، دولت‌ها به منافع قدرت‌طلبانه خویش. در این زمینه، حاکمیت ایران بیش از همه دول دچار استیصال شده که تبعات آن را در آینده نزدیک بزودی خواهیم دید. همچنین جنگ ویرانگر غزه اثبات کرد که راهکار دولت‌- ملت زیانبار است و راه‌حل اصلی در اجرای سیستم کنفدرالیسم دمکراتیک و ملت دمکراتیک است.

موضوع مهم دیگر، شکست مجدد نشست جهانی تغییرات اقلیمی تحت عنوان نشست کاپ ۲۸ است. هم‌اکنون غیر از آسیب‌های ناشی از جنگ‌های پراکنده در منطقه خاورمیانه خاصه غزه و کردستان، مشخصا تخریب‌های جبران‌ناپذیر زیست‌محیطی کماکان در کارنامه سیاه دول قراردارد. در نشست کاپ ۲۸ آشکارا دیده شد که دولت‌ها در حوزه عمل هیچ تضمینی نداده‌اند لذا به اختیار خود قوانینی را در عمل وضع می‌نمایند و در سیاست‌گذاریها و برنامه‌ریزی‌ها به‌راحتی از ضمانت‌های عملی فرارمی‌کنند. بنابراین متأسفانه باوجود ادعاهای حاضرین نشست کاپ ۲۸ برای گذار از سوخت‌های فسیلی، اما هیچ تضمین و اقدام عملی مشاهده نمی‌شود که خود این برخوردها هشدارآمیز است.

در شرق کردستان هم امروز بطور گسترده روند تخریب محیط ‌زیست، خصوصا آبها و جنگل‌های زاگرس را مشاهده می‌کنیم. همه اینها با برنامه‌ریزی کانون‌های قدرت و انحصارات گسترده آنها انجام می‌شود به همین دلیل بحران سیاسی برنامه‌های انحصاری دولت در خصوص محیط‌زیست، خطرناکتر از خود روند تخریب محیط‌زیست است. از برنامه‌های سیاسی دول و تاراج‌های انحصارگران و سرمایه‌داران گرفته تا ملیتاریزه‌شدن شرق کردستان و جنگ در منطقه، تخریب محیط‌زیست را تسریع بخشیده‌اند. بنابراین تخریب محیط‌زیست در ایران را باید دردرجه اول، سیاسی و حاکمیتی دانست که به عزم راسخ جامعه مدنی برای برطرف‌شدن، نیاز دارد.

موضوع مهم دیگر، وضعیت خلق‌کُرد در منطقه است. جنگ‌های پراکنده در بخش‌های کردستان که در هربخش به نحوی نرم و خشن و یا بصورت ملیتاریزاسیون و نظامی با هم تفاوت دارد، به کل منطقه آسیب می‌رساند. هیچ کشور منطقه‌ای یارای فرار از عواقب وخیم جنگ و نسل‌کشی علیه کُردها را ندارد. در عکس قضیه‌ هم همه خلق‌ها از مبارزات خلق‌کُرد نفع می‌برند و اگر تاکنون فروپاشی بزرگ‌تر در منطقه رخ نداده در سایه مقاومت خلق‌کُرد و جنبش آزادیخواهی آن است. انکار این حقیقت از سوی دیگران ستم در حق خلق کُرد است. در کانون ستم علیه خلق کُرد، بی‌شک مسئله ادامه اسارت رهبرآپو در زندان قراردارد. جهانی‌شدن کارزار‌ها و کمپین‌ آزادی برای رهبرآپو بی‌دلیل نیست. دلیل اصلی این است که آزادی رهبرآپو بعنوان نماد آزادی خلق‌کُرد، سرنوشت خلق‌ها و کشورهای منطقه را نیز تحت تأثیر قرارخواهدداد. هراس دولت فاشیست ترکیه نیز از همین مقوله اثرگذاری فراملی کُردها است. بنابراین به دلیل گره‌خوردن سرنوشت خلق‌های خاورمیانه به هم، نمی‌توانند نسبت به سرنوشت کُردها بی‌تفاوت باشند و کمپین گسترده بین‌المللی هم اثباتگر این تأثیرگذاری مسئله کُرد و آزادی رهبرآپو است. این کارزارها لازم است تا آزادی کامل و رهانیدن خلق‌ها از خطر بنیان‌برانداز ادامه یابد و جامعه شرق کردستان و ایران فعالانه از آن حمایت نمایند. باورداریم این کمپین پیروز خواهد شد.

حزب حیات آزاد کردستان(پژاک)

۱۴ دسامبر ۲۰۲۳ – ۲۳ آذر ۱۴۰۲»