انتقام «فرمان» با اندیشه و فلسفه زندگی آزاد امکان پذیر است
سیاستشان برای قربانیان فرمان، فراموشی است. انتخاب فراموشی، ادامه فرمان است. فرمان ناتمام، با سیاست فراموشی و مهاجرت کامل میشود. مبارزه با این امر نیز تنها با خودمدیریتی امکان پذیر است.
سیاستشان برای قربانیان فرمان، فراموشی است. انتخاب فراموشی، ادامه فرمان است. فرمان ناتمام، با سیاست فراموشی و مهاجرت کامل میشود. مبارزه با این امر نیز تنها با خودمدیریتی امکان پذیر است.
در دهمین سالگرد فرمان ۳ اوت ۲۰۱۴، فراموش کردن آن، یک موضوع غیراخلاقی و شرم آور است. چون تاریخ را نمیتوان فراموش کرد، زنده است؛ حافظه انسان، وجود انسان و خود زندگی انسان است. تازه این در حالی است که خاطره فرمان هنوز به تاریخ نپیوسته است، هنوز حال و روز ماست، صحنهاش هنوز در مقابل همه ما زنده است. صحبت از فراموشی، وجدان و اخلاق مردم را زیر سوال میبرد.
در فرمان و تلاش برای فراموش کردن آن، سیاستی در کار است. هزاران ایزدی به طرق مختلف از شنگال بیرون رانده میشوند و به کشورهای اروپایی فرستاده میشوند. بسیاری از کشورها این فرمان را به عنوان «نسل کشی» به رسمیت شناختند، اما ده سال گذشته است و هیچ کس کاری برای بازسازی شنگال انجام نداده است. از اینجا میتوان فهمید که آنها نسل کشی نامیدن فرمان را صرفا برای دل خوش کردن و فریفتن ایزدیها میدانند! توافقنامه ۹ اکتبر نیز بر اساس این سیاست تدوین شد. اساساً توافق ۹ اکتبر مانند این است که فرمان اتفاق نیفتاده و برای بازگرداندن شنگال به حالت قبلی است. آنها بدون در نظر گرفتن نظر ایزدیها، از طرف ایزدیها تصمیم میگیرند و توافق میکنند. به خاطر درد و رنج ایزدیها زخم فرمان را نپوشاندند، بلکه به فکر سیاست ورزی خود بودند. به پیش بردن نظر و سیاست چنین حاکمان بزرگواری یک بی احترامی بزرگ به جامعه ایزدی ماست.
فراموش کردن فرمانی که ده سال است انجام شده، شعور انسان را نادیده میانگارد. به خصوص تلاش برای فراموش کردن آن خیانتی است ده برابر بدتر از خود فرمان. مثلاً زمانی که امپراتوری عثمانی به شنگال حمله کرد، دستور پوشیدن لباس آبی را بر تن سربازان صادر کردند، به همین دلیل خلق ایزدی ما از آن روز به بعد، هرگز لباس آبی نپوشیدند. جامعهای که فرمان را از سر گذرانده چگونه میتواند آن را فراموش کند؟ این یک کلاهبرداری بزرگ و غیرقانونی است.
هنوز هزاران نفر از خلق آواره هستند و در اردوگاه زندگی میکنند، سرنوشت ۷ هزار زن ربوده شده هنوز مشخص نیست، هنوز هزاران مفقود وجود دارد، هنوز هزاران کودک دختر وجود دارند که بدنهای آنها توسط داعش فروخته میشود. هنوز هزاران نفر در گورهای دسته جمعی هستند. دو روز پیش گور دسته جمعی حاوی استخوانهای ۱۴ نفر در تل عفر پیدا شد و هنوز بسیاری از گورهای دسته جمعی پیدا نشده است. برای منافع خانوادگی و شخصی برخی، مردم ایزدی هنوز در چادر زندگی میکنند اما قاسم ششو و حیدر ششو در یک قصر چهار پنج طبقه زندگی لوکسی دارند. زندگی با درد فرمان گناه بزرگی است. بیایید بپرسیم هزینه ۷ هزار زن ربوده شده را چه کسی پرداخت خواهد کرد، هزینه ۱۵ هزار کشته شده را چه کسانی پرداخت خواهند کرد، چه کسی هزینه تخریب شنگال را خواهد داد؟
از این رو سیاست فراموشی فرمان بیهوده است، خبرنگار روداو میکروفون را به سوی مردم در اردوگاهها دراز میکند و این سوال را میپرسد: میخواهی به شنگال برگردی یا نه؟ مردمی که هنوز تحت تاثیر فرمان در اردوگاه هستند از ترس میگویند: نه، ما نمیخواهیم به شنگال برگردیم. چطور شد خلقی به خاطر فرمان از سرزمین باستانیاش فرار میکند، زندگی ننگینی را در چادر میگذراند و میگوید: «نه، من نمیخواهم به شنگال برگردم، همینجا راحت هستم.» در ده سال مردم را مقید به این سوال کردند که میخواهی یا نه. این نتیجه سیاست اردوگاهها را توضیح میدهد. اردوگاه به آشیانهای برای کاشتن بذر فراموشی فرمان تبدیل شده است. اما چرا برنامه عدم بازگشت شنگال را اینگونه تکرار میکنند؟ آن را مانند آب تلخ، شیرین جلوه میدهند. مثل این است که به آب تلخ میگویند شیرین، برعکس حقیقت است، سرزمین کهن شنگال را بی معنا کردند. رهبر آپو میگوید: «بریده شدن از شنگال، نابود شدن ایزدیها است.» آنها به دلیلی، هزار سال علیرغم ۷۴ فرمان، توانستهاند قدرت حفاظت از موجودیت خود را در شنگال نشان دهند. جایی که از خودت محافظت میکنی، خانه است. چرا پدک اینقدر میخواهد ایزدیان از شنگال دور شوند. معلوم است که وقتی شنگال گفته شود، ایزدی به یاد میاید؛ وقتی از ایزدی میگویند، شنگال به ذهن میرسد. مانند گوشت و استخوان از یکدیگر جدا نمیشوند، زندگی آنها به هم متصل است، یکی بدون دیگری وجود ندارد و نمیتواند زندگی کند. به همین دلیل است که پدک میخواهد ارتباط ایزدیها را با شنگال قطع کند؛ برای فراموشی فرمان است و دلیلش هم همین است! فراموش کردن فرمان، فراموش کردن خیانت است. زیرا رهبر آپو میگوید: «فراموش کردن فرمان خیانت است.» به جای اینکه خیانت در فرمان را به یاد بیاورند، آن را فراموش میکنند و بدین ترتیب زخمهای فرمان را تشدید میکنند. به این ترتیب، تاریخ فراموش میشود، فرمان فراموش میشود، خود فراموش میشود، ایزدی و هستی فراموش میشود. پدک یک بار با فرار خود، مردم را قربانی کرد و بار دوم مردم را قربانی میکند تا خود را پاک جلوه دهد. سیاستشان برای قربانیان فرمان، فراموشی است. انتخاب فراموشی برای قربانیان، ادامه فرمان است. فرمان ناتمام، با سیاست فراموشی و مهاجرت کامل میشود.
در این چارچوب، اداره خودمدیریتی، آسایش، یبش و یژش درد فرمان را با ایجاد خوددفاعی پاسخ میدهند و بدینسان انتقام فرمان را میگیرند. مردم ایزدی ما دیگر برای حفاظت از خود به هیچ کس متکی نیستند. دختران و پسران ایزدی اکنون خود را آموزش میدهند، خود را سازماندهی میکنند، منابع خود را میسازند و از موجودیت خود صیانت میکنند. به عنوان مثال، دختری به نام هِزا که در جریان فرمان به اسارت داعش درآمده بود، اکنون در یژش فرمانده است. این بازگشت، فرهنگ و باور و مبتنی بر اندیشهها و فلسفه تاریخی ایزدیان است. اکنون با قدرت و توان خود، کم کم زخمهای خود را میپوشانند. به این ترتیب درس و تجربهای که از فرمان گرفته شده، انتقام و پیروزی ایزدی مبارز و مقاومت در برابر فراموشی و نسل کشی است. بر این اساس آنها میخواهند به جانباختگان فرمان ادای احترام کرده و انتقام خود را با ایده و فلسفه زندگی آزاد خودمدیریتی بگیرند.