باشور کوردستان و یک مرحله خطرناک سیاسی
باید هرکسی بخوبی بداند، سکوت در مقابل این وضعیت یک جرم است و به همین خاطر این مبارزه حق دارد از هرکسی که با سکوت خود به بخشی از اشغالگری و حملات مبدل شده است، حسابخواهی کند.
باید هرکسی بخوبی بداند، سکوت در مقابل این وضعیت یک جرم است و به همین خاطر این مبارزه حق دارد از هرکسی که با سکوت خود به بخشی از اشغالگری و حملات مبدل شده است، حسابخواهی کند.
این سکوت باشور کوردستان درمقابل حملات دولت ترکیه تنها یک وضعیت ساده و موقتی نیست، همچنین نشانه آغاز یک عصر است که بسیار ترسناک و خطرناک میباشد. این دوره چنان دورهای است که خواهان انجام مسئولیت تاریخی توسط همه است. عصری به وجود میآید که دیگر در آن ارزش، تعلقات و احساسات ملی پابیندی به خاک، تاریخ و جغرافیا هیچ اهمیتی ندارند. دیگر انسان ما به سادهترین معنا یک زندگی کاملا عریان را میزید. به دیگر سخن تنها وقت گذرانی میکند.؛ خوردن، آشامیدن، گشت زدن، خوابیدن و به سرکار رفتن و غروب نیز شام خوردن در یک رستوران ترکی و شب قبل از خواب هم دیدن یک سریال تلویزیونی ترکی، روند گذراندن زندگی اینگونه خواهد بود. در مقابل این امر نیز هرروز بهدینان بمباران میشود و پنجاه درصد از خاکش اشغال شده است. در عینحال روشنفکر و نویسندگان نیز به مثابه حرفه همیشگی خود در آرزو و رویاهای خود بسر میبرند و شرم میکنند که این سکوت را بشکنند، زیرا دیگر آرام آرام در میان سیل منفعت خود مانند قورباغههای روی برگ تکیه کرده و هیچ صدایی از آنان در نمیآید.
درست نیست که تنها به عنوان سکوتی فیزیکی به این امر نگاه کرد، لازم است از دیدگاهی اجتماعی و فرهنگی به آن نگاه کرد. در اینجا ما یک سکوت دستهجمعی را شاهد هستیم، یعنی تمام نهادهای اجتماعی با سازشی پنهانی متحد شده و با عدم نگرش و گاهی با نگرش به سکوت خود ادامه میدهند. رسانه، خانوده، مدیریت، کوچه، دانشگاه و سراسر عرصه عمومی در یک سازش پنهانی با یکدیگر بسر میبرد، این نیز نتیجه جنگ ویژه و جنگ فرهنگی و ذهنی که به درازای چند ده سال گذشته بروی ذهنیت فرد باشور کوردستان انجام شده است. بیست سال قبل، به این شیوه پذیرفته نشده و تصاویر و مستنداتی وجود دارد که نشان میدهد تمام شهروندان در کوچه و خیابان حضور پیدا کرده و اشغالگری را رد میکنند، اما اکنون فقط سکوت، همچنین میبینیم که از آن پشتیبانی شده و بهانه و حجت برای این اشغالگری میتراشند.
در عین حال این وضعیت در ارتباط با نگرشی سیاسی و تاریخی نیز میباشد. این وضعیت اکنون نتیجه چندسال یا چند ده سال نیست، کاملا برعکس، این نتیجه تاریخ چند هزار ساله تاریخ زاگرس است، در رابطه با محتوای فرهنگی زاگرسی و شیوه زندگی زاگرسی میباشد. اهالی این خاک ازدوره نئولوتیک تا کنون از خارج به اینجا نیامدند، مردمانی دیگر به اینجا نیامدند. این خاک ابتدای رشد اولین لحظه جامعه شدن انسانی است، اولین محل اشغالگری، جنگ و ویرانگری سامیان است. این جغرافیا اولین بار یهودیان را به اینجا منتقل کرد، خاکی است که هزاران سال میباشد مورد حفاظت قرار گرفته و در آن خونریزی میشود، اما سرتعظیم فرود نمیآورد و هیچ اشغالگری نتوانسته که تا ابد آن را به ملک خود تبدیل کند. به همین علت پس از تولد خورشید آزادی از آمارا در باکور کوردستان و رشد جنبشی سیاسی که ۵۰ سال است در مقابل نظام حاکمه به رادیکالترین شیوه مقاومت میکند، در مییابیم که این جنگ تنها جنگ میان کوردها و ترکها نیست، کاملا برعکس، جنگ میان دو فرهنگ و دو درک جدا میباشد، نبرد میان عاشقان آزادی و ارتجاع میباشد، جنگ میان مدرنیته دمکراتیک و مدرنیته کاپیتالیسم است. در پایان جنگ پیامبران آزادی و خدایان نقابدار و شاهان عریان است که در آخر، سرنوشت جنگ نیز در دستان پرومتئوسی است که در امرالی علیه او انزوا تحمیل میشود.
به عنوان حرف آخر، روزهای کنونی روزهایی تاریخی میباشند. بدون شک این روزها در میان صفحات تاریخ به عنوان روزهایی مهم ثبت خواهند شد، سکوت در مقابل این وضعیت حساس در عینحال جنایت و خیانتی است که فراموش نمیشود، بجز این امر آشکارا هرکسی باید بداند، جنبش آزادی کوردستان در پنجاه سال گذشته از دهها وضعیت اینچنینی گذار کرده و بصورتی پیروزمندانه تاریخ سیاسی و ایدئولوژیک خود را نوشته است. دوباره تاکید میکنم که هرکسی باید بداند، سکوت در مقابل این وضعیت یک جرم است و به همین خاطر، مبارزه ما حق دارد از هر کسی که با سکوت خود به بخشی از اشغالگری و حملات مبدل شده است، حسابخواهی کند.