یادداشت

جنبش آپویی دستاوردهای جنبش ۶۸ را حفظ و نقایص پارادایمی را برطرف نمود

مقایسه جنبش ‌«ژن ژيان آزادی» با جنبش ۱۹۶۸ میلادی از برخی جهات صحیح است زیرا هر دو جنبش برضد نظام سلطه سرمایه‌داری و دولت‌-ملت برآمدند.

رامین گارا عضو بخش رسانه‌ پژاک

مقایسه جنبش ‌«ژن ژيان آزادی» با جنبش ۱۹۶۸ میلادی از برخی جهات صحیح است زیرا هر دو جنبش برضد نظام سلطه سرمایه‌داری و دولت‌-ملت برآمدند. واکاوی لایه‌های تئوریک و عملی جنبش ‌«ژن ژيان آزادی» خصوصا دستاوردهای آن و اینکه آیا هنوز ادامه دارد یا مطلقا سرکوب شده، امروز همچنان موضوع اصلی محافل مختلف می‌باشد. بررسی ابعاد وسیع اجتماعی، فرهنگی، ذهنیتی و سیاسی این جنبش در چارچوب جامعه مدنی و در بطن صنوف ناراضی و مبارز و از سوی جنبش‌‌های چندگانه زنان، دانشجویان، کارگران، معلمان و روشنفکران و طرفداران محیط‌زیست بسیار حایز اهمیت است. این مقال به شکافتن لایه‌هایی می‌پردازد که نشان دهد که علی‌رغم سرکوب، این جنبش منجر به تحول جامعه از حیث ذهنیتی و فرهنگی شده و همین امر به سلطه مرکزی فشار می‌آورد که زمان زیادی برای تغییر ساختارین از سوی او باقی نمانده. پس جامعه چشم‌انداز آینده خود را تعیین کرده و مشغول تمرین برای دمکراتیک کردن ذهنیت و فرهنگ خویش از طرق علمی و عملیاتی است. لذا میدان خیابان همیشه برای بازگشت حاضر است.

کلیدواژه: جنبش زنان، دانشجویی، ژن، ژیان، آزادی، تشکل اجتماعی، جنبش ۶۸، پاردایم تغییر.

در دهه ۶۰ میلادی خصوصا سال ۱۹۶۸ در بسیاری کشورهای جهان خیزش‌هایی رخ داد که دنیا را تغییر داد. این خیزش‌ها بصورت جنبشی در کشورهایی که بعنوان نظام سرمایه‌داری شناخته می‌شدند و جامعه در غل و زنجیرشان گیرافتاده بود، روی داد و کفه ترازو به نفع جامعه مدنی سنگینی کرد. از جمله این کشورها، آمریکا بود که «حزب پلنگ سیاه» در مقابل سرمایه‌داری و در ضدیت با جنگ ویتنام برخاست که از آنجا به لندن و پاریس و برلین و رم نیز سرایت کرد. جنبش‌های سوسیالیستی، کمونیستی، زنان، محیط‌زیستی، جوانان، دانشجویان و کارگران طلایه‌دار این خیزش‌ها شدند که مهم‌ترین تجلی آن در خیزش‌های ۱۹۶۸ فرانسه پدیدار گردید. چه‌بسا در بسیاری دیگر از کشورهای سرمایه‌داری نیز مبارزات علیه دیکتاتوری دولت با سرکوب و استعمار همراه بود. این خیزش‌ها حتی علیه کشورهایی که عنوان سوسیالیستی را یدک می‌کشیدند نیز در اعتراض به فقدان آزادی بیان و حقوق مدنی، نابرابری و ستم و استثمار اوج گرفت. در اروپای مرکزی و شرقی نیز شعله‌های آن، دامن نظام‌های سلطه‌گر را گرفت. دوره زمانی این خیزش‌ها، مقطع پس از جنگ جهانی دوم بود که در بطن آن، نسل‌هایی نو به میان آمده بودند و تغییرات اجتماعی در شرف وقوع بود.

خیزش‌های جنبش انقلابی ‌«ژن ژيان آزادی» در سال ۱۴۰۱ ه.ش در برخی ابعاد و زمینه‌ها مشابه خیزش‌های ۱۹۶۸ در کشورهای جهان و فرانسه بود. در این دوره، تلویزیون یک دیدگاه جهان‌بینی مشترک میان نسل‌ها ایجاد کرده بود که مشابه آن را شبکه‌های اجتماعی در جنبش ‌«ژن ژيان آزادی»به وجود آوردند که نسل‌های نو خصوصا دهه هشتادیها به‌مثابه نسل زد از آن متأثر گشته‌اند. آنها از این طرق، وقایع اصلی اجتماعی  و سیاسی را درمی‌یافتند. چه‌بسا پس از جنگ جهانی دوم کیفیت آموزش‌های استاندارد‌سازی‌شده، ارتقاء یافت و نسلی‌آگاه زادن گرفته بود. در آن مقطع، جنبش‌های ضدجنگ و آزادی زنان در بیشتر کشورهای جهان رشد قابل‌توجهی یافتند. به هر تقدیر، نظام سرمایه‌داری بحران‌زا، با خیزش‌ها و انقلابات خلقی مواجه شد. انقلاب مجارستان، خیزش آلمان شرقی، اعتصابات کارگری لهستان و مهمترین آنها، اعتصابات ۱۹۵۶ زنان زمینه خوبی را تدارک دیده بودند. جنبش صلح، جنبش‌های زنان، جوانان، کارگران، دانشجویان، طرفداران محیط‌زیست، سوسیالیست‌ها و غیره هرکدام بخشی از واقعیت جنبش‌های ۱۹۶۸ را به وجود آوردند. همه اینها جنبش‌های اجتماعی بودند که در آمریکا جنبش حقوق مدنی سیاه‌پوستان هم مضاف بر آن بود. گسترده‌ترین جنبش‌های سوسیالیستی هم در فرانسه و ایتالیا آغاز شدند. مزید بر آن، تقابلات اسراییل و فلسطین، بحران‌های موشکی و جنگ‌ سرد، نظام سرمایه‌داری را در بحران غرق نموده بودند.

بنابراین، تمایلات سوسیالیستی نضج گرفت و مطالبات دمکراتیک خمیرمایه تمامی این جنبش‌های کشورها را شکل داد. حتی مذهب چپ سرمایه‌داری یعنی چپ کلاسیک از سوی چپ نو به چالش کشیده شدند. خیزش‌های ۱۹۶۸ به سرعت پیش می‌رفت و کارگران، دانشجویان و مردمان فقیر پیشاهنگان آنها در سراسر جهان شدند که دولت‌های حاکم به سرکوب خشونت‌آمیز آنها دست زدند. هر خیزش در کشوری منعکس‌کنننده سایر خیزش‌ها در کشورهای دیگر شد. در آمریکا، اعتراضات برای آزادی‌های مدنی، علیه نژادپرستی، برضد جنگ ویتنام و برای آزادی زنان جریان یافت. کارخانه، خیابان و دانشگاه تمامی کارگران، مردمان معترض و دانشجویان را به خروش آوردند. سندیکاهای کارگری و دانشجویان و چپ‌گرایان نقش اصلی را در خیزش‌های دهه ۶۰ بازی کردند. این خیزش‌ها در ماه می ۱۹۶۸ فرانسه به اوج رسید و نظام سرمایه‌داری ستمگر بشدت تقبیح شد.

در سراسر جهان اگرچه دولت‌‌- ملت‌ها به‌مثابه ابزارهای سیاسی ـ عملی نظام سرمایه‌داری به سرکوب این خیزش‌ها و جنبش‌ها دست زدند، اما در سایه آن جنبش‌های انقلابی جهان تغییر کرد زیرا دستاوردهای دمکراتیک و اجتماعی و حقوقی آن زیاد بود.

واقعیت این است که از زنان گرفته تا جوانان، کارگران، سوسیالیست‌ها، دمکراسی‌طلبان و دانشجویان، محیط‌زیست‌گرایان و غیره با شعارها، اندیشه‌ها و مطالبات برحق خویش جهان سرمایه‌داری را به لرزه در آوردند و آن را تغییر دادند. سرکوب شدند اما دستاوردهایی عظیم هم داشتند. نقطه مشابه و مشترک میان جنبش‌های ۱۹۶۸ میلادی و جنبش ژن، ژیان،‌آزادی ۱۴۰۱ ه.ش در ایران زیاد است. هر دو سرکوب شدند، اما دستاوردهایی حاصل کردند؛ مطالباتشان بطور کامل محقق نشد، اما در بطن اجتماعات بصورت تدریجی و مدنی ادامه یافته‌اند. در مقام مقایسه باید گفت که پس از فروکش کردن خیزش‌های ۶۸ و سرکوب از جانب دولت‌ملت‌ها، حتی نظام اختاپوسی سرمایه‌داری هم تغییر کرد. این تغییر اگرچه بصورت ظالمانه‌تر بود و استثمار را وسعت بخشید اما صاحبان آن بخاطر سلب مشروعیت‌شان از سوی خلق‌ها، نظامشان را متحول نمودند. تحول در این کیفیت بود که هژمونی سرمایه‌داری صنعتی پس از خیزش‌ها از سال ۱۹۷۰ به بعد به مرحله هژمونی سرمایه‌داری مالی گلوبال پانهاد. از کارگران گرفته تا زنان، دانشجویان، سوسیالیست‌ها و دمکراسی‌طلبان قلع‌وقمع شدند، اما دولت‌ها ناچار گشتند قوانین اساسی ظالمانه خود را تحت فشار خیزش‌ها تغییر دهند و حقوق مدنی مردمان در برخی زمینه‌ها رعایت شد. در واقع اگرچه جنبش‌ها و انقلابات ۱۹۶۸ جهانی توسط دولت‌- ملت سرکوب شدند، اما مشخص شد که کیفیت و ماهیت و ساختار نیروهای انقلابی قبل از ۱۹۷۰ باید تغییر کنند. آخرین آنهایی که تغییر نکردند، در بطن شوروی فروپاشیدند و آنهایی که لیبرالیستی و سرمایه‌دارانه هستند امروز با بزرگترین بحران جهانی سیستم روبرو هستند. با این وجود، انگار نیاز بود که دنیای مبارزات سوسیالیستی و دمکراتیک وارد مرحله‌ای نوین شود. درست در آن زمان (۱۹۷۰) که نئولیبرالیسم پا به عرصه وجود نهاد و خود را به‌مثابه سرمایه‌داری تغییر‌یافته جلوه داد و خیال کردند خود را از مخمصه انقلابات و بحران‌ها نجات داده‌اند، «حزب کارگران کوردستان(پ‌ک‌ک)» سربرآورد و از همین نقطه‌عطف تاریخی، جنبش ‌«ژن ژيان آزادی»با اندیشه و عملی نوین و مدرن متفاوت از سوسیالیسم علمی، چپ کلاسیک و گرایشات سنتی به بن‌بست رسیده، زادن گرفت و تلنگری شد علیه نظام سرمایه مالی گلوبال سرمایه‌داری که خیال می‌کرد تنها بلوک بلامنازع جهانی و تنها سیستم آخرالزمانی است. آنها سوسیالیسم را پایان‌یافته تصور کردند غافل از اینکه اندیشه آپویی پ‌ک‌ک جهانی دیگر برشورانده است.

بنابراین نقطه آغاز جنبش ژن،‌ ژیان، آزادی، سال ۱۹۷۳ میلادی است که گروه ایدئولوژیک جنبش آپویی شکل گرفت. این جنبش نظام سرمایه‌داری سرمست از پیروزی را به چالش کشید؛ اما نکته مهم این است که جنبش آپویی در دهه ۶۰ میلادی از خیزش‌های جهانی مردمان تغذیه نمود و بر بنیان آنها بعنوان آلترناتیو نئوکنفورمیسم نظام‌های سرمایه‌داری دولت‌ملت‌ها، به منصه ظهور رسید و اجازه نداد خورشید برآمده و درخشان خیزش‌های ۱۹۶۸ به غروب بگراید. بنابراین، همزمانی سرکوب خیزش‌های دهه ۶۰ علی‌رغم دستاوردهای ارزشمند دمکراتیک و نیز برآمدن سرمایه مالی گلوبال در چارچوب نئولیبرالیسم و ظهور پ‌ک‌ک و رهبر آپو به مثابه بنیان جنبش ژن، ژیان، آزادی، بی‌پایه و اساس نیست و متآثر از مبارزات علیه یکدیگر، رخ دادند.

در سال ۱۹۷۰ جنبش‌های معروف به ۶۸ در میدان شکست خوردند، اما در پهنه فرهنگ پیروز شدند و جهان عوض شد. با این حال، با ظهور جنبش آپویی در دهه ۷۰، همان جنبش‌ها بر ریل دمکراسی و سوسیالیسم، در پهنه فرهنگی به مراتب‌ با‌قوام‌تر به بار نشستند و یک میدان دیگر برایشان به شیوه کاملا نوین و متفاوت باز شد. در اصل آنچه در ۶۸ کاشته شد، در کوردستان از سوی جنبش آپویی درو شد و مرحله انقلاب اجتماعی‌ای که قرار بود جنبش ۶۸ به میان آورد، ولی نتوانسته بود، جنبش آپویی را به میان آورد. همان الگوها و بدیل‌های زنده جنبش ۶۸ در برابر ارزش‌های کهنه و سنتی قدرت، در جنبش آپویی شکوفا شد. خصوصا ارزشمندی مخالفت با سلطه و اقتدار نظام سرمایه‌داری از نمودهای بارز آن شکوفایی در قالب یک پارادایم جدیدتر است که در مفهوم ‌«ژن ژيان آزادی» هم نهفته می‌باشد.

مسلم است که جنبش آپویی یک نقطه‌عطف تاریخی به لحاظ جهان پارادایمی و نظام عملی است به همین دلیل در چندین مرحله متفاوت، موج‌های جهانی‌شدن را تجربه نموده است. یکی از این امواج، جنبش ‌«ژن ژيان آزادی»در سال ۱۴۰۱ ایران است. اساسا جهانی‌شدن ‌«ژن ژيان آزادی»ابتدا در ایران نه که در بخش‌های کوردستان رو داد. نخست در کوهستان‌های آزاد کوردستان در صفوف پ‌ک‌ک این شعار بر بنیان پارادایم نوین دهه ۷۰ میلادی ظهور پ‌ک‌ک شکل گرفت. سپس در شمال کوردستان و ترکیه یک مرحله و در جریان انقلاب سوریه خصوصا در روز جهانی کوبانی، یک مرحله دیگر جهانی را پشت سر گذاشت و آخرین آن جنبش ‌«ژن ژيان آزادی» در ۱۴۰۱ ایران است که آن هم از شرق کوردستان شروع شد. زنان هند هم در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ با این شعار بصورت جمعیت صدها هزار نفری به خیابان سرازیر شدند و این درحالی است که «انجمن زنان دمکراتیک سراسر هند» در بیانیه‌ای در ۱۶ آذر ۱۴۰۱ از جنبش زنان ایران حمایت کرده بود.

جنبش ‌«ژن ژيان آزادی» در ۱۴۰۱ یک جنبش اجتماعی به تمام معنا بود که شباهت‌های زیادی با جنبش ۶۸ در فرانسه یا بعبارتی در آمریکا و اروپا داشت. اگرچه این جنبش به فروپاشی ساختار جمهوری ولایی منجر نشد، ولی دستاوردهای زیادی مشابه جنبش ۶۸ دارد.

مقطع زمانی جنبش

مقطع سرمایه مالی در ۱۹۷۰ آغاز و مهر خود را بر مدرنیته سرمایه‌داری زده است و بحران‌های تراژیک و فضاهای کائوتیک طولانی‌مدت خلق کرده. مرحله پس از ۱۹۷۰ یعنی عصر سرمایه مالی اتفاقا آخرین مرحله سرمایه‌داری است که به آن پناه برده، دوره فروپاشی‌‌اش آغاز شده، بحران گلوبال و ساختارین نظام سرمایه‌داری در ۱۹۷۰ به بعد به شکلی جدید‌تر جریان یافت که با فروپاشی سوسیالیسم رئال در ۱۹۹۰ ماهیت واقعی لیبرالیسم هم راست‌گرا و هم چپ‌رو هرچه بیشتر آشکار گردید. در این دوران دو پدیده روبروی هم قرارگرفتند: یکی «پدیده ملی» که دولت‌- ملت‌ها در راستای ملی‌گرایی آن را داد می‌زدند و دیگری «پدیده طبقاتی» که از سوی طرفداران سوسیالیسم رئال سوژه گردانیده شد. این درحالی است که در تفسیر جنبش‌های معاصر کورد در چارچوب این دو پدیده، می‌بینیم که پدیده‌های ناسیونالیته و طبقه را چندان بازتاب نمی‌دهند. یعنی فاقد هم جنبش ملی‌گرایی و هم جنبش طبقاتی مدرن قوی هستند.

پس از جنبش‌های دهه ۱۹۶۰ میلادی خصوصا سال ۶۸ در سطح جهان، سال‌های دهه ۱۹۷۰ سالهایی بود که می‌بایست جهت منشأیابی و تعیین راستای حیث معاصر کوردها و کوردستان تصمیم‌گیری می‌شد. درست در این دهه شدیدا بحرانی و هکذا قدرتمندی سرمایه‌داری جهانی که عامل ستم بر کوردها نیز شده بود، جنبش کوردها تحت رهبری رهبرآپو و پ‌ک‌ک در شمال کوردستان ظهور کرد و تصمیم به تشکیل یک جنبش ریشه‌دار آزادیخواهانه برای کوردها گرفت. پس ظهور جنبش آپویی در آخرین مرحله بحرانی و گلوبال سرمایه‌داری، به هیچ وجه بیهوده و بی‌عاملیت نیست. در همین دهه بود که برای اولین‌بار رهبر آپو گفت «زن اولین ملت مستعمره است»، «کوردستان مستعمره است». ره‌پیمایی دوران تشکیل گروه آپوجی در دامنه‌های سد «چوبوک» آنکارا درست در نوروز ۱۹۷۳ آغاز گردید و این بسیار شگفت‌انگیز است. گویا درک نموده که جهان در تلاطم مبارزه برای تغییر است. لذا پ‌ک‌ک چند سال بعد در ۱۹۷۸ تأسیس گشت و به جنبش انقلابی ‌«ژن ژيان آزادی»مبدل‌شد که امروز دمکراسی‌خواهی و آزادی‌طلبی انترناسیونال به راه روشنگر آن چشم دوخته است.

سرمایه‌داری از دوره صنعتی به دوره سرمایه مالی در ۱۹۷۰ پاگذاشته بود و برای اولین بار «کسب پول از طریق پول» به سطح بیشینه سود رسید که این، اولین نمونه در تاریخ است. در واقع تغییر نظام مالی و پولی جهان تغییر کرد که همان چیزی بود که مورد اعتراض جنبش‌های انقلابی دهه ۶۰ بود. با سرکوب جنبش‌ها موفق به پیشبرد سرمایه مالی شدند ولی جنبش جوانان در سطح جهان دستاوردهایی دمکراتیک از طریق فشار بر دولت‌- ملت‌ها و نظام‌های زورمدار حاصل نمود که امروز همگان به آن اعتراف می‌کنند. چنین روندی هم در جنبش انقلابی ‌«ژن ژيان آزادی»در ایران رخ داده است. اساسا پس از دهه ۶۰ و انقلاباتش، دهه ۷۰ به گونه ضدانقلابی از سوی زمامداران سرمایه‌داری ظهور کرد. آنچه در ۱۹۶۸ در جهان به‌مثابه انقلابات به اوج رسید، اساسا انقلاب‌ فرهنگی ضدمدرنیستی‌ای بود که عظیم جلوه‌کرد. درواقع ضدانقلاب سرمایه‌داری پس از انقلاب فرهنگی جوانان و دانشجویان و زنان و کارگران و آزادیخواهان، نقاب تحول اقتصادی بر چهره زد و وانمود کرد که صدای مردم را شنیده، اما در اصل بزرگترین ستم بود. چنین نقاب‌زدگی‌‌ مشابهی هم در ایران پس از سرکوب خیزش‌های ‌«ژن ژيان آزادی» آخر سر با تزویر بر سر کارآوردن دولت چهاردهم پزشکیان انجام گرفته که اساسا در مقابل سرمایه مالی گلوبالیسم در دهه ۷۰ تنها یک صورت کاریکاتوریزه و مضحک و حقیر است که چه‌بسا خود، بخشی کوچک از همان سیستم سرمایه مالی در ایران است و به دنبال سازش با نظام سرمایه مالی جهانی می‌باشد.

می‌دانیم که نئوکنفورمیسم (نوسازشگری جهانی) از جانب «رونالد ریگان(آمریکا)، مارگارت تاچر (انگلیس) و میخائیل گورباچف(روسیه)» در مقطع ۱۹۷۰ – ۱۹۹۰که می‌توان «دنگ شیائوپینگ (چین)» را نیز به آنها افزود، بیانگر پاکسازی و نابودی میراث دویست‌ساله انقلاب‌های بزرگ فرانسه و روسیه هستند و تمامی زحمات انقلابیون ۱۹۶۸ را برباد داده یا تضعیف نموده‌اند.

ترکیه، ایران، عراق و سوریه با کودتاهای نظامی رژیم‌های زورمدار خود علیه کوردها به ضدانقلاب سرمایه‌داری از دهه ۷۰ به بعد پیوستند. هر چهار دولت به فرایند سرمایه مالی گلوبال سرمایه‌داری و ملی‌گرایی (پدیده ملی) رو کردند و کوردها را سرکوب نمودند.

به هر حال با انقلاب ۱۹۶۸ هژمونی ایدئولوژیک مدرنیته سرمایه‌داری برای اولین‌بار دچار شکستگی شد. این انقلاب به اندازه انقلابات فرانسه و روسیه اهمیت داشت. لذا جنبش‌های زنان، محیط‌زیستی، ملیت‌ها، جوانان، کارگران، سوسیالیست‌ها – کمونیست‌ها و سایر هویت‌های اجتماعی، فرهنگی، زنان، اتنیکی، دینی و بومی اجتماعی که صدها سال بدینسو سرکوب شده و در اسارت بودند در سال ۶۸ به پاخاستند. جالب این است که رهبری جوانان در این انقلاب‌ها، پرمعنا بود که در جنبش ‌«ژن ژيان آزادی» هم جوانان و زنان آن را رهبری کردند. «برای اولین بار بود که جنبش ایدئولوژیک مخالف با صنعت‌گرایی، از طریق روایت‌های توانمند تئوریک بیان می‌گردید. فمینیسم به استدلال‌های مهم تئوریکی در جهان رسیده بود که حداقل به اندازه تئوری‌های طبقاتی حائز اهمیت بودند. هویت‌های فرهنگی سنتی نیز اثبات کرده بودند که به اندازه هویت‌های مدرن، ارزشمند و اغماض‌ناپذیرند. همچنین معلوم گشته بود که تئوری ملت‌گرایی مدرن، چیزی به غیر از استدلال مشروعیت‌بخش اتنیسیته حاکم نیست. بعلاوه، آشکار می‌گشت که اندیشه و پراکتیک رهایی‌بخش ملی مدرن که از برگزیده‌ترین ایدئولوژی‌های انقلابی دوران بود، به اندازه‌ای که گفته می‌شد، ضدکاپیتالیستی و رهایی‌بخش نبود. این نکته نیز بخوبی به بحث گذاشته می‌شد که سوسیالیسم رئال به چنان نظامی مبدل شده که نه تنها از مدرنیته سرمایه‌داری گذار نکرده، بلکه آن را تقویت می‌نماید. مشخص هم شد که دمکراتیک‌بودن سوسیال‌دمکراسی، مدت‌هاست که به نقش برگ موی پوشاننده عیوب، کاهش داده شده است». دقیقا تمامی این موارد بصورت برخی تفاوت‌های کمی و کیفی همانند انقلاب دهه ۶۰ جهانی، امروز در جنبش ‌«ژن ژيان آزادی» ایران و کوردستان هم دیده شد که البته ظرفیت‌ها را هم مدنظر داریم. بنابراین، جنبش ‌«ژن ژيان آزادی»هم از برخی جوانب وحتی تأثیرگذاری‌ها شبیه انقلاب دهه ۶۰ فرانسه و سایر کشورهاست و هنوز ادامه دارد. امروز در ایران، جنبش ‌«ژن ژيان آزادی»خواهان پیشبرد «دمکراسی اجتماعی» است، اما هم سهم‌خواهان داخل و هم بخش بزرگی از اپوزیسیون خارج، بطور عطشناک خواهان پیشبرد گرایش دولت‌- ملت‌سازی بجای آن بودند و هنوز هم هستند و عامل بدبختی و سرکوب خیابان شدند. وجود این نوع از اپوزیسیون بزرگترین بدشانسی است. دمکراسی نه نوعی دیکتاتوری است و نه شکلی از دولت، فقط شکلی از مدیریت اجتماعی می‌باشد. پس جامعه دمکراتیک مستتر در مفهوم ‌«ژن ژيان آزادی» یعنی چیزی منهای دولت و دیکتاتوری.

مهم این است که گرایشات انقلاب، یعنی گرایشات دمکراتیک و سوسیالیستی که جنبش ‌«ژن ژيان آزادی» را شالوده بسته بود، از سوی قدرت‌طلبان و بخش‌های سلطه‌گر اپوزیسیون بلعیده شد و حتی اپوزیسیون ایرانی با ویژگی‌های پیشاهنگ برساخته نشد تا این امواج مردمی را در چارچوب «تشکل اجتماعی» رشد دهد. منشور جرج‌تاون نمونه بارز آن بود. مسلما دمکراسی خمیرمایه آفریننده این تشکل اجتماعی متنوع و متکثر است که در اندیشه، برنامه، تاکتیک و استراتژی بخش اعظم اپوزیسیون وجود ندارد. وقتی اپوزیسیون ایرانی، دمکراسی را شکلی از دولت تصور نمود، محرز شد که عامل پوساننده خیزش‌ها می‌شود. بنابراین، بطور قطع اگر خیزش‌ها به یک تشکل اجتماعی متحول می‌شدند، مدیریت اجتماعی ظهور می‌کرد نه مدیریت دولتی که‌ آرزوی اپوزیسیون انحصارگر نیز هست، آن هم اپوزیسیونی که مسلح و مجهز نبود و نمی‌توانست در کنار اپوزیسیون کوردیِ دمکراتیک جای گیرد. نقض کار در این بود که اندیشه و ذهنیت شکل‌گیری نظام دمکراسی اجتماعی در اپوزیسیون متنوع شکل نگرفت و هر حزب و جریانی سودایی داشت و برخلاف آرزوها و مطالبات خیابان بود. این در حالی است که هیچ راهی جز شکل‌گیری نظام دمکراتیک اجتماعی برای مردمان ایران وجود ندارد ولی اپوزیسیون سلطه‌طلب و ضعیف نخواست این حقیقت را بفهمند تا دست اپوزیسیون دمکراتیک و آماده کوردی را قوی گرداند. شاید برخی بگویند که شرایط برای مدیریت اجتماعی بدون دولت در ایران فراهم نیست، ولی با این وجود، می‌توان از طریق تقسیم مدیریت بر مبنای سازش اصولی با دولت، آن را تحقق بخشید که اگر چنانچه دولت هم نپذیرفت، آنگاه جامعه خود با قیام و تشکل‌یابی اجتماعی یک طرفه بدان همت می‌گمارد که نام آن،‌ انقلاب است.

در عملکرد بسیاری احزاب کورد هم دیده شد که هنوز خود را از قید و بند «تئوری التقاطی رهایی ملی» نجات نداده‌اند و می‌خواهند احزاب موجود در خط مدرنیته دمکراتیک و نظام جامعه دمکراتیک را با خود به درون همان باتلاق فروبرند. چه، آنسو، خط‌مشی سلطنت‌طلبی و ملی‌گرایی ایرانی نمی‌خواست سر به تن احزاب رهایی عمومی باشد. برخی احزاب کوردی که عنوان حزب را با خود حمل می‌کردند، نه ویژگی‌های حزب‌بودن را داشتند و نه سازمانی برخوردار از عملکرد نظامی و عملیاتی تلقی می‌شدند. این وضعیت هم پاسخگوی خیابان و خیزش مردمی نبود. پژاک کوشید برخی احزاب را از این وضعیت خارج سازد ولی آنها در دنیای خیالی قدرت و انحصارات خویش سیر می‌‌کردند. آشکار است همین وضعیت بحرانی برخی احزاب شرق کوردستان موجب شد که تاب تحمل مقابله با سیاست‌های همگرای ایران، عراق و حکومت اقلیم را نداشته باشند. احزابی با چنین حال و احوالی زار بی‌شک از ساختار عملیاتی برخوردار نبودند.

مسلما جنبش ‌«ژن ژيان آزادی»آغاز گر مرحله تحول جامعه سنتی به جامعه مدرن است و این روند در درون جامعه ادامه دارد ولی از حیث عملیاتِ خیابانی با سرکوب روبرو می‌باشد. محتوا و درون‌مایه این جامعه را مفهوم مستتر در ژن، ژیان، آزادی، شکل داده است. این جنبش می‌خواهد «ملت خلقی» را جایگزین «ملت دولتی» سازد که همیشه فاجعه‌بار بوده. به همین دلیل خلقی‌بودن در خیزش‌های جنبش انقلابی ‌«ژن ژيان آزادی» موج می‌زد و اپوزیسیون شیفته ملت‌ِ دولتی از پس آن برنمی‌آمد و این بزرگترین شانس تاریخی برای پژاک از حیث سنخیت پارادایمی است. هکذا در یک بعد دیگر، بخشی از اپوزیسیون کوردی و ایرانی به دنبال ملی‌خواهی دولتی بودند و ملی‌گرایی ایرانی و کوردی در تضاد با هم موج می‌زدند، اما پژاک به دنبال ترویج «ملی‌خواهی خلق‌محور» بود و هرگز از آن دست برنداشته است. از این منظر، پژاک با روح قیام‌خواهی خیابان همسو بوده و هست. بخشی از احزاب شرق کوردستان اگرچه با تجزیه خاک ایران مدنظر مرکزگرایان هم‌رأی نبودند، اما خود بریده از کلیت کوردستان بزرگ، در پی تشکیل خرده دولت‌- ملت کورد برآمدند و این اولین بارشان هم نبود. تضاد عجیب هم این بود که در جریان خیزش‌ها، این گرایشات حزبی بطور ناخواسته و غیرمستقیم به نفع نظام ولایی ایران برای سرکوب بیشتر بود.

امروز، نتیجتا سخن‌گفتن از دستاوردهای جنبش انقلابی ‌«ژن ژيان آزادی» به علم منتج از پارادایم مدرن احتیاج دارد. همینکه علی‌رغم سرکوب خیابان، جنبش در تاروپود اجتماع میان اقشار و توده‌ها در تنیده و جریان دارد و نیز فرآینده «تغییر ذهنیتی و فرهنگی» را نیرومندانه شروع نموده که اصلی‌ترین دستاورد در انقلاب اجتماعی است. یک انقلاب بر بنیان‌های پارادایمی دیالکتیک و مدرن، یقینا به تغییر ذهنیتی و فرهنگی نیاز دارد که خوشبختانه در ایران شروع گشته. برآیند این فرایند طولانی‌مدت، برساخت جامعه دمکراتیک از طریق این تغییرات است. آن تابوهای ذهنیتی و فرهنگی که از اوایل انقلاب ۵۷ شالوده بسته‌اند و جامعه را گرفتار ذهنیت‌های متمایل به تضاد دوگانه واپس‌گرایی تئورکراتیسم سیاسی از سویی و سرمایه‌داری منخصر به‌فرد ایرانی از دیگر سو نموده‌اند، شدیدا شکسته شده‌اند. دیگر ذهنیت مردسالاری دین سیاسی رنگ باخته و دچار چالش گردانده شده. مسلما بی‌سابقه‌بودن این جنبش از حیث تاریخی به این دلیل است که در ایران، دوره‌ای دیگر از تاریخ آغاز گشته که مقطع طولانی‌مدت چندصد ساله پس از دوران تغییرات بنیادین قرون ده و یازدهم با طلایه‌داری فارابی و ابن‌سینا و رازی رو به پایان نهاده است. این، رنسانسی است که تازه شروع شده و مشابه تغییرات استراتژیک اجتماعی است که در اروپا در قرن پانزدهم انجام داد.

جنبش ادامه دارد

با این تفاسیر، جنبش ‌«ژن ژيان آزادی» در ایران موجی از امواج رنسانس کوردی است که در چارچوب‌های کشورهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه، خاورمیانه را در مسیر صحیح قرارداده و ابعاد جهانی یافته است. در این میان، به اسارت درآوردن رهبر‌آپو(عبدالله اوجالان) در سال ۹۹ میلادی از سوی هژمونی جهانی، درواقع رویارویی آنها با رنسانس کوردی است که سلطه سرمایه‌داری را در معرض تغییر تاریخی در آخرین مرحله امپریالیسم گلوبال، قرارداده. این، انتقام آنها از ظهور رهبرآپو در دهه ۷۰ به‌مثابه برآیند جنبش‌های دهه ۶۰ است. ظهور رهبرآپو، نقایص پارادایمی و علمی جنبش‌های دهه ۶۰ را برطرف و در برابر نظام غارت‌گر سرمایه‌داری تجهیز نموده است. به اندازه‌ای که ظهور رهبرآپو و پ‌ک‌ک و جنبش ‌«ژن ژيان آزادی»جهانی است، توطئه بین‌المللی ۱۹۹۹ علیه رهبر‌آپو و خلق‌کورد هم جهانی می‌باشد و کارزارهای بین‌المللی در سایه جنبش مذکور در ایران، گسترش یافته و از صاحبان علوم و استادان دانشگاه و سازمان‌های دمکراسیخواه زنان، محیط‌زیست و جوانان گرفته تا خلق‌های تحت ستم، حمایت‌های بین‌المللی خود را برای آزادی رهبر آپو و حل مسئله کورد، دریغ نمی‌کنند. مسلم است که جنبش ‌«ژن ژيان آزادی» بطور سالم از سرمنشأ ظهور خود آب می‌خورد و تنها صاحبان اصلی و حقیقی آن می‌توانند آن را به سرمنزل پیروزی قطعی برسانند، نیروهای ضددمکراتیک که با پارادایم‌های مبتنی بر دولت‌- ملت سرمایه‌داری خود را سرپرست این جنبش جا می‌زنند، نمی‌توانند این پیروزی را ممکن گردانند زیرا از منظر پارادایمی با هم در تباین هستند. پژاک از این حیث از زمره صاحبان حقیقی پارادایم جنبش ‌«ژن ژيان آزادی »در مفهوم «جامعه دمکراتیک و اکولوژیک مبتنی بر آزادی زن» است و در گسترش تشکل‌یابی اجتماعی این جنبش سهم عظیمی دارد. چه‌، روشن و مبرهن است، همانهایی که سالها بر بنیان اندیشه‌ها و آموزه‌های رهبر آپو و پژاک در شرق کوردستان، به حقیقت آزادیخواهانه حیات آزاد رو کردند، در خیابان‌های سقز از روز ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ شعار «ژن ژیان آزادی» را سردادند که سریعا سراسر ایران را دربرگرفت. در این خیزش‌ها، «ژینا امینی –افتخاری» به مرز و نماد آزادی زنان و جنبش مبدل گشت و این میراث به شیوه جنبشی فراگیر، انقلابی و اجتماعی با هدف تغییر تدریجی، گام به گام با حوصله و تدبیر در بطن جامعه ادامه دارد.