کالکان: روند با گام‌های متقابل پیش می‌رود

دوران کالکان: «در حال حاضر حتی یک مقررات قانونی کوچک هم از سوی دولت برای تضمین امنیت این روند وجود ندارد. اما این روند با اقدامات یک‌جانبه یا صرفا با اظهارات همراه با حسن نیت پیش نمی‌رود. نیاز به گام‌های متقابل است.»

دوران کالکان

سه هفته از تصمیم حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک) برای پایان دادن به فعالیت‌ها تحت نام خود در دوازدهمین کنگره فوق‌العاده‌اش، پس از «فراخوان صلح و جامعه دموکراتیک» رهبر آپو می‌گذرد.

ما جزئیات این روند را که با سخنرانی دولت باغچلی، رئیس حزب حرکت ملی‌گرا (م‌ه‌پ) در مجلس آغاز شد، با فراخوان رهبر آپو ادامه یافت و در نهایت به دوازدهمین کنگره پ‌ک‌ک و تحولات پس از آن رسید، از دوران کالکان، یکی از کادرهای بنیانگذار پ‌ک‌ک، پرسیدیم.

دوران کالکان، از کادرهای بنیانگذار پ‌ک‌ک، به سوالات ما در مورد پویایی‌های داخلی و خارجی روند، فراخوان رهبر آپو، تصمیم پایان دادن به فعالیت‌ها تحت نام پ‌ک‌ک و پایان دادن به روش مسلحانه، مقررات قانونی و قانون اساسی، رویکرد دولت و اپوزیسیون در ترکیه به این روند، مشکلات اعتمادی که در این روند تجربه شده است، اتحاد کورد-ترک، میثاق ملی و لوزان پاسخ داد.

*دوازدهمین کنگره فوق‌العاده پ‌ک‌ک در تاریخ ۵ تا ۷ می برگزار شد. همانطور که می‌دانید، ماه می، ماه شهدا است. در کنگره، شهادت کادرهای پیشرویی چون علی حیدر کایتان و رضا آلتون اعلام شد. این کنگره در چنین ماه مهمی چگونه ارزیابی می‌شود؟

مجددا آرزو می‌کنم که دوازدهمین کنگره ما که در ماه شهدا برگزار شد، برای مردم و تمام بشریت مبارک باشد. به رهبر آپو که این کنگره را آماده کرد، با احترام سلام می‌کنم. یاد و خاطره رفقا فؤاد (علی حیدر کایتان) و رضا، از اولین رفقای رهبر آپو و کادرهای پیشرو حزب ما را با احترام، عشق و قدردانی گرامی می‌دارم. کنگره به این رفقا تقدیم شد. مردم ما سعی کردند نتایج کنگره را با این رفقا درک کرده و ارزیابی کنند. این کنگره، کنگره‌ای بود که پ‌ک‌ک را در تاریخ ثبت کرد. واقعیت پ‌ک‌ک با واقعیت این رفقا ارزیابی و بیان شد. این بسیار مهم و معنادار بود.

در واقع، ارزیابی پ‌ک‌ک در شخصیت رفیق فؤاد، اولین رفیق رهبر آپو، که در هر دوره به طور فعال در مبارزه شرکت کرده، همیشه در خط آپویی قدم برداشته، شاعر، ادیب، روح، احساس و آگاهی حزب ما بوده، مهم بود. توصیف و ارزیابی پ‌ک‌ک در شخصیت رفیق رضا، عضو رسمی کمیته نظامی حزب ما و مبارز بزرگ زندان، که پس از آزادی از زندان تقریبا در هر زمینه، در سراسر کوردستان، در سطح پیشرو فعالیت کرده و وظایف مدیریتی مؤثری را انجام داده بود، صحیح بود. این کار حقیقت واقعی کار را نیز نشان داد.

ماه شهدا، با قتل رفیق حقی در ۱۸ می ۱۹۷۷ در دیلوک آغاز شد و کنفرانس اول ما آن روز را روز شهدا اعلام کرد. رهبر آپو گفت: «پ‌ک‌ک سازماندهی یاد و خاطره حقی کارَر است.» تصمیم به پایان دادن به فعالیت‌ها تحت نام پ‌ک‌ک و توقف فعالیت‌های سازمانی نیز در چنین دوره‌ای، در چنین ماهی گرفته شد. یعنی هم تاسیس آن در ماه می به یاد شهید بزرگ (حقی کارَر) اتفاق افتاد و هم توقف فعالیت‌های سازمانی در همان دوره رخ داد. یک مقاومت بزرگ آزادی، یک جنگ آزادی بزرگ که در همان تاریخ با خاطره یک شهادت آغاز شد و ۴۸ سال به طول انجامید، دوباره در همان سالگرد شهادت به نقش خود عمل کرده، وظایف خود را به انجام رسانده و آنچه را که باید انجام می‌داد، با موفقیت به پایان می‌رساند. این نیز بسیار مهم است. وضعیت معناداری است.

برخی از پایان یافتن پ‌ک‌ک سخن می‌گویند. اینها سخنانی هستند که واقعیت را درک نمی‌کنند و بیان نمی‌کنند. می‌توان آنها را عبارات پوچ ارزیابی کرد. واقعیت این است که پ‌ک‌ک به عنوان حقیقت رهبری و شهدا در تاریخ ثبت شده و وجود و آزادی کورد را بیان می‌کند. مردم گفتند «پ‌ک‌ک مردم است، مردم اینجاست.» رهبر آپو نیز گفت: «پ‌ک‌ک حزب شهدا است.» بنابراین، تا زمانی که مردم وجود دارند، تا زمانی که مبارزه آزادی و زندگی آنها وجود دارد، شهدا زنده خواهند ماند و پ‌ک‌ک وجود خواهد داشت و زنده خواهد ماند. هیچ قدرتی نمی‌تواند این را نادیده بگیرد، نابود کند، و تاثیر تاریخی آن را به هیچ وجه از بین ببرد.

روند را فراخوان دولت باغچلی آغاز کرد

*قبل از ورود به موضوع، می‌خواهیم ارزیابی شما را از دوازدهمین کنگره پ‌ک‌ک و چگونگی رسیدن به روند کنونی بپرسیم. زیرا در این زمینه رویکردها و دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. بر اساس برخی تفسیرها، این تصمیم در نتیجه تحولات در خاورمیانه و پویایی‌های داخلی و خارجی گرفته شده است، و بر اساس برخی دیگر، این تصمیم در نتیجه فشارهای سیاسی و نظامی بر پ‌ک‌ک گرفته شده است. شما چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اکنون رهبر آپو ابتکار عملی را آغاز کرده است. اما روند با رهبر آپو آغاز نشد. با ابتکار دولت باغچلی آغاز شد. این روند با نگرش و اظهارات دولت باغچلی، رئیس م‌ه‌پ در اکتبر ۲۰۲۴ آغاز شد. علاوه بر این، دولت باغچلی این رویکرد را صرفا به عنوان یک نگرش حسن نیت اتخاذ نکرد. او در جلسه گروه خود با فراخوانی اظهار داشت که رهبر آپو می‌تواند به مجلس بیاید، در گروه حزب برابری و دموکراسی خلق‌ها (دم پارتی) سخنرانی کند و اگر پ‌ک‌ک فعالیت‌های تحت نام خود پایان دهد، این اتفاقات ممکن است رخ دهد و حق امید می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد. پس از آن، بر اساس این فراخوان، با رهبر آپو که چهار سال بود اجازه ملاقات نداشت، ملاقات صورت گرفت. در تاریخ ۲۳ اکتبر ۲۰۲۴، برادرزاده او، عمر اوجالان، به امرالی فرستاده شد. هدف این بود که دیده شود پاسخ رهبر آپو چه خواهد بود. رهبر آپو نیز روند، تحولات و فراخوان را ارزیابی کرد و گفت: «من می‌توانم به این پاسخ دهم، آن را معنادار می‌یابم.» او گفت: «اگر شرایط ایجاد شود، من قدرت نظری و عملی برای انتقال مسئله کورد از بستر درگیری و خشونت به بستر سیاست قانونی و دموکراتیک را دارم، من می‌توانم این را محقق کنم.» بر این اساس، به فراخوان پاسخ داد. پس از آن نیز فراخوان‌های دولت باغچلی ادامه یافت و کسانی نیز به آن پیوستند. رهبر آپو نیز این ابتکار را در دست گرفت و پیش برد. وضعیت از این نظر باید به درستی درک شود.

دولت با ادعای «مشکل بقا» گام برداشت

از این دیدگاه، این روندی نیست که خود به خود با ابتکار رهبر آپو آغاز شده باشد. برعکس، این روندی است که با ابتکار دولت باغچلی آغاز شده است. دولت باغچلی رفت و دست نمایندگان دم پارتی را فشرد. پیام‌های خواهری-برادری داد. در همان روز، رئیس جمهور رجب طیب اردوغان نیز در سخنرانی افتتاحیه مجلس، از خطرات بزرگ برای ترکیه، مشکل بقا، اهمیت وحدت داخلی و خواهری-برادری سخن گفت. او فراخوان‌ها و ارزیابی‌هایی را در حمایت از نگرش دولت باغچلی انجام داد. پس از آن، دولت باغچلی با ارزیابی این موارد گفت: «رئیس جمهور ما به برخی خطرات اشاره کرد، دولت ما مشکل بقا دارد.» به همین دلیل، او از رهبر آپو خواست که به آنکارا بیاید و در گروه دم پارتی سخنرانی کند. یعنی او ارزیابی کرد که شرکت در سیاست دموکراتیک در این سطح برای ترکیه ضروری و لازم است. سپس مستقیما به شخصیت رهبر آپو اشاره کرد: «ما این فرد را ۲۶ سال است که در آنجا نگه داشته‌ایم. در این مدت، هرگز چیزی جز منافع مردم و میهن از زبان او نشنیدیم. یعنی ۲۴ ساعت شبانه‌روز، به مدت ۲۶ سال بر این اساس زندگی کرده است. از این فرد به این میهن، به این جامعه ضرری نمی‌رسد.» اینها نیز توسط دولت باغچلی بیان شد. او موضع رهبر آپو را ارزیابی کرد. او همچنین اظهار داشت که رهبر آپو چقدر موضعی صحیح، باثبات، مبتنی بر خواهری-برادری ترک-کورد، و با هدف واقعی تحقق حل مسئله کورد بر اساس دموکراتیک‌سازی ترکیه و وحدت دموکراتیک دارد. او گفت که این فکر و موضع اوست. این دولت ترکیه بود که با مشکل مواجه بود.

*دولت باغچلی گفت: «ممکن است از آناتولی بیرون رانده شویم.» این سخنان نیز به نوعی اعتراف به بزرگی خطر بود.

بله. او گفت: «اگر اینطور نباشد، حتی در آناتولی هم نمی‌توانیم زندگی کنیم.» رهبر آپو نیز در واقع این را بیان کرد. این خطر، البته، وجود داشت. چرا وجود داشت؟ توسعه جنگ جهانی سوم در خاورمیانه از اوایل دهه نود، چنین چیزی را به ترکیه تحمیل کرد. روندی که با جنگ غزه آغاز شد، پس از جنگ لبنان و سوریه به مرزهای ترکیه رسید. کوردستان را به مرکز جنگ تبدیل کرد.

همچنین، در کوردستان، یک درگیری ناشی از انکار کوردها وجود داشت. ترکیه وحدت نداشت. در واقع، دولت از میثاق ملی که کوردها و ترک‌ها را وطن مشترک تعریف می‌کرد، دور شده بود. به همین دلیل، مقاومت صد ساله کوردها وجود داشت. پنجاه سال آخر آن را پ‌ک‌ک اداره کرد.

هنگامی که طرح اقدام برای فروپاشی شکست خورد…

از ۲۴ جولای ۲۰۱۵ به بعد، دولت ترکیه یک حمله تمام‌عیار را بر اساس طرح اقدام برای فروپاشی آغاز کرد که در آن از هر نوع سلاح و روشی، از بمب هسته‌ای تاکتیکی تا بمب شیمیایی، استفاده شد و به هیچ قاعده اخلاقی-قانونی پایبند نبود. در این راستا، حمایت آمریکا و ناتو را دریافت کرد. همچنین حمایت حزب دموکرات کوردستان (پ‌دک) و همدستی (مزدوریت) کوردی را نیز به دست آورد. در جنگی که با ادعای نابودی، سرکوب، فروپاشی و به زانو درآوردن پ‌ک‌ک در یک یا دو سال آغاز شد، نتوانستند نتیجه‌ای بگیرند. این جنگ ۱۰ سال به طول انجامید. هر سال در آغاز گفته می‌شد که امسال کار را تمام خواهیم کرد، اما در طول ۱۰ سال حتی یک ذره هم پیشرفت نکردند. برنامه‌هایشان با شکست مواجه شد. خود طرح اقدام برای فروپاشی شکست خورد. باغچلی اظهار داشت که ترکیه با چنین درگیری در جنگ جدید برای هژمونی که در خاورمیانه در حال توسعه است، نمی‌تواند سرپا بماند، و با جنگیدن با کوردها، نه تنها نمی‌تواند به پیروزی برسد، بلکه حتی نمی‌تواند در آناتولی بماند و آناتولی را نیز از دست خواهد داد. آن عبارت بسیار معنادار بود.

آنها نمی‌توانند با جنگیدن با کوردها در آناتولی وجود داشته باشند

*آیا با دیدن این خطرات معاصر، اتحادهایی را که به آناتولی آمدند و در آنجا ماندگار شدند، به یاد آوردند؟

آن عبارت شامل این بود: چه کسی دروازه آناتولی را به روی ترک‌ها باز کرد؟ کوردها باز کردند. رابطه و اتحاد کورد-ترک آن را باز کرد. پیروزی ملازگرد آلپ آرسلان، پیروزی‌ای بود که کاملا بر اساس اتحاد کورد-ترک توسعه یافت. در آن زمان سلجوقیان نیز این را گفتند. سلطان سنجر، نوه آلپ آرسلان، اولین کسی بود که از نام کوردستان استفاده کرد. او رابطه و اتحاد با کوردها را تعریف و رسمی کرد. این چه چیزی را نشان داد؟ ترک‌های آناتولی بدون کوردها نمی‌توانستند وجود داشته باشند. با درگیری و جنگیدن با کوردها، با نابودی کوردها، خودشان نمی‌توانند در آناتولی وجود داشته باشند. این را بیان کرده بودیم. رهبر آپو این را دهه‌هاست که می‌گوید. پ‌ک‌ک در واقع با این ادعا و دیدگاه ظاهر شد. یعنی با گفتن اینکه اگر کورد را اینگونه نابود کنید، شما هم در آناتولی نخواهید بود، در واقع نشان داد که ترک‌ها می‌توانند وجود دموکراتیک خود را با آزادی کوردها محقق کنند.

در واقع، پ‌ک‌ک کاملا بر اساس این درک وجود داشت. اظهارات باغچلی صحت دیدگاه‌های پ‌ک‌ک و رهبر آپو را تایید کرد. باغچلی در واقع هنگام بیان این نکات در مورد رهبر آپو، تا حدودی بر این اساس عمل کرد. او دید که مهم نیست چه کاری انجام می‌دهیم، رهبر آپو از آنچه می‌داند و از وحدت دموکراتیک ترکیه بر اساس آزادی کوردها دست بر نمی‌دارد. در این زمینه، او اصرار، قاطعیت، وضوح و ایمان رهبر آپو را دید.

*این تعیینات و یافته‌های شما، تمام تئوری‌هایی مانند «عصر سازمان‌ها با جنگ حماس در ۷ اکتبر در خاورمیانه به پایان می‌رسد»، «ظرفیت نظامی و سیاسی پ‌ک‌ک از بین رفته بود» یا «پ‌ک‌ک به سمت خط اصلاح‌طلبانه حرکت می‌کند» را بی‌اعتبار می‌کند.

اولا، پ‌ک‌ک یک سازمان نیست. نباید اینگونه دیده شود. کسانی که کمی سعی در درک آن دارند، این را مطرح می‌کنند؛ یک جنبش اجتماعی است. یعنی یک سازمان محدود، با امکانات، و به خصوص متکی بر قدرت سلاح نیست. اگر اینگونه بود، نه تنها پنجاه و دو سال، بلکه پ‌ک‌ک در چنین محیطی حتی ۵۲ روز هم دوام نمی‌آورد. بله، عصر سازمان‌ها ممکن است بگذرد، اما پ‌ک‌ک از بی‌سازمانی دفاع نمی‌کند. پ‌ک‌ک در حالی که ساختار سازمانی خود را به پایان می‌رساند، نمی‌گوید سازماندهی نکنید، نمی‌گوید سازمان‌ها را منحل کنید. یک انحلال را توسعه نمی‌دهد، یک جنبش انحلال‌گرا نمی‌شود، تصفیه‌گرا نیست. برخی می‌گویند پ‌ک‌ک تصفیه‌گرا می‌شود. تصفیه‌گرایی انکار است. پ‌ک‌ک گذشته را انکار نمی‌کند. با هر نوع سازمانی مخالفت نمی‌کند. برعکس، گذشته را ارزیابی می‌کند، شرایط ظهور تاریخی پ‌ک‌ک را ارزیابی می‌کند، ضرورت این وضعیت را بیان می‌کند، عظمت و تاریخ مبارزه‌ای را که پ‌ک‌ک به انجام رسانده، دستاوردهای بزرگی را که به ارمغان آورده، بیان می‌کند، آنها را اساس قرار می‌دهد، میراث خود می‌داند، و از آنها محافظت می‌کند. از این نظر، منکر گذشته خود نیست. برعکس، با حمایت از گذشته خود، آینده‌ای را از طریق آن خلق می‌کند.

پ‌ک‌ک یک سازمان دگماتیک نیست

چه چیزی را ارزیابی می‌کند؟ انکارکننده و انحلال‌طلب نیست، اما دگماتیک هم نیست. انتقاد-خودانتقادی می‌کند. یعنی شرایط سیاسی-نظامی دوره‌ای را که پ‌ک‌ک در آن پدیدار شد، ارزیابی می‌کند. در آن زمان، شرایط کوردها، جهان و خاورمیانه متفاوت بود. همچنین ساختارهای ذهنی حاکم بر بشریت در جهان متفاوت بود. اکنون در تمام اینها تغییرات اساسی رخ داده است. می‌گوید ما نیز باید بر اساس این تغییرات، خود را تغییر دهیم.

چه چیزی را مطرح می‌کند؟ پیش‌بینی می‌کند که با ثبت گذشته، آنچه کهنه شده، و آنچه عمر تاریخی خود را به پایان رسانده است، در تاریخ، نوآوری ایجاد کند. یعنی می‌تواند انتقاد-خودانتقادی کند. بدین ترتیب خود را تغییر می‌دهد و متحول می‌کند. یعنی انقلابی است. انقلابیون می‌توانند تغییر و تحول ایجاد کنند. اما دگماتیک‌ها آنچه موجود است را تکرار می‌کنند.

در سال‌های انقلاب، لنین سخن بسیار زیبایی دارد. وقتی روند انقلابی پیشرفت می‌کند، اتحادهای جدید، اشکال جدیدی از اقدام پدیدار می‌شود، و گروه بلشویک‌های قدیمی بیرون می‌آیند؛ کسانی هستند که می‌گویند ما قبلا این را گفته بودیم، بگذارید مانند قدیم ادامه یابد. لنین به آنها می‌گوید: «دگماتیک‌هایی که جملات حفظ شده در جوانی خود را تا زمان مرگ تکرار می‌کنند.» بنابراین، بیان می‌کند که اینگونه نخواهد بود، انقلابیون باید خود را با هر وضعیت و توسعه جدید تطبیق داده و تغییر دهند، و این لازمه انقلابی‌گری است. اینها دقیقا دیدگاه‌های خود لنین است. اما به نام لنینیسم، دگماتیک‌ترین و قالب‌گراترین افکار، رویکردها و جنبش‌ها در جهان پدیدار شدند و کسانی هستند که بر این اساس به پ‌ک‌ک نزدیک می‌شوند.

زمینه‌ای برای شروعی جدید...

این برای ظرفیت مبارزه مردم کورد نیز صدق می‌کند. ظرفیت مبارزه مردم کورد هرگز از بین نمی‌رود. بله، قدرت آن محدود است، امکانات مادی بسیار زیادی ندارد. اما از لحاظ تاریخی به شکل یک خلق مبارز درآمده است. خاکش حاصلخیز است، می‌تواند خود را زنده نگه دارد. در برابر حملات شدید سیستم دولتی و حکومتی ۵۰۰۰ ساله در هر دوره، به عنوان جوامع قبیله‌ای مقاومت کرده و اینگونه خود را حفظ کرده است. چنین تاریخی دارد. بنابراین، اشتباه است که بگوییم ظرفیت جنگیدن و مقاومت مردم کورد به پایان رسیده است. هرگز به پایان نمی‌رسد. پ‌ک‌ک فرآیندهای مبارزه جدیدی را آغاز می‌کند. دوازدهمین کنگره نیز این را ارزیابی کرد. ما این را به عنوان پایان یک دوره تعیین می‌کنیم، اما این یک پایان نیست. برعکس، گفته شد که این ایجاد زمینه‌ای برای شروعی جدید است، و پایان در عین حال یک شروع جدید را به ارمغان آورد. این آغاز یک فرآیند مبارزه جدید بود.

پس چه چیزی در اینجا تغییر کرد و به پایان رسید؟ روند مبارزه به پایان نرسید. قدرت مبارزاتی، ظرفیت مبارزاتی مردم کورد از بین نرفت، شجاعت و فداکاری جوانان و زنان کورد از بین نرفت. پ‌ک‌ک استراتژی جنگ رهایی‌بخش ملی را که با عملیات و کارزار ۱۵ اوت ۱۹۸۴ در اَروح و شمزینان آغاز و اعلام کرده بود، به پایان رساند. این چیزی است که به پایان رسید. آنچه که به پایان نرسید، مبارزه است. آنچه به پایان رسید، مبارزه بر اساس استراتژی جنگ رهایی‌بخش ملی است. آنچه به پایان رسید، قدرت مقاومت مردم کورد، قدرت جنگیدن در صورت لزوم، و انجام هر نوع مبارزه برای آزادی نیست؛ بلکه استراتژی‌ها و تاکتیک‌های مبارزاتی است که زمان آنها به سر آمده و دیگر منسوخ شده‌اند. از این نظر نیز تغییر و نوسازی وجود دارد. تطبیق خود با الزامات روند وجود دارد.

این تغییر را به هر قیمتی که شده انجام خواهیم داد

این وضعیت جدیدی نیست. از اوایل دهه ۱۹۹۰ به بعد، رهبر آپو و پ‌ک‌ک با ارزیابی تحولات، در هر فرصتی بر لزوم تغییر استراتژی تاکید کردند. در سال ۱۹۹۳ با اعلام آتش‌بس این موضوع را مطرح کردند. همچنین رهبر آپو در آتش‌بس اول سپتامبر ۱۹۹۸ به صراحت بر این موضوع تاکید کرد و گفت: «این تغییر را به هر قیمتی که شده انجام خواهیم داد.» آنها با حمله توطئه بین‌المللی مانع این تغییر شدند. تا به امروز، کسانی بوده‌اند که پ‌ک‌ک را مجبور به چنین درگیری‌ای کردند تا آن را در جنگی نگه دارند که دیگران بتوانند از آن برای منافع خود استفاده کنند. پ‌ک‌ک نتوانست بر اینها غلبه کند. اکنون در وضعیت فعلی بر آن غلبه می‌کند. بنابراین، تمام آن رویکردها اشتباه هستند.

این را نیز توضیح دهم: از این منظر، پ‌ک‌ک ۴۸ سال است که مقاومت مسلحانه می‌کند، ۴۱ سال است که بر اساس ۱۵ اوت جنگ گریلایی را بی‌وقفه انجام می‌دهد. این یک جنگ بی‌وقفه است. اما مقاومت مسلحانه اساسا برای گرفتن انتقام رفیق حقی کارَر که در می ۱۹۷۷ به شهادت رسید، آغاز شد. از آن روز به بعد، ۴۸ سال است که مقاومت مسلحانه می‌کند. این به استراتژی رهایی ملی رسید و بر این اساس جنگ گریلایی انجام شد. اکنون پس از این همه جنگیدن می‌گویند چرا جنگ را رها می‌کند؟ خب، آیا این مردم همیشه خواهند جنگید؟ آیا زندگی کوردها همیشه با جنگ سپری خواهد شد؟ برخی‌ها خیلی باهوشند! اگر اینقدر جنگ می‌خواهند، خودشان بجنگند. اگر اینقدر عاشق جنگ هستند، متوقف نشوند، بجنگند، آیا کسی مانع آنهاست؟

سطح ایدئولوژیک معیاری برای انقلابی‌گری است

اکنون برخی‌ها بلند شده‌اند و می‌خواهند جنگ را به پ‌ک‌ک آموزش دهند، درس جنگ بدهند. می‌خواهند درس گریلاگری بدهند، از اینکه جنگیدن چقدر مهم و معنادار است، صحبت می‌کنند. این پ‌ک‌ک ۴۸ سال است که مبارزه مسلحانه می‌کند، ۴۱ سال است که بی‌وقفه جنگ گریلایی می‌کند. هر کس باید با نگاهی به واقعیت خود این حرف‌ها را بزند. حالا که می‌خواهند به این مقاومت مسلحانه پایان دهند، می‌گویند از انقلابی‌گری دور شده‌اند. سطح خشونت، انقلابی بودن یا نبودن یک روش مبارزه را تعیین نمی‌کند. کسانی که می‌گویند: «روش خشونت‌آمیز انقلابی است، روش غیرخشونت‌آمیز انقلابی نیست، اصلاح‌طلبی است» اشتباه می‌کنند. معیار انقلابی‌گری، سطح ایدئولوژیک است. هر چه یک مبارزه عمق ایدئولوژیک، تقابل بیشتری داشته باشد، هر چه بتواند تغییرات ایدئولوژیک بیشتری ایجاد کند، انقلابی‌تر است. هر چه کمتر انجام دهد، نتواند تغییر ایدئولوژیک ایجاد کند، به آن اصلاح‌طلبی یا مسامحه‌خواه گفته می‌شود، بنابراین انقلابی نیست. یعنی معیار انقلابی‌گری هرگز خشونت مسلحانه نیست. فقط قدرت‌های حاکم و دولتی می‌توانند آن را معیار قرار دهند. از این نظر، تمام آن سخنان پوچ است. ما به عنوان یک جنبش، در یک مبارزه برای تغییر و تحول هستیم تا بتوانیم روش‌ها و ابزارهای مبارزه را که مورد نیاز امروز است، در تغییر استراتژیک به کار گیریم. این وضعیت در مورد ساختار سازمانی ما نیز صدق می‌کند.

*اکنون این سوال پیش می‌آید که مدل سازماندهی روند جدید چگونه خواهد بود. زیرا این موضوع نیز بسیار مورد بحث و کنجکاوی است.

در مورد چگونگی توسعه روند جدید بحث می‌شود. بنابراین، گفتن چیزهای مشخصی مانند «اینگونه خواهد بود» دشوار است و صحیح هم نیست. این را بحث‌ها، مبارزه و جستجو تعیین و شکل خواهد داد. اما این بدان معنا نیست که پ‌ک‌ک نمی‌داند چه می‌کند. در ابهامات و عدم قطعیت‌ها قرار دارد. خیر، اینطور نیست. پ‌ک‌ک از اوایل سال‌های ۲۰۰۰، اگر بخواهیم تاریخ مشخصی بدهیم، از سال ۲۰۰۴ به بعد، در حال تجربه تغییر پارادایم است. به پارادایم اقتدارگرا و دولتی پایان داد. پارادایم تمدن دموکراتیک، یا پارادایم مدرنیته دموکراتیک را اساس قرار داد. یعنی پارادایم جامعه دموکراتیک، اکولوژیک و آزادی‌بخش زنان را اساس قرار داد. وارد یک روند تغییر و تحول شد که تغییر پارادایم ریشه‌ای را پیش‌بینی می‌کرد. آنچه امروز رخ می‌دهد، از آن زمان آغاز شده است. جدیدا مطرح نمی‌شود. نه تئوری، نه بحث و نه تلاش‌های عملی آن جدیدا آغاز نشده است. کسانی که فکر می‌کنند تازه شروع شده، کسانی هستند که گذشته را نمی‌دانند. بنابراین، یک روند ۲۰-۲۵ ساله، گام‌هایی در این راستا برداشته شده، تحولاتی محقق شده و به دست آمده است. اما چیزهایی نیز محقق نشده‌اند. اکنون با دوازدهمین کنگره، اراده و قاطعیت برای پایان دادن به آنچه محقق نشده است و تحقق کامل و ریشه‌ای تغییر پارادایم وجود دارد.

روند سازماندهی جدید

کاری که اکنون انجام می‌شود، تحقق کامل تغییر و تحول لازم برای پارادایم جدید است. اینها چیست؟ پ‌ک‌ک ساختار نظری، برنامه‌ای، استراتژیک و تاکتیکی خود را که از زمان پیدایش خود اساس قرار داده بود، تغییر می‌دهد. البته، ساختار سازمانی مورد نیاز آن را نیز تغییر خواهد داد. سازمان بر اساس شیوه مبارزه شکل می‌گیرد. سازمان‌های عملکردی و انقلابی اینگونه تشکیل می‌شوند. ابتدا سازمان را تشکیل نمی‌دهند و سپس استراتژی و تاکتیک را برای آن تعیین نمی‌کنند. ابتدا استراتژی و تاکتیک تعیین می‌شود. یعنی مشخص می‌شود که چه کارهایی چگونه باید انجام شود، سپس سازماندهی‌ای که آن را انجام خواهد داد، ایجاد می‌شود. اگر آن وظایف تکمیل شوند، آن سازمان نقش خود را به پایان می‌رساند. به همین دلیل است که می‌گوییم آن ساختار سازمانی باید تغییر کند. بنابراین، می‌گوییم پ‌ک‌ک نقش خود را مدت‌هاست به پایان رسانده است. تئوری، برنامه، استراتژی و تاکتیک‌های اصلی خود را تغییر می‌دهد. خب، وقتی همه اینها تغییر می‌کند، آیا ساختار سازمان تغییر نخواهد کرد؟ البته، اشکال جدید سازماندهی، سبک‌های جدید سازماندهی بر اساس وظایف جدید پدیدار خواهد شد. این صحیح، انقلابی و واقع‌بینانه است.

اکنون، با پایان دادن به ساختار سازماندهی قدیمی، روندهای سازماندهی جدید را بر این اساس آغاز می‌کند.

از نظر استراتژیک، استراتژی جنگ رهایی‌بخش ملی را تغییر داد. به جای آن، استراتژی سیاست دموکراتیک را قرار می‌دهد. سیاست دموکراتیک را اساس قرار می‌دهد. جنگ گریلایی را که شکل اصلی جنگ در استراتژی جنگ رهایی‌بخش ملی بود، تغییر می‌دهد. به جای آن خوددفاعی و مبارزه حقوقی را قرار می‌دهد. پ‌ک‌ک ۲۵ سال گذشته را در این روند تغییر و تحول ریشه‌ای در تمام زمینه‌ها تجربه کرده است. اکنون می‌خواهد این را به نتیجه برساند. مبارزه و سازمان آن نیز بر این اساس خواهد بود و هر آنچه لازم باشد، انجام خواهد داد.

رهبر آپو در سال ۱۹۹۴ گفت: «رستاخیز کامل شد، نوبت رهایی است.» طبق الزامات پارادایم دولت-ملت، رهایی ملی باید با جنگ رهایی‌بخش ملی محقق می‌شد. تعریف آن پارادایم در آن زمان این بود. اکنون با تغییر پارادایم، گفتار «رستاخیز کامل شد، نوبت رهایی است» جای خود را به «رستاخیز کامل شد، نوبت آزادی است» داد. و آزادی نیز با جامعه دموکراتیک حاصل می‌شود.

این سوال ممکن است مطرح شود: 'توسعه روند جدید چگونه خواهد بود؟' پاسخ دادن به اینکه 'اینگونه خواهد بود، در این زمان خواهد بود، حزبی با این نام تشکیل خواهد شد، در فلان جا این گام برداشته خواهد شد و...' دشوار است. اما هدف و چارچوب تغییر و تحول همانطور که اشاره کردم، است. این روندی است که از سال ۲۰۰۴ با تغییر پارادایم آغاز شده است. اکنون با عمق‌یافتن ادامه دارد. این روند بر اساس این تغییر و تحول پیش خواهد رفت و عمل خواهد کرد.

*شما به عوامل بازدارنده در روند تغییر و تحولی که از سال ۱۹۹۳ وارد آن شده‌اید، اشاره کردید. آیا اکنون نیز چنین عواملی در داخل یا خارج وجود دارند؟

در وضعیت کنونی، موانع زیادی وجود دارد. به جای اینکه بپرسیم «آیا مانعی وجود دارد؟» بهتر است بپرسیم «چقدر راه برای تحقق این امر هموار است؟» به چنین سوالی نمی‌توانیم پاسخ دهیم «راه بسیار باز است.» به هیچ وجه نمی‌توانیم بگوییم «راه باز است، سیاست دموکراتیک به راحتی قابل اجراست، ما در محیطی زندگی می‌کنیم که سیاست دموکراتیک کاملا حاکم است، بنابراین می‌توانیم به راحتی آنچه را می‌خواهیم تحقق بخشیم.» چنین محیطی وجود ندارد. ما در حال مبارزه برای برداشتن موانع، غلبه بر مشکلات، هموار کردن راه و توسعه روند، ایجاد شرایطی هستیم که سیاست دموکراتیک در آن عمل کند. یعنی وضعیت آماده‌ای وجود ندارد.

میهن باید دستخوش تغییر و تحول شود

در این مرحله، رهبر آپو خود را تغییر داده و متحول کرده است. او می‌خواهد بر اساس تغییر و تحول خود، تغییر و تحول لازم را در جنبش آزادی‌بخش کورد ایجاد کند. و با اتکا به تغییر و تحول در جنبش آزادی‌بخش کورد، می‌خواهد میهن را نیز دستخوش تغییر و تحول کند. او تلاش خواهد کرد تا ذهنیت و سیاست فاشیستی، نسل‌کشانه، انکارکننده و نابودکننده علیه کورد در ترکیه را از بین ببرد و در این چارچوب، دموکراتیک‌سازی ترکیه را محقق سازد. از این نظر، موانع زیادی وجود دارد. وضعیت موجود در ترکیه، تماما مانع است. ساختار دولت موجود، احزاب سیاسی آن... وقتی صحبت از دموکراتیک‌سازی جزئی می‌شود، از نظر مفهومی می‌گویند «خوب است»، اما اینکه از دموکراتیک‌سازی چه می‌فهمند، جای بحث دارد.

به عنوان مثال؛ حزب عدالت و توسعه (آک‌پ) می‌گوید: «ترکیه یک دولت حقوقی است، دموکراسی هم وجود دارد، -با اشاره به پ‌ک‌ک- تنها بلای ترور وجود دارد که با خلاص شدن از آن، مشکل حل خواهد شد.» هنوز هم رویکردشان همین است. نتوانسته‌اند از این فراتر بروند.

موضع مدیریت کنونی ج‌ه‌پ مهم است، اما...

مدیریت کنونی حزب جمهوری‌خواه خلق (ج‌ه‌پ)، در سطحی فراتر از گذشته است. آنها نیز می‌گویند: «اگر شهروندان کورد ما می‌گویند 'مشکل وجود دارد'، پس مشکل وجود دارد و تا زمانی که آنها نگویند 'حل شد'، مشکل حل نخواهد شد.» ما این را بسیار مهم و معنادار دانستیم. اما گام‌های عملی در راستای ایجاد یک برنامه، توسعه یک پروژه و انجام مبارزه مداوم در این راستا، برداشته نشده است. همچنین، این را کادر مدیریتی ارشد ج‌ه‌پ بیان کرد. اما سایر مدیران و اطرافیان ج‌ه‌پ، برعکس، رویکردهای ناسیونالیستی تنگ‌نظرانه خود را که کورد را انکار می‌کنند و نابودی را پیش‌بینی می‌کنند، حفظ کرده‌اند و بیشترین مخالفت را با این روند تغییر دارند.

*به عنوان مثال، در بسیاری از مسائل، هنوز موضعی عقب‌تر از گزارش سال ۱۹۸۹ وجود دارد.

بسیار عقب‌مانده‌اند، البته. به همین دلیل، رهبر آپو در هنگام سلام فرستادن به ج‌ه‌پ گفت: «با اردال اینونو می‌خواستیم کاری انجام دهیم، اما نتوانستیم، می‌خواهم آن را در اینجا ادامه دهم.» البته اطرافیان ج‌ه‌پ در وضعیتی عقب‌تر از آن قرار دارند. اما مدیریت کنونی موضعی کمی فراتر از گذشته اتخاذ کرده است. سایر احزاب در مجلس می‌گویند «حمایت می‌کنیم»، اما از چه چیزی حمایت می‌کنند؟ از دموکراتیک‌سازی ترکیه چه می‌فهمند؟ مسئله کورد را چگونه تعریف می‌کنند؟ چه راه‌حل‌هایی را پیشنهاد می‌کنند؟ در کدام راه‌حل‌ها مشارکت خواهند کرد؟ مواضع آنها در تمام این مسائل مبهم است.

در میان محافل چپ و سوسیالیست نیز بخشی وجود دارد که سعی در درک این موضوع دارد. این مثبت است. اما در آنجا نیز می‌توان از ابهام سخن گفت. برخی می‌گویند «چرا جنگ متوقف می‌شود»، برخی دیگر با گفتن «چرا جنگ وجود داشت» مخالفت می‌کنند. وضعیت بسیار آشفته‌ای وجود دارد. رویکردی مبنی بر به رسمیت شناختن و پذیرش اراده آزاد مردم کورد وجود ندارد. می‌گویند «حق تعیین سرنوشت ملت‌ها راه‌حل مشکلات کوردهاست»، اما باز هم می‌خواهند خودشان تعیین کنند که راه‌حل چه خواهد بود و چگونه حل خواهد شد. بگذارید کوردها تعیین کنند.

*شما می‌گویید در حالی که جبهه کورد یکپارچه است، در جبهه مقابل یک موضع یکپارچه وجود ندارد.

ساختار پیچیده‌ای در مقابل ما قرار دارد

*آیا این در عین حال یک ساختار خطرناک، یک وضعیت خطرناک نیز نیست؟

بله، بسیار پیچیده، مبهم، و درگیری داخلی برای قدرت بسیار شدید است. کسانی نیز هستند که می‌خواهند آن را به ابزار درگیری منافع تبدیل کنند. چیزی که دیدیم، و در بحث‌های پس از کنگره واضح‌تر شد، این بود که بخش‌های بسیار زیادی از رانت‌خواران وجود داشتند که از درگیری موجود در مسئله کورد سود می‌بردند و از این جنگ تغذیه می‌کردند و نباید به ادعای آنها مبنی بر «ما مخالف ترور هستیم، صلح می‌خواهیم» توجه می‌کردیم. اکنون که پ‌ک‌ک می‌گوید «من دیگر چنین جنگی نمی‌کنم»، همه متحیر شده‌اند. به روش‌های مختلفی سعی در جلوگیری از این کار دارند. مشخص شد که آنها از جنگ تغذیه می‌کردند و رانت‌خوار بودند.

وقتی پ‌ک‌ک گفت 'دیگر نمی‌جنگم'، همه دست‌وپای خود را گم کردند

*شناخته شده است که قدرت‌هایی وجود دارند که حل نشدن مسئله کورد را به نفع خود می‌دانند. رویکرد آنها را در این روند چگونه می‌بینید؟

مسئله کورد، مسئله‌ای است که بر پایه حمله‌ای استعماری-نسل‌کشانه برای از بین بردن خلق کورد و تقسیم کوردستان در لوزان و نادیده گرفتن خلق کورد، بنا شده است. این را نظام مدرنیته سرمایه‌داری در حالی که به ساختار هژمونیک جهانی تبدیل می‌شد، پدید آورد. جهان هژمونی-دولتی که در طول جنگ جهانی اول و پس از آن شکل گرفت، بر انکار و نابودی کورد بنا شد. این یک واقعیت است. آنها این را با دولت ترکیه، ایران و برخی دولت‌های عربی به اجرا گذاشتند اما در واقع قدرت‌هایی که حمله استعماری-نسل‌کشانه را در کوردستان اجرا کرده و سلطه ایجاد کرده‌اند، تنها به این دولت‌ها محدود نمی‌شوند. خود نظام، تمامیت آن، مسئول این مشکل است. اولا باید این را دید. این یک وضعیت معمولی سلطه نیست. این یک روش تجزیه-درگیری است که به عنوان لازمه سیاست تجزیه و حکم‌رانی، که شیوه اصلی مدیریت سیستم سرمایه‌داری امپریالیستی است، انجام می‌شود.

مسئله کورد، مسئله‌ای است که کوردها را با دولت‌هایی که آنها را تحت سلطه خود درآورده‌اند، و در نتیجه با کل خاورمیانه درگیر و به جنگ می‌کشاند. نظام جهانی اینگونه بنا شده است. همه از این درگیری تغذیه کرده‌اند. این را به وضوح دیدیم. با بررسی قیام‌های کورد پیش از پ‌ک‌ک نیز، دریافتیم که کوردها در چنین وضعیتی زندگی می‌کردند. با پیشرفت مبارزه پ‌ک‌ک و دستیابی به توسعه، این را واضح‌تر دیدیم. چیزی پدید آمد که در آن تمام نظام هژمونی-دولتی با خلق کورد به رهبری پ‌ک‌ک دچار تضاد و درگیری شد. همه به نوعی در این درگیری هستند؛ از اینجا منافع اقتصادی-سیاسی به دست می‌آورند. اکنون آنها ارزیابی می‌کنند که با پایان این درگیری، ضرر اقتصادی و سیاسی خواهند دید. ظاهرا همیشه می‌گفتند «ما مخالف ترور هستیم»، اما آشکار شد که خودشان همیشه از ترور تغذیه کرده‌اند. از جنگی که در جریان بود، تغذیه کرده‌اند. اکنون که پ‌ک‌ک می‌گوید «دیگر نمی‌جنگم»، همه به وحشت افتادند. چنین قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی زیادی هم هستند.

این همان چیزی بود که رهبر آپو آن را تله کورد نامید

بسیاری از محافل به وحشت افتادند. چرا؟ زیرا منافع اقتصادی-سیاسی خود را که از درگیری به دست آورده بودند، از دست خواهند داد. کاملا در نگرانی و ترس هستند. مخفیانه تلاش‌های زیادی می‌کنند. واقعا جای تعجب است. باید پرسید تا الان کجا بودید؟ پ‌ک‌ک ۴۸ سال است که می‌جنگد، ۴۱ سال است که بی‌وقفه جنگ گریلایی می‌کند. خب، اگر اینقدر طرفدار جنگ بودید، کجا بودید و چقدر از پ‌ک‌ک حمایت کردید؟ آیا از پ‌ک‌ک حمایت کردید یا همیشه از مخالفان پ‌ک‌ک برای نابودی آن حمایت کردید؟ چیزی که دیدیم این بود که در واقع کاملا به تحریک جنگ می‌پرداختند. رهبر آپو آن را «تله کورد» نامید. کوردها اینگونه در تله‌ای افتاده‌اند؛ اگر مقاومت نکنند، آسیمیله شده و نابود می‌شوند، اگر بجنگند، به درگیری این و آن خدمت می‌کنند. اگر خودشان یک چیز به دست آورند، دیگران پنج چیز به دست می‌آورند. همه وارد این می‌شوند و سعی می‌کنند این جنگ را در جهت منافع خود هدایت کنند.

چنین تله‌ای. هیچ کس نمی‌خواهد این را ببیند و بفهمد: کوردها نیز یک خلق، یک جامعه هستند، آنها نیز واقعیت وجود و آزادی دارند. می‌خواهند آزادانه وجود داشته باشند و زندگی کنند. برای این مبارزه می‌کنند. رهبر آپو ۲۶ سال است که در امرالی بوده، و با این حال بسیاری از مقامات دولت ترکیه می‌گفتند «مزدور قدرت‌های خارجی». وقتی چنین موضعی اتخاذ می‌شود، برخی قدرت‌های خارجی می‌گویند «تسلیم شد.» اجازه دهید چیزی را به شما بگویم؛ اگر می‌خواهید چیزی را به عنوان فشار بررسی کنید، روند دادگاه امرالی را بررسی کنید. دادگاه‌های امرالی در سال ۱۹۹۹ در ماه‌های می و ژوئن برگزار شد. چند سال از آن گذشته و اکنون سالگرد آن را می‌گذرانیم. در آن زمان به وضوح دیدیم؛ از بسیاری از نقاط جهان، دولت‌هایی که ظاهرا دوست ترکیه بودند و خود را قدرت‌های بزرگ معرفی می‌کردند، دیدیم که هر گونه نسبت‌دهی را به موضع صلح‌خواه و راه‌حل‌خواه رهبر آپو نسبت دادند. گفتند «تسلیم می‌شود». هر گونه اظهارنظر تحریک‌آمیزی کردند. در رأس آنها آلمان بود. هم راست‌گرایان و هم چپ‌گرایان آلمان همین کار را کردند. اگر در آرشیوهای مطبوعات تحقیق شود، مشخص می‌شود که چه گفتند. اکنون نیز وضعیت مشابهی را تجربه می‌کنیم.

*در این زمینه، باید درباره بحث‌های لوزان نیز پرسید. بخش خاصی در ترکیه می‌گوید که جایگزین لوزان، معاهده سور است. برای رد انتقادات از لوزان، با مطرح کردن معاهده سور پاسخ می‌دهند. این را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

هیچ ارتباطی ندارد. نباید فرآیندها را از هم جدا کرد. در ۱۶ می ۱۹۱۶، توافق‌نامه سایکس-پیکو امضا شد. این توافق‌نامه‌ای بود که بین انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها امضا شد. بعدها روس‌ها نیز اضافه شدند. پس از انقلاب اکتبر، دولت به پیشاهنگی لنین این توافق‌نامه را افشا کرد. تمام جهان متوجه شد که سرزمین‌های عثمانی بین انگلیس، فرانسه و روسیه تقسیم شده است. تمام اینها در طول جنگ جهانی اول اتفاق افتاد. پس از جنگ و آتش‌بس مودانیا، همان قدرت‌ها معاهده سور را توسعه دادند. سور ادامه آن بود. آنها برنامه‌ریزی کردند که چگونه آنچه را که در توافق ۱۶ می ۱۹۱۶ انجام شده بود، پس از انقلاب اکتبر در روسیه، یعنی پس از خارج شدن روسیه از بازی، اجرا کنند. آنها سایکس-پیکو را به‌روزرسانی کردند. بر اساس شرایط جدید کمی آن را تغییر دادند، اما این بار انگلیس و فرانسه می‌خواستند همان کار را انجام دهند. اعتراض به این از سوی جنبش کمالیستی آمد. جنبش کمالیستی نیز از یک سو از انقلاب اکتبر قدرت گرفت و از سوی دیگر از کوردها حمایت گرفت. بدین ترتیب به یک جنبش تبدیل شده و علیه اشغال یونان به سرکردگی انگلیس و فرانسه جنگیدند. همچنین کوردها علیه اشغال فرانسه و انگلیس از جنوب مقاومت کردند. انگلیس و فرانسه که دیدند نمی‌توانند جنبش کمالیستی را بی‌اثر کنند، نمی‌توانند اشغال یونان را محقق کنند و با تکیه بر جنبش کمالیستی هم در برابر اتحاد جماهیر شوروی مقاومت خواهند کرد و هم در خاورمیانه در اجرای مدل دولت-ملت قدرت بهتری به دست خواهند آورد، در جولای ۱۹۲۳ به سرعت با جنبش کمالیستی توافق‌نامه لوزان را امضا کردند.

جنبش کمالیستی از میثاق ملی امتیاز داد

جنبش کمالیستی از میثاق ملی امتیاز داد. میثاق ملی تعریف یک کشور است. میثاق ملی کشور را اینگونه تعریف می‌کند: مناطقی که کوردها و ترک‌ها در آن زندگی می‌کنند. جغرافیای ترسیم شده توسط میثاق ملی، سرزمین‌هایی است که کوردها و ترک‌ها در آن زندگی می‌کنند. اولین امتیاز را در سال ۱۹۲۱ دادند. در سال ۱۹۲۱، آنها با فرانسه توافق‌نامه آنکارا را امضا کردند. مرز سوریه با این توافق‌نامه ترسیم شد. پیش از لوزان، این توافق‌نامه با فرانسه امضا شد. دیگری در لوزان بود. مسئله، مشکل موصل و کرکوک بود. آنها نیز آنجا را به انگلیسی‌ها واگذار کردند. در سال ۱۹۲۱ روژاوای کوردستان را به فرانسه واگذار کردند، در سال ۱۹۲۳ نیز باشور کوردستان را به انگلیسی‌ها واگذار کردند. در آن زمان تمام باشور کوردستان به عنوان استان موصل تعریف می‌شد. کرکوک نیز تابع موصل بود. ۶۰ درصد جمعیت استان موصل نیز کورد بود.

در میثاق ملی، سرزمین‌هایی که کوردها زندگی می‌کردند، میهن اصلی بود

توجه کنید؛ توافقنامه ۱۹۱۶، توافقنامه سور ۱۹۲۰ و توافقنامه لوزان ۱۹۲۳ به عنوان ادامه یکدیگر توسعه یافتند. سیستم مدرنیته سرمایه‌داری به رهبری انگلیس و فرانسه ابتدا با تقسیم تمام امپراتوری عثمانی شروع کرد. جنبش کمالیستی با تعریف میثاق ملی در اعلامیه آماسیا، کنگره‌های سیواس و ارزروم، کوردها را وارد مبارزه کرد. وقتی نوبت به توافق با انگلیس و فرانسه رسید، آنها تحمیل کردند که موصل و حلب را بگیرند. حلب را به فرانسوی‌ها، موصل را به انگلیسی‌ها واگذار کردند و کمالیست‌ها توافق کردند. سرمایه‌داری جهانی بر این اساس اجازه تاسیس جمهوری ترکیه را داد. در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۳ دولت بر این اساس تاسیس شد. در تعریف میثاق ملی، سرزمین‌هایی که کوردها زندگی می‌کردند، به عنوان میهن اصلی تعریف شده بود. دولت ترکیه از موصل و حلب این سرزمین‌ها چشم‌پوشی کرد.

برای توافق با انگلیسی‌ها و و فرانسوی‌ها، بخشی از کوردستان فروخته شد

آنها کوردها را نیز مسئول این وضعیت می‌دانند. قیام شیخ سعید را بهانه‌ای برای از دست دادن این سرزمین‌ها می‌آورند.

خیر. در سال ۱۹۲۰، هنگامی که جامعه ملل، پیشرو سازمان ملل متحد، تاسیس شد، برای توسعه عملی یک کمیسیون را در این زمینه سازماندهی کرد. زیرا مسئله به جامعه ملل واگذار شد. آنها نیز یک کمیسیون سازماندهی کردند. آنها می‌خواستند بر اساس گزارشی که در نتیجه تحقیقات و بررسی‌های این کمیسیون تهیه می‌شد، به همه‌پرسی بروند. در این کمیسیون انگلیسی‌ها، فرانسوی‌ها و همچنین ترک‌ها، نمایندگان کمالیست‌ها نیز حضور داشتند. هنگامی که این کمیسیون به موصل آمد، کوردها با دیدن سربازان ترک، تظاهرات حمایتی برگزار کردند؛ «ما عثمانی‌ها، ترک‌ها را در اینجا می‌خواهیم.» هیئت انگلیسی و فرانسوی با دیدن این وضعیت، تحقیق را متوقف کردند. آنها مانع فعالیت‌های این کمیسیون شدند. هیئت انگلیسی یک گزارش ویژه تهیه کرد، آن گزارش به جامعه ملل ارائه شد و آن گزارش به تصویب رسید. کوردها، که شش دهم جمعیت را تشکیل می‌دادند، به عنوان جامعه‌ای بدون اراده، عقب‌مانده و جاهل تعریف شدند که قادر به تعیین سرنوشت خود نیستند، و با تکیه بر یک دهم جمعیت ترکمن که احتمالا ترک‌ها را می‌خواستند و سه دهم جمعیت عرب (و ملت‌های کم‌شمار مسیحی) که احتمالا انگلیسی‌ها را می‌خواستند، گزارشی تهیه کردند که مردم موصل حکومت انگلیس را می‌خواهند. کوردها، که شش دهم جمعیت موصل را تشکیل می‌دادند، توسط انگلیسی‌ها نادیده گرفته شده و موصل تحت حاکمیت انگلیس قرار گرفت.

یعنی کسانی که در ترکیه می‌گویند «کوردها اینگونه می‌خواستند» دروغ می‌گویند. برعکس، کوردها خواهان اتحاد با ترک‌ها بودند. مثلا شیخ محمود برزنجی چقدر با مصطفی کمال نامه نوشت. کوردها نمی‌خواستند اینگونه تقسیم شوند. مصطفی کمال خودش اظهاراتی دارد؛ درباره روابط و اتحادهایی که با کوردها برقرار کرده، می‌گوید: «بدون آنها نمی‌توانستیم دولت تشکیل دهیم.» برای توافق با انگلیس و فرانسه، بخشی از کوردستان را می‌فروشد. کسانی که میثاق ملی را رد کردند و از کوردها حمایت نکردند، خودشان بودند. این امر در کوردها ناامیدی بزرگی ایجاد کرد. قیام‌هایی که در سال ۱۹۲۵ حول شیخ سعید شکل گرفتند، کاملا از اینجا سرچشمه گرفتند. آنها گفتند: «شما به قول خود عمل نکردید، و خودمختاری ما را نیز به رسمیت نمی‌شناسید.» همچنین قیام به پیشاهنگی شیخ محمود برزنجی از اینجا سرچشمه گرفت. آنها با عصبانیت از کمالیست‌ها گفتند: «با وجود میثاق ملی، ما فریب خوردیم.» علیه حکومت انگلیس قیام کردند. مقاومت‌ها و قیام‌ها اینگونه توسعه یافتند.

بدون روبرو شدن با گذشته، آینده ساخته نمی‌شود

برخی محافل می‌گویند: «صحبت درباره اینها چه فایده‌ای دارد؟» اکنون، بدون روبرو شدن با گذشته، نمی‌توان آینده‌ای ساخت. به خصوص برخی محافل مطبوعاتی که خود را از ج‌ه‌پ می‌دانند یا اطراف ج‌ه‌پ را فرا گرفته‌اند؛ می‌گویند لوزان چرا به هم می‌خورد، چرا با جمهوری درگیر می‌شوند، همه اینها درست بود. خب، اگر درست بود، چرا به امروز رسیدیم؟ وضعیت کنونی ترکیه که از آسمان نیفتاده است! جمهوری که از لوزان به بعد توسعه یافت، در نهایت به سطح «مشکل بقا» رسید.

اگر قرار است از این وضعیت خارج شویم، این امر با روبرو شدن با گذشته، درس گرفتن از گذشته و دست کشیدن از سیاست‌ها و ذهنیت‌هایی که ما را به امروز رسانده‌اند، اتفاق خواهد افتد. اساس این نیز ذهنیت و سیاست ترک‌پرستی یک‌گرا است که میثاق ملی را نقض کرده و سیاست انکار و نابودی را در مورد کوردها به کار گرفته است. بدون از بین بردن این ذهنیت و سیاست، بدون خودانتقادی از آن، و بدون جبران نتایج آن -که به کوردها بدهکارند، صدها هزار کورد به دلیل این ذهنیت و سیاست قتل‌عام شدند- نمی‌توان از این وضعیت خارج شد. ۲۹ قیام کوردی به همین دلیل اتفاق افتاد. اگر آن درست بود، چرا این سیاست به اینجا رسید؟ اگر یک مشکل بقا وجود دارد، به دلیل اشتباهات گذشته به اینجا رسیده‌ایم و آن اشتباهات باید دیده و اصلاح شوند. آن اشتباه نیز ذهنیت و سیاستی است که کورد را نادیده می‌گیرد و می‌خواهد نابود کند.

قانون اساسی سال ۱۹۲۴ که پس از لوزان تدوین شد نیز بر اساس همین ذهنیت ترک‌گرایی تهیه شد. چنان تهیه شد که هر کس جز ترک سخنی می‌گفت، خائن به میهن محسوب می‌شد و مستحق مرگ، زندان، تبعید، و هر نوع ظلم و ستمی قلمداد می‌شد. اگر خلاصه‌ای از قرن گذشته تهیه شود، اینها آشکار خواهد شد. اینها باید انجام شود. خودانتقادی لازم است. گذشته باید به درستی ارزیابی شود. ذهنیت‌ها و سیاست‌هایی که این مشکل را ایجاد کرده‌اند، باید تغییر کنند. اگر همه چیز ثابت بماند، راه‌حل توسعه نخواهد یافت.

برای قانون اساسی جدید، ابتدا تغییر ذهنیت ضروری است

*در پرتو این یافته‌های بسیار مهم شما، اگر دوباره به موضوع کنونی بازگردیم؛ بین دولت ترکیه و کوردها یک مشکل عمیق بی‌اعتمادی وجود دارد که ریشه‌های آن تقریباً به ۲۰۰ سال اخیر بازمی‌گردد. در ۵۰ سال تاریخ پ‌ک‌ک نیز نمونه‌های بسیار زیادی از این موضوع وجود دارد. همین وضعیت در زمان حال نیز ادامه دارد. این وضعیت بی‌اعتمادی چگونه می‌تواند با یک قرارداد اجتماعی حل و فصل شود؟

پیش از هر چیز، ذهنیت و سیاستی که این وضعیت را ایجاد کرده است، باید تغییر کند. بدون تغییر این ذهنیت و سیاست، هیچ پیشرفت جدید و پایداری به وجود نخواهد آمد. تغییری نیز رخ نخواهد داد. این را می‌توان به وضوح بیان کرد. زیرا این وضعیتی است که بر دولت و تمام نهادهای آن حاکم شده است. در قانون اساسی نیز گنجانده شده است. «غیرقابل تغییر است، حتی پیشنهاد تغییر آن نیز ممنوع است.» یعنی نمی‌توان درباره آن صحبت کرد. هر کس که صحبت کند، خائن به میهن است. این به معنای تحمیل ترک بودن به همه کسانی است که در ترکیه زندگی می‌کنند، و هر کس این کار را نکند، به معنای اعلام کردن او به عنوان خائن به میهن است.

این وضعیتی است که با کودتاها توسعه یافته است. همه نهادها این را اساس قرار می‌دهند. مطبوعات، سیاست، ادبیات، هنر، نهادها، احزاب، همه اینگونه‌اند. دولت اینگونه است. هیچ کس نمی‌تواند چیزی متفاوت از این بگوید. همه در ترس زندگی می‌کنند. اگر حرفی بزنید، معلوم نیست چه بر سرتان خواهد آمد. زیرا انسان‌ها اعدام شدند. حتی قبرهایشان مشخص نیست. دولتی است که رئیس جمهور خود را کشته، نخست‌وزیر خود را اعدام کرده است. هر کس که در این مرزها زندگی می‌کند، ترک نیست، ببینید، کسانی که می‌گویند من کورد هستم، اعدام شده‌اند، به گلوله بسته شده‌اند، حتی محل دفن آنها مشخص نیست. چنین گذشته‌ای از ظلم و ستم در مقابل ما قرار دارد. آن وضعیتی که شما از آن به عنوان بی‌اعتمادی یاد می‌کنید، نتیجه این گذشته است.

طرف مقابل، این سیاست را میهن‌دوستی می‌نامد

این ذهنیت نژادپرست و شوونیست از این دفاع می‌کند. به آن میهن‌دوستی می‌گوید. این ذهنیت است که ترکیه را به این وضعیت رسانده است. این ذهنیت مشکل بقا را ایجاد کرد. ذهنیت و سیاستی که قانون خواهری-برادری بین ترک و کورد را از بین برد، اتحاد را نابود کرد، ترک بودن را بر کوردها تحمیل کرد، و برتری ترک‌ها را موعظه کرد، ترکیه را به وضعیتی رساند که اکنون مشکل بقا را تجربه می‌کند. وضعیتی را ایجاد کرد که دولت باغچلی مجبور به موضع‌گیری شد.

از این نظر، برای غلبه بر بی‌اعتمادی و توسعه گام‌های راه‌حل، این ذهنیت و سیاست باید شکسته شود. زیرا این ذهنیت و سیاست فاشیستی، نژادپرست، شوونیست و نسل‌کشانه است. دولت را به حدی رسانده‌اند که؛ ترک است، سنی است، مرد است و غیره. ملت دیگری را نمی‌پذیرد، دین و مذهب دیگری را نمی‌پذیرد، جنسیت دیگری را نمی‌پذیرد. اینگونه یکدست‌سازی کرده‌اند. این اوج فاشیسم است. این اوج ذهنیت و سیاست نسل‌کشانه است. ابتدا باید علیه این مبارزه کرد و آن را شکست داد. اعتماد ابتدا باید در درون جوامع توسعه یابد. اعتماد باید در جامعه گسترش یابد. مثلا امروز در مطبوعات زبان مسموم‌کننده‌ای وجود دارد. با عباراتی مانند «بلا است، ترور است، ریشه‌هایش باید خشکانده شود» روزانه سم می‌پاشند.

ابتدا باید ذهنیت و سیاست دموکراتیک توسعه یابد

می‌دانیم که تقریبا تمام رسانه‌ها تحت کنترل دولت هستند. از عناوین اصلی گرفته تا اینکه چه چیزی را منتشر کنند و چه چیزی را منتشر نکنند، همه چیز توسط سازمان اطلاعات و اداره ارتباطات ریاست جمهوری تعیین می‌شود. این نیز به طور طبیعی در افکار عمومی به عنوان نیت دولت خوانده می‌شود.

البته، این زبان از دولت سرچشمه می‌گیرد. از سخنان مدیران آک‌پ سرچشمه می‌گیرد. سیاست، جامعه را به این وضعیت می‌کشاند. به همین دلیل، تغییر در احزاب مهم است. اگر اینها محقق شود، مقررات قانونی باید تابع باشند. تضمین‌های قانونی-اساسی ضروری است. بستر حقوقی ضروری است. یکی از ابعاد دموکراتیک‌سازی، بستر حقوقی است. اما آن بستر حقوقی را نیز ذهنیت و سیاست دموکراتیک ایجاد خواهد کرد. اگر ذهنیت و سیاست دموکراتیک نباشد، قانون اساسی دموکراتیک نخواهد بود، قانون دموکراتیک نخواهد بود.

بله، مشکل بی‌اعتمادی وجود دارد. مثلا پس از دوازدهمین کنگره ما، مدیران آک‌پ می‌گویند: «بله، تصمیم به پایان دادن به فعالیت‌ها تحت نام پ‌ک‌ک گرفته شد اما ما مشکل بی‌اعتمادی داریم، حساسیت‌هایی داریم، نگرانی‌هایی داریم، به همین دلیل سلاح‌ها نیز باید کنار گذاشته شوند.» انسان این را می‌فهمد. ما نیز سعی می‌کنیم بفهمیم. خوب، عالی... حساسیت‌های آنها را بفهمیم، اما کوردها نیز مشکل بی‌اعتمادی دارند. صد سال است که نسل‌کشی می‌کنید، هیچ کاری نمانده که با این مردم نکرده باشید، هیچ توهینی، هیچ ظلمی نمانده که نکرده باشید. همه این را می‌دانند. اکنون مبارزه‌ای پدید آمده که کورد را وجود بخشیده، اراده آزاد به آن داده است، و شما می‌گویید آن هم باید از بین برود. اگر پ‌ک‌ک از بین برود، اگر قدرت مسلحانه‌اش باقی نماند، اگر قدرتی برای مبارزه آزادی‌بخش نماند، آن وقت این مردم چه خواهند کرد؟ خب، این جامعه چگونه از خود دفاع خواهد کرد، چگونه از خود محافظت خواهد کرد؟

آنها این را بدون برداشتن هیچ گامی، بدون ایجاد هیچ تغییری می‌خواهند. مثلا سه هفته گذشته اما هنوز هیچ پیشرفت عملی وجود ندارد. نه قانونی تصویب شده، نه چیز دیگری. دولت باغچلی سخنان زیبا و امیدبخش دارد. واقعا موافقیم. اینکه چنین سخنانی از زبان کسی مانند دولت باغچلی گفته شده، بسیار معنادار می‌یابیم. اما در سطح سخن باقی می‌ماند. هیچ یک از آنها هنوز به مرحله اجرا درنیامده است. اجرا در دست آک‌پ است و ما هیچ پیشرفتی نمی‌بینیم. برعکس، می‌خواهد از این فرصت‌ها برای تضعیف اپوزیسیون، تضعیف ج‌ه‌پ، و از بین بردن جایگزین ریاست جمهوری استفاده کند. این هیچ چیز ناگفته‌ای ندارد... اما قابل قبول هم نیست. هیچ کس این را دموکراتیک نمی‌یابد، درست نمی‌یابد.

در شرایط امرالی تغییری وجود ندارد

حل مسئله کورد نمی‌تواند برای به قدرت رسیدن عده‌ای یا توسعه منافع خودشان مورد استفاده قرار گیرد. و این محقق هم نخواهد شد. قدرت کسی که می‌خواهد این کار را انجام دهد، کافی نیست. برای حل این مشکل، وحدت و یکپارچگی لازم است. باید همه را درگیر کرد. یک فضای ترس ایجاد شده است. اگر همه سعی کنند این مشکل را علیه یکدیگر به کار ببرند، اگر همه چیز در درگیری‌های قدرت غرق شود، نه می‌توان سخنی مثبت گفت و نه گامی برداشت. و در واقع این کارها انجام نمی‌شود. در امرالی کوچکترین تغییری وجود ندارد. در حالی که کنگره ما به وضوح تصمیم گرفت که اجرای تصمیمات کنگره به آزادی جسمانی رهبر آپو بستگی دارد. اکنون می‌پرسند این چگونه خواهد شد، آن چگونه خواهد شد. بدون آزادی رهبر آپو، از این پس هیچ گام عملی برداشته نخواهد شد. این مبارزان آزادی برای آزادی جسمانی رهبر آپو مسلح شده‌اند. هیچ کس جز رهبر آپو نمی‌تواند سلاح را از دست آنها بگیرد. بنابراین، آنها (طرف مقابل) ارابه را جلوی اسب می‌گذارند. مدیریت آک‌پ فقط می‌گوید: «جامعه ترکیه حساسیت‌هایی دارد، سلاح را کنار بگذارید.»

*یعنی می‌گویند تسلیم شوید...

بله، حتی فراتر از تسلیم شدن. می‌گویند: «تمام کنید، نابود شوید، اثری از شما نماند.» خب، جامعه کورد نیز حساسیت‌هایی دارد، جامعه کورد نیز مشکل بی‌اعتمادی، مشکلات وجود و آزادی دارد. پس چه کسی به اینها توجه خواهد کرد، چگونه توجه خواهد کرد؟ آنها به هیچ وجه به اینها توجه نمی‌کنند. بنابراین بسیاری از بحث‌های موجود، بحث‌های پوچی هستند، بی‌معنی هستند، چیزی جز سفسطه نیستند. هیچ جدیت خاصی ندارند. به غیر از این، مشکل مهم است، مشکلات خود را دارد. به همین دلیل نمی‌خواهیم عجله کنیم. اگر رویکردهای کوچکی وجود دارد، آنها را معنادار می‌دانیم. سخنان دولت باغچلی و همچنین اظهارات حمایتی از احزاب مختلف را در صورتی که به مرحله اجرا درآیند، مثبت ارزیابی کردیم. از این نظر نمی‌خواهیم بسیار منفی برخورد کنیم اما با رویکردهای موجود، راه‌حل مسئله کورد بر پایه آزادی و دموکراتیک‌سازی ترکیه امکان‌پذیر نخواهد بود.

... دوران 'مَمَت (عنوانی است که دولت ترکیه به سربازانش می‌دهد) کورد' دیگر گذشته است

این را نیز می‌خواهم اضافه کنم. پ‌ک‌ک حزبی نیست که پشت میز تاسیس شده باشد. با تصمیم یک کنگره به وجود نیامده است. بله، نام خود را در یک کنگره گرفت، و با یک کنگره به تاریخ پیوست. اما جنبش آپویی پیش از آن نیز وجود داشت و موجودیت خود را حفظ می‌کند. کسی فکر نکند که می‌توان با فریب و حقه، کوردها را گول زد، یا با زرنگ‌بازی آنها را به خدمت گرفت. آن دوران دیگر گذشته است. رهبری مانند رهبر آپو ظهور کرد. یک آگاهی و نیروی مبارزاتی پدید آمد. زنان، جوانان و جامعه کورد را آموزش داد، سازماندهی کرد و بزرگترین نیروی عملی تاریخ را به وجود آورد. رویکردهایی مانند اینکه «می‌توانیم آنها را به بازی بگیریم، فریب دهیم، گرفتار مشکلات فردی خود خواهند شد» دیگر کارساز نیست. کسانی که چنین توهمی دارند، در اشتباه بزرگی هستند. کسانی که چنین می‌کنند، خودشان بازنده می‌شوند. هر چه بیشتر اینگونه عمل کنند، مشکل بقا در ترکیه بیشتر می‌شود.

وقتی اینها را می‌گویم، می‌گویند «ما را تهدید می‌کنند»...

نه، نه، این ربطی به تهدید ندارد. دقیقا بیان یک واقعیت است. و بیان یک واقعیت بسیار دردناک است. این را دولت باغچلی نیز با چنین جدیتی بیان می‌کند. زیرا او این را می‌بیند. چون او کمی فراتر از رویکردهای ساده قدرت، رویکرد دولت و ملت دارد، اینگونه است. به همین دلیل، توانایی او در دیدن خطرات موجودی که دولت با آنها روبروست، بیشتر توسعه می‌یابد. برخی چشم خود را به منافع ساده و محدود قدرت، اقتصادی و سیاسی دوخته‌اند، و چیزی جز آن نمی‌بینند. بنابراین از نظر آنها چیزی وجود ندارد. مانند بازی کردن و مسخره کردن برخورد می‌کنند. نباید به اینها اجازه داد. کسانی که جدی هستند، واقع‌بین هستند، کسانی که خطری را که ترکیه با آن روبروست می‌بینند، این را نه تنها از منظر وضعیت کنونی جنگ جهانی سوم، بلکه در یک چشم‌انداز تاریخی گسترده‌تر می‌بینند. مثلا ترک‌ها را اتحاد با کوردها به آناتولی آورد. بقای هزاران ساله آنها در آناتولی و وجود آنها در آینده نیز به این اتحاد بستگی دارد. اگر این اتحاد را نابود کنید، چه بلایی بر سرتان خواهد آمد؟ اگر به کورد ضربه بزنید، یعنی به ترک زده‌اید. این را باید به عنوان یک واقعیت دید که اتحاد تاریخی آن را به وجود آورده است. همه باید این را ببینند و بفهمند.

ترکیه دو گزینه پیش رو دارد: تسلیم شدن یا جنگ

*به دلیل وضعیتی که به آن اشاره کردید، در جامعه و افکار عمومی علاوه بر بی‌اعتمادی، سردرگمی بزرگی وجود دارد. عدم قطعیت وجود دارد. بسیاری از مردم به دلیل رویکردهای دولت، زیاد نمی‌دانند چه اتفاقی می‌افتد. این تا کی می‌تواند ادامه یابد؟

این وضعیت برای ترکیه همیشه یک خطر بزرگ است. این نه یک تهدید است و نه به معنای آن است که کوردها خطر ایجاد می‌کنند. کوردها خواهان راه‌حل هستند. این یک تهدید نیست، بیان واقعیت موجود است. ما گفتیم؛ تا زمانی که ترکیه دموکراتیزاسیون خود را بر پایه آزادی کوردها پیش‌بینی نکند، ترکیه تنها دو راه پیش رو دارد: یا تسلیم هژمونی اسرائیل می‌شود یا وارد جنگ با این هژمونی خواهد شد. هر دو برای ترکیه فاجعه است. سقوط به وضعیت جامعه درجه دوم یا سوم خاورمیانه نیز وجود دارد. تسلیم شدن به آن منجر می‌شود. و جنگیدن، به این معنی است که ترکیه با سیستمی که در آن قرار دارد، روبرو خواهد شد و در چنین جنگی موفقیت جمهوری ترکیه ممکن نیست.

به غیر از این، تنها راه، پذیرش آزادی کوردها و دموکراتیزه کردن و متحول کردن جمهوری ترکیه است. آینده ترکیه قطعا در اینجا است. آینده آزاد، آینده دموکراتیک و وجود ترکیه در اینجا است. از این نظر، هر کس که آزادی و وجود کوردها را نپذیرد و برای دموکراتیزاسیون ترکیه تلاش نکند، به معنای کشاندن ترکیه به سناریوی دو گزینه‌ای است که به آن اشاره کردم. ما در حال حاضر در حال مبارزه با این خطر هستیم. رهبر آپو گفت: «ابتکار عمل ما، ابتکار عملی برای جلوگیری از این خطر است.» فراخوان صلح و جامعه دموکراتیک رهبر آپو، کاملا فراخوانی برای جلوگیری از این خطر است. مبارزه بر این اساس ادامه خواهد یافت. ما در این تغییر و تحول مصر هستیم. در این زمینه هر کس با ما متحد شود، او را دوست و متحد خواهیم دانست. و هر کس که با آن مخالفت کند، هر که باشد، در هر سطحی با او مبارزه خواهیم کرد. این باید قطعا اینگونه دانسته شود.

*همانطور که می‌دانید، رژیم ترکیه در تلاش است تا دستاوردهای کوردها در شمال-شرق سوریه را از بین ببرد. اکنون نیز با دولت جدید سوریه برای انجام این کار در حال مذاکرات فشرده‌ای است. این سیاست را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سیاست‌های ترکیه نشان می‌دهد که دولت ترکیه چگونه به آزادی و موجودیت کوردها، و به مسئله کورد، نزدیک می‌شود. رویکردی وجود دارد که «از یک سو با کوردها به توافق می‌رسد، از سوی دیگر کوردها را سرکوب می‌کند.» این درست نیست. آنها به دنبال تمام کوردها هستند. برخی محافل در باکور کوردستان می‌گویند: «اگر قرار است صلحی باشد، نمی‌توانید با کوردهای سوریه بجنگید.» اما چنین وضعیتی از صلح وجود ندارد. آنها به دنبال تمام کوردها هستند. چه در روژاوا، چه در باکور کوردستان، و چه در باشور کوردستان.

دولت ترکیه از دیرباز می‌خواست کوردها را به جان یکدیگر بیندازد. گاهی این کار را در سطح بخش‌ها، گاهی بین گروه‌های کوردی در یک بخش انجام می‌دادند. مثلا حمایتی که به خط سازش‌کارانه در باشور می‌دادند، به نسبت ضدیت آنها با پ‌ک‌ک بود. ارتش ترکیه در برابر مقاومت گریلایی کوردها موفق نبود و با حمایتی که از مدیریت باشور دریافت می‌کرد، جنگ را ادامه داد. و هنوز هم با همان حمایت ادامه می‌دهد. در مقابل آن، آنها را به رسمیت شناختند. حتی برخی از ژنرال‌های ترک با این مخالفت می‌کردند. می‌گفتند: «مورد سوء استفاده سیاست رؤسای عشایر قرار نگیرید.» در جنگی که در ۱۰ سال گذشته در چارچوب طرح اقدام فروپاشی اجرا کردند، بیشترین اتکا را به پ‌دک داشتند.

*حملات به مناطق حفاظتی مدیا ادامه دارد. در بسیاری از مناطق مواضع در هم تنیده شده‌اند. و حملات ادامه دارد. آیا این وضعیت همین‌طور ادامه خواهد یافت؟

ما آتش‌بس اعلام کردیم. اما طرف مقابل حتی آتش‌بس هم اعلام نکرد. ستاد کل ارتش هنوز بیانیه می‌دهد، می‌گوید «تا آخرین نفر حمله خواهیم کرد، نابود خواهیم کرد، تسلیم خواهند شد و...» هر روز با بلندگوها به گریلا‌ها فراخوان تسلیم‌شوید می‌دهند. اگر حمله شود، گریلا‌ها نیز قطعا از خود دفاع می‌کنند. جز این نیز نمی‌شد. این بار هم می‌گویند: «چرا از خود دفاع می‌کنی؟» اگر طرفدار راه‌حل و صلح هستند، باید این را متوقف کنند. متوقف نکردن آنها نیت‌شان را نشان می‌دهد. این نشان می‌دهد که آنها طرفدار دموکراتیزاسیون و راه‌حل نیستند؛ برعکس، می‌خواهند با حمله، نابودی، و تحکیم زورگویی فاشیستی خود ادامه دهند. ذهنیت حاکم در ستاد کل ارتش و وزارت دفاع قطعا همین است.

حکومت آک‌پ هنوز پارادایم انکار ۱۰۰ ساله را تغییر نداده است

اگر ذهنیت واقعا صلح کورد و ترک بود، نباید در قدرتمند شدن طرف مقابل خود اشکالی می‌دیدید، بلکه حتی باید می‌خواستید که بیشتر قدرتمند شود. زیرا قدرت او را قدرت خود می‌دیدید. اگر ذهنیت و سیاست‌هایشان تغییر کرده بود، مواضع آنها نیز تغییر می‌کرد. آن وقت نه به گریلا‌ها حمله می‌کردند، نه به روژاوا حمله می‌کردند، و نه در سراسر جهان برای دیپلماسی ضد کوردی سفر می‌کردند. اما هنوز این کارها را می‌کنند. در حال حاضر حکومت آک‌پ مشغول حل مشکل نیست، مشغول این است که چگونه پ‌ک‌ک را سرکوب و نابود کند. مشغول این است که چگونه طرح اقدام برای فروپاشی را به موفقیت برساند. همانطور که به گریلاها در مواضعشان حمله می‌کند، با دیپلماسی، سیاست و تبلیغات نیز به حمله ادامه می‌دهد. یک تغییر جدی در ذهنیت، تغییر در سیاست، تغییر در گفتار و سبک رخ نداده است. یعنی تغییر پارادایم رخ نداده است. حکومت آک‌پ هنوز پارادایم ۱۰۰ ساله‌ای را که کورد را نادیده می‌گیرد و می‌خواهد نابود کند، تغییر نداده است.

روند تنها با گام‌های متقابل پیش می‌رود

*دولت باغچلی گفت که پارادایم باید تغییر کند...

بله، گفت که تغییر پارادایم ضروری است. گفت که کبوتر صلح با یک بال پرواز نمی‌کند. اینها معنادار بودند. اما به نظر می‌رسد که به مرحله عمل نمی‌رسد. در برخی محافل در ترکیه تاثیرگذار است اما هنوز در محافل قدرت تغییری وجود ندارد. و قدرت است که تاثیرگذار است. تا به امروز هیچ گام قانونی برداشته نشده است که روند را معنادار کند. هیچ تضمین قانونی ایجاد نشده است. به جز برخی سخنان، تنها گام‌های یک‌جانبه‌ای از سوی رهبر آپو برداشته شده است. به نقطه مهمی رسیده است. در حال حاضر حتی یک تنظیم قانونی کوچک نیز از سوی دولت برای تامین امنیت این روند وجود ندارد. هنوز سعی دارند روند را در چارچوب قوانین موجود، بر پایه انکار و نابودی پیش ببرند. اما یک روند با گام‌های یک‌جانبه یا فقط با اظهارات حسن نیت پیش نمی‌رود. باید گام‌های متقابل وجود داشته باشد. تنها در آن صورت می‌توان اعتماد را ایجاد کرد.

زمان مبارزه با راه‌ها و روش‌های خلاقانه

*در این روند، چه وظایفی بر عهده اقشار جامعه، به ویژه جوانان، است؟

فراخوان صلح و جامعه دموکراتیک، فراخوانی به تمام جامعه و اقشار اجتماعی است. همان‌طور که برای کوردها است، برای جامعه ترکیه و خاورمیانه نیز هست. فراخوانی به بشریت و محافل دموکراتیک و سوسیالیست است. و بازتاب‌هایی نیز پیدا کرده است. هنوز در سطح مطلوب در درک، آگاهی و کنش‌گری نیست. همه کمی سعی در درک دارند.

در جامعه ترکیه هنوز مشکل رسیدن به سطح مطلوب در مورد زنان، جوانان، کارگران و زحمتکشان وجود دارد. در جامعه کورد نیز یک روش و چارچوب مبارزه شناخته شده وجود دارد. هنوز نتوانسته‌اند روش مبارزه وضعیت جدید را کاملا به اجرا درآورند. کمی هم سردرگمی نسبت به وضعیت جدید وجود دارد. اما از سوی دیگر، اعتماد و ایمان بسیار زیادی به رهبر آپو وجود دارد.

اما همانطور که گفتیم، در ترکیه هنوز مشکلاتی در درک سبک، رویه و روش مبارزه دوره جدید وجود دارد. واکنش جدی نسبت به نظم موجود وجود دارد، اما در مورد سازماندهی و گسترش مبارزه نیز ضعف‌هایی وجود دارد. در توسعه اشتراک‌گرایی و حاکم کردن آن در خط عمل، مشکلاتی وجود دارد. برای اینها جستجوهایی وجود دارد. اینها دیده می‌شود. به ویژه در زنان و جوانان پتانسیل جدی وجود دارد. این پتانسیل گاه‌به‌گاه خود را نشان می‌دهد. اما در مورد تداوم آن و اتصال آن به خط جامعه دموکراتیک نیز ضعف‌هایی وجود دارد.

در جوانان کوردستان نیز یک تجربه و میراث مبارزاتی بزرگ وجود دارد. آنها می‌خواهند این را در زمینه‌های غیرنظامی نیز به کار گیرند اما دقیقا نمی‌دانند چگونه این کار را انجام دهند. تصور می‌شود که جایگزین بودن در صحنه جنگ، تنها به دلیل استفاده از سلاح است. یک توهم وجود داشت که «اگر مسلح نباشی، نمی‌شود.» در حالی که اینطور نبود. تقابل ایدئولوژیک بود. اساس موفقیت در جنگ گریلایی، موضع ایدئولوژیک بود. واقعیت کمون بودن وجود داشت. کار گریلایی یک کار جمعی بود. قدرت و انرژی زیادی از این سبک زندگی پدید می‌آمد. اکنون جوانان می‌توانند این را در سازماندهی‌های غیرنظامی نیز انجام دهند. می‌توانند هنر، تبلیغات، مشارکت در سیاست، و تمام زمینه‌های سازماندهی اجتماعی را به این شکل سازماندهی کنند. می‌توانند خود را درگیر اشتراک‌گرایی (برساخت کمون‌ها) کنند. جوانان کورد که این را در جنگ گریلایی موفق شدند، چرا نتوانند در سیاست، هنر، تبلیغات، و سایر زمینه‌های زندگی اجتماعی موفق شوند؟ جوانان می‌توانند این کار را انجام دهند. جوانان باید آموزش ایدئولوژیک-نظری خود را بر این اساس بهتر انجام دهند. می‌توانند در پارادایم جدید بیشتر تمرکز کرده و با روش‌های خلاقانه پیشاهنگی تمام مبارزه را بر عهده بگیرند.