در چهره عگید، انسان ویژگی یک عفرینی عصیانگر را میدید، ویژگیهایش را از خاک، زیتون و آب عفرین گرفته بود. چشمانش که همیشه با رویای بازگشت به عفرین میدرخشید.
عگید علیرغم سن کم خود، بار میهن را بر دوش گرفت و به کودکان وطناش قول داد که برای زندگی خوب و آیندهای روشن برای آنها مبارزه خواهد کرد. عگید برای خنده کودکان سرزمین آتش و خورشید مبارزه کرد، برای گرفتن انتقام کودکان مادران جگرسوخته مبارزه کرد.
عگید خط مبارزه خود را از شهر خود آغاز کرد، از عفرین تا حلب، شهبا و تا سد شهدا (تشرین)، مُهر خود را با قهرمانی در مقاومت گذاشت.
در مقاومت دوران، عگید با سن کم خود از یک طرف قلم و از طرف دیگر دوربین خود را در دست داشت و حقیقت حملات دشمن به مردم خود را لحظه به لحظه با قلم و دوربین خود، مقاومت مردم خود و حقیقت زیبایی شهر زیتون را به جهان میرساند. ۵۸ روز مقاومت، ۵۸ روز دوربین و قلم عگید پایین نیامد. عگید شاهد و یکی از نویسندگان مقاومت تاریخی شهر خود شد.
عگید راه خود را برای پیگیری مقاومت پس از اشغال عفرین متوقف نکرد، بلکه آن کینه و خشم علیه دشمن را از طریق دوربین خود پیش میبرد. پسر شهر زیتون، اشغال شهر خود را نپذیرفت.
پس از مقاومت ۵۸ روزه، دولت ترکیه شهر عفرین را اشغال کرد. عگید یکی از روزنامهنگارانی بود که با مردم خود به منطقه شهبا رفت و در آنجا بار دیگر راه رفقای شهید خود را رها نکرد و تاریخ خود را با شهادت در مقاومت مردم خود غنی کرد.
مردم چه کشیدند، چگونه مقاومت کردند، چگونه مبارزه کردند، با چه مشکلاتی روبرو شدند، عگید همه اینها را با مردم خود تجربه کرد، در پیگیری درد، رنج و مقاومت مردم خود هرگز خسته نشد و موانع را بهانهای برای خود قرار نمیداد و از سوی همه کس دوست داشته میشد. عگید در هر جمعی که بود، در هر گردهمایی که بود، هر جا که بود، همیشه حضور خود را با خندهاش میآراست.
در سالگرد حملات اشغالگرانه به عفرین، من و رفیق روزنامهنگارم جمیل عبدو خواستیم مقاومت ۵۸ روزه را با چشمان شاهدان و کسانی که آن روزها را دنبال و تجربه کردهاند، به یک گزارش تبدیل کنیم. در آنجا اولین کسی که به ذهنمان رسید، رفیقمان عگید روژ بود. او از کارهایی که برای نجات مردم و سرزمینش بود، دست نمیکشید. در راه این اهداف، هر آنچه از او خواسته میشد، بدون تردید انجام میداد. ما در گزارش خود، کار عگید روژ در مقاومت دوران را به ویژه ارزیابی کردیم. عگید در آن زمان در مصاحبه خود گفت: «هدف اصلی من در این مقاومت، پیگیری لحظات مقاومت و زندگی رفقای یپگ و یپژ من است.» عگید مقاومت دوران را به عنوان یک حماسه میدید و همیشه میگفت: «خون فرزندان چهار بخش میهن در عفرین یکی شد.» با آن سخنان عگید، انسان متوجه میشد که تا چه حدی زمانی که عگید آن روزها را بازگو میکند، نه تنها گفتهها را بیان میکند، بلکه آن خاطرات را دوباره زنده میکند. زیرا او رفیق رفقای خود بود، رفیق شهدای خود بود، رفیق تولهلدان، آورین و روهَندا بود، در بسیاری از گزارشهایی که میخواستیم در مورد رفقای شهیدی که در مقاومت دوران شهید شدهاند، بسازیم، مهمان اصلی گزارش ما عگید بود.
با مهاجرت مردم عفرین برای بار دوم، خشم و کینه عگید نسبت به دشمن بیشتر شد و اصرار عگید برای پیشبرد مبارزه فرزندان میهن خود بزرگتر شد. عگید نپذیرفت که به عنوان یک فرد عادی در جای خود ساکت بماند. بلکه آن کینه خود را برداشت و به سد شهدا «سد تشرین» رفت، حملات دشمن را نپذیرفت و راه حقیقت را برای خود اساس قرار داد و با هدف پیگیری مقاومت مردم و مبارزان قسد و یپژ در مقاومت سد جای گرفت. عگید بر ردپای ناظم و جیهانها، مقاومت مردم خود و آشکار ساختن حقیقت دشمن را برای خود هدف قرار داد و از نزدیک آن را دنبال و تجربه کرد.
عگید ما، عگید عفرین در ۱۵ فوریه مانند نام خود به قول خود با مردمش وفا کرد و رفیق ناظم، جیهان، آوستا، ایلان، پولاد و کارکَرها شد. با امید به آزادی شهرش، شهر زیتونها، عگید ما چشمان خود را بست و به روشنایی راه صدها روزنامهنگار تبدیل شد. امروز دهها عگید هستند که دوربین و قلم عگید سرزمین زیتونها را بر زمین نخواهند گذاشت.
عگید ما مانند نام خود قهرمانانه زیست و قهرمانانه از میان ما رفت...