از سال ۲۰۱۱، زمانی که رویدادهای موسوم به «بهار عربی» آغاز شد، سوریه در بحران سیاسی و اجتماعی عمیق و شدیدی فرو رفته است.
بدون شک، دلیل اصلی این بحران و جنگ داخلی سوریه، سیاستهای رژیم بعث بود. در کشوری مانند سوریه که دارای چند ملیت، چند فرهنگ و چند باور است، ذهنیت شوونیستی و ناسیونالیستی دولت-ملت باعث شد که این وضعیت کنونی به وجود آید. بدون شک، کشوری که دارای دموکراسی و نظام دموکراتیک باشد، به آسانی هدف حملات قرار نمیگیرد و فرو نمیریزد. اما این چیزی بود که در سوریه وجود نداشت. اگر همین اشتباهات و خطاهای گذشته ادامه یابد و از گذشته درس گرفته نشود، سرنوشت رژیم جدید نیز مانند رژیم قبلی خواهد بود.
بله، حدود شش ماه است که وضعیت جدیدی در سوریه وجود دارد. رژیم بعث که بیش از ۵۰ سال بر سوریه حکومت کرد، سرنگون شده است و اکنون یک قدرت جدید دمشق را اداره میکند. اما گذشته این قدرت را همه دنیا میدانند. این قدرت نیز شربت القاعده و داعش را نوشیده و از آیین و رسوم آنها آمده است. به قدرت رسیدن آنها نیز نه به دلیل قدرت و زیرکی آنها، بلکه به دلیل شرایط داخلی و خارجی بود. این قدرت جدید اکنون بر سر یک دوراهی قرار دارد و باید تصمیم خود را بگیرد. آیا تکراری از رژیم بعث خواهد بود و کشور را بیشتر به سمت جنگ و فاجعه خواهد برد یا اینکه از تجربیات گذشته درس میگیرد و برای ساختن یک سوریه جدید دموکراتیک تلاش خواهد کرد؟ مقامات اداره خودمدیریتی نیز میگویند: «دیگر سوریه نمیتواند به قبل از سال ۲۰۱۱ بازگردد و دیگر نمیتوان آن را به صورت متمرکز اداره کرد.»
همه باید این واقعیت را ببینند. این رژیم جدید هیچ راه حلی برای آینده سوریه ارائه نداده است. زمانی که به نام جبهه النصره ظهور کردند، ظاهراً هدفشان تغییر رژیم بود، اما در ابتدا به کوردها حمله کردند. در سال ۲۰۱۳، پیش از داعش و با حمایت دولت اشغالگر ترکیه، به روژاوا حمله کرده و وارد سریکانی شدند. در واقع، قدرت، اراده و مقاومت مردم کورد برای اولین بار در آن زمان شناخته شد. البته پس از شکست آنها، ماجرایشان در ادلب آغاز شد و تا روز سقوط رژیم بعث، تحت کنترل نیروهای بینالمللی در آنجا حضور داشتند.
اما کوردها چه کردند و برای سوریه چه خواستند؟ تقریباً همه پاسخ این سوال را میدانند و در طول سالهای طولانی نیز شاهد بودهاند. با شروع جنگ و آشوب در سوریه، کوردها در روژاوا، انقلاب ۱۹ ژوئن را به راه انداختند و شروع به ساخت یک سیستم خودمدیریتی دموکراتیک کردند. علیرغم حملات گروههای تروریستی مانند داعش، حملات دولت ترکیه و اشغال شهرها، این سیستم را حفظ کردند و تا به امروز ادامه دادند. هرچند این انقلاب در یک منطقه جغرافیایی بسیار کوچک رخ داد، اما تأثیر آن بر خاورمیانه و جهان بسیار بزرگ بود. هدف اصلی این انقلاب، دموکراتیزه کردن سوریه بود و امروز نیز همان هدف ادامه دارد.
الگوی حکمرانی یا نظام دموکراتیک شمال و شرق سوریه، فرصت و شانس بزرگی برای سوریه است. بسیاری از محافل این نظام را به عنوان راه حلی برای خاورمیانه نیز معرفی میکنند. رژیم جدید نباید این فرصت را از دست بدهد. این سیستم از نظر سیاسی و اجتماعی سوریه را تقویت کرده و آن را در برابر مداخلات محافظت میکند. به جز دموکراتیزه شدن، راه دیگری پیش روی رژیم جدید نیست. آنها باید بپذیرند که نیروی اصلی دموکراتیزه کردن سوریه، کوردها هستند. تجربه و مبارزه ۱۳ سال گذشته کوردها این را ثابت کرده و به جهانیان نشان داده است.
در حال حاضر، مذاکراتی بین اداره خودمدیریتی و مقامات دمشق در جریان است. مشخص نیست این مذاکرات به چه نتیجهای منجر خواهد شد. اما با وجود اینکه دولت ترکیه دیگر مانند گذشته در سوریه حرفی برای گفتن ندارد، به نظر میرسد که در مذاکرات اخیر خود، همچنان بر مقامات دمشق و مذاکرات آنها تأثیر میگذارد. اگر مقامات دمشق با طناب دولت ترکیه به چاه بیفتند، بیرون آمدن از آن ممکن نخواهد بود. همه میدانند و مقامات جدید نیز باید بدانند که دولت ترکیه هرگز خیر سوریه را نمیخواهد و دلیل اصلی این وضعیت ناگوار سوریه نیز آنها هستند. تنها راه آنها برای ماندن در قدرت و دموکراتیزه کردن سوریه، مذاکره با کوردها و به رسمیت شناختن اداره دموکراتیک شمال و شرق سوریه است. در غیر این صورت، یک جنگ داخلی دیگر هیچ خیر و منفعتی برای منطقه و برای سوریه نخواهد داشت. مردم سوریه از جنگ و بحران خسته شدهاند و اکنون خواهان آرامش هستند.