نام وی لِگرین است. لِگرین یعنی جستجو برای نیل به حقایق. همیشه در زندگی به دنبال حقایق بزرگ گشته است، جستجوهایش وی را در راه آزادی قرار داد. سیستم میخواست وی را در میان خود ذوب کند، اما او توانست خود را از این سیستم نجات دهد. دختری هورامی، در جایی که میبایست طبیعیترین زندگی را میداشت، اما سیستم این اجازه را نمیداد، به همین دلیل مدتها در سختترین و بدترین حالت زندگی کرده بود، اما زمانی که با جنبش آپویی آشنا شد، امیدهایش از نو زنده گشت.
هر چقدر بیشتر با جنبش آشنا میشد، بیشتر آن را دوست میداشت و به آن وابسته میگشت. اکنون در میان فرماندهان در صفوف مبارزان آزادی به راه خود ادامه میدهد. لِگرین اهل هورامان نزدیک جوانرو است. وی در مورد پیوستنش به جنبش آزادی گفت،"وقتی به جنبش آپویی پیوستم همیشه در حال جستجو بودم. همیشه با دقت تحقیق میکردم تا سازمان را بهتر بشناسم، زندگی خود و خود را بهتر بشناسم، من همیشه در تلاش بودم، جنبش رهبر آپو به جنبشی تبدیل شد که من را با جوهر وجودی خودم آشنا کرد، با زندگی خودم و دیرینترین و اصیلترین رگ و ریشهی خود و ارزشهایمان آشنا نمود."
گریلا لِگرین دربارهی اسلحه میگوید،"زمانی که در خانه بودم میگفتند، اسلحه متعلق به مردهاست، یعنی در حقیقت همهی جامعه اینگونه فکر میهکردند. زمانی که من برای اولین بار اسلحه به دست گرفتم بسیار هیجان زده شده بودم، زمانی که برای اولین بار گلولهای شلیک کردم این حس را داشتم که خشم درونم همراه آن گلوله میرود. مانند این بود همه کارهای کثیف سیستم در مقابل من قرار دارند و من یکی یکی همهی آنها را از بین میبرم و بر آنها پیروز میشوم. احساس قدرت میکردم. زمانی که من در میان سیستم بودم، زندگی من در دست افراد دیگری بود و با میل و خواست آنها زندگی میکردم. میخواستند من با کسی ازدواج کنم که آنها میخواهند و مرا به جایی بفرستند که خودشان میخواهند. من حق حرف زدن نداشتم، اما اکنون اسلحهام هم در دستم است و در کوهستانها با اراده و اعتقاد به خود به مسیر ادامه میدهم. من اکنون در میان کسانی هستم که دشمن از آنها وحشت دارند."
لِگرین زمانی که هنوز در خانه بود، علیه تبلیغات نادرست که بر ضد حزب حیات آزاد کوردستان پژاک جریان داشت، دست به مبارزه زده بود. برای آنکه سازمان را بهتر بشناسد، به کارهای سازماندهی مشغول شده بود. زمانی که وارد سازمان میشود و با چشم خود همه چیز را میبیند و با آنها زندگی میکند، برایش مشخص میشود که هیچ یک از تبلیغات و سخنانی که علیه پژاک زده میشود حقیقت ندارند. این شرایط در وی خشمی بزرگ ایجاد کرده بود. وی اینگونه مردم را آگاه میکند و میگوید،"از طرف حکومت تبلیغات نادرست و ادعاهایی دروغ در مورد پژاک منتشر میشود، اما خلقمان نباید این حرفها را باور کنند. پژاک بر اساس فلسفهی رهبر آپو، شبانهروز برای آزادی خلقهای فرودست در حال مبارزه است. در این جا اراده و پیشاهنگی زن آشکار میشود و رشد میکند. من مدتها به دقت تحقیق میکردم و در میان آنچه دشمن میگفت و آنچه که در اینجا میدیدم. تفاوت بسیاری دیدم. علت تبلیغات کذب و سیاهنمایی علیه پژاک این است که پژاک جامعه و خلق را سازماندهی میکند و دشمن در برابر آن هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. زمانی که من به سازمان پیوستم، این چیزها را بیشتر و بهتر درک کردم. دروغ بودن گفتهها و تبلیغات دشمن خیلی زود برای مردم آشکار میشود، اما چون هنوز در روژهلات تعدادی از مردم وابسته به شبکههای سازماندهی دولت هستند، دولت از این شرایط به نفع خود استفاده میکند، اما خلق ما باید در این زمینه آگاهانه و هوشیارانه عمل کند و این حرفها را باور نکند. به ویژه جای جوانان و جای زنان جوانی که در مقابل این سیستم میایستند و با آن مقابله میکنند، فقط صفوف جنبش آپوییست. به ویژه جوانان هورامان باید به این سیستم بگویند "دیگر بس است" و آن را باور نکنند.