شاید برای بسیاری این سوال به وجود بیاید که چرا رهبرخلق کورد عبدالله اوجالان مرکز تکاپو و مبارزهی جنبش آزادی خلق کورد است و تمامی کوشش و مبارزه نیز پیرامون آزادی جسمانی اوجالان جمع شده است؟ مسئول سابق سیپیتی درسخنان خود پرده از این نهان بر میدارد.
۲۵ سال است که خلق به همراه دیگر مطالباتش، آزادی جسمانی رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان را نیز خواستار است. برای این شعار سر میدهد و این مسئله به موضوع اساسی مبارزهی آزادی خلق کورد تبدیل شده است. در تمام مراسمات به خصوص در سالگرد توطئه بینالمللی بر این خواستار تاکید میشود.
کنشهای ۲۵ مین سالگرد توطئه بر ضد رهبر آپو در راهپیمایی بزرگ کلن به اوج رسید، صدها هزار تن یکصدا آزادی جسمانی عبدالله اوجالان و رهیافت دمکراتیک مسئله کورد را سر میدادند. دوباره نیز برای برخی کوردها و برای غیر کوردها این سوال پیش آمد، چرا عبدالله اوجالان؟ و چرا مطالبه برای آزادی او مبدل به مطالبهی اساسی جنبش آزادیخواهی یک خلق شده است؟
برخی پا را از این هم فراتر میگذارند و این را به مانند«تکروی و دیکتاتوری» نام مینهند. اگر با اینها آغاز نماییم باید گفت که این تشبیهات و تبلیغات توخالی و بی بنیاد بوده و معکوس کردن حقایق است.
درست است که در رژیمهای تمامیتخواه و دیکتاتور به اجبار زر و زور نیروی پذیرفتن یک پیشاهنگ را کم میکنند. خلق نه به دلخواه بلکه به زور ناچار میشود که سرکردهی سلطهگر و رژیم اشغالگر را بپرستد. اما این برای یک پیشاهنگ که دارای سلطه نیست و حتا یک چهارم قرن است در زندان بسر میبرد و کسی از حال او خبردار نیست نمیتواند مشکل آفرین باشد. برای اینکه از زندان نه میتواند با پول کسی را بخرد و نه با ترساندن کاری کند که سر تعظیم فرود آورند.
عشق ورزیدن یک خلق نسبت به رهبر خود و گفتن اینکه بی او نمیتوانیم زندگی کنیم بدلیل حقیقت و واقعیت آن رهبر است. او کسی نیست که برای خود زندگی کند و برای خود تلاش کند و برای وضعیت خود به زندان بیفتد نه اینطور نیست.
توطئه بینالمللی روی دوم لوزان بود
توطئه و ربودن رهبر عبدالله اوجالان از طرف همان نیروهایی بود که قبل از صدسال در لوزان کوردستان را تجزیه و تقسیم نمودند. اکنون و بعد از ۱۰۰ سال دوباره پیرو همان سیاستها در برابر هرگونه ظلم و ستم سکوت اختیار میکنند. این نیرویست که از راه مدیریت سیستم انزوای امرالی سیاست ۱۰۰ سالهی خود را ادامه میدهد.
رهبری اینچنین است که جوانی و حیات خود را فدای خلق خود نموده است و ۲۵ سال است در زندان بسر میبرد. بیگمان خلق نیز احترام، وفاداری و پایبندی خود را نشان میدهد. این جاذبهای نه پراز کشمکش است. در بنیاد خود رهبر آپو نه بمانند یک کس به زندان افتاده و نه بمانند یک کس انزوا بر او تحمیل می شود. بدین ترتیب آزادی او نیز آزادی فردی یک تن نیست. او اراده و نماینده یک خلق است.
منطقیترین نتیجهی این جاذبه اینست که عبدالله اوجالان برابر است با آزادی خلق کورد.
عبدالله اوجالان با پارادایم نوین و تز ملت دمکراتیک و کنفدرالیسم دمکراتیک بر اساس اکولوژی و آزادی زن به رهبر خلقها و زنان مبدل شده است. و آزاد شدن او مژدهی جهانی متفاوت است. جهانی لبالب از صلح و برابری برای تمام خلقها. بدین ترتیب به همراه خلق کورد، دوستان انترناسیونال هم برای آزادی اوجالان فریاد بر میآورند.
وکیل بلژیکی مارک نیوی و ریاست قبلی سیپیتی که در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ و ۲۰۱۰ در چارچوب فرستادهگان سیپیتی از امرالی دیدار کرده بود، از ویژگی شخصیتی اوجالان حرف میزند که او را از دیگران جدا میسازد.
نیوی در مصاحبه خود قبلا انجام داده بود گفت: «چیزهای بسیاری وجود داشت که میخواست از آنها صحبت کند اما نه دربارهی خود، کاملا برعکس، دربارهی خلق خود نگران بود. این معظمترین ویژگی او بود. چیزی که قصد دارم بگویم اینست که عبدالله اوجالان بسیار کم بحث وضعیت خود را میکرد و بیشتر بحث وضعیت کلی را پیش میکشید. بیشتر بحث از وضعیت سیاسی کلی را ابراز مینمود. چونکه میدانست او یک زندانی سیاسیاست.
در دیدار ما چیزی که من را بسیار مورد تاثیر قرار داد این بود که، عبدالله اوجالان صحبت از شرایط زندانی بودن خود نمیکرد و بیشتر از خلق کورد و پکک بحث مینمود. این موضع عبدالله اوجالان بسیار جالب بود. معمولا زندانیان بر وضعیت سیاسی شکایتی ندارند و از سختیها و دشواریهای خود و زندگی روزانه شان بحث میکنند. اما در دیدار ما با عبدالله اوجالان وضعیتی کاملا متفاوت و برعکس روبرو شدیم. این موضع گیری و رفتار برای ما بسیار مهم بود.»
پاسخ پرسش ابتدای مقاله کاملا روشن و واضح است. کسی که برای خلق زندگی کند، خلق بی او نخواهد زیست؛ خلق تحت انزوا قراردادن او را به مثابهی انزوای خود میداند و آزادی او را نیز به مثابهی آزادی خود میداند. شکستن دیوار امرالی شکست لوزان و تمامی این توطئههای بر ضد خلق، خاک و میهن است.