طبیعت و شنیدن
همه خواست ما این است که چگونه انسانی سعادتمند، با اراده و سالم بسازیم. این با شنیدن مرتبط است، زیستگاه سالم و پاکیزه جایی است که آرامش و آرامی و خوش نوایی در آن است و انسان سالم کسی است که زیستگاهش را محافظت میکند.
همه خواست ما این است که چگونه انسانی سعادتمند، با اراده و سالم بسازیم. این با شنیدن مرتبط است، زیستگاه سالم و پاکیزه جایی است که آرامش و آرامی و خوش نوایی در آن است و انسان سالم کسی است که زیستگاهش را محافظت میکند.
بخش بسیار مهمی از آسودگی انسان در ارتباط با شنیدن است، اینکه چه صدایی میشنویم و چگونه میشنویم. صدای گلوله و توپ و تفنگ و آژیرهای بلند تاثیر منفی بسزایی بر شرایط روحی و روانی و نوع اندیشیدن انسان دارند و چه بسا حتی بر روی عواطف و احساساتش هم تاثیر بگذارند. بخشی از بیماری دیابت، بیماریها و استرسهای درونی، ترس و اضطراب و وضعیت سلامت روانیش تا حد زیادی به آنچه میشنود و آنجایی که در آن میزید مرتبط است.
صداهای بلند و ناهنجار به انسان اجازه نمیدهند درست فکر کند. کسی که در بین بمب و توپ گرفتار است فرصتی برای تامل ندارد و نمیتواند به طبیعت گوش جان بسپارد. شنیدن تاثیر زیادی بر انسان دارد. رایج است که چینیها معتقدند موسیقی و به ویژه موسیقی آرامشبخش بر تسریع در بهبود بیماریها موثر است؛ بدینسان همانند درمان به موسیقی نگاه میکنند.
یکبار نزدیک غروب در یکی از پارکهای شهر بنشین و گوش بده، جیک جیک پرندگان حس خوبی به تو خواهند داد. این آرامش به تو میگوید که هنوز صدای طبیعت، صدای بودن است و زیبایی و آرامش. همه خواست ما این است که چگونه انسانی سعادتمند، با اراده و سالم بسازیم. این با شنیدن مرتبط است، زیستگاه سالم و پاکیزه جایی است که آرامش و آرامی و خوش نوایی در آن است و انسان سالم کسی است که زیستگاهش را محافظت میکند.
جنگ و هرج و مرج شرایطی را ایجاد کردهاند که انسانها کمتر بتوانند صدای زیبای طبیعت را بشنوند. خروش رودخانه، جریان جویبارها، رقص برگها، وز وز باد، صدای پرندگان و جانداران همگی نشان زنده بودن طبیعت است و اثر زیادی بر ذهن و توان انسان دارند. انسانهای درگیر در جنگ، همواره افرادی عصبی و خشن هستند و نمیتوانند اغلب به درستی تصمیم بگیرند. صداهای بلند تاثیر منفی بر او میگذارند.
انسان برای اینکه انسان بودنش را مجدد احساس کند، برای اینکه بداند جنگ و آشوب و طمع چه بلایی بر سر زمین آورده است، لازم است که گهگاهی به دل طبیعت برود و در دشت و دمن گوش فرا دهد به آوای خوش آن و آن صداهای سحرانگیز به او بفهمانند که اگر او نباشد چه بسا طبیعت بهتر حفظ خواهد شد.