فاجعه‌ شين‌آباد و «سکوت و استهزاء» مقامات

فاجعه‌ شين‌آباد و «سکوت و استهزاء» مقامات

رخدادی برای کودکان دبستانی در ايران رخ داد که ظرفيت شکستن قلب صدها ميليون نفر را داشت و دارد. کودکان يک کلاس دبستانی با آتش گرفتن يک بخاری نفتی سوختند. در ۱۵ آذر ۱۳۹۱، در شین‌آباد پيرانشهر 36 دانش آموز دختر دچار سوختگی شدند که يکی از آنها به نام سيران يگانه در اثر سوختگی جان سپرد و جسدش در روستای زادگاهش نيز نتوانست آرام بگيرد. فراتر از چالش‌های سياسی و کوتاهی‌های مقامات يا نظام اجرايی و بودجه بندی، واکنش مقامات سياسی در برابر اين رخداد چه بود؟

پس از حادثه‌ شين آباد ولی فقيه و ریيس دولت در ايران به کلی به سکوت فرو رفتند. علی خامنه‌ای و محمود احمدی نژاد چنان رفتار کردند که گويی چنين حادثه‌ دلخراشی در کشور اتفاق نيفتاده و خانواده‌های اين جگرگوشه‌های مردم نيازی به همدردی و غمخواری ندارند.

پيام همدردی احمدی نژاد به مردم امريکا جراحتی ديگر بر زخم های حادثه‌ی شين آباد و خانواده‌های دختران سوخته است؛ کسانی که اين پيام را در ايران می شوند از خود خواهند پرسيد که «ریيس دولتی که غم مردم خود را نمی خورد چگونه مردم ديگر کشورها می‌توانند همدردی وی را باور کنند؟» آنها انتظار داشتند محمود احمدی‌نژاد به جای توصيه به ريشه يابی حادثه‌ تیراندازی در «سندی هوک»، به ريشه يابی حادثه‌ شين‌آباد بپردازد.

استهزا کردند

حمیدرضا حاجی بابایی، وزير آموزش و پرورش نيز نه تنها با داغديدگان همدلی نکرد که کادر مدرسه را مقصر شناخت. پس از فشار رسانه‌ها و اعضای مجلس، او در مجلس حاضر شد و به تمسخر پاسخگويی و عذرخواهی پرداخت: «از الان تا قيامت بابت هر اتفاقی که در آموزش و پرورش می افتد عذرخواهی می کنم.»

وزير آموزش و پرورش اصولا به اين موضوع اشاره نکرد که می خواهد با ۱۵۰ هزار کلاس درس در ايران که از بخاری نفتی استفاده می کنند چه کند. او اشاره نکرد که اين حادثه ممکن است هر لحظه برای ده‌ها دانش آموز ديگر رخ دهد.