قُلیان: ژن ژيان آزادی از کوردستان برخاست و به خیابانها، به دهانها و قلبها رسید
سپیده قلیان زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین تهران، ضمن انتشار نامهای با موضوع محکوم کردن تایید حکم اعدام پخشان عزیزی گفت: « وریشه و پخشان باید زنده بمانند.»
سپیده قلیان زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین تهران، ضمن انتشار نامهای با موضوع محکوم کردن تایید حکم اعدام پخشان عزیزی گفت: « وریشه و پخشان باید زنده بمانند.»
سپیده قلیان زندان سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین تهران دیروز نامهای سرگشاده در واکنش به تایید حکم اعدام پخشان عزیزی مدافع حقوق زنان نوشته بود. امروز نیز نامهی دیگری از وی درباره اهمیت و تاثیرات «ژن ژيان آزادی» و حکم اعدام هر دو زن کنشگر کورد، پخشان عزیزی و وریشه مرادی منتشر شده و در آن آمده است: «آنها از صدای این زنان میترسند، چون میدانند صدایی که از یک قرن ستم برخاسته، پژواکش در خیابانها شنیده شده است. آنها میدانند «ژن، ژیان، آزادی» یک شعار نیست؛ زنجیریست که به هم گره خورده، دستها را به دستها، و صداها را به صداها وصل کرده است.» سپیده قلیان در پایان دومین نامه خود اعلام کرده است: «ما باید صدای خود را به فریاد بدل کنیم. باید کاری کنیم تا همه بشنوند که ما مرگ را نمیپذیریم. وریشه و پخشان باید زنده بمانند. »
متن کامل دومین نامه سیپده قلیان به شرح زیر است:
« ژن،ژیان، ئازادی" نه یک شعار، بلکه یک زخم باز است؛ زخمی که بر تن این سرزمین مانده، اما هر بار از دل همان زخم، زندگی روییده است. این سه واژه، از کُردستان برخاست و به خیابانها، به دهانها، و به قلبها رسید نه بهعنوان کلمه، که بهعنوان ضربان. این شعار، نقشهای است برای زنده ماندن در سرزمینی که مرگ را به قانون بدل کرده است.
مرگاندیشان میخواهند طنابهای دار را به گلوی این سه واژه بیندازد؛ نه فقط برای کشتن دو زن، بلکه برای بریدن ریشههای آزادی. وریشه مرادی و پخشان عزیزی، دو زن کُرد، امروز مبارزان آشکاری هستند که نامشان بر لبهای ماست، اما سایه اعدام، بر سر همه ما سنگینی میکند.
آمران و ماموران مرگ، به جنگ خورشید و نور رفتهاند. میخواهند کوهها را خم کنند و آبها را از جاری شدن بازدارند. غافل از آنکه ریشههای بلوط همیشه زیر خاک زندهاند و از خاکهای خونخورده این سرزمین نیرو میگیرد. آنها از صدای این زنان میترسند، چون میدانند صدایی که از یک قرن ستم برخاسته، پژواکش در خیابانها شنیده شده است. آنها میدانند «ژن، ژیان، ئازادی» یک شعار نیست؛ زنجیریست که به هم گره خورده، دستها را به دستها، و صداها را به صداها وصل کرده است.
مرگآفرینان تلاش میکنند چهره کریه خود را پشت صورتکهای ساختگی پنهان کند. خط میدهند، ترس میپاشند، تا صدای این زنجیره را بشکنند. اما ما میدانیم که فاصله گرفتن از خط حکومت کافی نیست. ما باید صدای خود را به فریاد بدل کنیم. باید کاری کنیم تا همه بشنوند که ما مرگ را نمیپذیریم.
وریشه و پخشان باید زنده بمانند. آنها شریانهای این زنجیرهاند. این جنگ برای زندگیست که از کوهستانهای کردستان تا دشتهای بلوچستان، از خیابانهای آذربایجان تا روستاهای خوزستان، دستها را به هم وصل کرده است.
سپیده قلیان
۲۲دی۱۴۰۳
زندان اوین.»