درسیم: باید مسئله‌ی آزادی رهبر آپو اولین وظیفه مبارزاتیمان باشد-تکمیلی-

عضو رهبری پاژک؛ آیتن درسیم اظهار داشت: تا به‌دست آوردن آزادی رهبر آپو دست از اقداماتمان برنمی‌داریم. باید آزادی رهبری را به مسئله‌ی یکم خود تبدیل کنیم.

عضو رهبری حزب آزادی زنان کوردستان (پاژک) آیتن درسیم به ارزیابی انزوای امرالی، مبارزات زنان و مقاومت ۱۴ ژوئیه پرداخت.

انزوای تحمیلی بر رهبر خلق کورد؛ عبدالله اوجالان در این سال‌های اخیر به انزوای مطلق مبدل شده است. در این راستا شما چه می‌خواهید بگویید؟

ابتدا به رهبر آپو درود می‌فرستم. اسارات رهبر آپو تاکنون ادامه دارد. انزوا به‌شیوه‌ای سیستماتیک دنبال می‌شود. این سیستم تنها توسط دولت ترکیه اجرا نمی‌شود بلکه همان طور که رهبر آپو گفته؛ امرالی یک سیستم بین‌المللی است و میدانی خاص است. حدود ۲۵ – ۲۸ ماه است هیچ خبری از رهبر آپو در دست نیست. نه وکلاء می‌توانند او را ببینند و نه با تلفن می‌تواند صحبت کند. این یک عامل پیکار و جنگ برای ماست. حتما باید آزادی جسمانی رهبر آپو را به‌دست آوریم.

درست است به‌عنوان جنبش دائما در تلاشیم و کمپین‌ها برای رهبری ادامه دارد؛ اما با یک دشمن فاشیست روبروییم که رفتارش نه براساس قوانین ترکیه است و نه بر اساس قوانین بین‌المللی. در مدت اخیر نیز هر ۶ ماه یکبار ممنوعیت ملاقات با رهبری ما را تمدید می‌کند. این نه در چهارچوب قانون و نه در چهارچوب منطق جای می‌گیرد و یک برخورد کاملا سیاسی است. از آغاز برنامه توطئه این بود که رهبر آپو را از جنبش پ.ک.ک بریده و او را خنثی و بی‌تاثیر کنند. به اشکال متنوعی از جنگ ویژه، این هدف را دنبال کردند. در آخرین مورد در زمان کارزار انتخاباتی؛ فاشیسم آ.ک.پ و م.ه.پ برمبنای موضعگیری نسبت به رهبر آپو سیاست کردند. این یک جنگ ویژه بود. خواستند افکار عمومی و اذهان خلق کورد را مخدوش و درگیر کنند و احزاب مخالف خود را بی‌تاثیر کنند. درمقابل این برخوردهای آنان ارزیابی و افشاگری شد.

رهبری ما همواره در راستای دموکراتیک‌شدن ترکیه کوشیده است و در وجود وی و با زحمات وی این جنبش ادامه یافته است تا همه خلق‌ها بتوانند با هؤیت و زبان خود زندگی کنند. درحال حاضر سلامت و زندگی رهبر آپو جای نگرانی است، اما حزبمان درحال چاره‌یابی این است که چکار باید کرد و چگونه برخورد کنیم. هرکس از انزوا حرف بزند؛ زندانی می‌شود. حاکمیت از راه کنترل و سانسور رسانه‌ها همه را ساکت کرده است؛ لذا رهبری حزبمان خواستار تقویت مبارزات همه‌جانبه شد.

باید مبارزاتمان را تشدید کنیم

انزوا، تمام کوردستان را محاصره کرده است؛ خلق‌ها را کاملا محدود نموده است. زیرا رهبر آپو تنها رهبر خلق کورد نیست و این عینی شده است. هم دفاعیه‌ی رهبر آپو و هم اصول زندگی آزاد خلق‌ها براساس کنفدرالیسم دموکراتیک و سطح مبارزات ما این را اثبات نموده است. حالا در کرودستان، خاورمیانه و اروپا دفاعیه‌ی رهبر آپو را خوانده و درباره‌اش سمینار برگزار کرده و از ایده‌هایش الهام می‌گیرند.

از این لحاظ باید چکار کنیم؟ باید آزادی جسمانی رهبر آپو را وظیفه اصلی خود قرار دهیم. همه کوردها در بخش‌های دیگر؛ یعنی آنهایی که دفاعیه را می‌خوانند یا طرفدار آزادیند؛ باید اقدام کنند. باید به تلاش‌های خود را افزایش دهند. به‌ویژه زنان؛ باید علیه تبعیض جنسیتی در جامعه مبارزه کنند. باید بدون ترس و گمان برابری‌خواه بوده و محدودیت‌ها را کنار بزنند. زنان هستی و هؤیت واقعی خود را در وجود رهبر آپو یافتند. رهبری درباره زنان کورد عمیق‌ترین واکاوی و ارزیابی‌ها را کرد، آنها را شناخت و چنان کرد تا بر پاهای خود بایستند. زن را به‌عنوان خلق تحت ستم شناساند.

قطعا جوانان سازمان‌یافته‌اند. جوانان رادیکال‌ترین بخش جامعه‌اند. دولت جوانان را نابود می‌کند. در جامعه‌ای که جوانان حضور معنی‌دار نداشته باشند؛ آینده چه معنایی دارد؟ از دانشگاهها بگیر تا میادین دیگر علمی و صنعتی؛ این دولت چیزی به جوانان نمی‌بخشد. در رسانه‌ها نیز این به‌روشنی بیان شده است.

باید آزادی را محقق کنیم

شما کمپین "زمان زمان آزادی است" را آغاز نموده‌اید و علیه انزوا مبارزات تشدید شده است. شما مبارزات برای پایان‌دادن به انزوا را  کافی می‌دانید؟

بله این نیز یک عرصه مبارزاتی ماست و فقط یکسری اقدامات نیست. مثلا باید دفاعیه و اندیشه‌های رهبر آپو به‌طور گسترده در جامعه منتشر شود. این نباید فقط برای مدتی باشد؛ بلکه باید در درازمدت ادامه یابد. کمپین "زمان زمان آزادیست" چندین سال است شروع شده و باید به نتیجه برسد. باید این مبارزات ایدئولوژیک و سازمانی را ده برابر کنیم. این نیز به جان‌فدایی و تنظیمات بیشتر نیاز دارد. باید اینترناسیونالیست‌ها و جامعه را نیز با خود همراه کنیم.

وکلای مدافع نیز هستند. همه‌ی آنان نیز می‌گویند که انزوا؛ شکنجه و ضدانسانی است. پس کار وکلاء چیست؟ هزاران وکیل برای وکالت و حمایت از رهبر آپو درخواست داده‌اند. هزاران وکیل می‌توانند در ترکیه، باشور کوردستان و هرجای دیگری این وظیفه و مسئولیت خود را جابجا کنند.

هزاران روشنفکر هستند که عمیقا تحت تاثیر اندیشه‌های رهبر آپویند. می‌گویند آنچه ما بدان فکر می‌کنیم دیگر مسائل تئوریک نیستند؛ بلکه آن را در وجود رهبر آپو می‌بینیم. رهبر آپو می‌گوید؛ ما تاریخ را از نو می‌نویسیم و تاریخی را که نگاشته نشده است بیان کرده و پیش می‌کشیم. باید آن تاریخ را زنده کنیم. این تاریخ خلق‌ها، زنان و جوانان است. براساس "زمان زمان آزادیست" باید تازه شود. تا هنگام ملاقات با رهبر آپو؛ به اقدامات خود ادامه می‌دهیم. آن همه سازمان‌های بین‌المللی هست؛ هر یک از آنها نقشی دارد. از سازمان ملل متحد گرفته تا سی.پی.تی و اتحادیه اروپا. باید در این عرصه نیز فعالیت داشته باشیم. فعالیت دسته‌جمعی و توده‌ای. باید به‌عنوان جنبش، خلق و بویژه زنان مسئولانه برخورد کرده و با یقین به پیروزی وظایفمان را جابجا کنیم.

مقاومت روزه مرگ بزرگ ١۴ جولای برای جنش زنان چه مفهومی دارد؟

جامعه، جغرافیا، خانواده، محیط زیست و شرایطی که افراد در آن زندگی می کنند، شخصیت آنها را درست می کند. اما زمانی چنین حساس، سرنوشت همه جامعه را تعیین میکند. از این لحاظ لازم است انسان وارد این دوره شود. زیرا تاریخ زنده است و پایان ندارد. مثلاً تاریخ پیشرفت جنبش مان از ١٩۴٧. زمانی که هنوز مرحله گروه و تیم است، دورە گفتگو است، می گویند آیا کوردها وجود دارند یا نه! درباره رشد گروه در پلاتفرم های چندگانه بحث می شود. در اینجا رهبریمان میگوید که کوردستان مستعمره است و اشغال شده است. تو نمیتوانی چیزی که هست را منکر شوی. اگر هم انکار کنی، کورد هست و قبلا نیز بوده است. یعنی اوضاع جدیدی نیست. اما از طریق نسل کشی این هستی و بودن تضعیف و محدود گردید. نتوانستند آنان را ازبین ببرند، دچار آسیمیلاسیون شده و سرکوب شدند. فلسفه رهبری و فلسفه پ.ک.ک این را علنی نمود.

سالهای ١٩٨٠ و کودتای ١٢ سپتامبر ١٩٨٢ و پیش از آن مرحله چنان جنگی است که انسان نمیتواند آن را با دورەهای دیگر مقایسه کند. تمام جنبش های چپگرای ترکیه، سوسیالیست ها و افراد پیشرو را در برگرفت. زیرا عرفی در ترکیه هست که میگوید اگر کومونیسم برای این کشور لازم باشد، آنرا سر کار میاوریم. توسط دولت، از راه قدرت، سرکوب جامعه، فریبکاری، خرید آراء و غیره. امروزه نیز استدلال و بحث هست و آنرا بەکار می گیرند؛ از دموکراسی، برابری و وجود جامعه بحث میکنند. این استدلالها و بحثهای ساختگی را دولت در جامعه پخش کرده است. سالهای پیش از دهه ١٩٩٠ دورەی بسیج قوای دولتی برای نابودی جنبشهای انقلابی است، درنتیجه دورەای تاریک است. دولت در تلاش است تا همه جنبشهای انقلابی را سرکوب کند، نابود کند، دستگیر و قلع و قمع کند. این چگونه جامعه را ناامید میکند؟ از راه دستگیری پیشاهنگان! تا کسانی که جامعه به آنها امید بسته را ناچار به تسلیم نمودن کند. البته این علیه جنبش ما نیز انجام گرفت. چون جنبش ما متفاوت است و بر اساس جنبشهای دیگر پایەریزی نشده است. رهبر آپو بەدرستی از ماهیت جامعه و شرایط خاورمیانه آگاه بود و بر اساس آن نیز انقلاب را جلو برد. همه اینها متفاوتند. ما جنبش توبه و ندامت گری نیستیم. درباره همه انقلابات جهان تحقیق کردەایم. شرایط کوردستان و خاورمیانه متفاوت است. براین اساس زمانی که در ترکیه و کوردستان جنبش انقلابی جدی وجود داشت، رفقای ما در قالب تیم و گروه به کوردستان رفته و در شهرها جلسه داشتند، به دیدار خانوادەها رفته و با جوانان رابطه درست می کردند. این تفاوت را مردم می دیدند. این تفاوت را نشان می داد.

نزد ما انقلابیگری تاریخی ۵٠ ساله دارد. پل های بسیاری را ویران کردیم. چه پل هایی؟ فئودالیسم، ارتجاع، پدر سالاری، زندگی مدرنیتەی سرمایەداری. تصمیم به آزادی گرفتیم. این ویژگی انقلابیون است. آزادانه زندگی میکند و با عشق در راهش قربانی می دهد. آنچه رفیق کمال پیر می گوید چیزی عادی نیست. می گوید:" آنقدر زندگی را دوست داریم که بەخاطرش می میریم". پ.ک.ک تفاوتی این چنین می آفریند. رهبر آپو همواره می گوید: "کمال روح من است، بی آنکه بگویم، او میداند موضوع چیست!" روح آپویی این است! فهم رهبری این است! احساس می کند که دشمن چه نقشەای در سر دارد. هرچند همه کادر نبودند، اما صدها کادر و هزاران دوست و هوادار بەوجود آمدند. با آنان سلام و علیک داشته و به منازلشان می رفتند، نانی به آنها دادە بودند، این هوادار است، وطن دوست است و احترام گذاشته است.

آگاهی و اندوخته‌ی پیروزی از طریق مقاومت تحقق می‌یابد

شکنجه‌ی بسیار بزرگی وجود دارد. افرادی که مستقیم شاهد آن بوده‌اند، آن را می‌گویند. هر کدام از ما با آن‌ها زندگی کردیم و از طریق زندگی با آن‌ها تبدیل به انقلابی شدیم. از این رو جنگاوران آپویی این را ثابت می‌کنند، بگویید با پایان دادن به آن مکان تاریک باید تغیر ایجاد کرد. یعنی این‌که باید شما به جامعه امید ببخشید. باید شما آگاهی پیروزی را از طریق مقاومت به جامعه ببخشید. زیرا آن‌چه که می‌خواهند ایجاد کنند؛ از بین بردن انقلاب و انقلابیون در زندان‌هاست. این دارای تاریخی است؛ من کورد را کشتم و در آرارات زیر خاک دفنش کردم، بر روی آن بتن ریختم و معتقد است که بار دیگر این را انجام دهد. از این رو از هر نوع سبک و وسیله‌ی شکنجه استفاده می‌کند که در جهان همتای آن وجود ندارد. اما پیروز نشدند. به سبب این‌که آپویی‌ها در داخل هستند. اولین فردی که اقدام‌انجام داد رفیق مظلوم بود. به این معنا که یکی از ما باید کاری انجام دهد. باید این خلق این را ببیند. سپس اقدام چهار تن وجود دارد. با تمامی جزئیات به این اقدام فکر می‌کنند تا به پیروزی ختم شود. این عشق حیات آزاد است. در اصل اساس زندگی انقلابی این است، اخلاق این است. اندیشیدنش این‌گونه است. رفقا آن را احساس می‌کنند؛ می‌گویند ‘آتش توسط آب خاموشی نمی‌گزیند، آتش شلعه ور می‌شود’. این‌ها سخنان عمیقی هستند. خصوصیات این سخنان این نیست که بتوان آن را گفت و از آن به آسانی عبور کرد. پس از آن اعتصاب کمال و خبری‌ها وجود دارد. شاهدان آن زمان، آن را بهتر تعریف می‌کنند. یعنی خود را به آن‌ها رساندیم. “دیگر محال است کسی از این‌جا خارج شود. ما وارد شدیم، اما زنده خارج شدن غیرممکن است و در این‌جا همه از بین برده می‌شوند. پس باید این فاشیزم را بازخواست کرده و حسابرسی نمود، ریشه‌اش را خشک کرد. علیه این باید کاری کرد".

در دادگاه با افتخار و شکوه فراوان، با ادعای پیروزی بزرگ اعلام خواهد می‌شود. “ما به عنوان اعضای پ‌.ک‌.ک بدن‌های خود را در برابر شکنجه‌هایی که انجام می‌شود، سیاست نابودگری، تلاش‌ها برای ریشه‌کن کردن و انکار، بدن خود را در برابر مرگ قرار می‌دهیم”. روحیه‌ی ۱۴ جولای پ.ک.ک، روح پ.ک.ک، ایدئولوژی و سنت مقاومت آن را تعیین می‌کند. بله، روحی وجود داشت. اما مستقیم زندانی شد. یعنی اگر روحی زندانی گردد به نتیجه می‌رسد. انسانی بدن خود را در معرض مرگ قرار می‌دهد، اما این مرگ آن مرگی نیست که ما با آن آشنایی داریم. به این شکل عامیانه‌ی جامعه نیست که فرد خود را تسلیم کند. در آن مرگ آفرینش زندگی است. رفیق کمال سخنان زیادی دارد. با ۵-۶ نفر شروع کردند. این ۵-۶ نفر به ۱۰ و ۱۵ نفر افزایش دادند، در کل زندان پخش شدند زیرا همه رفیق کمال پیر را می‌شناختند، خیری دورموش و سایر رفقا عاکیف یلماز و علی چیچک را می شناختند. یکی از آن‌ها در فعالیت بسیار فعال است، یکی بسیار سازمان یافته، دیگری بسیار مصر است، یکی دیگر بسیار شجاع و پرجوش و خروش است. این نشان دهنده چیست؟ بیان کننده‌ی موفقیت است. می‌گویند ما از همان اول پیروز شدیم. با شش نفر شروع کردیم، به ۱۰ نفر رسید، ۲۰ نفر  شد، سپس ۱۰۰ نفر شد. این موفقیت است. قطعا انقلاب و انقلابیون پیروز خواهند شد. هیچکس نمی‌تواند انقلاب و انقلابیون را شکست دهد. این یک فلسفه است. این یک خواسته و تصمیم زندگی است. بدون هیچ فرصتی، با یک بدن برهنه، اما با اندیشه‌ای آزاد.

مثلا رفیق سارا (سکینه جانسز) هم در آن زمان در زندان بود. آن زندان، زندان آمد است. زندان آمد تاریخ ساز شد. آن تاریخ امروز در عمل زنده مانده است. بنابراین روح ۱۴ جولای، روح فداکاری است. روح ۱۴ جولای روح پیروزی است. روح ۱۴ جولای این را ثابت کرد؛ آپویی‌ها می‌توانند در هر جایی، در هر شرایط و سختی‌هایی پیروز شوند.

آیا می‌توانیم‌ بگوییم که روحیه مقاومت از ۱۴ جولای آغاز شد و این روحیه به عنوان یک میراث ادامه دارد؟

بله، به همین دلیل، به خودی خود فلسفه‌ است؟ فلسفه‌اش در چیست؟یعنی به زندگی معنا می‌بخشد و زندگی می‌کند، چه معنایی؟ آزادی... در این فلسفه چه چیزی قرار می‌دهید‌؟ حیات آزاد خلق‌ها را در آن می‌گذارید،

همچنین بر اساس آن زندگی خواهید کرد. حالا، اگر سیستمی بخواهد شما را نابود کند، دارای باور و شعور هستیم برای کنار گذاشتن این سیستم، برای مثال، دوستان ما در زندان دارای دفاعیه هستند، همچنان در حال مطاله‌ی آن هستیم. چیزی که در آن دوره مشخص کردند، آن فریادی که علیه فاشیزم برآوردند، زمانی که گفتند نمی‌توانید ما را محاکمه کنید، زمانی که با بقیه صحبت می‌کردند با ضمیر مفرد “تو” آنان را صدا می‌زدند، اما زمانی که رفقا را فرامی‌خواندند، با ضمیر جمعی “شما” خطابشان می‌کردند. حتی دشمن نیز به شما احترام می‌گذارد، این شیوه‌ی زندگی شما خواهد بود، موضع شما در برابر دشمن آن را مشخص می‌کند. مقاومت ۱۴ جولای و مقاومت رفیق سارا نیز هست، رفیق سارا در کتابش می‌گفت: “از شهادت رفیق مظلوم و چهار انقلابیدیگر، توجه کردیم که چیزی رخ می‌دهد”. به معنای دیگر، سکوتی در زندان دست بالا را دارد، اندیشه‌ای در زندان است، وضعیتی در زندان دست بالا را دارد، لازم است فورا آن را یاد بگیریم. وقتی به دادگاه رفتند، بین خودشان مشورت می‌‌کردند. همچنین زمان مرگشان. در زمان اقدامشان رفیق سارا می‌آید و می‌گوید: “رفقای ما روزه مرگ را آغاز کرده‌اند، ما نیز باید تصمیم بگیریم که شروع کنیم”. رفیق سارا رهبری می‌کند و این روح نیز دیگران را به وجود آورد. آنچه پ.ک.ک را به پ.ک.کرا تبدیل می‌کند، همین زندگی فکری است. همچنین نامه‌ی رفقا کمال، خیری، عاکیف و علی برای جنبش و خلق و افراد خانواده‌ها وجود دارد. به همین دلیل، تعاریف ایدئولوژیک جدیدی وجود دارد، تحلیل‌های عمیقی وجود دارد. به عنوان مثال، محمد خیر، پزشک و استاد است، خانواده‌اش می‌گویند این شغل برای جامعه هم مفید است، اما وی می‌گوید: “خیر، اگر پزشک شوم، فقط چند نفر را درمان می‌کنم، اما اگر انقلابی شوم، یک جامعه را درمان می‌کنم”. چون من به عنوان یک انقلابی دارای فکر و جنبش هستم، هر وقت این فکر توسعه یابد، جامعه آگاه می‌شود، دیگر هوشیاری در جامعه توسعه می‌یابد. این نیز به یک قیام علیه دولت و کلونیالیزم خواهد بود. بنابراین می‌گوییم، نمی‌توانند ما را محو کنند. می‌توانند ما را شکنجه کنند و ما را انکار کنند، اما نمی‌توانند این جنبش و مبارزه را سرکوب کنند، زیرا این مبارزه بزر خود را کاشته و پخش کرده است، این بذرها در خاک ریشه دوانده‌اند.

برای مثال، درخت چنار، درختی ریشه دار است، اینطور نیست؟ درختانی از این دست وجود دارد. بنابراین، تمام ریشه‌های آن در خاک پخش می‌شود و قابل کندن نیست. از این رو راه خود را می‌داند. این‌گونه، مقاومت در زندان آمد افکار عمومی بزرگی را ایجاد کرد. برای مثال، نامه رفیق مظلوم، در آن ذکر شده است: “ما شروع کردیم، حالا باید سازمان نیز دست بکار شود، زیرا خلق نیز بیرون هستند، این مقاومت را پایه و اساس خودسازمانی می‌کند، اما بدون عجله و تفرقه… زیرا باور خلق به انقلاب از بین می‌رود.

با پیش بینی کودتای ۱۲ سپتامبر، رهبر ما برای تقویت جنبش به خارج از کشور رفت، در آن‌جا هزاران فعال را در آکادمی معصوم کورکماز آموزش داد و به کوردستان فرستاد. رهبر گفت: "این برای ما مانند یک راهنمایی بود، باید به سرعت طبق راهنمایی‌ها عمل می‌کردند." همچنین رهبر در دفاعیات‌ و تحلیل نیز از خود انتقاد می‌کند. نسل کسانی که این روحیه را کاشتند، به این زندگی رسیدند. در این‌جا، در شخص رفیق سارا، مقاومت واقعی زنان در زندان‌ها وجود دارد. موضع زنان علیه فاشیزم جلاد اسعد اوکتای یلدرن وجود دارد.

پ.ک.ک همیشه موجودیت را خلق کرده است

مقاومت ۱۴ جولای هزاران مقاومت کننده را خلق کرد. همراه خود فرهنگ فداکاری آورد. در این راستا، به ویژه در مبارزه‌ی آزادی زنان، کدام روح، فداکاری و موضع زنان شکل گرفت؟

جنبش زنان بر اساس فلسفه پ‌.ک‌.ک پایه‌گذاری شد. به همین سبب، رهبر می‌گفت: “جوهر پ.ک.ک، جوهر زنان است، پ.ک.ک حزب زنان است”. این فرهنگ تمامی زندانیان را تحت تأثیر قرار داد، دور او جمع شدند و مبارزه خود را رو به دنیای خارج اعلام کردند. مقاومت قبل از دهه ۱۹۸۰ با چند نفر شروع شد و بر تعداد آنها افزوده شد. با گذشت زمان، مشارکت در پ.ک.ک افزایش یافت. جامعه نجات خود را در آن می‌بیند. جوهر این سنت چیست؟ فداکاری همیشه ایجاد نمی‌شود. همان‌طور که رهبر آن را عمیقا تشریح می‌کند. رهبر می‌گوید ویژگی‌های فداکار، پاسخ دادن در زمان مناسب است. در ۱۴ جولای، در جایی که ‌خواستند نابود‌ی برپا نمایند، موجودیت خلق شد. رفیق زیلان هست. اقدام وی به چه معناست؟ توطئه‌ی بین‌المللی علیه رهبر ما وجود دارد و باید پاسخ داده شود. این همان لحظه است. زمانی که گریلا اقدام انجام می‌دهد، اما می‌توانند از نظر تاکتیک، نتایج و نوآوری ضربه‌ی مهلکی به دشمن وارد کنند. به همین دلیل، رهبر می‌گوید، کسی برای منفجر کردن خود نرفت. بنگریم، رفیق زیلان ۴ تا ۶ روز با بمب‌ها خوابید. این یک موضع است. این خود هدف است. برای انجام این کار چه چیزی لازم است. به این سبب می‌گوییم، فلسفه پ.ک.ک به معنای غلبه بر مشکلات است. گریلاهای پ.ک.ک در این امر موفق شدند. می‌گوییم پ.ک.ک از عدم به وجود آمد، هیچ چیزی نبود. رهبر همیشه این را خلق کرده است. زمانی که رهبر در مورد پ.ک.ک صحبت می‌کند، این امر مشهود است. بنابراین این فرصت‌ها به ما داده نشده است. چنین ابزاری در دسترس نبوده است. بلکه آیدیا، تصمیم و تقاضایی وجود داشت. آنها نمی‌گویند، "یک آیدیا خلق کنیم و سپس به خلق روی بیاوریم"، پ.ک.ک این‌گونه توسعه پیدا نکرد. زمانی که این آیدیا ظاهر شد، پ.ک.ک از آن پیروی کرد. پ.ک.ک از بدو تأسیس جنبش خلق بوده است.

با اقدام رفیق زیلان هزاران زن چه در میان جامعه و چه در میان گریلا نام خود را به زیلان تغییر دادند، از این اقدام روحیه گرفتند. قطعا به سوی موفقیت برده می‌شود.

ما مرگ را تحلیل کردیم

سپس رفیق سما بود… آن موقع در زندان چه چیز تحمیل شد؟ رهبر کاذب، درک اشتباه از زندگی، دشمن چه قصدی داشت؟ "زندگی کنید، ما به شما فرصت می‌دهیم". می‌خواستند روح انقلاب را از هدفش جدا کنند. به همین دلیل به آن اصلاح گفته می‌شود. به عبارت دیگر، از هدف و ایدئولوژی و زندگی دور کرده و شما را به خدمت خود درآورند. همچنین نامه‌ی رفیق سما به رهبر، جنبش زنان و افکار عمومی و جهان باقی است. به این سبب می‌گوییم این حالت مرگ‌ها طبیعی نیست. به عنوان مرگ با آنان برخورد نمی‌کنیم، بلکه به عنوان زندگی و معنایی به آن می‌نگریم. همه از مرگ می‌ترسند، درست است؟ اما ما مرگ را تحلیل کردیم. این را واقعا انجام دادیم. پس ما از مرگ نمی‌ترسیم. فهمیدیم که از بین رفتن جسم به معنای از بین رفتن مسئله نیست. حقیقت آموزش اجتماعی و خلق وجود دارد. زمانی که اقدامش را انجام داد، گفت: پلی از ۸ مارس تا نوروز خواهم بود. من تصمیم گرفتم و اعلام کردم که این کارها نباید به موفقیت بیانجامد. آن زمان تصفیه‌ی داخلی وجود داشت، رهبر دروغین وجود داشت. لذا رفیق سما می‌گفت: “دو خورشید، دو منشا الهام ممکن نیست وجود داشته باشد”. اگر چیزی وجود نداشته باشد و تحمیل شود، نتیجه‌ای کسب نمی‌کند. تقلبی ظاهر می‌شود، ذاتی وجود دارد و تقلبی موجود است که تقلید می‌کند. به این معنا، این سنت، این زندگی، این فلسفه همیشه خود را حفظ می‌کند. اما نوع فعالیت تغییر می‌کند. رهبر می‌گوید: “نه اینکه به آن فکر نکرده‌ باشم، اما تقلید از چیزی به معنای‌ رسیدن و لزوم آن نیست”. ببینید سبک هر اقدامی متفاوت است. هر کدام مکان و زمان و محیط و رفتار متفاوتی داشته‌اند. این مهم است، انقلابی و آپویی بودن ویژگی‌های خاص خود را دارد. آتش و نور اطراف رهبر خاموش نمی‌شود، آپویی همیشه وجود خواهد داشت، مبارزان این جنبش همیشه خواهند بود.

این مبارزه تا آزادی جسمانی رهبر آپو ادامه خواهد داشت. اقدامات غنی‌تر می‌شوند. در حقیقت روژآوا رفیق آرین میرکان ظاهر شد. صدها تن فداکار از آن انقلاب ظهور کردند. روژآوا حاصل کدام تفکر و فلسفه است؟ محصول ۱۴ جولای است. این نشان دهنده رشد اجتماعی فلسفه رهبر است. زنان چگونه در خط مقدم با داعش جنگیدند؟ این فداکاری است. فداکاری فقط گام برداشتن به سوی انجام اقدام نیست. فداکاری یک شیوه زندگی است، بیان این روحیه. در کوهستان‌ها نیز همین‌طور است. امروز مصاحبه با دوستان شخصی این دوستان در مناطق حفاظتی میدیا در تلویزیون و مطبوعات منتشر می‌شود، این روح کمال است، روح زیلان، روح ساریاست، روح سماست.

امروز در کوه‌های آزاد مقاومت بی‌سابقه‌ای در برابر فاشیزم وجود دارد. مقاومت کنندگان زیلان و خیری را نشناختند، اما با روحیه‌ی این مقاومت می‌جنگند. این ارتباط معنوی چیست؟

این یک رابطه ایدئولوژیک است. ذهنیت و روحیه‌ی هدفمند و زنده است. هدف گریلاهای آپویی چیست؟ یک تربیت اجتماعی از طریق ذهنیت زنان است. ذهنیت مردانه هزاران سال است که نهادینه شده است. این در نهایت یک جنگ بربریت است. همان‌طور که می‌گویند، یک راه غیر‌اخلاقی و فاشیستی وجود دارد که همه را از بین می‌برد. ما بر اساس یک آموزش اجتماعی شکست ناپذیر مبارزه می‌کنیم. یاد و خاطره‌ی رفقای شهید تفاوت ایجاد کرد. زندگی با دادن معنای واقعی همراه است. برای مثال، رفیق لیلا سورخون، با شخصیت و حماسه و وفاداری و اخلاق و فرهنگ و رفاقت خود، ۳۰ سال در اکثر عرصه‌های کوردستان جنگید. همان‌گونه رهبر می‌گوید، “روحیه‌ی کودکی‌ام را از دست نداده‌ام”، در حقیقت رفیق لیلا همیشه دارای جوش و خروش بود، معنویت را از کوچکترین چیزها دریافت می‌کرد، همیشه شاد بود و بر اساس پیروزی گام برمی‌داشت... هیچ گاه تردید نداشت. گریلاهای یژاستار به رهبری لیلا تقویت شدند. همان‌طور که گریلاهایی که توسط گل‌چیا آموزش دیده بودند، اکنون مقاومت می‌کنند. این بیان کننده‌ی کمال ایدئولوژی، ایدئولوژی آزادی زنان است.

اراده قوی‌تر از تکنیک است

در میان ایدئولوژی پ.ک.ک، عنصر میهن دوستی و رفاقت و مبارزه وجود دارد. این عنصر به خود زندگی ما تبدیل شده است. رهبر می‌گفت، دولت‌ها بر تکنیک تکیه دارند. آن زمان در دنیا دو بلوک وجود داشت. روسیه و ناتو. پیمان ورشو، اتحاد ناتو. آن‌ها با یکدیگر رقابت داشتند، جنگ بیشتر و تقویت ارتش و غیره. تا به امروز جهان را تهدید می‌کنند. رهبر می‌گفت، کسی را چنان آموزش می‌دهم‌، آن‌چنان اراده‌اش را توسعه می‌دهم، آن‌چنان دانشش را ایجاد می‌کنم، که این تکنیک را شکست دهد. امروزه کسانی که در زاپ، متینا و حفتانین می‌جنگند، این واقعیت را ثابت می‌کنند. بله، ما شهید داریم. این وظیفه و مسئولیت خلق و گریلاها در قبال شهداست. مقاومت فقط متعلق به گریلا نیست. مقاومت متعلق به کل جامعه است. درست است که هزاران نفر رهبر را ندیده‌اند، این‌طور نیست؟ این رویای هر زن و گریلای پ.ک.ک است. ما برای احقاق این رویا مبارزه می‌کنیم. چنین حقیقتی نزد جنبش آپویی وجود دارد. بنابراین پ.ک.ک جنبش رهبر است. جنبش زن است. همچنین جنبش خلق جنبش رهبر است. همگی در این مورد پیامی دارند. یعنی زندگی را بر اساس شرایط سازمان می‌دهند. انقلاب این‌گونه است. تسلیم شرایط نمی‌شود، آن‌ها انقلاب را بر اساس شرایط سازمان می‌دهند. نمی‌گویند، مانعی در پیش دارم که قادر به عبور از آن نیستم، موانع زیادی در پیش دارم. بنابراین آزادی اراده به معنای آزادی اندیشه است. پس با ایستادن و شرکت،  واقعا تبدیل به گریلا می‌شود، اما باید این را به مبارزه تغییر دهد.

قطعا مبارزه‌ی ما مهم و اجتماعی شده است. به عبارت دیگر،  افرادی در روژآوا در حال رهبری کردن هستند. آن‌ها شهید این انقلاب هستند. افرادی هستند که خود را بر اساس فلسفه رهبری آموزش می‌دهند. اگر دشمن به رهبر و پ.ک.ک حمله کند، ما نیز باید به دشمن حمله کنیم. جایی که زنان وجود دارد مبارزه هم وجود دارد. آن‌جایی که زنان دارای آگاهی هستند، جامعه نیز داری آگاهی می‌شود. این‌ها حقایق اثبات شده‌ای هستند، توسط مارکس و لنین ثابت شده‌اند‌. همگی آن‌ها منشاء الهام ما هستند. ایده آموزش اجتماعی در حال موفقیت است. گریلاهای یژاستار در هر شرایطی نیازهای مبارزه را برآورده کرده‌اند. همه باید با روش پیشرفت آشنا باشند. بنابراین ما به عنوان گریلا باید راه درست را بشناسیم. با عشق مبارزه‌ی رفقا کمال و خیری و مظلوم و جاران، فلسفه‌ی آن‌ها درباره‌ی آزادی و ضربه به دشمن را به آگاهی تبدیل کنیم.

فرصت‌های زیادی در مقابل ماست، همگی دارای آگاهی در هر زمینه‌ای هستیم. ابزار مبارزه در همه جا هست، اینطور نیست؟ به عبارت دیگر، در تمامی شرایط موجود است... مهم این است که چیزها را به درستی دید و آن‌ها را به مبارزه‌ی قوی‌تری تبدیل شوند. رفاقت یعنی پیمودن همان راه، رویا و اهدافشان به بهترین شکل دنبال کنند.

لازم است تمامی زنان صرف نظر از موقعیت‌هایشان برای مبارزه‌ای قوی آماده باشند. لازم است باور داشته باشیم، با مبارزه می‌توانیم به آزادی جسمانی دست یابیم، باید راه را هموار کنیم و حرکت کنیم.