کمیته زنان پلاتفرم دمکراتیک ایران در تحلیلی وضعیت جاری در خاورمیانه و جهان را مورد سنجش قرار داده است.
متن کامل یادداشت به شرح زیر است:
"نظم نوین جهانی در حال شکلگیری است و دیکتاتورهای منطقه در تلاشی سخت برای ایفای نقش و گرفتن سهم صد سال آینده خود میباشند.
در آستانه به سر آمدن قراردادهای بینالمللی از جمله قرارداد ننگین لوزان در سال ۲۰۲۳ و تغیرات عدیدهای که در سیستم امپریالیستی در این مصاف صد ساله پیش آمده باید با دقت نگریست و در تحلیل مسائل پیش، مفهوم سیستم فکری امپریالیسم را در رأس نگرش خود قرار دهیم.
امپریالیسم یا همانا پیشرفتهترین مرحله سرمایهداری، یعنی انحصار سرمایه در چندین قرن گذشته با تبلیغهای پر زرق و برق زندگی بهتر و مدرن، سلطه غیر انسانی خویش را بر جامعه بشریت گسترانیده و برای پیشبرد اهداف سودجویانه خود از کاهن و دانشمند تا ادبیات و فرهنگ، از تکنیک و هنر تا محاصره نظامی، سیاسی، اقتصادی و جنگهای بیولوژی همه را درخدمت خود قرار داده و چون ابزار کاربردی در جهت نیل به اهداف بهره جسته و همواره در حال رشد و فتح دیگر سرزمینها بوده است.
امپریالیستها کشورهای سرمایهداری میباشند که از نظر اقتصادی توان استثمار دیگر کشورها را دارند و به عبارتی مرحله فرا رفت از کاربرد بهرهبرداری از کار مزدی میباشد. این سیستم یا به عبارت بهتر 'سیستم استثمار انسان بر انسان' پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، ایدئولوژی و سیاسی بسیاری در عصر مدرن داشته و البته با توجه به رقابت درونی، زمینه پیدایش نگرشی سودجویانهتر و قدم در جهت استثماری عریانتر که جامعه بشری را در شرایطی منفعل قرار داد.
۱۴ کشور امپریالیستی در طول زمانی قریب به صد سال و با پنج ویژگی مشترک قدم در صحنه صدارت و مدیریت جهان نهادند.
سیستم ضد انسانی سرمایه و امپریالیست که در واقع چند صد سال پیش از بطن فئودالیسم حاصل گشت، سود و سرمایه خویش را از طریق کلونیهای خویش حاصل مینمودند اما همانگونه که به آن اشاره شد این سیستم در صد سال گذشته دستخوش تحولاتی گشته که بطور مثال میتوان به یکی از مهمترین شکل آن تغییر که همانا ادغام سرمایه و سرمایهگذاری فرا کشوری و قارهای است، پرداخت.
ادغام سرمایه بانکی/ کشاورزی و تجاری یعنی سرمایه مالی نوع جدید شکل امپریالیسم را تشکیل داد که توانست بر تمامی آحاد جامعه و حکومتها نیز تاثیر گذارد.
با ورود این سیستم به بازار سود و سرمایه، و ادغام لاینفک آن با ارگانهای دولتی و حکومتی نوع مستعمرات قبلی یا همانا کلونیالیسم از رده خارج و تسخیر بازار فروش و تولید جایگزین استعمار آنان گشته و به مرور رقابت نه تنها در جهت کسب سود بیشتر، بلکه بدست آوردن قدرت افزون در تقابل با دیگر رقبا گشت.
مختصر به پیکر اصلی امپریالیست اشاره شد اما این هیولای سیریناپذیر پس از جنگ جهانی دوم به زعم نیاز خود و پدیدار شدن رقبای بیشتر در عرصه قدرت کم کم وارد مرحله جدید و به غایت وحشیانهتری گردید.
از این دوران به بعد جهان شاهد قدرتمدارانی بود که دارای قدرت مساوی نبودند و در جهت کسب سود و بازار بهتر، خود را به موتور کوچک در چرخش نگه داشتن سرمایه و تجارت از طریق سود از سرمایه و البته فرا مرزی تبدیل نمودند. به عبارتی سیستم امپریالیستی در بطن خود سبب زایش اختاپوسی گشت که آهسته و پیوسته عملا تمام مردم و حتی حکومتها را تحت سیطره خود قرار داد.
پیدایش کشورهای جدید امپریالیستی و پرداختن به سالهای ۱۹۴۵ در این بحث حائز اهمیت ویژه میباشد.
در سال ۱۹۴۵ انحصارهای بینالمللی بسیار گسترده گشتند. در سال ۱۹۴۹ انحصارات بینالمللی شامل ۷۳۰ انحصار میگشت که در طول ۷۰ سال گذشته این حجم از انحصارت به ۱۱۴۰۰۰ ارتقاء یافته به عبارتی مونوپول و انحصار فرا مرزی/ قارهای به حد اعلای خود رسیده و شاید به همین جهت پرداختن به نظم نوین جهان بدون در نظر گرفتن رقابت خونین سرمایه کاری عبث جلوه نماید.
تغیر شکل سرمایهداری به مونوپول جهانی و گلوبالیسم عامل انکار ناپذیر تغییر در ساختار جوامع بشری در اقصاء نقاط جهان بوده است.
امپریالیسم در مدت زمان ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۰ دستخوش تحولات بزرگی گشته، توسعه یافته رشد نموده و البته تغییر نموده است.
از سال ۱۹۹۰ تمام گرایشات سرمایهگذاری رو به بازار جهانی بینالمللی بود، بازاری که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی صحنه را بیرقیبتر از هر زمانی نموده بود. زمانی که با ناامیدی طیف وسیعی از مردم از سوسیالیسم و تبلیغ و ترویج پایان تاریخ داشتن ایدئولوژی مصادف بود، برههای طلائی جهت تولید برای بازار جهانی.
از این دوران سرمایهداران و پرچمداران نئولیبرالیسم از سرمایهگذاریهای خود بیشتر جهت قطع و یا کاهش سود دیگر رقبا جهت کسب قدرت بیشتر استفاده مینمودند و این بازار جهانی بود که معیار تعیین کننده این معادله گشته بود.
رقابتی خونین و خشمگین در میان کشورهای امپریالیستی که همواره کشورهای خویش را به عنوان مرکز فرمانداری داشته و قدرت هنوز ملیگرایی بود.
در این میان اما ۱۴کشور امپریالیستی تازه به میدان آمده را داریم که از سال ۲۰۰۰ به بعد به میزان قابل توجهی سهمشان از سرمایهگذاریهایشان تقلیل یافته و به این امر چون یکی از عدیده دلایل تنش میان آنان میتوان نگریست. تنشی که طبعا الهام گرفته از متدولوژی این سیستم است، ماهیهای بزرگ ماهیهای کوچک را میبلعند!!
ایالات متحده آمریکا با شعار «خداوند کشور بزرگمان را همواره تحت حمایت قرار دهد» امروز تحت رهبری تاجری سیاستنما قرار دارد. در چهار سال گذشته قوانین مختلفی طرح و لغو گشته و تنشهای بزرگی بین این ژاندارم و مدعی صلح جهان با اتحادیه اروپا، چین، سازمان بهداشت جهانی و ناتو را نظارهگر بودهایم. ترامپ تمام تلاش خویش را در جهت بازگشت به دوران قبل از سال ۲۰۰۰ میلادی مینماید و سعی در عقب راندن عقربه ساعت نمود. ایشان مدعی آنند که به گونهای سیستم حاکم بر تولید خارج از مرزهای خویش را به تولید داخلی بدل نماید، سیستمی که با دقت نظر فراوان جهت بهرهوری از امکانات طبیعی و نیروی کار ارزان توسط اختاپوس هشت پا در طول ۳۰ سال گذشته مشغول به سودآوری برتر بوده و اختلال این سیستم سرمایهگذاری و تولید دور از عقل به نظر میآید. اما شاید اطاق فکر آمریکا در این برهه حساس درست تشخیص داده بود که جهت ایجاد تنش آشکار با دیگر رقبا، زمینهسازی بهتر برای پوستاندازی سیستم نئولیبرالیسم که امروز خوره جان حکومتها گشته، سرکوب اعتراضات عظیم مردمی در سراسر دنیا و البته پیشبرد راحتتر و بدون دردسر اضافی معامله قرن و تجدید قراردادهای ننگین در خاورمیانه، از بیثباتترین چهره در کاخ سفید بهره جوید و کمدی انتخابات را پشت پرده آنگونه طرحریزی و برنامهریزی نماید تا چهره سیاسی نه دمکراتخواهان و نه جمهوریخواهان این کشور را خدشهدار ننماید، تاجر نژادپرست و سودجوئی که در اولین سفر خویش به آسیا از طریق عربستان سعودی با قایق طلا و نمایش رقص شمشیر خریده شد. تاجری که با پشتیبانی بیپرده خود از نژادپرستی راه را بر دیگر کشورها علیالخصوص اروپا که مقلد بیچون چرای آن کشور است بگشاید و ضدیت و تنش میان ملیتها را امری طبیعی جلوه دهد تا افکار عمومی کمتر متوجه جنگ میان قدرتهای صاحب سرمایه بوده و در این دوران بسیار تعیین کننده مردم را به جنگ با همدیگر مشغول نمایند، نسخه مورد استفاده قرار گرفته قبل از جنگ جهانی دوم دیگر بار در شُرف بازنویسی میباشد.
و اما نظم نوین که مصادف است با اپیدمی کووید-۱۹ و معامله قرن و وجود کشورهای تازه به جمع امپریالیست ملحق شده و زیادهخواه در خاورمیانه، منطقهای که قلب تپنده تنش و جنگهای خانمانسوز بوده و سیستم نئولیبرالیستی به راحتی نتوانسته با آن تقابل نموده و به گونه دلخواه خویش آن را تحت سیطره خود در آورد.
دورانی که به افول و سقوط دیکتاتورها خواهد انجامید. از جمله دو کشور در خاورمیانه در چند دهه گذشته با تلاشی مذبوحانه در تلاش جهت تسخیر دیگر کشورها و یا دخالت در امور سیاسی آنان نمودهاند تا برگی برنده برای معامله نمودن و تضمین حکومت ننگین خویش را داشته باشند. دخالتهای حکومت شوونیست ایران و رشد عمق استراتژیک و ایدئولوژی خویش در عراق، سوریه، لبنان، یمن و تهدید مداوم حضور و وجود این حکومت ایدئولوژیک شیعه در منطقه باعث دستاوردهای به غایت ارزشمندی برای کهنه امپریالیسم جهانی بود، به رسمیت شناختن اسرائیل و برافراشته شدن پرچم این کشور در کشورهای عربی یکی پس از دیگری، نمود آشکاری از توافق گوادلوپ و تغییر رژیم در ایران و بهرهمند گشتن از کمربند سبز بود. حکومت حاکم بر ایران اما تاریخ مصرفش برای دیگر رقبای سرمایهدار به سر آمده و تغییر در مدیریت این حکومت محسوس و عیان میباشد.
ترکیه جهت تقابل با رشد احتمالی شوروی و به دلیل موقعیت ژئو-جغرافیائیش پس از جنگ جهانی دوم به عضویت ناتو پذیرفته گشت، اما پس از پایان جنگ سرد و ظهور روسیه فاقد قدرت پیشین، نقش ترکیه کمرنگتر گشت و حاکمان کشور با علم به این مسئله و آگاهی در مورد تغییر نظم در سیستم، از دو دهه پیش اقدام به همان راه حل نمودند که ایران، پیشقراول آن بود. اما ترکیه فقط به عمق استراتژیک بسنده ننموده بلکه آشکارا مدعی بازپسگرفتن اراضی میباشد که در دوران عثمانی بر آن حاکم بودند. مرز گستردهای که بیشتر کشورهای همجوار را در بر میگیرد و جهت عملی نمودن این خواست با بهرهوری از پیشرفتهترین ادوات جنگی ناتو، منطقه وسیعی از کوردستان در جغرافیای سوریه را اشغال نموده، پایگاههای بیشماری در جنوب کوردستان واقع در عراق را تاسیس و آشکارا و بدون واهمه از قوانین بینالمللی به امر تخریب و تصرف در آن کشور مشغول است. حمله و لشکرکشی به لیبی و حضور پر تنش ترکیه در آبهای مدیترانه نیز از جمله تلاشهای این کشور در این دوران خطیر و سرنوشتساز میباشد.
با گذری کوتاه به تاریخ، تشابه وضعیت کنونی ترکیه با شرایط این کشور در اوائل جنگ جهانی اول مشهود است و قابل تامل البته با این تفاوتمندی که امروز نه تنها وضعیت اقتصادی ترکیه بسیار بدتر است بلکه حکومت حاکم از کمترین پشتیبانی مردمی نیز در عذاب و با وعده سهیم شدن در استخراج و بهرهبرداری از منابع گازی دریای مدیترانه، وعده گسترش مرزها و بازگرداندن اراضی حذفی از ترکیه و وعدههای واهی دیگر سعی در خریدن وقت مینماید تا دور میز معامله بتواند جایگاهی برای این قدرت دیکتاتوری در نظم نوین به خود اختصاص دهد غافل از آنکه شرایط امروز آن کشور با صد سال پیش به غایت فرق نموده است. ترکیه با سیستمی اولترا فاشیستی با بهرهوری از نقاب کاذب دمکراسی بورژوازی، اجازه تاسیس و فعالیت چند حزب را در کشور داد تا بتواند با این حربه و امتیاز عضویتش در ناتو، به عضویت اتحادیه اروپا نیز درآید، حکومتی که میز سیاستش تا چند سال گذشته تشکیل شده از م.ه.پ/ آ.ک.پ و ج.ه.پ بود اما با رشد سیاسی مردم و تلاش آزادیخواهان در آن کشور حزب دیگری راه به کابینه کشور یافت هرچند با سرکوب شدید اعضا و هواداران و حتی مجرم شمردن نمایندگان مردمی آن حزب، ه.د.پ و بازداشت نمودن اعضای مرکزی و رهبریت مواجه بود، گویا در این میان اصل فیزیک را هم از شور و سودای قدرت از دست دادهاند که این میز جهت سر پا ایستادن به پایه سوم نیز نیاز دارد.
جنگ حزبی حکومت فاشیسم عریان ترکیه با حزب آزادیخواه ه.د.پ، بحرانهای مالی و جنگهای پر هزینه برون مرزی و دقیقه شماری اردوغان برای سال تحویل ۲۰۲۳ تحلیل را بر هر کنشگری آسان مینماید که با توجه به تنشسازیهای اخیر این کشور با یونان و قبرس، برخورد اتحادیه اروپا و در راس آن کشور فرانسه به این تهدید، هم آوایی فرانسه و مصر در برخورد با ترکیه در رابطه با لیبی، بندبازی سیاستمدارانه اردوغان با روسیه و آمریکا همگی نشان از این مسئله مهم دارد که وی امیدی جز پرداخت قیمت و مبادلاتی تجاری و شخصی با ترامپ را جهت رسیدن به آمال و آروزوهایش ندارد.
البته این محتملیست که در گرو نتیجه انتخاباتی پیش رو در آمریکا میباشد. صورت مسئله اما جنگ خونین اعضای کشورهای امپریالیسمی میباشد که یکی پس دیگری رقیبان خود را به افلاس میکشانند و درندهخویی و سیریناپذیری آن به مرحلهای از رشد خود رسیده که در خود اضمحلال گشته و یا نه در جهان پس از کروونا و در دوران تبیین نظم نوین، شاید جهان شاهد تغییر هویت این سیستم به گونهای بیش از پیش، مکانیزه و ماشینی و ضد مردمی باشد. مشروط به آنکه جهان در مقابل خزعبلات تکنیکی، فلسفی، پزشکی و اقتصادی بردگان خودفروش این آخرین خدای بینقاب، کرنش نمایند که البته اعتراضات میلیونی معترضان به ارکان این سیستم را در بسیاری از کشورهای دنیا و مخصوصا در اروپا و آمریکا شاهد بودهایم که نشانگر عدم تسلیم در مقابل تغیرات آینده است.
دو کشور امپریالیست خاورمیانه که در نظم نوین به دلائل متعدد دستخوش تغییرات چشمگیر خواهند شد طبعا ایران و ترکیه خواهند بود.
در دورانی به سر میبریم که با بهره جستن از امکانات وسیع تکنیک تبلیغات، داشتن ایدئولوژی مستقل و غیر وابسته به سیستم امپریالیستی غیر مدرن جلوه مینماید و شاید به همین دلیل سلاوی ژیژک چندی پیش در یکی از مقالات پر محتوای خویش به سیستم روژآوا چون یگانه سوسه آزادی و برابریطلب در منطقه اشاره نمود. یگانه سیستمی که در مقابل مدرنیتهی سرمایهداری قد علم نموده و با وصف تمامی مشکلات و ضدیت جهان سود و سرمایه توانسته خود را به یگانه مدعی برحق پرچمدار و پیشاهنگ آزادی و برابری ملتهای آن جغرافیای جنگزده تبدیل نماید، چرا که حول ایدئولوژی مستقل و وارسته خود از اتباع موجود و نشات گرفته از سیستم حاکم بر جهان است و مردمیست.
شاید زمان آن فرا رسیده که با دیدی مردمی و انساندوستانه به مسائل نگریست و منافع شخصی و حزبی را کنار گذاشت. به نقل از لنین: هنگام صعود دشوار از کوهی اکتشاف نشده که تا کنون پای کسی بدان نرسیده است، از پیش امتناع ورزیم از اینکه صعود را گاه با پیچ و خم انجام دهیم گاه به عقب باز گردیم و سمتی را که بار اول برگزیده بودیم، رها نموده و سمتهای دیگر را بیاموزیم.
جهان در تب و تاب تغییری بنیادین قدم نهاده و بالطبع وظیفه هر آزاداندیشی، دادن آگاهی جمعی و ارتقاء خرد مردمیست. تلاش در جهت ساختن دنیایی بهتر برای ملتهای تحت ستم در منطقه که بتوانند با داشتن هدف مشترک که همانا صلح و همزیستی مسالمت آمیز در جوار همدیگر میباشد، به سربازان جنگ صد ساله آینده بدل نگردند و بیش از این، خود را درگیر جنگهای ساخته و پرداخته فاشیسم ننموده و با اتحاد در مقابل آن اعتراض نمایند. دوران گذری که با اتحاد احزاب و پشتیبانی مردم میتواند سرنوشتسازترین دوره عصر نوین در جابجائی و طرح نظم نوین جهانی تلقی گردد."