صلح تنها بر پایه‌ی دفاع ذاتی می‌تواند معنا یابد! | یادداشت

عبدالله اوجالان، رهبر خلق کورد می‌نویسد: صلح تنها بر پایه‌ی دفاع ذاتی می‌تواند معنا بیابد، صلحی عاری از دفاع ذاتی، تنها بیانگر تسلیم‌شدن و بردگی است.

◼️ بازی‌ای که امروزه لیبرالیسم تحت نام «صلح» و فراتر از آن «ثبات دمکراتیک و سازش» فاقد دفاع ذاتی، بر خلق‌ها و جوامع تحمیل می‌نماید، به‌غیر از وضعیت سرپوش‌گذاری بر حاکمیت طبقه بورژوا که به صورت یک‌طرفه و با توسل بە نیروی تا بن دندان مسلح برقرار می‌گردد، یعنی پیشبرد استتاریافتەی وضعیت جنگی معنای دیگری ندارد.

هنگامی که جامعه جهت استمراربخشی به خود، نهادهای اخلاقی و سیاسی لازمه را تشکیل ندهد، فعال ننماید و حالتی کارکردی نبخشد، بدان معناست که در منگنه‌ی فشار و استثمار قرار داده شده است. این وضعیت «وضعیت جنگی» است. می‌توان آن را به عنوان «وضعیت جنگی» تمدن‌های تاریخ در برابر جامعه نیز تعریف نمود.

هنگامی که اخلاق کارکرد نیابد، تنها یک کار باقی می‌ماند تا جامعه انجام دهد؛ دفاع ذاتی. وضعیت جنگی، وضعیت نبود صلح است. بنابراین صلح تنها بر پایه‌ی دفاع ذاتی می‌تواند معنا بیابد. صلحی عاری از دفاع ذاتی، تنها بیانگر تسلیم‌شدن و بردگی است. بازی‌ای که امروزه لیبرالیسم تحت نام «صلح» و فراتر از آن «ثبات دمکراتیک و سازش» فاقد دفاع ذاتی، بر خلق‌ها و جوامع تحمیل می‌نماید، به غیر از وضعیت سرپوش‌گذاری بر حاکمیت طبقه بورژوا که به صورت یک‌طرفه و با توسل به نیروی تا بن دندان مسلح برقرار می‌گردد، یعنی پیشبرد استتاریافته‌ی وضعیت جنگی معنای دیگری ندارد.

بزرگترین تلاش هژمونی ایدئولوژیک سرمایه این است که صلح بدون دفاع ذاتی را همانند یک صلح واقعی نشان دهد. در تاریخ نیز به شکلی متفاوت‌تر و با نام «اصطلاحات قداست‌یافته» ابراز وجود می‌کند. ادیان، مملو از اصطلاحاتی از این دست می‌باشند. به‌ویژه ادیانی که حالت تمدنی یافته‌اند، بدین‌گونه‌اند.

تحقق صلح تنها اگر دفاع ذاتی جوامع و به تبع آن کاراکتر جامعه‌ی اخلاقی و سیاسی محافظت شود و سلامت آن تأمین گردد، می‌تواند به معنای حقیقی‌اش دست یابد. به‌ویژه صلح از منظر میشل فوکو که جهت تعریف آن تلاش بسیاری صرف کرد، تنها بدینگونه می‌تواند قابل قبول باشد و نمود اجتماعی بیابد.

صلحی که بار معنایی‌‌ای غیر از این بدان داده شود، ممکن نیست ارزشی جز دام‌گستری و تداوم اَشکال استتاریافته‌ی وضعیت جنگی برای تمامی اجتماعات و خلق‌ها بیان نماید. واژه‌ی صلح در شرایط مدرنیته‌ی کاپیتالیستی، واژه‌ای آکنده از دام و تله است. کاربست آن بدون تعریف صحیحش، پُر ایراد است. مجددا می‌توان این‌گونه تعریف نمود: صلح نه از میان برداشته‌شدنِ کامل وضعیت جنگی است و نه وضعیت ثبات و نبود جنگ در سایه‌ی برتری یک طرف. در صلح، «طرف‌ها» وجود دارند. برتری مطلق یک طرف مطرح نیست و نباید هم باشد. سوم اینکه، اسلحه‌ها بر اساس رضایت‌دادن به سازوکار نهادینه‌ی اخلاق و سیاست ذاتی جامعه از کار باز می‌ایستند. این سه شرط، بنیان صلحِ اصولی می‌باشند، صلح حقیقی تا زمانی که بر این شرایط اصولی متکی نگردد، معنایی در بر نخواهد داشت.

می‌توانیم اندکی دیگر این سه شرط را توضیح دهیم. اول؛ برنامه‌ی خلع سلاح کامل طرفین مطرح نیست. ادعایشان هرچه می‌خواهد باشد، فقط باید تعهد نمایند که با توسل به سلاح به یکدیگر حمله‌ور نخواهند شد. نبایستی در پی برتری مسلحانه باشند، در قبال حق و امکان هر یک از طرف‌ها جهت تحت امنیت قرار دادن خویش، برخورد احترام‌آمیز نشان داده می‌شود.

دوم؛ برتری نهایی یک طرف مطرح نیست. شاید از راه برتری اسلحه‌ها ثبات و آرامی وجود داشته باشد، اما نمی‌توان این وضعیت را صلح نامید. صلح تنها با قبول متوقف‌سازی متقابل جنگ، در وضعیتی که هیچ یک از طرفین به‌صورت برحق یا ناحق به برتری از راه تسلیحات دست نیافته باشند، می‌تواند به موصوع بحث تبدیل گردد.

سوم؛ طرفین باز هم فارغ از موقعیت‌شان، در امر حل مسائل به سازوکار نهادینه‌ی اخلاقی (وجدان) و سیاسی جوامع احترام نشان می‌دهند. شرطی که «راه‌حل سیاسی» نامیده می‌شود، در همین چارچوب تعریف می‌گردد. نمی‌توان آتش‌بسی را که حاوی راه‌حل سیاسی و اخلاقی نباشد، تعبیر به صلح نمود.

تحت این شرایط صلح اصولی، سیاست دمکراتیک اهمیتی اغماض‌ناپذیر یافته و مورد بحث قرار می‌گیرد. هنگامی که نهادهای اخلاقی و سیاسی جامعه فعالیت می‌نمایند، مقطعی که به صورت طبیعی به میدان می‌آید، مرحله‌ی سیاسی دمکراتیک است. محافلی که خواهان تحقق صلح هستند، ناچارند بدانند تنها در صورتی که سیاسی بر بنیادی اخلاقی نقشش را بازی کند، پیروزی می‌تواند تحقق یابد. در صلح، بایستی حداقل یک طرف در موقعیت سیاست دمکراتیک باشد. در غیر این‌صورت، آنچه صورت می‌گیرد نمی‌تواند چیزی فراتر از «بازی صلح» باشد که انحصارات خواهان آن هستند. سیاست دمکراتیک، در این وضعیت نقشی حیاتی ایفا می‌نماید، برقراری یک مرحله‌ی بامعنای صلح، تنها از طریق گفتگو میان نیروهای قدرت- دولت و نیروهای سیاست دمکراتیک میسر می‌گردد. در صورتی که چنین صلحی به‌وجود نیاید، اگر طرف‌های جنگ (انحصارات) برای مدت معینی سلاح‌ها را متوقف نمایند نیز، جنگ ادامه یافته و پیش می‌رود.◻️


*منبع: کتاب جامعه‌شناسی آزادی به قلم عبدالله اوجالان