مبارزهی انقلابی؛ پیششرط کسب آزادی و دمکراسی! | یادداشت
پژاک و کودار با تمام توانشان در تلاش برای شنا کردن عکس جریان آب هستند که قویا با جنگ ویژه رژیم و انزوای تنگنظری احزاب شوونیست ایرانی و کلاسیک کورد مواجهه هستند.
پژاک و کودار با تمام توانشان در تلاش برای شنا کردن عکس جریان آب هستند که قویا با جنگ ویژه رژیم و انزوای تنگنظری احزاب شوونیست ایرانی و کلاسیک کورد مواجهه هستند.
◼️ اگر بخواهیم به وضعیت سیاسی خاورمیانه بپردازیم، یقین باید مسئله رویارویی استعمارگران کوردستان، بهویژه ایران و ترکیه با خلق کرد و جنبش رهاییبخش را مبنای تحلیل قرار دهیم. در غیر از این صورت توان ارائه تحلیلی صحیح بر وضعیت منطقه را نمیتوان ارائه داد. ترکیه ٢٠٢٣ و ایران ٢٠٢۵ را بهعنوان چشمانداز خود برای به پیروزی رساندن اهداف شوم خود تعیین کردهاند. در این راستا، در مقابل خود اراده معطوف به نیروی رهایی و آزادی خلق کرد را میبینند که باید با تمام توان به سرکوب آن پرداخت تا راه را بر خود بگشایند. دست بر قضا در میان جریاناتی که ادعای مبارزه در کوردستان و منطقه را دارند، جنبش آپویی، (پ.ک.ک، پژاک و جنبش روژآوا) را هدف اصلی حملات خود قرار دادهاند. استدلالشان این است که مسئله کرد ابعاد گستردهای یافته که در صورت عدم برخورد سرکوبگرانه میتواند به نیروی بازدارنده در برابر اهداف آنها تبدیل گردد. همچنین به این نتیجه رسیدهاند که تنها جنبشی که در تمام کوردستان ریشه دوانیده، ایدئولوژی، فلسفه و علم رهایی را خلق کرده، شیوهی سیاست و رایزنی مدرن را فراگرفته، شیوهی جنگ و مبارزه منطبق با روح زمان را کشف نموده و…، خطر جدی و عامل اصلی اراده رهایی و آزادی خلق کرد و خلقهای منطقه میباشد که این مورد به هیچوجه در قاموس فاشیستی آنها نمیگنجد. پس با تمام توان خود بهطور مشترک و هماهنگ به جنبش ما میتازند. در میان جنبش هم رهبر آپو در امرالی و اراده گریلا در مناطق حفاظتشده میدیا، مشخصا هفتانین هدف اصلی میباشند. انزوای شدید در امرالی و حمله گسترده و اخیر دولت فاشیست ترکیه به هفتانین دال بر واقعیت این امر میباشد.
دولت ترک با اتکا به چراغ سبزهایی که از آمریکا گرفته بود، حمایتهای استخباراتی حزب دموکرات کوردستان و تمام امکانات تکنیکی و تاکتیکی خود به هفتانین حمله کرد، از سویی دیگر همزمان با حمله ترکیه به هفتانین، دولت استعمارگر ایران دست به مانورهای نظامی و تجمع نیرو در لبه مرزها نمود، که اگر ترکیه در هفتانین پیشروی کند او نیز در مناطق قندیل و آسوس اقدام به حمله نماید. ولی ترکیه با مقاومت بینظیر گریلای مدرن مواجهه گشت. اکنون که ٣ ماه از آغاز حمله ترکیه به هفتانین میگذرد، ترکیه نه تنها به اهداف خود نرسید بلکه مقاومت هفتانین و شکست او باعث جسورتر شدن رقبای منطقهایاش در کشیدن او به چالش گشت. همچنین برخی از کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه بعد از شکستن هیمنه ترکیه در مقاومت هفتانین صریحتر او را به چالش کشیدند. کشورهای عربی مانند مصر بر سر مسائل لیبی قویا ترکیه را مورد خطاب قرار دادند و به او هشدار دادند که جهان عرب اجازه زیادهخواهیبه او نمیدهد. حتی یونان و حامیانش بعد از شکست ترکیه در هفتانین نیز جسورانهتر ترکیه را مورد تذکر و خطاب قرار دادند. همچنین در داخل ترکیه نیز نیروی مخالفت بیش از پیش در مقابله با اردوغان جنبید و تا حدودی سکوت شکسته شد. از سوی دیگر مقاومت هفتانین به خلق کورد در جنوب کوردستان، بهویژه در منطقه بهدینان در ضدیت با سیاستهای مزدورانه حزب دموکرات کوردستان نیرویی تازه بخشد و قیامها و مخالفتهای جدی در این منطقه به همراه داشت. ایران زمانی که شکست و عدم پیشروی ارتش ترکیه را در هفتانین به وضوح مشاهده کرد، جسارت اقدام به حمله را با وجود این که همچنان در تلاش تجمع نیرو میباشد را، ندید.
پس از شکست ترکیه در مقابل مقاومت هفتانین که همانقدر که برای ترکیه تلخ بود برای ایران نیز خوشایند نبود، هر دو دولت استعمارگر کوردستان دور تازهای از همکاری و اتحاد عمل را در مقابل جنبش رهایی بخش خلق کرد آغاز کردهاند. دیدار اردوغان و روحانی و تاکید بر همکاری دوجانبه در تقابل با جنبش رهاییبخش خلق کورد و مشخصا تاکید آنها بر مقابله مشترک با پ.ک.ک و پژاک در دیدار اخیرشان بازگوی این واقعیت میباشد. با توجه به برخی از منابعی نیز قرارگاه حمزه سیدالشهدا که مسئول عملیاتهای سپاه پاسداران در مناطق شمال شرقی کوردستان میباشد، با مقامات میت (سازمان اطلاعاتی ترکیه) ترکیه جلسات مشترکی را برای تمهید رویارویی با نیروی گریلا داشتهاند که متعاقب این دیدارها اخیرا ایران مناطق گریلا را مورد توپباران قرار داد. شاید در تدارک آن میباشند که در آینده بر روی قندیل و آسوس عملیات و حملاتی صورت دهند. همانطور که میدانیم اخیرا ایران به دستگیریهای گسترده شهروندان کرد و فعالین جامعه مدنی و همچنین میلیتاریسم کوردستان را شدت بخشیده است. تمام این موارد نشان این است که استعمارگران بهتمامی کمر همت به نابودی خلق کرد بستهاند و هر آنچه در این راستا در توانشان باشد و در چنته داشته باشند به اجرا خواهند گذاشت.
هم اکنون دولت استعمارگر ایران از ابعاد مختلف تحت فشار میباشد. ریزش و اختلافات درون ساختاری خود، ارتقاء مبارزات نیروهای مخالف این ساختار مستبد بهویژه مبارزات حقطلبانه خلقهای ایران در چارچوب مطالبات ملی خود، گسترش سطح مبارزات زنان برای رسیدن به آزادی و حقوق مشروع خود و جنبش کارگری و اعتصابات گستردهای که روزانه منسجمتر میگردند، از سوی دیگر فشار جامعه جهانی و بخصوص آمریکا که اخیرا هم اقدام به بازگشت و به تعلیق درآوردن مجازاتهای وضع شده سازمان ملل پیش از برجام شد که به مکانیسم ماشه شهرت یافته، ایران را بیش از پیش در تنگنا قرار خواهد داد.
دستگاه دیکتاتور خامنهای در طول این سالها و بهویژه چند سال اخیر از چند حربه و عملکرد برای کنترل اوضاع و ادامه بقای خود استفاده کرده است. برای جلوگیری از ریزش و به اصطلاح خودشان برای جلوگیری از فتنه درونی، یکدست کردن نظام را چاره کار دیدهاند و در این راستا به حذف آنانی که در درون ساختار خود مورد واهمه آنها میباشند، روی آوردهاند. جهت کنترل مبارزات ملیتهای تحت ستم، جنبش زنان، کارگران و… به ایجاد رعب و وحشت، وضع قوانین ارتجاعی و اغفال جامعه با سرمایهگذاری بر روی برنامههای مذهبی و ایدئولوژیک امید بستهاند. همچنین برای مقابله با تهدیدات خارجی به دو حربه متکی بودند: اول اینکه با پرداخت هزینههای هنگفت و تشکیل گروهای نیابتی خود در عراق، یمن، سوریه، لبنان و… به اخلالگری منطقهای دامن بزنند و از سوی دیگر در مقابل تهدیدات آمریکا متکی گشتن به روابط با اروپا، روسیه و چین میباشد.
بدون تردید ایران نمیتواند این وضعیت را از این پس به آسانی ادامه دهد. هرچند که اقدام به یکدستسازی کند، به همان اندازه هم نیروهای قبلی وفادار به خود را به دشمن خود تبدیل کرده و این سرشت این نوع سیاست میباشد. از سویی دیگر نیز ناچار به این است. چرا که فساد، جنگ قدرت و افت وفاداری به رژیم بهطور فزاینده در میان خود نیروهای رژیم افت کرده و هرکس به فکر چاپیدن و استحکام بخشیدن به موقعیت خود است نه به اصطلاح حفظ مصلحت نظام. از سوی دیگر ایران با هزینههای امنیتی و ایدئولوژیک توان جلوگیری از انفجار خشم مردم و مبارزات آنها را از دست داده است. هیبت پوشالیاش شکسته و خلقهای ایران، زنان و زحمتکشان روز به روز در کنار خشمشان جسارت انقلابیشان ارتقاء مییابد و نهادها و ارزشهای این رژیم فاسد را مورد نفرین انقلابی خود قرار میدهند.
از سوی دیگر با کشته شدن قاسم سلیمانی در ابتدای سال ٢٠٢٠ ضربه مهلکی بر بازوی برونمرزی و منطقهای ایران وارد گشت و اساسا کشتن سلیمانی تنها کشتن یک شخص نبود بلکه پایان دادن به هژمونی ایران در منطقه و کشاندنش به درون مرزهای خود برای اقدامات مراحل بعدی مداخله در ایران بود. کارتهایی مانند داعش هم که شیعههای منطقه را به بهانه اتحاد در برابر داعش به خود متکی کرده بود نیز پیشتر با پایان داعش از دستش خارج گشته بودند. همچنین ایران با پول نفت نیروهای نیابتی خود در منطقه را تغذیه میکرد، ولی از این پس بهدلیل افت قیمت نفت و همچنین محاصرههایی که در خصوص فروش نفت به ایران تحمیل میگردد، دیگر قدرت تامین مالی این نیروها را به مثابه قبل نخواهد داشت.
ایران که در مقابل آمریکا که به روابطش با اروپا، روسیه و چین امید بسته است، این را میداند که ماهیت سیستم آمریکا و اروپا مشابه میباشند و اروپا نه قدرت آن را دارد که در مقابل آمریکا از ایران حمایت کند و نه منافع آن چنین چیزی را ایجاب خواهد کرد. اروپا شاید بر سر نزاعهایی که با آمریکا دارد با صدور بیانیه نقد و انتقاداتی را متوجه امریکا کند، ولی در عمل چنین تقابلی را با آمریکا در نتیجه روابطش با ایران نخواهد داشت. استراتژی روسیه و ایران نیز در مورد انتخابات پیش روی آمریکا کاملا در تضاد با همدیگر است. ایران از بازگشت ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا واهمه شدید دارد. ولی برعکس روسیه بهطور پنهانی از پیروزی ترامپ در انتخابات اخیر در مقابل جو بایدن نمایندهی دموکراتها حمایت میکند. به همین دلیل اخیرا ایران بیش از اروپا و روسیه با چین قرارداد عقد نموده است. قراداد ٢۵ ساله اخیر ایران با چین که بیشتر به قرارداد گلستان و ترکمانچای دوره قاجار شباهت داشت، نمونه این نزدیکی ایران به چین میباشد. البته چین به چند دلیل نمیتواند یار مهربان و پشت و پناهی برای ایران باشد. بهدلیل اینکه چین در منطقه حاکمیت نظامی ندارد و بیشتر رویارویی اقتصادی و فراوردهای را بجای مقابله نظامی مبنا قرار میدهد. ولی جو خاورمیانه در حال حاضر بیشتر از یک بازار بازرگانی یک میدان جنگ نظامی است. همچنین چین بدلیل پروژه جادهی ابریشم که راه کشیدن راه آهن و خط ترانزیتی قطار از چین به اروپا میباشد که با توجه به شواهد به اتمام هم رسیده، در تلاش برای به کنترل درآوردن سایر راهها و گلوگاههای خط ترانزیتی بخصوص راهای آبی را که تنگهی هرمز یکی از این کانالها میباشد، است و در این جهت تنها از ضعفهای ایران برای انعقاد قرارداد سود برده است وگرنه هیچ تعهدی دال بر حفاظت از دولت ایران نمیپذیرد.
در چنین وضعیتی مسئلهی حائز اهمیت وخیمتر نشدن وضعیت خلقهای ایران و جنبشهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنها، در میدان جنگ نیروهای سرمایهداری جهانی و دولت استعمارگر ایران است. این مهم مستلزم بینشی صحیح از وضعیت موجود و طبق آن ارتقای خودسازماندهی میباشد. جنبشی مشترک که امکان خودسازماندهی را برای هر یک از خلقها و جنبشها فراهم سازد، هم اینکه اجزای جنبش را در یک مسیر انقلابی و دمکراتیک به هم مرتبط سازد. متاسفانه با وجود مخالفت عمده در درون خلقها و جنبشهای آنها در برابر حاکمیت ایران، هنوز هم چه در سطح منفرد و چه مشترک سازماندهی منسجم و مدونی که با توان و نیروی محکمی رژیم را به چالش بکشد، شکل نگرفته است. این موضوع باعث شده حاکمیت نظام چنان که لازم است مورد ضربات مهلک قرار نگیرد، هم اینکه نیروهای سرمایهی جهانی سعی در ایجاد جایگزینها شوونیسمی و قدرتطلب نمایند و به این طریق مبارزات بهحق را به تحریف بکشانند.
متاسفانه در شرق کوردستان هم، با وجودی که نسبت به دیگر خلقها و سایر مناطق ایران سازمانیافتهتر میباشد، باز نیز جنبش و مبارزات آن دچار وضعیت پراکندگی و عدم انسجام میباشد. همهی احزاب در سخن بر نیاز به اتحاد عمل تاکید میورزند ولی در عمل یا منفرد و یا با ائتلافهای محدود چندحزبی رفتار میکنند. این خود نشانه اغفال و عدم قرائت صحیح وضعیت و مراحل پیشرو است. احزاب به فعالیتهای محدود سیاسی و دیپلماتیک بسنده میکنند هر چند در واقع نمیتوان این فعالیتها را نیز دیپلماتیک نامید. در بهترین حالت یک فعالیت انفرماتیو است. در مورد وضعیت کورد به کشورهای اروپا و آمریکا، آن هم هر حزب و جریانی در چارچوب دیدگاه محدود حزبیاش آن را انجام میدهد. در حالتی دیگر چرخش در دور باطل میان نزاعهای ایران، کشورهای منطقه و جهانی رقبایش است. همچنین احزاب شرق کوردستان دور از جامعه و در حصر اردوگاهی جنوب کوردستان و بهطور محدود در اروپا میخواهند فعالیتهای خود را مدیریت نمایند. این نیز هیچگاه نخواهد توانست تهدیدی جدی برای دولت ایران قلمداد گردد.
پژاک و کودار با تمام توانشان در تلاش برای شنا کردن عکس جریان آب هستند که قویا با جنگ ویژه رژیم و انزوای تنگنظری احزاب شوونیست ایرانی و کلاسیک کورد مواجهه هستند. با این وجود همانطور که در کنگرههای اخیر خود بر آن تاکید داشتهاند، همچنان از هیچ تلاشی دریغ نخواهند ورزید تا رسیدن به موفقیت.
برای نیل به پیروزی بهجای اکتفا به فعالیتهای محدود سیاسی، دیپلماتیک و انفرماتیو بایستی رویهی انقلابیگری را مبنا قرار داد و در قبال رویکردهای تکحزبی و ائتلافهای محدود چندحزبی به جنگ خلق انقلابی و ایجاد سازماندهی فراگیر جنبش پرداخت، احزاب میتوانند به نیروی پیشاهنگ آن تبدیل شوند، ولی حق مصادره آن را نخواهند داشت. علاوه براین بایستی همواره درون جامعه و با خلق و در کوهستانهای آزاد کوردستان به مدیریت جنبش انقلابی پرداخت، زیرا عدم حضور فعال در میان خلق و لمس مشکلات و دغدغهی آنها دستاوردی برای خلق نخواهد داشت. در چنین صورتی امکان حفاظت و عبور مبارزات در مسیر صحیح فراهم میشود.◻️
* عضو شورای اجرایی کودار