◼️ شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امروز ایران نشان از آن دارد که جامعه در مرحلهای بحرانی قرار گرفته و هر لحظه احتمال دارد با جرقهای کوچک، نارضایتیهای تلنبار شده ی چند دههی گذشته همچون سیلی خروشان و ویرانگر خیابانهای شهرها را درنوردد و صفحهای نو به تاریخ خود بیافزاید، پس در این زمان مهم و حساس هر انتخابی از جانب خلق که صورت گیرد تعیین کننده خواهد بود و سرنوشت خویش را رقم خواهد زد، در همین راستا هم اکنون تمامی جریانات و احزاب سیاسی جانی دوباره گرفته و در حال تلاش هستند تا خود را تحت عنوان آلترناتیو شایسته به خلقهای ساکن جغرافیای ایران بقبولانند و مشروعیت حداکثری مردمی کسب نمایند، پس لازم و مهم است که نخبگان خلقها در این زمانهی تعیین کننده اولا منافع خلقها را به درستی تشخیص دهند و ثانیا بتوانند تمامی آلترناتیوهای ارائه شده از سوی احزاب و جریانات مخالف رژیم کنونی را به درستی تبیین نمایند تا عدهای با کلیگویی پرطمطراق و استفاده از روشهای پوپولیستی، خلق ها را به تودهای دنبال روندهی بیشکل تبدیل نکنند که از آن استفادهی خود را ببرند.
رضا پهلوی آخرین بازماندهی خاندان میرپنج قزاق، در پیامی ویدیویی خطاب به مردم ایران پرده از مانیفستی تحت عنوان «پیمان نوین» برداشت، که با توجه به شرایط بحرانی و تعیین کنندهی امروز ایران لازم است مورد تحلیل و خوانش قرار گیرد تا حقیقت نهفته در آن برای خلقهای ساکن این جغرافیا هویدا گردد، مبادا بار دگر دیو در بند، بند بگسلد و در کوردستان آن کند که اجدادش کردند.
اگر سخنان رضا پهلوی را در چهارچوب مانیفست «پیمان نوین» مورد بررسی قرار دهیم شامل یکسری کلید واژه همچون: «ملت ایران»، «شهروند»، «تمامیت ارضی»، «ارتش و سپاه»، «ما»، «عظمت ایران» و... میباشد که با تعریف و تحلیل این کلیدواژهها در بستر گفتمان ناسیونالیسم فارسی که رضا پهلوی امروز به سمبل آن تبدیل شده است، میتوان به حقیقت و ماهیت «پیمان نوین» پی برد، به همین دلیل این کلیدواژهها را به صورت جداگانه و مختصر تعریف مینماییم:
الف) ملت ایران
مدرنیته پارادایم فعلی برتر حاکم بر جهان انسانی می باشد که فرم سیاسی آن یعنی مدل ملت – دولت بنیان نظم کنونی حاکم بر مناسبات انسانی را تشکیل میدهد و تمامی جوامع انسانی در قالب واحد ملت – دولت هویت یافته و تقسیم گشتهاند.
بر اساس اسناد و پژوهشهای انجام شده میدانیم ورود جدی مدرنیته به جغرافیای ایران همزمان است با انقراض سلسلهی قاجار و تاسیس سلسلهی پادشاهی پهلوی توسط رضا میرپنج با حمایت انگلیس که تا آن زمان هنوز به شکل مدرن واحد ملت – دولت در جغرافیای ایران تاسیس نشده بود، که در این راستا رضاشاه با هدایت تعدادی از روشنفکران خلق فارس همچون محمد علی فروغی و انجمن ایران جوان، پروسهی تاسیس ملت ایران را از بالا به پایین به وسیلهی قدرت حکومت مرکزی در تهران آغاز نمود که بر اساس آن تمامی عناصر تشکیل دهندهی ملت ایران در واقع همان عناصر تشکیل دهندهی خلق فارس بودند همچون زبان فارسی، مذهب تشیع، تاریخ فارس، فرهنگ فارس و...، که در نتیجهی آن سایر خلقهای ساکن در این جغرافیا همچون کورد، عرب، ترک، بلوچ، گیلک، مازنی و... به عمد مورد فراموشی قرار گرفتند و سیاست آسمیلاسیون در رابطه با آنها اجرایی گشت که شامل دو بازوی اجرایی یعنی نظام آموزشی و ارتش بود.
همانگونه که میدانیم نظام بینالملل کنونی در حوزهی سیاسی و حقوقی فقط واحدهای ملت – دولت را به رسمیت میشناسد که این بدان معنی است اگر خلق کورد دارای واحد ملت – دولت مختص به خود نباشد در این نظام به طور رسمی در چهارچوبهای سیاسی و حقوقی مورد خطاب قرار نخواهد گرفت، مسئلهی خلق کورد در خاورمیانه تاکنون از جانب قدرتهای جهانی حتی در چهارچوب مسائل حقوق بشری مورد توجه و بررسی قرار نگرفته است. میتوان به صراحت گفت؛ قدرتهای جهانی نه تنها نسبت به کشتار کوردها از سوی رژیمهای اشغالگر کوردستان سکوت کردهاند بلکه در موارد متعددی خود رأسا در این کشتارها شریک شدهاند.
پس با توجه به موارد بیان شده میتوان نتیجه گرفت کلید واژهی «ملت ایران» در مانیفست «پیمان نوین» رضا پهلوی، به معنی همان واحد ملت – دولتی میباشد که توسط پدربزرگش بر اساس خلق فارس و حذف سایر خلقهای ساکن در جغرافیای ایران تاسیس گشته است یعنی اگر جریانی که رضا پهلوی نمایندگی آن را بر عهده دارد در فردای بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی به قدرت برسد در حوزههی معرفت و عمل هیچ تفاوتی نسبت به رژیم کنونی در برخورد با مسئلهی کورد در ایران ندارد.
ب) شهروند
شهروند به عنوان مفهومی سیاسی – حقوقی در علم سیاست ذیل مفهوم ملت قرار میگیرد یعنی در واقع تعریف شهروند نمیتواند از چهارچوب تعریف ملت خارج شود که این بدان معنی است مفهوم شهروند در گفتمان رضا پهلوی ذیل مفهوم ملت ایران یا در واقع به صورت صحیحتر ذیل ملت فارس تعریف میشود که بر همین اساس افراد و جوامعی که در چهارچوب تعریف ملت ایران (فارس) نگنجند به عنوان شهروند نیز محسوب نخواهند گشت، به همان شیوهای که در چند دههی گذشته سایر خلقهای ایران از جمله کوردها را به عنوان شهروند درجههی دوم معرفی میکردند چون هویتی متفاوت با هویت فارس داشتند و به طور کامل در چهارچوب تعریف ملت ایران(فارس) نمیگنجیدند.
پ) ما
واژهی «ما» در صحبتهای رضا پهلوی در چهارچوب گفتمانی ناسیونالیسم فارسی مترادف مفهوم «ملت فارس» میباشد اما به شیوهای پوپولیستی(عوام فریبی) از زبان رضا پهلوی بیان میگردد تا مرزهای «خودی» و «دیگری» را در این زمانهی حساس تاریخی پنهان سازد و بتواند همهی خلق ها را پشت سر خود تودهوار جمع نماید، اقدامی که اکثر سیاستمداران در هنگامهی انقلاب انجام میدهند، یعنی با تمام وجود سعی مینمایند نقاط تفاوت و اختلاف را از نظرها دور نگهدارند، پس باید خلقهای ایران از جمله خلق کورد بدانند که این«ما» فقط تا زمان انجام انقلاب و به قدرت رسیدن وی ادامه دارد، و در فردای روز به تخت نشستن جهت اعمال سلطهی دوباره بر کوردستان از واژهی«ما»، واژهی«آنها» نیز زاییده خواهد شد و مرزبندیهای تاریخی دوباره پررنگ خواهند گشت همانگونه که «آنها»، سمبل«ما» را در میدان چوارچرای مهاباد (قاضی محمد) به دار آویختند.
ت) تمامیت ارضی
یکی دیگر از کلیدواژههای مورد استفاده در سخنان رضا پهلوی مفهوم «تمامیت ارضی» میباشد، این مفهوم که بر آمده از فرم ملت – دولت میباشد به معنای حدود جغرافیایی تحت سلطهی دولت مرکزی است، یعنی تمام آن جغرافیایی که دولت مرکزی بر آن اعمال حاکمیت مینماید و سیاستهایش را در آنجا اجرایی مینماید، در این رابطه نیز شاهدیم که از بدو تاسیس دولت مدرن در ایران تاکنون تمامی منابع سرزمینی و زیرزمینی سایر خلقها توسط نهادهای اجرایی دولت مرکزی به یغما برده شدهاند، همچون منابع نفتی خوزستان و یا منابع طلا و آب کوردستان، پس مفهوم«تمامیت ارضی» در گفتمان ناسیونالیسم فارسی شامل تمامی جغرافیای سایر خلقها نیز میباشد که از نظر آنان این بدان معنی است که این خلقها حق تعیین سرنوشت خود را از جمله جدایی از جغرافیای ایران را ندارند و هر گونه تلاشی در این راستا را با شدت تمام سرکوب خواهند نمود. همان اقداماتی که در هر سه حکومت پهلوی اول و دوم، و جمهوری اسلامی صورت گرفته و بارها قشون خود را روانهی کوردستان نمودهاند تا مطالبهی حق تعیین سرنوشت از جانب مردم را سرکوب نمایند.
ج) عظمت ایران
واژهی «عظمت» در گفتمان ناسیونالیسم فارسی ریشهای باستانگرایانه دارد که اشاره به دوران اوج قدرت خلق فارس یعنی دورهی سلسلهی هخامنشی میباشد، که در رویکردی رمانتیک گرایانه آن دوره را به آرمان شهر رویایی در ذهنیت فارس مبدل نمودهاند، همانگونه که محمدرضا پهلوی جشنهای ٢۵٠٠ سالهی شاهنشاهی را در تخت جمشید برگزار مینمود تا به قول خود «عظمت» ایران را به همگان نمایش دهد، چرا که رویای بازآفرینی«عظمت» گذشته میتواند به موتور محرکهی تودههای فارس و یا تفریس شده در راستای نیل به اهداف آنان تبدیل شود.
چ) ارتش و سپاه
اگر به سخنرانیها و پیامهای اخیر رضا پهلوی توجه نماییم متوجه میشویم که در همهی این پیامها سعی مینماید بدنهی نیروهای نظامی را با خود همراه سازد، البته از نظر شرایط سیاسی کنونی ایران این اقدامی هوشمندانه از جانب وی میباشد تا با کمترین هزینهی ممکن سرنگونی رژیم رقم بخورد اما این اصرار و اطمینانبخشی وی به نیروهای نظامی حاوی هدف دیگری نیز میباشد که آن این است وی به خوبی میداند در فردای بعد از سرنگونی جهموری اسلامی، حداقل مناطقی همچون کوردستان، آذربایجان، خوزستان و بلوچستان نیازمند بازآفرینی سلطهی دوباره خواهند بود و با توجه به وجود مقاومت تاریخی در این مناطق این امکان برای وی وجود نخواهد داشت جز با استفاده از نیروی نظامی، که به همین دلیل وی قصد دارد به هر هزینهی ممکن از فروپاشی نیروهای نظامی ایران جلوگیری به عمل آورد زیرا فقط بازوی نظامی میتواند از فروپاشی تمامیت ارضی ایران در فردای انقلاب جلوگیری به عمل آورد.
نتیجهگیری
با توجه به گفتمان حاکم بر اپوزیسیون ایرانی (ناسیونالیسم فارسی) میتوانیم بفهمیم که در واقع اگر رژیم کنونی سرنگون شود و آنها در تهران به قدرت برسند، هیچ تفاوتی در سیاستهای اجرایی با رژیمهای گذشته نسبت به مسائل خلقهای ایران از جمله خلق کورد نخواهند داشت و همان پروسهی ملت سازی(تفریس) را با توان بیشتری پیگیری خواهند نمود، پس با توجه به شناخت کنونی ما از وضعیت امروز و آیندهی احتمالی، لازم است تمامی خلقهای ایران در این رابطه آگاه شوند تا از بسیج تودهای آنان توسط اپوزیسیون مرکزگرای شوونیست فارس جلوگیری به عمل آید که در این راستا رسانههای جریانات و احزاب خارج از اپوزیسیون مرکزگرا میتوانند نقش تعیین کنندهای ایفا نمایند اگرچه نظام مدرنیتهی سرمایهداری جهت تضمین دستاوردهای خود در ایران، تمامی رسانههایش از جمله بیبیسی فارسی، ایران اینترنشنال، رادیو فردا، صدای آمریکا و... را در اختیار اپورزیسیون مرکزگرا قرار دادهاند.
همچنین لازم است هرچه سریعتر مدل کنفدرالیسم دمکراتیک خلقهای ایران در سطح گستردهای به عنوان آلترناتیو دمکراتیک حقیقی به خلقهای ایران معرفی شود تا در مقابل آلترناتیو اپوزیسیون مرکزگرای شوونیست قرار گیرد و دوگانگی دمکراسی و مونوکراسی در حوزهی عمومی شکل گیرد و هرچه بیشتر گفتگو در رابطه با این دوگانه به داخل جامعه منتقل گردد و مرزبندیها مشخص و تفکیک گردند.◻️
*کارشناسی ارشد علوم سیاسی