رویارویی بین فقه و مصلحت | یادداشت

... نظام اسلامی برای مشروعیت بخشی به اقدامات خود دیگر به بن بست رسیده است. از همین رو تا مقطع کنونی سیاست نه جنگ و نه مذاکره را به عنوان برزخ نرمش قهرمانانه برای خود انتخاب کرده است ...

در حالیکه تنشهای لفظی ایران و آمریکا وارد مرحله قشون‌کشی عملی آمریکا به منطقه خلیج شده است، طی چند روز اخیر خبرگزاریها خبری را مبنی بر درخواست آمریکا  از ایرات برای مذاکره در خروجیهای خبری خود گذاشتند، اما فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و ائمه جمعه این کشور نه تنها وقعی به این مساله نگذاشتند بلکه با ایراد سخنرانی به حملات شدیدی علیه آمریکا دست زده و با اشاره به خیانتهای اروپا و آمریکا و فرار از زیربار رفتن تعهدات از سوی آن‌ها بر اقدام قاطع ایران نیز تأکید کردند. این سخنرانیها بعد از قرار دادن سپاه در لیست سازمانهای تروریستی شدت و حدت بیشتری به خود گرفته و در عین حال بخش بزرگی از سیاستگذاریهای جمهوری اسلامی ایران  در عرصه خارجی را نیز بازتاب میدهد. از سوی دیگر همزمان با قشون‌کشی آمریکا به منطقه خلیج، لابیهای جمهوری اسلامی ایران در ایالات متحده و کشورهای اروپایی سیگنالهایی را مبنی بر تمایز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از روحانیت ایران ارسال کردند؛ نتایج سخنان این دسته نیز چنین به ذهن متبادر می‌نماید که برخی از اپوزیسیون ایرانی همراه با لابیهای این کشور خط جدیدی را برای جدایی بین سپاه و روحانیت دنبال کرده و بر این باورند که در صورتیکه روحانیت و ولایت فقیه از صحنه سیاسی ایران کنار روند، امکان تحولاتی در عرصه سیاسی داخلی ایران و در نهایت سیاست خارجی این کشور نیز فراهم می‌گردد. چنین مساله‌ای در بحبوحه افرایش تنشهای ایران با جامعه جهانی چگونه می‌تواند سمت و سوی آینده ایران را ترسیم کند؟

 

بنیادهای فقهی سیاست در ایران

ایدئولوژیک بودن سیاست خارجی ایران امری پوشیده نیست؛ اما دیر زمانی طول کشید تا ایرانیان از معنای جنگ به مثابه نعمتِ خمینی به عنوان امر سیاسی- فقهی و برخاسته از ایدئولوژی آگاه شوند؛ این سیاست چند جانبه که برخاسته از فقه شیعی است، ریشه در مفاهیمی مانند تقیه، جهاد اسلامی، اطاعت از ولی امر، قاعده نفی سبیل با هدف گسترش تشیع دارد که طی سالهای اخیر با احیای مفهوم ایرانشهری نیز اندکی پیوند خورده است. این سیاست در دوران جنگ ایران و عراق با شعار راه قدس از کربلا می‌گذرد تبیین گشت و با بحران در کشورهای عراق و سوریه به ایجاد کمربند یا هلال شیعی و بسط نفوذ سیاسی-فقهی جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه و شاخ آفریقا منجر شد. با نگاهی به سالهای اولیه انقلاب  می‌توان شکل‌گیری این رویه فقهی-عملگرایانه در جمهوری اسلامی ایران را پیگری کرد؛ صدور انقلاب و به چالش کشیدن عرف و قواعد حاکم بر روابط بین‌الملل از ابتدای انقلاب توسط محمد منتظری پیگیری شد و طی سالهای بعد در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به تاسیس شاخه قدس این سپاه به عنوان مجری سیاست غیر رسمی ایران منجر شد. مساله صدور انقلاب در دوره‌های بعد از مرگ خمینی نیز همواره در کانون توجه سیاست های کلی خارجی ایران بوده و این کشور در راستای صدور انقلاب از رویکرد نظامی و حمایت مالی و تا اندازه‌ای قدرت نرم متقاعد‌سازی و دیپلماسی بهره گرفته است.

از همین رو باید نقش مذهب و روحانیت را در سیاست خارجی ایران در کانون تحلیلهای سیاسی کلان این کشور قرار داد. زیرا تجربه انقلاب اسلامی در ایران نشان داده است که مذهب به عنوان یک ایدئولوژی مبتنی بر تشیع دوازده امامی رفتار سیاسی ایران را هم در داخل و هم در بعد خارجی سمت و سو می‌بخشد. این ابزار ایدئولوژیکی را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ نخست: توسعه طلبی و دوم: گفتمان دینی و مذهبی و اصل صدور انقلاب ایران. سیاست‌های کلان حکومت، خصوصا بعد از جنگ دوم خلیج توسط این دو ابزار طراحی گشته و توسعه داده می‌شوند. اما تجربه عملی ممکلت‌داری و سیاست خارجی ایران بر مبنای فقه و شریعت شیعی، خمینی را ناچار به بازاندیشیهایی در مسائل مملکت‌داری و اشاره به وجود نواقصی در فقه و در ارتباط  با مدیریت جامعه و سیاست نمود.

بر همین مبنا بود که خمینی با عبور از احکام اولیه مفهوم جدیدی از حکومت اسلامی را بر مبنای خوانشی نسبی‌گرایانه و قابل تغییر مطرح ساخت. این احکام که از آن با عنوان احکام ثانویه یاد می‌گردد، در نوع خود نشات گرفته از تقیه بوده و تصلب فقه سنتی را تا اندازه‌ای انعطاف پذیر می‌نماید، تا جاییکه خمینی اظهار داشته است برای حفظ نظام حتی می‌توان نماز و حج را نیز تعطیل نمود. با مرگ آیت‌الله خمینی و خواست تمرکز کامل و انحصاری قدرت از سوی رهبر جدید، تدریجا مراجع تقلید قم جایگاه سنتی خود را از دست داده و مرجعیت حاضر در قم به عنوان مرجعیتی حکومتی از یک سوی تابع ولایت فقیه گشته و از سوی دیگر در بیشتر اوقات به ابزاری سیاسی برای توجیه شرعی سیاستهای نظام تبدیل شده است. چنین رویکردی نشات گرفته از مهارت خاص نظام سیاسی ایران در ادغام مذهب (انقلاب) و سیاست (دولت) و ارجحیت منافع مذهبی در سیاستهای خارجی این کشور بوده است. این مساله در قانون اساسی ایران نیز بازتاب یافته است که نهاد ولی فقیه از نقش کلیدی در تدوین سیاست‌های حکومتی و در راس آن سیاست خارجی و دفاع ملی برخوردار است.

گذشت چهل سال از تجربه انقلاب اسلامی ایران و حکومت تئوکراتیک یا فقهی، حاکی از رویارویی چندین باره نظام اسلامی با واقعیتهای موجود در عرصه عمل بوده است. در هر دوره‌ای که بقای این حکومت در معرض خطر واقع شده باشد، حاکمیت سیاسی برای تداوم عمر خود از فقه عبور کرده است، از سوی دیگر انحصار قدرت در دستان ولی فقیه و دیگر مراجع تاثیرگذار در سیاست،  به بحران عمیق موجود در ایران دامن زده و به عدم توافق در میان آحاد ملت منتهی شده است. این امر هر چند در ادبیات رسمی فقهی به پویایی فقه و مرجعیت تفسیر می‌گردد، اما در عرصه سیاسی باید آن را گونه‌ای عملگرایی خواند که شاید بتوان گفت در نتیجه‌گیری نهایی پراگماتیسم موجود در نظام از حل بسیاری از مشکلات چندان موفق عمل نکرده است.

 

نرمشهای قهرمانانه دیگر
با نوشیدن نخستین جام زهر احداث راه قدس و کربلا متوقف شد؛ اما به محض آنکه فرصت مهیا شد، صدور انقلاب و گسترش سیاستهای فرقه گرایانه ایران با رویکردهای دیگری دنبال شد؛ دومین جام زهر و اتخاذ سیاست نرمش قهرمانانه نیز با عدول از شعارهای پیشین هسته‌ای و امضای برجام تحقق یافت. در هر دو نقطه عطف در سیاست خارجی ایران توجیه سیاستهای عملی بر مبنای فقه و اولویت نظام اسلامی قابل شناسایی است. استراتژی کلانی که به عنوان حفظ نظام به عنوان اوجب واجبات از سوی آیت الله خمینی طراحی شده است. مهممترین ویژگی جام زهر دوم  همان نوع نخستین آن در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بقای ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی ایران است. نرمش در مقابل غرب و امریکا نشان دهنده  تاکید بر حفظ نظام از بن‌بست اقتصادی و انزوای سیاسی بود و قهرمانانه بودن آن ارائه خوراکی تبلیغاتی برای مصرف داخلی محسوب می‌گردد.

پذیرش شروط ۱۲ گانه امریکا، ایران را ناچار می‌کند به منظور حل مشکلات سیاست خارجی خود با دلیل وجودی خود دفاع کند. رهبری کنونی ایران تمایل یا توانائی انجام چنین کاری را ندارد.

اکنون نیز به رغم تمامی تلاشها از سوی حکومت برای دوری جنگ با امریکا، تمامی شواهد نشان از جدی بودن سایه جنگ بر ایران حکایت دارد. به احتمال زیاد برخی از فرماندهان سپاه نسبت به برخوردی شدید در منطقه با آمریکا بی‌میل نباشند؛ اما لایه عقلانی بوروکراتیک ایران، اپوزیسیون اصلاح‌طلب و بخشی از اپوزیسیون ایرانی خارج کشور تبعات احتمالی برخورد احتمالی را برای ایران مهلک ارزیابی کرده و از این رو تمامی تلاش خود را برای سازش نظام جمهوری اسلامی با غرب به کار خواهند گرفت و به موازات آن از نظام و دولت حاکم در ایران خواهند خواست که به منظور عادی سازی روابط تجاری و دیپلماتیک خود با غرب نرمش نشان دهد. از همین رو باید ادامه روند پر تنش کنونی با غرب و امریکا را در پرتو چربیدن نظرات گروههای مختلف درون حاکمیت ایران بر یکدیگر ارزیابی و تفسیر کرد. اما این احتمال را نیز نباید از نظر دور داشت که برخی از این گروههای تندور با دست زدن به اقدامی زودرس و نا اندیشیده- همانند آنچه که دیروز در بندر فجیره و انفجار نفت کش‌ها انجام شد- به زدن جرقه‌های یک جنگ کمک کنند. اما در صورتیکه تنشهای کنونی را بر مبنای رویکرد عقلانی طرف ایرانی و امریکایی مد نظر قرار داد می‌توان با ادامه فشارهای اعمال شده بر ایران و میانجیگیری لابیهای پشت پرده، به مصالحه دیگر ایران با غرب و سومین جام زهری اندیشید که بقای نظام اسلامی را بر مبنای آموزه‌های آیت‌الله خمینی تامین کند. این امر نیز صرفا به دستور ولی فقیه نیازمند است. سخنان دیروز روحانی که دولت در برخی از زمینه‌ها اختیاری ندارند دقیق نشان دهنده این بعد از سیاست در بعد خارجی و داخلی ایران است. کافی است به یاد بیاوریم که مذاکرات محرمانه بین ایران و آمریکا که برجام منتهی شد، از طریق بیت رهبری ایران و در مسقط با آمریکا انجام شد، تا جایی که حتی رئیس جمهور وقت ایران، محمود احمدی نژاد از آن اطلاعی نداشت.

 

جام زهر سوم
از همین رو می‌توان گفت که سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران را نمی‌توان به صرف استناد به عامل فقه سیاسی شیعی قابل تفسیر دانست. اما از سوی دیگر تداوم همپوشانی بین فقه سیاسی و مصلحت گرایی به پراگماتیسمی منتهی شده است که در نهایت می‌توان آن را در راستای تداوم بقای نظام ارزیابی کرد. از همین رو بعید نیست با ادامه تنشهای روزافزون و در آخرین لحظات، فقه سیاسی در ایران پویایی دیگری را از خود نشان داده و نوشیدن جام زهر سوم نیز در عرصه سیاست خارجی رقم بخورد. اما از سوی دیگر چنین به نظر می‌رسد وضعیت کنونی داخلی ایران به گونه‌ای نیست که با دوره‌های پیشین قابل مقایسه و ارزیابی باشد. پذیرش شروط ۱۲ گانه امریکا، ایران را ناچار می‌کند به منظور حل مشکلات سیاست خارجی خود با دلیل وجودی خود دفاع کند. رهبری کنونی ایران تمایل یا توانائی انجام چنین کاری را ندارد.

دو ماه آینده در سیاست خارجی و داخلی ایران بسیار سرنوشت ساز خواهد بود. عوامل پیش بینی ناشده فراوانی میتوانند بر سمت و سوی سیاست و وضعیت موجود کنونی تاثیر گذار باشند. اما تا اطلاع ثانوی به نظر می‌رسد ایران در دوراهی یک انتخاب دشوار قرار گرفته است که انتخاب هر یک آن‌ها را اینبار نمی‌تواند بر مبنای پویاییهای فقهی خود توجیه نماید. بسیاری از ناظران مسائل ایران براین باورند که نظام اسلامی برای مشروعیت بخشی به اقدامات خود دیگر به بن بست رسیده است. از همین رو تا مقطع کنونی سیاست نه جنگ و نه مذاکره را به عنوان برزخ نرمش قهرمانانه برای خود انتخاب کرده است.