ترک‌گرایی بزرگترین دشمن ترک‌ها است

حقی پیر، گریلای ه‌پ‌گ با بیان اینکه ترک‌گرایی افراطی که از ذات خود دور شده، تحریف شده و روی میز اختراع شده است، بزرگ‌ترین دشمن ترک‌هاست و گفت که کمال پیر و مبارزات او در پ‌ک‌ک را می‌شناسد و زندگی و اعمالش به اصول تبدیل شده است.

حقی پیر که نام خود را از ترکیب نام شهدا حقی کارَر و کمال پیر، دو تن از نمادهای برجسته پ‌ک‌ک برگرفته است، گریلایی از خلق ترک است. ما با حقی پیر، گریلای ه‌پ‌گ در مورد ساختار نظامی ایجاد شده توسط سیستم دولتی ترکیه و پیامدهای تأثیرات این سیستم بر مردم ترکیه گفتگو کردیم. این جمله حقی پیر که می‌گوید: «ترک‌گرایی که از ذات خود دور شده و با تحریف منشأ آن، به شکلی مصنوعی روی میز اختراع شده است، بزرگترین دشمن ترک‌هاست» نشان می‌دهد که چگونه احساسات فاشیستی به ترکیه و جامعه امروز ترکیه تزریق شده و میلیتاریستی شده است.

حقی پیر دلایل تشویق‌کننده برای پیوستنش به صفوف پ‌ک‌ک را ارزیابی کرد و به اهمیت کمال پیر و حقی کارر، جاودانه‌های پ‌ک‌ک که نامشان را برای خودش انتخاب کرده است، پرداخت. حقی پیر ایده‌های خود را در مورد چگونگی یافتن کلید درهایی که آزادی را به روی مردم ترکیه گشوده است، مطرح کرد و گفت: «کمال پیر با همه ارزش‌هایی که با زندگی و مبارزه خود ایجاد کرده است، برای همه کسانی که آرزوی ترکیه‌ای کاملا مستقل، برابر، آزاد و دموکراتیک را دارند، منبع الهام است.»

اصالتاً اهل کجا هستید و در چه جامعه‌ای بزرگ شده‌اید؟

«من در نیده به دنیا آمدم و همیشه در آنجا زندگی می‌کردم. من به شیوه‌ای درونگرا و محافظه‌کار، در محیطی فقیر که محافظه‌کاری، ملی‌گرایی و کارگری در آن تمرکز بالایی داشت بزرگ شدم. ما در شهر زندگی می‌کردیم، اما از آنجایی که ارتباط ما با روستا به طور کامل قطع نشده بود، من با ترکیبی از فرهنگ شهر و روستا شکل گرفتم. اولین تضاد زندگیم را بین دوگانگی روستا-شهر تجربه کردم. زندگی روستایی همیشه مرا جذب می‌کرد؛ از هر فرصتی برای ماندن حتی یک روز بیشتر در آنجا استفاده می‌کردم. همه چیزهایی که در روستا اتفاق می‌افتاد گرم و دوستانه بود. برای من تنها جایی بود که در آن سبک زندگی جمعی، عشق به زمین و طبیعت، کار، باورهای ساده و بدون اغراق و مردم پاک و ساده وجود داشت. زندگی در شهر با این عشقی که به روستا داشتم همیشه روی من تأثیر منفی می‌گذاشت و در سازگاری با آن با مشکل مواجه شدم. قوانین اخلاقی و آزادی در روستا در شهر اجرا نمی‌شد. شهرها را هیولاهایی می‌دیدم که انسان را می‌ترسانند، دیوانه می‌کنند، زندانی و درمانده‌شان می‌کنند. چون چاره‌ای نداشتم مجبور شدم شهرها را تحمل کنم و با زندگی به سمت شهرنشینی یعنی هیولاشدن پیش رفتم. تنها شرط رسیدن به زندگی زیبا که سرمایه‌داری وعده داده بود، تلاش برای بهترین بودن بود. من دائماً در این چرخه زندگی می‌کردم که برای مبدل شدن به بهترین مسلمان باید به محفل جماعت‌ها بروی، برای مبدل شدن به بهترین ترک‌ها باید به کانون‌های نژادپرستی بروی، برای مبدل شدن به بهترین کارگر باید به کارخانه‌ها بروی، برای مبدل شدن به بهترین رفیق باید به محفل بی‌قانون‌ها بروی و برای مبدل شدن به بهترین دانش‌آموز باید به کلاس‌های آموزشی بروی. الان هم نمی‌توانم کاملاً بفهمم که باورها و فرهنگ‌های اجتماعی خودم، خانواده و محفل‌ام را در کدام دسته قرار دهم و چگونه آنها را تعیین کنم. شعور دین و ملت به حدی افراط و تباه شده است که در نظام کنونی حقیقت‌جویی و زیستن آنها رویا و خیالی بیش نیست.

در دوران زندگی خود در نظام چه احساسی نسبت به مردم کورد داشتید؟

کلمه‌ای که در کودکی بیش از همه ما را می‌ترساند «کولی» بود. کاملاً معمول بود که بدانیم کولی‌ها چه کسانی بودند، چگونه سفر می‌کردند، چگونه کودکان را می‌دزدیدند و می‌ربودند. ما آنها را به صورت سازمان‌یافته به عنوان یک جامعه رد می‌کنیم. گفتگوهای زیادی با مضمون «کوردها و ارمنی‌ها» شروع می‌شد. همه آنها با کینه و نفرت ابراز می‌شدند. اولین فحش‌هایی که یاد گرفتیم همیشه علیه آنها بود. برای ما مثل بخشی از یک بازی بود: فحش بده آب نبات بگیر، شکلات بگیر یا آفرین بگیر. ما کولی‌ها را دوست نداشتیم، آنها را از محله خارج می‌کردیم، اما فحش نمی‌دادیم. ما به این باور رسیدیم که کوردها و ارمنی‌هایی که حتی نمی‌دانستیم یک خلق هستند و هرگز آنها را ندیده بودیم، بدتر از کولی‌ها هستند. اولین بار در ۷-۸ سالگی با یک خانواده کورد آشنا شدم. آنها از خونخواهی فرار کرده بودند و مجبور شده بودند برای گم کردن ردپای خود به محله ما مهاجرت کنند. حتی قبل از اینکه وسایل خود را از کامیون تخلیه کنند، کل محله، از سنین ۷ تا ۷۰ ساله، ناآرام شد. همه می‌خواستند آنها بروند، اما آنها هم مجبور بودند بمانند و ماندند، همه چیز را به خطر انداختند و هویت خود را رها کردند. با اینکه حتی نمی‌گفتند من کورد هستم، ولی هیچ کس در محله با آنها راحت نبود. حتی مردی که خانه‌اش را به آنها اجاره داده بود مورد تهدید و ضرب و شتم قرار گرفت، اما چیزی تغییر نکرد. آنها دائماً طرد و تحقیر می‌شدند. متداول‌ترین گفتارهایی که به یاد دارم، کلمات حفظ شده مانند «قاتل، تجزیه‌طلب، خائن، فرزندان کفار» بود و اینها برای هر کوردی معتبر بود. البته این سرکش‌های تحریک شده بودند که همه اینها را سازماندهی می‌کردند و محله را به هم می‌ریختند. قسمت غم‌انگیز این است که سرکش‌های مذکور اصالتاً مهاجر و آلبانیایی بودند. روابط ما با مهاجران و آلبانیایی‌ها بسیار قوی بود. آنها صادق، مخلص و مسئولیت‌پذیر بودند. اما «بیماری ترک‌گرایی» باعث شد فرهنگ خود را فراموش کنند و مجبور شدند از طرف ترک‌ها رفتارهایی از خود نشان دهند که با ذات فرهنگ ترک سازگار نیست. ترک‌گرایی که از ذات خود دور شده و تحریف شده و روی میز اختراع شده است، بزرگترین دشمن ترک‌هاست.

مردم کورد در شکل‌گیری جامعه‌شناختی مردم ترکیه چگونه مورد ارزیابی قرار می‌گرفت؟

بعد از همه اینها، وقتی فهمیدیم آنها یک خلق هستند و در منطقه شرق زندگی می‌کنند، نظر ما این بود که مردم کورد عقب‌مانده، وحشی و بربر هستند که به خاطر اینکه نادان هستند به راحتی می‌توانند فریب دشمنان جهانی ما را بخورند، آنها عصیان‌گرانی بودند که همیشه برای از بین بردن دولت قیام می‌کنند و هرگز نمی‌توان به آنها اعتماد کرد. موجودیت قومی و فرهنگی مردم کورد مانند بمبی آماده انفجار بود که تمامیت دینی و ملی ما را تهدید می‌کرد. این به عنوان قوز پشت ترکیه که مانع از پیشرفت آن بود تعبیر می‌شد. برخی‌ها از گفتن این که «کوردها مارهایی هستند که در آستین خود تغذیه می‌کنیم» اجتنابی نمی‌کردند. نابهنگام بودن سنت‌ها، آداب و رسوم و نظم‌های قبیله‌ای به عنوان مشکلی تلقی می‌شد که باید بر آن غلبه کرد. دلیل تحمل مردم کورد این بود که آنها نیروی کار ارزان بودند و کار خود را با کارایی بالا انجام می‌دادند. از آنجایی که این وضعیت باعث ایجاد رقابت دائمی بین کارگران ترک و کورد می‌شد، باعث طرد شدن آنها توسط طبقه کارگر و سوء استفاده از سوی کارفرمایان می‌شد. امروز همین مشکل بر مردم عرب و افغانستانی تحمیل شده است. از یک سو، مردم استثمار شده و جذب شده، و از سوی دیگر، دولتی که از نگرانی‌های امنیتی به عنوان مواد سیاسی پوپولیستی و به عنوان اهرم فشار استفاده می‌کند.

دیدگاه شما نسبت به مردم کورد و جنبش پ‌ک‌ک در سال‌هایی که سرباز ترک بودید چه بود؟

ما با گفتن «خوش به حال من که یک ترک هستم» به دنیا آمدیم. برای دولت، هر کودک یک بذر است. دولت این بذر را در سن ۴ تا ۵ سالگی در مهدکودک می‌کارد. او با صبر و حوصله و به طور منظم هر کاری را که برای رشد خود لازم است انجام می‌دهد. تا زمانی که ثمره بدهد، دائماً به آن آب و کود می‌دهد و شخم می‌زند و هرس می‌کند. یکی از این میوه‌ها سربازی است. از دوران کودکی تا سربازی هرگز از کنترل دولت خارج نبودم. دشمنی من با مردم کورد و پ‌ک‌ک که از سنین پایین شروع شده بود، هر سال بیشتر می‌شد. سربازی اوج نفرت من نسبت به مردم کورد بود. همیشه فکر می‌کردم این شانس را دارم که با دشمنانم که سال‌ها از آنها متنفر بودم، روبرو شوم و انتقام خود را بگیرم.

در دوران سربازی با اولین دوستان کوردم آشنا شدم. ما در مدت کوتاهی با همه آنها دوست صمیمی شدیم. سفر من برای شناخت واقعی مردم کورد که با آنها آغاز شد تا سال ۲۰۱۴ ادامه یافت. من با هر کوردی که می‌شناختم، متوجه شدم که آنچه در گذشته به ما گفته شده دروغ بوده است. ۶-۷ سال طول کشید تا پروفایل «کورد بد» که در ذهنم نقش بسته بود تغییر کند و من واقعاً با مردم کورد آشنا شوم.

من نه در آدیامان و نه در درسیم نتوانستم به آرزوهایی که در دوران سربازی داشتم برسم. من نتوانستم خود را با سیستم سلسله مراتبی مرکزی دولت تطبیق دهم. تضادهای من که از درون ارتش شروع شد بیشتر شد. هم بی‌عدالتی‌های انجام شده در داخل کشور و هم بی‌عدالتی‌هایی که در حق جامعه انجام شده به سطح غیر قابل چشم‌پوشی رسیده بود. علیرغم همه چیز از لحاظ وجدانی از وظیفه‌ای که انجام می‌دادم گسسته بودم. بعد از مدتی تردید تصمیم گرفتم از لحاظ جسمانی هم گسست صورت دهم. بهای این تصمیم گسست یک سال حبس «طبق تخلف از قرارداد» بود. زندان برای من آغاز روشنگری بود و شروع کردم به تشخیص بهتر سفید و سیاه. در کودکی نابرابری را می‌شناختم، در دوران سربازی شاهد بی‌عدالتی بودم و عدم آزادی را در نتیجه سکوت در برابر آنها درک می‌کردم. من با آرزوی دستیابی به برابری، آزادی و عدالت از زندان آزاد شدم. اما به مدت پنج سال نتوانستم پیدا کنم که در کجا و با چه مبارزه‌ای بتوانم از ارزش‌های اجتماعی که به آن اعتقاد داشتم محافظت کنم. در چنین دوره جستجوی منفعلانه، در محیطی زندگی کردم که کوردها در اکثریت بودند اما همچنان تحت ستم قرار داشتند. با آنها این فرصت را یافتم که با مردم کورد، فرهنگ کوردستان و جنبش آزادی پ‌ک‌ک از نزدیک آشنا شوم. وقتی در سال ۲۰۱۳ به پیام نوروزی به اشتراک گذاشته شده توسط رهبر آپو گوش دادم، چنان ترکیه زیبایی را تصور کردم که برای چند دقیقه خواب آن را دیدم. پیام دموکراسی، برابری، صلح و خواهری-برادری بسیار قوی و صمیمانه بود. با این اتفاق پرده‌های چشمانم باز شد و شروع به دیدن بیشتر کردم. از آن زمان به بعد، شروع کردم به گام برداشتن به سمت افقی که حقیقت را باور داشتم. جهت‌گیری من، که در حال حاضر به عنوان گذار از یک جبهه به جبهه دیگر ظاهر می‌شود، اساساً تصویری از تعهد به اصول و اهداف آن است. اولین جبهه‌ای که در آن جنگیدم تا خلق‌ها در کنار هم، به طور مساوی، آزاد، عادلانه و سعادتمند زندگی کنند. احساس می‌کردم می‌توانم در «جبهه مقابل» یعنی جبهه پ‌ک‌ک، که در حال حاضر در آن می‌جنگم، به همان اهداف دست یابم و اکنون با جان و دل بیشتر به آن اعتقاد دارم.

چه دلیلی شما را به چنین ایده و عمل انقلابی سوق داد؟

قطرات آب زیادی داخل لیوان افتاد، اما قطره‌ای که آن را پر کرد، مبارزه پ‌ک‌ک با داعش و داعش‌گرایی بود. من یاد و خاطره همه شهدای انقلابی‌مان که به آزادی روژاوا کمک کردند را با احترام و سپاس گرامی می‌دارم و قول می‌دهم که مبارزه آنها برای بشریت را همیشه زنده نگه دارم. همه با این جنگ که دنیا شاهد و طرف آن بود آشنا شدند. بعنوان واکنش من به فاشیست‌هایی که در این جنگ از داعش حمایت می‌کنند و به آنهایی که به دموکراسی کمک نمی‌کنند، این بود که تصمیم گرفتم در جستجوی یک زندگی درست به صفوف پ‌ک‌ک بپیوندم.

دیدگاه شما در رابطه با زندگی در نظام و زندگی در داخل پ‌ک‌ک چیست؟

سال‌ها پیش در مجموعه تلویزیونی «دره گرگ‌ها» جمله‌ای وجود داشت: «مرگ، آنچه مرگ می‌نامی چیست؟ عزیزم، به خاطر تو زندگی را به جان خریده‌ام.» شاید شبیه شوخی به نظر برسد، اما این جمله واقعیت اجتماعی ما در آن زمان بود. انتخاب بین تلاش برای نشان دادن خود به عنوان کسی شجاع و نترس با ساده‌سازی و عادی کردن مرگ، و زندگی پر از رنج که در آن زندگی به عذاب و شکنجه تبدیل می‌شود... هر دو انتخاب بیانگر فقر، بی‌عشقی و بیهودگی هستند. ما به این بیانیه که فاقد هرگونه ارزش اجتماعی، اخلاقی یا انسانی است، افتخار می‌کردیم. هنوز افراد زیادی هستند که افتخار می‌کنند.

با کمال پیر و مبارزاتش در پ‌ک‌ک آشنا شدم. هر کاری که برای زندگی و مبارزه انجام داد، اصول ما شد. با این گفته که «آنقدر زندگی را دوست داریم که حاضریم برای آن بمیریم»، کسی که ارزش‌های اخلاقی و وجدانی دارد، می‌داند چگونه زندگی کند. زندگی‌ای که در آن عشق واقعی، اشتیاق، امید، غم و آرامش وجود نداشته باشد، نه می‌توان در آن برابری برقرار کرد و نه آزادی. زندگی کردن بدون فرود آوردن سر تعظیم و منت‌ در برابر کسانی که سوگند خورده‌اند ارزش‌های اجتماعی و انسانیت را از بین ببرند و باور داشته باشیم که پیروز خواهیم شد، فضیلتی است که باید از آن برخوردار بود. زیستن بر اساس صلح و برای صلح به معنای متحمل شدن و رویایی با همه جنگ‌هاست.

گریلاهای پ‌ک‌ک برای داشتن چنین زندگی پرمعنا و شرافتمندانه‌ای دست از پول، مال، شغل، خانواده، لذت، منفعت، خودمحوری و به طور خلاصه با نپذیرفتن اجباراتی که نظام از طریق آنها جامعه را ناتوان کرده بود، برداشته‌اند. با دست کشیدن از همه اینها، او آنچه را که نباید از دست داد آموخت: آزادی، کرامت، فرهنگ، جامعه و انسانیت خود...

با وجود اشغالگری و حملات الحاقی که بیش از ۴ سال توسط دولت ترکیه انجام می‌شود، شما به عنوان یک گریلای پ‌ک‌ک با هویت ترک چه می‌خواهید بگویید؟

این واقعیت که جنگ بسیار فراگیر و طولانی‌مدت با محوریت سیستم شکنجه امرالی در قالب اشغالگری و حملات الحاقی ادامه دارد، نشانگر ویرانی بزرگ نه تنها در ترکیه و خاورمیانه، بلکه در سطح جهانی است. بار دیگر دیدیم که همه سازمان‌ها و توافق‌های بین‌المللی نه برای حفظ اراده ملت‌ها، بلکه برای حفظ وجود انحصارات قدرت وجود دارند. این جنگ که بدون توجه به اراده مردم کورد و عرب انجام شد، یک نسل‌کشی قومی، سیاسی و فرهنگی است. جنگی که از طریق مذاکرات مخفیانه و قتل‌عام صورت گرفت، ویرانی مادی و معنوی بزرگی را نیز برای مردم ترکیه به همراه خواهد داشت. باید به درستی فهمید که این جنگ به نام ترکیه و ترک‌بودن انجام می‌شود یک استتار سیاسی است.

«ترک‌بودنی که نمی‌توان برای آن بهایی مشخص کرد» که توسط نخبه‌گرایی در راستای منافع خود و شرکای خارجی‌اش با به دست گرفتن قدرت ایجاد شده، توهینی به مردم و فرهنگ باستانی ترکیه است. ترک‌بودن به عنوان ابزاری برای نفی فضایل انسانی و اخلاقی استفاده می‌شود. متأسفانه هزینه تلاش برای وجود از طریق تخریب، منجر به انکار حتی وجود خود می‌شود. فرهنگ خود ما اکنون به موزه تبدیل شده است. به ویژه اخیراً با سنتز ترکی-اسلامی که رژیم فاشیست آک‌پ-م‌ه‌پ سعی در ایجاد آن دارد، همه نهادهای مدنی را جرم‌انگاری کرده و جمهوری ترکیه را به مرکزی برای ارتکاب جنایات بزرگ علیه بشریت تبدیل کرده‌اند. جنایاتی که آنها مرتکب شدند صدها بار ثابت و افشا شده است؛ همه دنیا می‌دانند. اینکه کاخ برای حفظ شکوه و عظمت خود به نمایندگی از مردم ترکیه انواع جنگ‌ها را به راه می‌اندازد، برای مردم ترکیه که در بازی جعلی امت‌گرایی و ترک‌گرایی نیفتاده‌اند و فرهنگ اصیل خود را انکار نکرده‌اند، شرم‌آور است. این اشغالگری‌ها و حملات الحاقی برای مردم ترکیه سودی ندارد. آنها با جنگی که بر مبنای کسب سود و حفظ قدرت به راه می‌اندازند، سعی دارند ایدئولوژی فاشیستی- شریعت‌گرای خود را بر همسایگان خود مسلط کنند. نقشه‌های کثیفی که با داعش محقق نشد، با استفاده از تمامی نهادهای نظامی و اداری جمهوری ترکیه سعی در انجام وظیفه ناتمام قتل‌عام و الحاق دارند. تنها مانع گسترش این ایدئولوژی غیرانسانی و خونین، مردم کورد و مبارزان آزادی پ‌ک‌ک هستند. اینجا فقط از مردم کورد و ارزش‌ها دفاع نمی‌شود. این مبارزه بشریت علیه نظام دولتی است که با خلق‌ها، باورها و ارزش‌های اجتماعی و نیز طبیعت، زنان و ارزش‌های اخلاقی دشمنی می‌کند.

آیا تأثیر این جنگ ریشه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و روانی مردم ترکیه است؟

علت و منشأ تمام مشکلاتی که در مرزهای ترکیه به وجود آمده، اصرار بر ادامه این جنگ نسل‌کشی است. این جنگ که دلیلی جز گسترش ایدئولوژیک و منافع سیاسی ندارد، نتیجه مشکل بقای رژیم فاشیست آک‌پ-م‌ه‌پ است نه ترکیه. آنها تمام امکانات و انرژی مادی و معنوی ترکیه را صرف این جنگ می‌کنند. این واقعیت که آنها سال‌ها مردم ترکیه را در ترس و اضطراب نگه می‌دارند، علت جنگ است و نه نتیجه. هدف اصلی حکومت که مدام به صورت برنامه‌ریزی‌شده هرج و مرج تولید می‌کند، ایجاد انواع منابع برای جنگ، مشروعیت بخشیدن به آن و ایجاد «مسئله کشور» با تعلیق مشکلات واقعی مردم است. اتحاد فاشیستی که بر اساس این دروغ که کشور از دست خواهد رفت، ساخته شده است، سیاستی جز امنیت نمی‌تواند تولید کند. پایان اجتناب‌ناپذیر مصرف بدون تولید، انقراض است. تمام تحقیقات و آمارهای انجام شده در ترکیه نشان می‌دهد که مردم از هر نظر در حال فروپاشی هستند. از نظر من، پدر و مادری که می‌گویند «بچه من بدون خوردن شیر بزرگ می‌شود» و پول شیر را به جنگ اهدا می‌کنند، افرادی ملعون هستند که قداست خود را از دست داده‌اند. نشان دادن اینکه جمهوری با خوردن کمپوت انگور و نان خشک پایه‌گذاری شده و کشور با خوردن خاویار حفظ شده است، نفی جمهوری است.

مردم ترکیه برای بهبود شرایط زندگی خود به چه چیزی نیاز دارند؟ و به عنوان یک مبارز پ‌ک‌ک، آیا می‌توانید خط ‌مشی کمال پیر را به عنوان یک الگوی انسانی آزاد به مردم ترکیه معرفی کنید؟

استقرار نظام ملت دموکراتیک ساخته شده با پارادایم زندگی آزاد و جامعه آزاد مطرح شده توسط رهبر آپو تنها راه حل دائمی است. پایان هر جستجوی راه‌حلی که جدای از این انجام شود، هرج و مرج و جنگ است. نظام سلطان‌نشینی اردوغان و تلاش برای نظام پارلمانی اپوزیسیون دور باطل و جستجوی راه‌حلی ضد دموکراتیک است.

تا زمانی که استانداردهای زندگی توسط سیاست‌های حزب حاکم که دولت را تشکیل می‌دهد تعیین می‌شود، تنها دولت و سرمایه‌های دولتی در چنین کشورهایی توسعه می‌یابند که به آنها کشورهای در حال توسعه می‌گویند. مدرنیته دموکراتیک یک فرماسیون اجتماعی فراتر از سیاست، بدون تمرکز حزب سیاسی است و مستلزم گسترده‌ترین مشارکت و نمایندگی است. هر جامعه‌ای که فاقد ارزش‌های اخلاقی و سیاسی باشد، نیازمند شخصیت‌های سیاسی شوونیست، مستکبر و مستبد است. مبارزات سیاسی غیراخلاقی و غیرسیاسی که امروز در جریان است، روز به روز برای ترکیه درمانده‌ساز و خسته‌کننده شده است. روندی که تحت عنوان عادی‌سازی آغاز شد، وقفه‌ای برای مانورهای سیاسی و توسعه تاکتیکی بود. عادی‌سازی واقعی را می‌توان از طریق یک مبارزه سازمان‌یافته و فعال که توسط مردم آغاز شده است، به دست آورد. هنوز پویایی‌هایی در ترکیه وجود دارد که این مبارزه را آغاز خواهد کرد. ما در دوره‌ای هستیم که طیف وسیعی از مردم مانند زنان، دوستداران طبیعت، کارگران و زحمتکشان، بازنشستگان، جوانان، کارمندان دولتی و بیکاران نیاز به اتحاد و مبارزه دارند. میل مشترک آنها یک شیوه زندگی برابر، عادلانه و آزاد است.

این خلق فرزندان بسیار ارزشمندی برای زندگی آزاد داشته است. از این نظر، کمال پیر یکی از کسانی است که همیشه مشعل اول را حمل می‌کند. کمال پیر برای خط و مبارزه پ‌ک‌ک تلاش زیادی کرده است. وی دارای عمل قوی بود که رهبر آپو را درک و اجرا می‌کند. او با شخصیت سوسیالیستی و انقلابی خود که ناسیونالیسم ترک را رد می‌کند و از توسعه ناسیونالیسم کوردی جلوگیری می‌کند، صاحب مبارزه‌ای است که همه جوانان ترک باید حتما بدانند.

او در برابر نظم ناعادلانه و مخدوش اطرافش سکوت نکرد و گفت: آشنایی و شناخت دنیا برای من کافی نبود، تغییر آن لازم بود، برای تغییر آن باید مبارزه کرد. شیوه زندگی او این بود که در برابر اینکه ارزش‌های اخلاقی و انسانی اجتماعی که در مقابل چشمانش از بین می‌روند سکوت نکند. او که دید آینده روشن ترکیه در جنبش آزادی پ‌ک‌ک نهفته است، با اعتقادی صمیمانه به مبارزه پرداخت. او زادگاهش را به اندازه‌ای دوست داشت که آن را به دست تعداد انگشت شماری فاشیست نخبه، شوونیست و منفعت‌طلب رها نکند و تمام زندگی خود را بدون چشمداشتی وقف ایجاد یک زندگی برابر و آزاد کرد. در زندان‌های آمد که در مسیر زیباسازی کشورش به آن افتاده بود می‌گفت: «زندگی را به حدی دوست داریم که حاضریم جان خود را برایش بدهیم» و تا آخرین نفس در برابر تحمیل زندگی برده‌وار و مطیع و ناجوانمردانه مقاومت کرد. کمال پیر با تمام ارزش‌هایی که با زندگی و مبارزه خود به وجود آورد، منبع الهام همه کسانی است که آرزوی ترکیه‌ای کاملا مستقل، برابر، آزاد و دموکراتیک را دارند.»