دو اثر پرمعنی از داستان‌های مادربزرگش خلق کرد

زیلان حَمو نوشتن داستان‌های مادربزرگش را یک وظیفه می‌دانست و از آن دو اثر خلق کرد.

در کانتون فرات در ۳ فوریه جشن امضای ۵ کتاب برگزار شد. کتاب زیلان حمو نویسنده با نام «شبانه گفته می‌شود» در میان این کتاب‌ها گنجانده شد که دومین کتاب نیمه بلند او است. زیلان حمو درباره امضای کتابش با خبرگزاری فرات (ANF) صحبت کرد.

نویسنده زیلان حمو گفت که فکر می‌کنم صیانت از ادبیات فولکلور و داستان‌های عامیانه‌مان مهم است. داستان‌هایی هست که بین روزگار ما و تاریخ پیوند برقرار می‌کند و می‌گوید: «این دومین کتاب من است که جمع آوری کرده‌ام و در نگارش کتاب‌های مشترک زیادی شرکت کرده‌ام که یکی از آنها کتاب «جرقه‌ای از مقاومت کوبانی» است که ۱۰ نویسنده با هم این اثر را تهیه کردند. همچنين کتاب «رودی و پروین» را هم جمع آوری کردیم، در کنار این دو کتاب، اولین کتاب من به نام «در روز گفته نمی‌شود» است که این کتاب یکی از کتاب‌های داستان‌های عامیانه است. این دومین کتاب من به نام «شبانه گفته می‌شود» است که در ادامه کتاب اولم است. زیلان حمو در ادامه سخنان خود گفت: «اولین بار در سال ۲۰۱۴ بعد از آغاز یادگیری زبان کوردی، خواندن کتاب‌ها را نیز آغاز کردم.و بعد شروع کردم به نوشتن. وقتی در درس‌های فولکلور درباره اهمیت و مجموعه هنر عامیانه بحث می‌کردیم، احساس می‌کردم که باید از داستان‌های فولکلور خود صیانت کنیم.»

در روز گفته نمی‌شود، در شب گفته می‌شود

زیلان حمو با بیان اینکه آثارش را به طور کلی از مادربزرگش گرفته است، گفت: «ما شاهد جنگ، کشتار و حملات بسیار شدید بودیم تا اینکه مجبور به مهاجرت شدیم. این بلاها روی روح و روان من هم تاثیر زیادی گذاشت که نتوانستم به نوشتن ادامه دهم، اما بعد از مدتی دوباره شروع به داستان‌نویسی کردم. واقعاً با موانع زیادی روبرو شدم، اما همچنان به نوشتن کتابم ادامه دادم و آنرا به دست خوانندگان رساندم.»

زیلان گفت زمانی که درس ادبیات فولکلور را می‌خواندیم از داستان‌هایی که مادربزرگم در کودکی برایم تعریف می‌کرد صحبت می‌کردیم. این موضوع خیلی روی من تأثیر گذاشت و نوشتن آن داستان‌ها را برای خودم وظیفه دیدم. زیلان حمو در ادامه صحبت‌هایش گفت: «در کلاس‌های ادبیات فولکلور همیشه همین را به یاد داشتم، وقتی کودک بودم، در سرمای زمستان مادربزرگ و پدربزرگم شبها جلوی چراغ و اجاق برای ما قصه می‌گفتند. وقتی بچه بودم پدربزرگم فوت کرد اما مادربزرگم همیشه برایم قصه می‌گفت. من از این موضوع خیلی خوشحال بودم. مادربزرگم حتی بعد از تمام داستان‌هایش، نصیحتمان می‌کرد. گاهی از او می‌خواستیم در روز برایمان قصه تعریف کند، اما او می‌گفت: «در روز گفته نمی‌شود، شبانه گفته می‌شود.»

زیلان با بیان اینکه باید مراقب آن سالمندانی که هزاران داستان و ضرب المثل و شعر با خود دارند، باشیم و آن کتاب‌ها را نیز در اختیار خوانندگان و نسل جدید قرار دهیم ، گفت: «هر روز ما سالمندانی را که پلی بین تاریخ و امروز ما هستند، از دست می‌دهیم. آن دانش‌ها و گفته‌ها، شعرها و داستان‌ها نیز با آنها می‌میرند. ما باید ادبیات فولکلور خود را بیشتر توسعه دهیم. ما باید آنچه را که سالمندان می‌دانند قبل از درگذشتشان ثبت کنیم و به عنوان کتاب بنویسیم. احساس می‌کنم خیلی خوش شانس بودم که توانستم آن داستان‌های عامیانه را از مادربزرگم ضبط کنم و آنها را به عنوان کتاب بنویسم و چاپ کنم.»

زیلان با بیان اینکه فقط داستان نمی‌نویسد بلکه رمان و شعر هم می‌نویسد، داستان نویسی را وظیفه‌ای می‌داند که باید به آن عمل کند و گفت: «همیشه خطر درگذشت سالمندانی که داستان‌های عامیانه را تعریف میکنند، وجود دارد. من نوشتن آنها را وظیفه خود می‌دانم. هیچ کس برای همیشه زنده نیست، اما باید از ادبیات و تاریخ خود صیانت کنیم. می‌دانم که نمی‌توانیم همه‌ی آن داستان‌ها را ضبط و جمع آوری کنیم و آنها را بنویسیم. اما به اندازه توان خود تلاش می‌کنیم تا ادبیات فولکلور خود را بهبود بخشیم.»