پلتفرم یارسان راهکار مردمی رهایی از چنگ سرمایهداری را در پروژهای مدون با افکار عمومی در میان گذاشته است.
متن کامل پروژهی پلتفرم یارسان به شرح زیر است.
"موجودی بسیار ریز و کوچک پیدا شده که به معضلی جدی برای سرمایهداری جهانی تبدیل شده است: در اوج خودنمایی نظام سرمایەداری کە خود را تنها مدل ممکن برای مدیریت جامعە و بشریت معرفی میکند، موجودی بسیار کوچک به نام ویروس کرونا کە پنج میلیون بار کوچکتر از انسان است، پدیدار شده که این نظام پوشالی را بیچارە و درمانده کرده است! نظام پرمدعای سرمایه داری بعد از گذشت قریب به چهار ماه هنوز هیچ راهکاری برای برون رفت از این بحران پیدا نکردە است، در روزهای اخیر به صورتی سیستماتیک مشغول منحرف کردن اذهان عمومی از نقایص و تناقضات ساختاری خود و سرگرم کردن آنها با انواع نظریات متوهمانۀ توطئه است. ما همچون «پلتفرم یارسان» در چهارچوب مسئولیتها و وظایف اخلاقی، انسانی و سیاسی کە بر دوش ما همچون سازمانی قرار دارد کە خود را در جبهۀ سیستم آلترناتیو کاپیتالیسم -یعنی کنفدرالیسم دمکراتیک- میبینیم، بر خود لازم دیدیم کە خطاب به جامعە مان و تمامی انسانهایی کە خواهان دستیابی بە راهکاری دمکراتیک و واقعی هستند، دیدگاهها و راهکارهایی را در غالب پروژەای ارائە بدهیم. این پروژه علاوه بر آنکه حاوی برخی مسائل اصلی در رابطه با بحران کنونی، و نیز دغدغههای ما پیرامون مسائل جامعهمان است، میتواند دربردارندۀ برخی راهکارهای منطقی و عملی برای گذر از این مرحله همراه با انجام وظایف لازم و ضروری نیز تلقی شود. لازم به ذکر است پلتفرم یارسان از انتقادات کنشگران اجتماعی و مخاطبان فعال در راستای ارتقای سطح بحث و دیالوگ با دغدغهمندان جامعه استقبال میکند.
امنیت ملی و عبور از کرونا: جستجوی حیات در سیاست مرگ
توماس هابز، که بسیاری او را مهم ترین نظریهپرداز دولت مدرن میدانند، اثر مشهور خود لویاتان را در حالی نوشت که تحت تأثیر هراس ناشی از هرج و مرج و ناآرامی پس از جنگ داخلی انگلیس (۱۶۴۲-۱۶۵۱)، برقراری امنیت را مهمترین دغدغهی سیاست برمیشمرد. از نظر هابز، بدون اقتدار دولتی که افراد را در برابر هم و کلیت یک قلمرو را در برابر دیگران محافظت کند، آزادی ظرفیتی است غیر قابل تجربه چرا که در چنین شرایطی، حیات انسانی را دغدغهی برقراری امنیت و تلاش برای زنده ماندن محض، تلف خواهد کرد. چنین دولتی حق تدوین شکل مجاز حیات را از آن خود میکند و سیاست به عنوان حق اقلیتی در تصاحب قدرت به منظور برقراری امنیت تعریف میشود. هابز در حاشیههایی از بحث خود حق نافرمانی از دولت در صورت به خطر انداختن امنیت جامعه را برای افراد محفوظ میداند، اما این ادعا در چارچوب کلیتر تئوری او و دلالتهای ناگزیر گزافهای منزهطلبانه مینماید: چگونه میتوان مشروعیت استراتژیهای امنیتی که در نهایت به مرگ افراد ختم میشوند – و چه بسا با مرگ افراد معامله میکنند - را توجیه کرد؟ شکل هابزی دولت و مبنای سلسله مراتبی آن لاجرم استراتژیهای امنیتی را ایجاب میکند که بر مبنای سلسله مراتب ارزشمندی جانها استوار است. این تناقضی که در رفتار داخلی و خارجی دولتهای مدرن، دموکرات و یا جز آن، به اشکال متفاوت قابل مشاهده است و دلیلی است تا اقتدار دولت مدرن را نه تنها از نوع بیوپولیتیکس (سیاست زیستی) فوکویی که از نوع نکروپولیتیکس (سیاست مرگ) بدانیم: اقتدار دولت مدرن بر مبنای تصاحب حق تصمیم بر جان انسانها و طبقه بندیِ ارزشمندیِ آنهاست.
تناقضات ساختاری دولتهای مدرن در برقراری امنیت در اشکال مختلفی آشکار میشود – برای مثال به تهدید انداختن امنیت اقتصادی جامعه با سرمایه گذاری در پروژههای امنیتی فرامرزی، به خطر انداختن جان افراد جامعه به بهانهی مبارزه با تروریسم، فشار و سرکوب و اختناق و در نتیجه از دست رفتن امنیت اقتصادی، مالی و روانی جامعه به بهانه صیانت از تمامیت ارضی و غیره. امنیت خود به نوعی نخستین قربانی طلب امنیت از دولتهاست. در این میان نقش فاکتور سلامت و جهانی بودن مسئله ی درمان و بهداشت که با شیوع ویروس کرونا بعد تازه ای به خود گرفته است و به تعبیری حتی گسستی در درک ما از جهان به آن صورتی که هست پدید آورده، از جهات بسیاری قابل بررسی است. نکته ای که در راستای مقدمه ی این نوشتار مطرح میشود تناقض جستجوی امنیت جانی در مبنای «سیاست-مرگ محورِ» برخورد دولتها با دشمن فعلی امنیت –کرونا- است، که البته بسته به موقعیت سیاسی و اجتماعی هر کشور به شکلهای متفاوتی بروز پیدا کرده است.
در بسیاری از دولتهایی که موفق به مهار کرونا شدهاند، قدرت بیش از حدی که ماشین دولت و شاخ و برگهای فنی و علمی آن پیدا کردهاند خطر سلطهی اشکال مختلف دولتهای اقتدارگرا، اعم از دولتهای نظامی، تکنوکرات، دولتهای راست افراطی و فاشیست، و دولتهایی با قدرت و مشروعیت در کنترلِ مبنایِ بیولوژیکیِ حیات انسان را دو چندان کرده است. هراس دولتها از انحصار دارو و واکسن ویروس توسط قدرتهای رقیب که میتواند یا به شکست توازن قوا و یا، در بهترین حالت، جنگ سرد دیگری ختم شود امکان قدرت گرفتن دولتهای اقتدارگرا را پررنگتر می کند. در این شرایط سیاست مرگ دولتها در راستای حفظ اقتدار داخلی و خارجی آنها بازتعریف شده و امکان دارد صورتی خشنتر به خود بگیرد. و این همه در حالی خواهد بود که سلطهی بیش از پیش علوم فنی و طبیعی بر علوم اجتماعی که این بار با حمایت بیشتر دولتها صورت خواهد پذیرفت، در کنار بحران اقتصادی و گسستی که در حال حاضر هم تداوم حیات نهادهای تولید و توسعهی دانش را به خطر انداخته است، ظرفیتهای حداقلی موجود نظام دانش برای مقاومت در برابر ماشین سرکوب را با دستگاههای بازتولید سیاست مرگ به نام سلامت و امنیت جانی جایگزین خواهد کرد.
بدون شک نباید فراموش کرد که در صورت تداوم وضع موجود که به سقوط اقتصادی اقشار ضعیف تر و لایههای کم بنیه تر طبقه متوسط منجر خواهد شد، ظرفیت بالقوهی شکلگیری جنبشهای اجتماعی افزایش خواهد یافت. اما این سقوط طبقاتی ارتش ذخیره ی کار نظام سرمایه داری را تقویت کرده و درنتیجه توان دولتها برای به خطر انداختن حیات جانهای کم اهمیتتر را نیز افزایش خواهد داد. بنابراین احتمال مشاهدهی خیزشهای اجتماعی متحد در آینده ی نزدیک اگر نه کاملن بعید اما خوش بینانه است، چرا که در وضعیتی که اخلاقیات جدید بر مبنای اتحاد در زنده ماندن و نه در حذف سلسله مراتب ارزشمندی جانها تصور می شود کم رنگ تر شدن تمایل افراد در به خطر انداختن امنیت موجود، احتمالن کم رنگ تر خواهد شد.
در دولت جمهوری اسلامی ایران، به عنوان دولتی که برعکس دولتهای اقتدارگرای دیگر از ظرفیتهای مالی و مدیریتی و انسانی و اخلاقی برای کنترل ویروس برخوردار نیست، سوی دیگر بازی با سیاست مرگ قابل مشاهده است. واضح ترین نمود این سیاست مرگ که در گفتمانهای رایج در رسانههای مجازی نیز انعکاس پیدا کرده سو استفادهی دولت از شیوع ویروس برای خارج کردن سالمندان و افراد بیمار – به طور کلی کسانی که بر دولت هزینه ی درمانی اعمال کرده و/یا مستمری بگیر دولت هستند – از چرخهی هزینههای دولت میباشد. فارغ از این که چنین مقصود مشخصی در تصمیمات دولت و شورای مبارزه با کرونا وجود دارد یا نه، نکروپولیتیکِ سیاست کرونای جمهوری اسلامی به نظر نگارنده ابعادی وسیع تر از حذف سالمندان و ناتوانان دارد.
در زیر فشار تحریمها و تهدید جنگ احتمالی – جنگی که حتی با وجود اندک بودن احتمال وقوع آن لزوم مانورها و آمادگی نظامی را دوچندان می کند- سیاستهای امنیتی و نظامی بیش از پیش هسته ی مرکزی تصمیم گیری ج.ا را به خود اختصاص داده است. این در حالی است که به دلیل تحریمها و بحران اقتصادی ناشی از سقوط قیمت نفت دولت با کمبود بودجه ی کلانی روبرو است. این کمبود بودجه به نوبه ی خود فشار اقتصادی مضاعفی را به اقشار کم درآمد وارد کرده و خواهد کرد که دولت را با ترس بازخیزش جنبشهای اجتماعی آبان ۹۷ روبرو می کند. در این میان تلاش دولت روحانی در استفاده از شیوع کرونا به عنوان اهرمی جهت اخذ وام از صندوق بین المللی پول، کم کردن شدت برخی تحریمها، و اقناع رهبری به بهره برداری از صندوق ذخیره ی ارزی به بن بست خورده است – که اگر نمیخورد هم بعید بود بیش از تخفیف موقت درد ثمری داشته باشد. بنابراین ادعای حفظ امنیت جامعه به تهدیدی برای حفظ امنیت دولت چه در برابر نا آرامی داخلی و چه فشار خارجی تبدیل شده است. در این شرایط بازگشایی بازار داخلی اگرچه راهگشا نباشد، تنها راه مدارای کج دار و مریض با وضع موجود است. از طرفی دولت نیازمند تداوم تولید و در نتیجه ی تأمین هزینههای خود از منابع داخلی است. از سوی دیگر در شرایطی که از نظر اقتصادی در وضعیت حمایت مالی از اقشار ضعیف قرار ندارد، فرستادن آنها به سر کار دست کم احتمال وقوع شورش را به تعویق خواهد انداخت.
اما فارغ از این که در نهایت قرنطینهای که هرگز به تمامی در ایران اعمال نشد و اگر میشد هم نفس قرنطینه بدون سازماندهی سیستم تشخیص و غربالگری مؤثری که از شیوع ویروس جلوگیری کند تنها به بسط اقتدار دولت و نیروهای نظامی خواهد انجامید – خواهد شکست یا نه، پیامدهای سیاست-مرگیِ کرونا برجا خواهند بود. ناتوانی اقشار کم درآمد و روزمزد و به طور کلی کسانی که پس اندازی برای بی مزد در خانه نشستن ندارند، آنها را در ردیف آسیب پذیرترین افراد در برابر ویروس کرونا قرار خواهد داد. این مرگ جمعیتی که در نظام سیاست-مرگ در پایین ترین درجات ارزش زیستن قرار دارند، به افول اقشار پایینتر طبقهی متوسط که به پس انداز منتهی خود متکی اند خواهد انجامید و به مرور زمان به جایگزینی طبقات پایین با طبقه ی متوسط منجر خواهد شد. آسیب پذیری سالمندان در برابر ویروس هم به این دوقطبی سازی طبقاتی دامن خواهد زد چرا که در وضعیت اقتصادی فعلی ایران که بسیاری از نسلهای جوان و پیرتر به حقوق بازنشستگی نسلی که در آغاز انقلاب کارهای دولتی را بر عهده گرفتند و اکنون بالای ۶۵ سال سن دارد متکی هستند، حذف این طبقه میتواند شوک اقتصادی بزرگی به نسلهای جوانتر وارد کند و در مجموع طبقهی متوسط را بیش از پیش با دغدغه ی معاش رو به رو سازد. این حذف طبقه ی متوسط هم از سیاستهای نئولیبرال دولت روحانی دور نیست. سیاست مرگ ج.ا. یک بار دیگر امنیت دولت را از جامعه جدا و در برابر آن قرار می دهد ولی این بار نفس سلامت جامعه دستاویز بازتعریف این سیاست مرگ و تفکیک جانهای کمتر ارزشمند از جانهای ارزشمندتر است.
بدون شک این نخستین بار نیست که تجارت با جان انسانها دستاویز تلاش حاکمیت برای حفظ اقتدار خود می شود. شاید مبنای سیاست مرگی اقتدار حاکمیت جمهوری اسلامی در هیچ کجای تاریخش بهتر از اعدامهای ۶۷ بروزی عریان نداشته است. رویکردی که در سیاستهای حاکمیت نه تنها در رابطه با طبقات فرودست و جنبشهای اجتماعی بلکه در سازماندهی حیات روزمره ی زنان، اقلیتهای زبانی، قومی و ملی و جنسی نقشی بنیادی داشته است. این بار اما به جبر ویروسی که با وجود عدم توازن تأثیرش بر گروههای مختلف اجتماعی هیچ گروهی را کاملن مصون نمیگذارد، تمامی اشکال تبعیض در هم تنیده شدهاند تا به دولتی که خود در سیستم سیاست-مرگیِ نظام سرمایه داری جانِ کم ارزش تری نسبت به ابرقدرتهای مسلط دارد، امکان قمار بر روی جان انسانها برای حفظ حیات خود را بدهد. این بیش از پیش لزوم توجه جریانات انتقادی به رابطه ی میل به امنیت و امکان فراروی از ماشین مرگ را خاطر نشان می کند: افق رهایی بخش سیاستی که بر مبنای میل به بقا بنیان شده کجاست؟ حیاتی که با توسل به سیاست مرگ ساخته می شود چگونه حیاتی خواهد بود؟ و آیا می توان بدون جابهجایی مبنای سیاست از چرخهی باطل میل به حیات و بازتعریف سیاست مرگ رهایی یافت؟
آسیبشناسی اجتماعی بیماری همهگیر کرونا، راههای مقابله با آن در دوران قرنطینە و محدودیتهای به وجود آمده در دوران کرونا و پساکرونا
آسیب شناسی مفهومی در علوم پزشکی است که به مطالعەی تأثیر آسیبها و بیماریها و شناخت علتها و ماهیت بیماریها به روش خاص این علوم، می پردازد. این مفهوم به علوم اجتماعی راه یافته و البته همان طور کە تشخیص بیماری و تعیین فصل ممیز آن با تندرستی دشوار است، به همان نحو در جامعه شناسی نیز مبحث آسیب شناسی اجتماعی یا social pathology که به مطالعۀ انحراف از وضعیت بهنجار و مطلوب حیات اجتماعی، می پردازد، هم با دشواریهایی مواجە خواهد بود. آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعەی نابسامانی، اختلال، عدم هماهنگی و تعادل در کارکردهای مربوط به کالبد حیات اجتماعی انسان. اما این تعادل و هماهنگی در شرایط نابسامانی اجتماعی از جمله جنگ، خشک سالی، دوران انقلابهای سیاسی، آسیبهای نظام سیاسی مانند عدم مشروعیت و از بین رفتن اعتماد بین دستگاه حاکم و ملت، زلزله، سقوط ارزشهای دینی و اجتماعی و سیاس بیماریهای همه گیر و ...دچار تلاطم بیشتری خواهد شد و آثار جانبی فراوانی را در حال و آینده در پی خواهد داشت. به عنوان مثال، می توان به بالا رفتن میزان خودکشی در بین زنان کوردستان و به خصوص زنان ایلام و کامیاران بعد از جنگ ایران و عراق، یا درصد بالای بیماریهای روانی و خودکشی بعد از زلزله ازگله، یا ازدیاد کج رفتاریهای اجتماعی بعد از کاهش یا از بین رفتن اعتماد متقابل بین ملت و دولت ایران اشاره کرد. در جوامع جهان سوم کە اکثرا کنترلهای جمعی به صورت محسوس یا نامحسوس از طریق کنترل پلیسی، اجبار و سرکوب یا جامعه پذیری دینی (Religious socialization)، ترس از قیامت و جهنم و وعده ی بهشت صورت می گیرد، در صورت کاهش قوه قهریه نظام و کنترل اجباری جامعه یا سقوط ارزشی دینی که به عنوان شکلی از آگاهی کاذب(false concious) به جامعه تزریق می شود، با به وجود آمدن شرایط ویژه مانند پدیده کوید ۱۹بی هنجاری اجتماعی به شدت زیاد می شود، به گونەای کە برخی بخشهای جامعه همین شرایط را مورد سوءاستفاده قرار داده و به بحران همچون فرصتی برای کشیدن گلیم خود از آب می نگرد. نمونە احتکار وسایل بهداشتی نە تنها از طریق باندهای مافیایی و صاحب قدرت بلکه از طریق خود مردم جامعه مشاهده شده است، زیرا هیچ کدام از اشکال کنترل اجتماعی -چە کنترل پلیسی و چە کنترل دینی- توان جامعه پذیری اخلاق اجتماعی را نداشته است و زمانی کە اخلاقیات انسانی از انسان سلب شود یا او نتواند این اخلاقیات را بیاموزد، نمی توان انتظار رفتاری بهنجار و احترام به ارزشهای اجتماعی را داشت، و تمرد و سرپیچی از این ارزشها به شدت گسترش پیدا خواهد کرد.
در برخی از کشورهای جهان سوم کە جدا از دو گزینە قبلی ارزشهای نظام کاپیتالیستی به صورتی کاملا نامفهوم و در عین حال ناقص آموزش داده شدە است، مانند سیستم بروکراسی کە نه تنها در این جوامع کارا نیست بلکە خود مزاحم است نیز اشخاص را از منیت خود ربوده و او را دچار از خودبیگانگی مضاعفی کرده است کە توان تحمل تغییر شرایط موجود را به گونه ای بی رحمانه از او سلب کرده است. چنان کە شخص در جوامع سرمایه داری به خاطر ناتوانی در تطبیق دادن خویش با شرایط جدید و گاه به دور از آسایش لومپنی اش تا ورطه نابودی خویش پیش خواهد رفت. اما در جوامع مذکور هنوز کنترل پلیسی اگر همچنان قدرتمند و بی رحم عمل کند، طبقات اجتماعی متفاوت به گونە ای کاملا متفاوت عکس العمل نشان خواهند داد، و این واکنش و عکس العمل در طبقات فرو دست جامعه، افراطی تر خواهد بود. در خصوص به وجود آمدن بیماری کرونا و قرنطینه شدن جامعه، آنان کە نا آرامترند و فشار بیشتری را تحمل می کنند طبقات پایین جامعه اند چون جدای از محرومیت آمد و شد، نیازهای اولیه شان نیز بر آوردە نمی شود. آنان کە هر روز به بیرون رفتن اجباری برای امرار معاش خو گرفته اند و در خانە وسیله و انگیزه ای برای سرگرمی و امیدی به پسا کرونا ندارند و نیز چون در تغییر و یا تحمل شرایط موجود ناتوان اند و حکومت و طبقات بالای جامعه نیز خواهان شرایط موجود برای رهایی از بیماری و بازگشت به زندگی مرفه و رسیدن دوباره به منافعشان هستند، شروع به نافرمانی مدنی و گاهی نافرمانی سیاسی می کنند. در صورت سرکوب، فشارهای روحی و عصبانیت و دعواهای خانوادگی و آسیبهای روحی جبران ناپذیر در انتظار اکثریت جامعه است. جوامع پیشرفته تر در نظام سرمایه داری، اکنون دیگر در باتلاق اشتباهات محاسباتی خود گرفتار آمده اند و هیچ پلانی برای برون رفت نخواهند داشت. جوامع مقلد نظام سرمایەداری کە کنترل و آگاهی کاذب دینی را به عنوان یکی از وسیلههای کنترل اجتماعی مورد استفاده قرار داده بودند، به خاطر سقوط ارزشهای دینی کە حاصل عملکرد خویش است نیز نخواهند توانست بیش از این استفاده از ایدئولوژی خود را ادامه دهند. با ضعیف شدن یا از بین رفتن کنترل پلیسی کنترل کامل جامعه را از دست خواهند داد و در صورت اعمال قدرت در درازمدت مشروعیت خود را از دست داده و توان ادامە اجبار پلیسی را نیز از دست خواهد داد. در کشورهای غربی و آمریکا کنترل نامحسوس است و سرمایه داری بسیار موذیانه و حرفه ای توانسته است جامعە را دچار شکلی از آگاهی کاذب تحت نام «دمکراسی» کرده و جامعه به غلط می پندارد که حقوقش رعایت می شود و دیگر دلیلی برای مقابله با دولت وجود ندارد. در این جوامع افراد بدون اینکە جامعه حس کند، در مسیر رسیدن حکومتها به اهدافشان قرار دارند و به گونه ای نامحسوس ذهن افراد چنان به این سیستم و به این روش عادت داده شده و جامعه پذیر شده اند کە حتی فکر نمی کنند کە نادیده گرفته شده اند. در این جوامع به صورت مقطعی و برای گذر از بحرانی همانند بیماری کرونا کە اپیدمیک است، میزان همکاری و مشارکت نسبت به جوامع جهان سوم بالاتر خواهد بود. در کوتاە مدت کنترل حکومتها بدون اعمال اجبار زیاد خواهد بود، چون این جوامع در مقابل سیستم سرمایه داری الینە شده و توان تشخیص واقعیت ضایع شدن حقوقشان به گونە ای کاملاً حرفه ای از آنان گرفته شده است. این کنترل نامحسوس چنان طراحی شده کە نخبگان هم قادر به بیان واقعیت به جامعه نیستند، زیرا سرمایه داری قادر بوده است با رنگ و لعاب و مصرف گرایی، جامعه را اینچنین از فکر کردن دور نگه دارد.
بنابراین، تغییر و رسیدن به استقلال فکری و بازگشت در این جوامعه دشوار اما دست یافتنی خواهد بود. به همین علت است کە سقوط کاپیتالیسم از کشورهای جهان سوم کە کنترل محسوس تر است شروع شده، و زمانی کە به کشورهای پیشرفته تکنولوژیک برسد آن زمان است کە سرمایه داری ناچار به تسلیم شدن خواهد بود. کما اینکە با آمدن ویروس کرونا هجوم مردم بە مغازهها و شک به اینکە آنچنان هم نباید به حکومتها اعتماد کرد، ناشی از افت سرمایه داری و آغاز این باور است کە دیگر پلان قبلی جوابگو نخواهد بود و این نظام نمی تواند نقش والدین توانایی را کە همه چیز را برای فرزندانش مهیا می کند به شرط اینکە حرف گوش کن باشند، بازی کند. نظام کاپیتالیستی به سراشیبی حاکمیت خود رسیده است.
با تمام بدیهای ویروس کرونا و جان باختن عده زیادی از جوامع مختلف و تراژیک بودن آن، کارکردهای مثبتی هم به همراه خود دارد. اینکە رفتارمان را با طبیعت، طبیعیتر کنیم؛ اینکە بدانیم گسترش تکنولوژی و مصرف گرایی نمیتواند انسان را خوشبخت کند؛ اینکە برداشت بیش از حد از منابع طبیعی، واکنش طبیعت را به همراە خواهد داشت؛ و اینکە واکنش طبیعت به عجله کردن بشر برای عجله در نابودیش مرگبار خواهد بود، بلایی کە نظام سرمایه داری با وعده خوشبختی به انسان بر طبیعت تحمیل کرده است او را به ورطه نابودی خواهد راند. این نظام منفعت طلب سودجو کە بدون توجە به انسانیت تنها با هدف دسترسی به اهداف منفعت طلبانەاش فعالیت داشته، دستش با آمدن کرونا ویروس رو شد. حال جوامع به قول خودشان پیشرفته هم خوب میدانند کە این حکومتها چنان هم کە فکر می کردند نمی توانند والدینی توانا باشند کە آنها را از هر گزندی محافظت کنند. دیگر بمبهای اتم و تکنولوژی پیشرفته آنها آنچنان در خوشبختی انسانها نقش ندارند. آسیب پذیری سرمایه داری بعد از ورود کرونا ویروس روشن شد. این نظام دیگر نخواهد توانست همانند پدری به ظاهر زحمتکش همه احتیاجات بشری را برآوردە کند. انسان حالا دیگر خوب میداند کە در دام مصرف گرایی و منفعت طلبی و زیادە خواهی سرمایه داری افتادە است و ناآگاهانە بازیچە دست آن شدە است. جوامع پسا کرونا یا باید به خود آمده و خود را جزیی از سیستم و چرخە طبیعت بدانند و از آلت دست کاپیتالیسم بودن سر باز زده و به خود آیند، و یا اینکه خود را آماده انقراض کنند. بعد از جنگهای جهانی و فشارهای روحی و روانی بر جامعه و گذار از بیماریهای اپیدمیک گذشته و حال بعد از آرامشی کە در چندین نسل گذشته بود، عادت کردن به مصرف گرایی و خوش گذرانیهای مضاعف به نظر می رسد توان مقابله با چنین سختیهایی را از آنان گرفته و بعد از این جوامع به شدت شکاک خواهند شد. شکی کە آثار مخرب و گاهی مثبتش یقیناً منجر به تحولات بزرگی خواهد شد. اما اثرات مثبتش درازمدت بروز خواهد کرد و منجر به تجدید نظری در رفتار نامناسبی خواهد شد که انسان به عنوان عضوی از سیستم طبیعت انجام داده است؛ و آثار مخرب این وضع نیز آسیبهایی روحی و روانی خواهد بود کە منجر به عوارض کوتاه مدت در جوامع متفاوت خواهد شد. این شوکی به نسل جدید هر جامعه وارد خواهد کرد و تغییر رفتار آنها را در پی خواهد داشت. پسا کرونا برای هر جامعه ای چنان خوشایند نخواهد بود. بیماریهای روحی و روانی، شکاک بودن و بی اعتمادی، بیماریهای جسمی ناشی از فشار روانی و گاه استفاده بیش از حد از مواد شوینده صنعتی و شیمیایی، اضطراب و نا امیدی و افسردگی، و حتی خودکشیهایی را در جوامع مختلف در پی خواهد داشت. فشارهای روحی و بی تحرکی چند ماهۀ ناشی از ماندن در قرنطینە می تواند آسیبهای ماندگاری را نیز بە وجود بیاورد. فشار مضاعف روانی و پیروی آن جسمی بر جامعه، در شرایط خاص به خاطر نبود پلان مناسب دولتمردان و نیز عدم اعتماد بین دولت و ملت به گونە ای ماندگار خواهد بود. این فشار علاو بر روح افراد بر جسم آنها نیز مشاهده خواهد شد. این فشارها می تواند بیماریهایی از قبیل زخمهای روده و سرطان را سبب شود. روان شناسانی مانند هانس سلیه، می یر فریدمن، جورج انجل و ... به بررسی تأثیر فشارهای روانی بر جسم پرداخته اند. هانس سلیه متخصص در رشته ی غدد درون ریز نسبت به پاسخ جنگ و گریز کنجکاو بود. او توانست تغییرات فیزیولوژیکی بدن را در مواجهه با فشار روانی نشان دهد. سلیه معتقد بود کە صرفنظر از فشار روانی بدن یک واکنش نشان می دهد. او نتیجە گرفت کە کیسهای مورد آزمایش او دچار گستردگی اساسی در قشر غدد آدرنال انقباض یا آتروفی تیموس، طحال، گرههای لنفاوی و سایر ساختارهای لنفاوی، از بین رفتن تقریباً تمامی سلولهای ائوزونوفیل (نوعی سلول خونی سفید)، زخمهای خونریزی کننده و در آستر معده و اثنی عشر شدند. حال در چنین جوامعی کە امیدی به دستگاه سیاسی و برنامههای آن نیست چە باید کرد؟
۱- برای گذر از بحران
برای گذر از بحران، باید آن را به ناچار خود مدیریت کرد؛ اما چگونە؟
- باید قبول کنیم شرایط موجود اجباری و غیر منتظره است. برای گذار باید تغییر را پذیرفت. تغییر شیوه زندگی و تغییر دیدگاه.
- یعنی از بندگی برای نظام کاپیتالیستی، باید به استقلال و خودشکوفایی رسید. یعنی بدون عادتهای لومپنیستی و وابستگی و شیئی شدگی به باورهای انسانی گرایش پیدا کرد و خود را از قید و بند کالا و ظلم به طبیعت دور کرد و بازگشت بە اصل خویشتن را یافت.
۲- باید خوشبین بود، امروز را فقط برای امروز زیست و مانند انسان زیست وقت را نگذرانیم. وقت را زندگی کنیم یاد بگیریم کە زندگی یعنی لبخند با هدف.
۳- ورزش کنیم؛ ورزشی مستمر و هدفمند. بر اساس تحقیقات تازه علمی، کسانی کە ورزشی مستمر و منظم دارند، سن سلامتیشان ۱۵ تا ۲۵ سال کمتر از سن تقویمیشان خواهد بود یعنی در کسی کە ورزش میکنند سیستم سلامتی و ایمنی بدن ۱۵ تا ۲۵ سال جوانتر از همسالان خود خواهد بود.
۴- یکدیگر را دوست بداریم و عشق بورزیم.
۵- به خاطر فشار روانی بیشتر، امکان دارد به وسیله سکتهها یا سرطان بمیریم تا کرونا.
۶- خود میدانیم که قرار نیست تا ابد زندگی کنیم.
آسیبپذیرترین اقشار ناشی از فشار روانی کرونا دو قشر کودک و سالمندان هستند
واقعیت امر این است که بیماری کرونا اولین بیماری واگیر دوران مدرن و عصر ارتباطات نیست. اما به یقین از مسری ترین و واگیرترین بیماری ویروسی است که تاکنون هیچکدام از کشورهای دنیا درمانی برای آن نیافته اند. بسیار در مورد شیوههای پیشگیری و نحوه مقابله جسمانی با این ویروس از طریق رسانههای گوناگون آموزش و توضیح داده شده اما کمتر به بعد روانی این بیماری اشاره شده است.
نخست اینکه تداوم این شرایط از بعد سلامت روان استرس و اضطراب زیادی در درون کلیه احاد جامعه خواهد کاشت، اما بدون شک دو قشر از اقشار جامعه بیشتر مورد آسیب می باشند. کودکان زیر هیجده سال به دلیل عدم شناخت از وضعیت پر از استرس و بحران پیش آمده و همچنین سالمندان و سالخوردگان و افرادی که سیستم ایمنی بدن آنها به دلیل بیماری زمینه ای قبلی تضعیف شده است.
بدون شک یکی از مهمترن و مٶثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است که در آن شخصیت پایه ریزی شده و شکل می گیرد. صحبت کردن همراه با استرس در حضور کودکان نوعی تزریق کردن تنش روانی است و اگر این امر روزها و ماهها ادامه یابد زمینه بسیاری از اختلالات اضطرابی و وسواسی را در آینده آنان فراهم می سازد. پس سعی شود حتی المکان با رعایت کامل موارد پیشگیری در حضور کودکان در مورد موارد مرگ و میر ناشی از این بیماری صحبت ننماییم و در صورت صحبت نمودن با مثالهای عینی و بدور از مفاهیم انتزاعی و در حد سن کودک با زبانی ساده و کودکانه به آموزش آنان پرداخته و از طریق بازیهای خاص امنیت و آسایش روانی را به آنان انتقال دهیم.
سالمندان و افرادی که به دلیل بیماریهای خاص سیستم ایمنی ضعیفی دارند معمولا دارای مشکلات و مسائل خاصی هستند، آنان با شناخت از وضعیت به وجود آمده و در خطر پذیر بودنشان از لحاظ روانی و جسمانی بایستی بیشتر از هر زمان دیگری رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت روانی و جسمانی را مد نظر قرار دهند که این خود می تواند از طرق مختلف صورت پذیرد.
و در پایان سعی نماییم با وجود مخاطرات نزدیکی و مجاورت، دورادور همدیگر را بسان مددکار اجتماعی حمایت نماییم تا با کمترین هزینه این بحران را پشت سر نماییم.
خودمدیریتی اقتصادی راهکار خنثی سازی بسیاری از تبعات معیشتی شرایط اکنون و بسیار وخیم تر آینده است
از دیر باز تا کنون وضعیت اقتصاد هر جامعه جزء کلیدی ترین فاکتورهای تعیین کننده برای حیات آزادانه و هماهنگ با محیط آن جامعه بوده است. دولتهای هژمونیک و اقتدارگرا همواره از اهرم اقتصادی در جهت عمیق تر ساختن پروژههای آسمیلاسیون و از بین بردن ارزشها و تنوع فکری جوامع آزاد بر آمدهاند، و با جلوگیری از توسعه متناسب با فرهنگ و زیست بوم این جوامع آنهارا ناچار به فروپاشی کرده اند. رژیمهای تمامیت خواه همواره با نگاه به توسعه زیرساخت در مناطق خاص و مطابق با خط مشی سیاسی خود سایر جوامع -از جمله جامعه کورد و به طور خاص جامعه یارسان را به عنوان یک جامعه با قدمت مقاومت هزاران ساله- در محدودیت مالی همه جانبه قرار داده اند ، به گونه ای که در چند سال اخیر شاهد مهاجراتهای وسیع به سوی شهرهای مرکزی و صنعتی در ایران و خارج از مرزها هستیم.
اکنون که شیوع کرونا وضعیت آشفته رژیم را آشفته تر کرده است و در آستانه یک فروپاشی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بزرگ و ویرانگر قرار گرفته، اخبار حاکی از آن است که هیچ برنامه یاری رسانی معیشتی در دستور کار نیست ، و به زودی با موج فقر، قحطی و گرسنگی بی سابقه روبرو خواهیم شد.
زمان آن است زیرمجموعههای جامعه یارسان در شهرها و روستاها هماهنگ و منسجم با سایر جوامع مشابه پروژه خودمدیریتی دمکراتیک را اجرا کرده، بدین صورت، اگر با ایجاد کمیتهها و صندوقهای مالی مشترک در جمخانهها به منظور تأمین مایحتاج اولیه روستاها و محلات شهرها تشکیل شود، این خود نه تنها خطر ابتلا و شیوع را بسیار کمتر میکند، بلکه باعث میشود کمترین آسیب ممکن به خانوادههای ناتوان و فقیر برسد. خودمدیریتی اقتصادی راهکار خنثی سازی بسیاری از تبعات معیشتی شرایط اکنون و بسیار وخیمتر آینده است.
در ارتباط با شرایط و حوادث غیر مترقبه حین انجام وظیفه از بُعد حقوقی
اولاً در قانون مدیریت خدمات کشور ایران و آیین نامههای الحاقی آن به صراحت عنوان شده هرگونه ایرادی بر مستخدم اعم از نقض عضو، یا فوت ... تبعات آن از نظر هزینههای درمان یا از کارافتادگی بر عهده دولت خواهد بود که این امر توسط صندوق بیمه مرتفع خواهد شد لیکن سؤال اینجاست در شرایط اضطراری فعلی اپیدمی بیماری واگیردار اگر مستخدم درمان مبتلا شود و در این حال دچار کار افتادگی یا فوت گردد تکلیف چیست؟
قانون ایمنی کار اصل قانون مسئولیت مدنی به صراحت کارفرما را مسئول تبعات آن می داند و البته این بە شرطی است که کارفرما از ارایه تجهیزات درمان به مستخدم خود جهت پیشگیری از ابتلا به بیماری و امراض مسری استنکاف نموده باشد. نکته ای که باید به آن توجه داشت نیروهای خدمات در سازمانها وسیستمهای زیر مجموعه وزارت خانهها و یا نهاد عمومی غیر دولتی بمانند شهرداری می باشد این افراد که کثیر هم هستند توسط سیستم سرمایه داری نیروهای حجمی_ساعتی شهرت یافته اند! این کارگران طبق قانون بیمه و آیین نامه دولتی از کمترین حمایت برخوردار هستند.
لیکن این به معنای نفی مسئولیت نخواهد بود؛ درصورت اعتراض مستخدم با هر شرایطی اعم از رسمی پیمانی قراردادی_حجمی_ساعتی، ... این حق برای ایشان ایجاد خواهد شد که بە نوعی تضمین یا ضمانت اجرایی برای مطالبات بعدی خواهد بود.
در اینجا نواقصی همچون در نظر نگرفتن دستمزد پایه در بیمه بیکاری وجود دارد، همچنین آنهایی که قرارداد هم ندارند باید شاهد ، مدرک یا چیزی برای اثبات حضورشان دران کارگاه یا...، برای کارکردن داشته باشند که البته در نود درصد موارد رد خواهد شد. در این موارد میتوان با اتحاد اصناف و سندیکاهای کارگری فشار حداکثری بر نظام آورد تا خواستە کارگران را قبول کند.
در اینجا و بنا بر وضعیت موجود و وظیفەایی کە بر دوش عام و خاص جوامع جنوبی کوردستان و مخصوصاً جامعە یارسان چه در جغرافیای روژهلات و باشور کوردستان و چە در جغرافیای ایران قرار میگیرد، اینست کە باید تمامی اشخاص حس مسئولیت و انسان دوستانە خود را با الهام از فرهنگ شورایی و جمع گرایانۀ زاگروسی به جا بیاورند و بە همیاری یکدیگر بروند.
لازم به ذکر است که حضور وکلا و نمایندههایی از خود کارگران به ویژه کارگران قراردادی در ادارههای کار، سبب قوت یافتن کارگران و افزایش توان چانه زنی آنان در روند رسیدگی به شکایات در برابر کارفرمایان و سرمایه دارانی خواهدشد که از پشتوانۀ تبعیض ساختاری و حمایت حکومت برخوردارند.
راهکارهای کلی:
- تأسیس کمیته پزشکی متشکل از پزشکان یارسانی و غیر یارسانی برای کمک رسانی به مردم کم درآمد یا ناتوان، پیگیری و بە اتمام رساندن مسائل حقوقی تأسیس نهادهای بهداشتی و درمانی برای مردم یارسان، همانند پروژۀ ساخت بیمارستان "حضرت داوو" کە بنا بر دلایل و مشکلات ایجاد شده نیمەکارە ماند.
- تشکیل و تقویت انجمن و صندوقهای مالی مستقل برای کمک رسانی بە خانوارهای کم بضاعت و ایجاد حمایت اجتماعی خودجوش از دیگر اعضای جامعه.
- در ایامی که دانشگاهها بالاجبار تعطیل است، دانشجویان میباید با تأسیس کمیتههای دانشجویی و گروههای داوطلب اولاً در رابطه با مسائل دورۀ پاندمی و ابتلای احتمالی دانشجویان مداخله کرده، و ثانیاً آمادگی خود را برای شرایط پس از کرونا حفظ کنند، تا شیوع بیماری نتواند در مسیر فعالیتهای پروههای پیشروی دانشجویی خللی ایجاد کند.
- در محلات کارگری و به ویژه در حاشیۀ شهرها، مردم ما در شرایطی زندگی میکنند که ممکن است حتی توان تهیۀ مواد اولیۀ لازم برای ضدعفونی کردن روزانه را نیز نداشته باشند. کمیتههای مردمی کوچک متشکل از تعداد اندکی از جوانان داوطلب میتواند ضمن فراهم آوردن این نیازمندیها، به روش خودیاری هم به بهبود روحیۀ مردم محلات کمک کرده و هم به تقویت ارتباطات و سازماندهی خود دست بزنند.
- افرادی که دارای مهارت خاص و یا جایگاه شغلی در اجتماع هستند که در این روزها به خاطر شرایط قرنطینه محدود شدهاند، میتوانند متناسب با موقعیت این روزها نسبت به ارائۀ آزاد خدمات خود به جامعه و اطرافیان خود دست بزنند. معلمان، پزشکان، پرستاران، مددکاران، و حتی مشاغل خدماتی میباید مهارتهای خود را به صورت آژاد به جامعه عرضه کرده و ضمن کاستن از فشار عمومی وارد بر جامعه، روشهای فعالیت داوطلبانه و عامالمنفعه را برای روزهای بحرانی آزمایش کنند. این آزمون سبب افزایش سطح آمادگی برای مواجهه با بحرانهای دوران پساکرونا خواهد شد که بی شک با تبعات سیاسی و اجتماعی کرونا همراه خواهد بود."