کیفیت زندگی زنان در ایران| دیانا اَورین

کیفیت زندگی یکی از مهمترین فاکتور‌ها در سنجش میزان رفاه، آزادی، امنیت و آرامش در یک جامعه است. کیفیت زندگی بر حسب عواملی نظیر وضعیت سیاسی- اقتصادی، اجتماعی، هنر، آموزش و موسیقی...

کیفیت زندگی یکی از مهمترین فاکتور‌ها در سنجش میزان رفاه، آزادی، امنیت و آرامش در یک جامعه است. کیفیت زندگی بر حسب عواملی نظیر وضعیت سیاسی- اقتصادی، اجتماعی، هنر، آموزش و موسیقی سنجیده و تبیین می‌شود. کیفیت زندگی با آگاهی از حقوق شهروندی رابطه تنگاتنگی داشته و بسیار مهم است و در افزایش تعهدات دولت در قبال شهروندان تأثیر بسزایی دارد. در هر جامعه‌ای، دولت در قبال افراد جامعه وظایفی دارد و سه گونه حقوق مدنی برای آنان در نظر گرفته می‌شود که عبارتند از: آزادی‌های شخصی (آزادی بیان و اندیشه، دین، عقیده، حق مالکیت شخصی و حق برخورداری از قضاوت عادلانه‌ قانونی)، آزادی‌های سیاسی (حق رأی مشارکت در امور سیاسی و کسب سِمت‌های سیاسی) و آزادی‌های اجتماعی (برخورداری از آموزش، بهداشت، مسکن، مستمری بازنشستگی و...).

 

متأسفانه اگر هر یک از این موارد را به تنهایی مورد بررسی قرار دهیم، خواهیم دید زنان از بیشتراین حقوق محروم بوده و یا در سطحی بسیار پایین از آن برخوردارند و میزان کیفیت زندگی آنان بسیار نامطلوب است؛ زیرا زنان هر زمان به‌عنوان شهروند درجه دو شناخته شده‌اند و از متن جامعه به حاشیه رانده شده‌اند و توانایی‌های آنان نادیده گرفته شده و این گونه به آنان تلقین شده که نمی‌توانند مدیران قابلی باشند و فاقد توانایی اداره‌ی جامعه هستند. آزادی‌های شخصی و فردی در جامعه ایران بسیار محدود و به شدت تحت کنترل نیروهای امنیتی و دولت قرار دارد. علاوه براین، زنان از بسیاری از حقوق اجتماعی محروم بوده و مورد بی‌مهری و بی‌اعتنایی دولتمردان ایران قرار دارند. در عرصه‌ سیاسی موضوع متفاوت‌تر است؛ زنان با وجودی که دارای حق رأی و انتخاب شدن هستند، اما حضور آنان در عرصه‌ سیاسی بسیار محدود می‌باشد؛ به‌عنوان مثال زنان به‌دلیل عرف و سنت از تصدی برخی سِمت‌ها و موقعیت‌ها محروم‌اند. همانند شورای نگهبان، قوه قضاییه و شورای رهبری که علی‌رغم ذکر نشدن شرط جنسیت در قانون اساسی، باز هم زنان در این سمت‌ها جای نمی‌گیرند.

 

زنان به‌عنوان نیمی از قشر جامعه بایستی نقش و حضور پررنگی در همه‌ عرصه‌های جامعه به ویژه سیاست داشته باشند. در سیستمی که سیاست در قبضه‌ی مردان باشند و زنان حضور فعالی نداشته باشند جامعه و سیستم رو به استبداد و انحصار رفته و با ذهنیت مردسالاری که در ذات قدرت محور است اداره می‌شود، همه‌ سیاست‌ها و اقدامات آنان بر اساس منافع و خواسته‌های آنان خواهد بود، زیرا زنان در مدیریت جامعه هر زمان عادل بوده و جامعه را به سوی دمکراسی و آزادی سوق می‌دهند. زنان بهتر و صحیح‌تر می‌توانند برای زندگی و آینده خویش تصمیم بگیرند و دولت مردان و به اصطلاح "رجال سیاسی" مملکت، دارای این حق نیستند که براساس انصاف خویش در مورد زنان تصمیم بگیرند و در همه‌ موارد نیز این تصمیم‌ها ضدزن و برخلاف حقوق و شأن زنان است. بنابراین زنان بایستی زمانی در انتخابات مشارکتی پررنگ و جدی داشته باشند که بعد از انتخابات حقوق آنان رعایت شده و قادر باشند در جامعه دارای حق مدیریت باشند.

 

ایران در روزهای آینده دو انتخابات مهم در پیش رو دارد که در آینده‌ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران و به طور کلی جامعه نقش بسیار خواهد داشت. هر چند زنان چه در انتخابات شرکت نمایند و چه ننمایند، در انتها کسی انتخاب و یا انتصاب خواهد شد و بر مسند قدرت خواهد نشست اما نهایتاً این شخص بایستی تحول‌خواه بوده و در راستای رفع تبعیض‌ها علیه زنان گام‌های جدی و بنیادین بردارد. هر چند حضور ۹۳ درصدی نامزدی مردان در انتخابات شورای شهر و روستا نیز نشان دهنده‌ کاهش حضور و مشارکت زنان است و این نشان دهنده‌ تبعیض و شکاف جنسیتی عمیق سیاست در ایران است، این سوال مطرح می شود که حضور ۷ درصدی زنان در مدیریت شهر و روستا چه تأثیری می‌تواند داشته باشد و آیا این درصد می‌تواند در گره‌گشایی از مسائل زنان تأثیری داشته باشد؟ بدون‌شک در انتخاباتی که در آن برای زنان آزادی حقیقی، برابری، اشتغال و رهایی از معضلات و تبعیض را به ارمغان نیاورد، انتخاباتی سالم و آزاد نیست؛ زیرا هدف از برگزاری انتخابات، حل و فصل مشکلات و برساخت جامعه‌ای آزاد، دمکراتیک و ایمن است.