خصلت‌‌های برجسته‌ی خیزش‌های مردمی و نقش انقلابی زنان [یادداشت]

... قیام‌های مردمی همانند یک تیغ دو دم است اگر درست مدیریت شود می‌تواند حسن های فراوانی داشته باشد که یکی از آن، کوتاه شدن دست مستبدان از سر مردم است، دوم آن که دست آوردهایی که مردم به دست و توان بازوان خود خلق می کنند ....

بسیاری از حکومت‌ها از خیزش های مردمی سود می‌برند تا دشمنان خود را بوسیله آن از میان بردارند. اما می‌طلبد که قیام‌های مردمی درست مدیریت شود تا خود به یک بستر تراژیک برای قتل‌عام از سوی سیستم حاکم بدل نشود و در خلال آن مبانی خواسته ها برای طرح مهیا گردد.

 

از این منظر قیام‌های مردمی همانند یک تیغ دو دم است اگر درست مدیریت شود می‌تواند حسن های فراوانی داشته باشد که یکی از آن، کوتاه شدن دست مستبدان از سر مردم است، دوم آن که دست آوردهایی که مردم به دست و توان بازوان خود خلق می کنند هم چنان در نگهداری آن نیز تلاش خواهند ورزید و به هیچ وجه و ارزان از دست نخواهند داد.  فساد سيستماتيك، استبداد حكومت ديني و معيشت آشفته طبقه فرودست، زمينه ي خيزشي مردمي را برای بار ديگر در ايران مهيا كرد. دلايلي كه اين خيزش را افريد مي‌تواند پايه هاي هر حكومت مقتدري را بلرزاند چه رسد به حکومتی با پایه های متزلزل، که همیشه با بحران مشروعیت داخلی و خارجی روبرو بوده و هست.

 

از این رو تظاهرات ۷ دی ماه ۱۳۹۶ "۲۸ دسامبر ۲۰۱۷"  مجموعه اعتراضاتی بود کە با رهبری مردمی و بویژە زنان و جوانان با ماهیتی ضدحکومتی در سراسر ایران که  از مشهد و شهرهای بزرگ استان خراسان آغاز شد. فراخوان شرکت در این تظاهرات  در آغاز "نە بە گرانی" بود اما پویش اعتراضات و تجمع مردمی، اعتراض به سیاست های غلط دولت حسن روحانی  بود که ابتدا گمان میرفت از طرف نیروهای تندرو جناح راستی طرح ریزی شده اما یکی از اساسی ترین مشخصه‌های این اعتراضات این بود که گذار از گفتمان های جمهوری اسلامی اعم از اصول گرا و اصلاح طلب به عرصه‌ عمومی کشیده‌ شد. داشتن مطالبه مشخص، شروع حرکت از حاشیە به مرکز، شعارهای ساختارشکن و تخریبگر نشان از وجود تنفری عمیق  و فریادی کە ۴٠ سال تلاش برای خاموش کردنش وجود داشت. تفاوت چشمگیر اعتراضات ٩۶ با اعتراضات ٨٨ و ... پیش از آنکه در "شدت" باشد، در "جنس" آن بود. قبل از هر چیز، این اعتراضات از دل شکاف و تضاد میان دو جناح اصول‌گرا و اصلاح‌طلب بیرون نیامده، و متعلق به یک قشر خاص نبود، بلکه محصول انباشت تضادهای به تعویق افتاده و سرکوب شده کلیت نظام جمهوری اسلامی بود. 

 

اعتراضات با یک پیکر جمعی سیاسی جدیدی روبرو بود که مهم‌ترین وجه مشخصه آن خودآئینی و استقلال از جناح‌های حکومتی بود، میتوان گفت  تمام خیرش‌های مردمی، کم و بیش، واجد سه خصلت اند و هرچه قدر این سه ویژگی برجسته‌تر باشد، می‌توان بیشتر از اصالت و حقانیت این خیزش‌ها مطمئن بود کە عبارتند از:

١- جدایی و فاصله پیکر سیاسی جمعی مردم با بدنه حکومت

٢- جهت‌گیری و حرکت مرکزگریز این پیکر جمعی به سمت حاشیه‌ها و اقلیت‌ها

٣- جهان‌شمولی و همگانی بودن خواست‌ها و مطالبات

هر سه ویژگی در خیزش ٩۶ نسبت به اعتراضات سال ۸۸ به شکل بارزتری قابل مشاهده بود و از این منظر می‌توان گفت، اعتراضات ٩۶ مردمی‌تر بود.

 

همچنین میتوان گفت در دورانی که گفتمان اصلاح طلبی حکومتی با توجه به سرکوب و به حاشیه‌راندن گفتمان های تحول خواه‌ و دموکراسی طلب خود را به عنوان تنها بدیل موجود به جامعه معرفی کرده ، مفهوم "مردم" دستخوش تحولی معنایی گردید. تعریف جامعە، ملت، ارادەی خلق  وموجودیت زن و... تحریف شدە وآشکار است کە  از نگاه حاکمان، موجودیت خلق تنها به گروهی از شرکت کننده‌گان در انتخابات تقلیل یافته‌ بود که وظیفه‌ دارند از انتخاب گزینه‌ «بدتر» و «سوریه‌ای و عراقی » شدن ایران جلوگیری کنند. انگار مفهوم "مردم" دیگر نه مشمول آنهایی می شد که مطالباتشان فراتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی است و نه آنهایی را دربر می گرفت که سی درصد از جمعیت ایران را تشکیل می دهند و از گرسنگی رنج می برند. و اینکە مردم "حاشیه"، اصولا مشمول مفهموم "مردم" نمی باشند و هیچ عاملیتی نیز برای آنها نمی توان متصور شد در ظاهر بحران این مسئلە شفاف است کە مشکلات اقتصادی، فقر و فساد ساختاری، فقدان برنامه جامع برای جوانان، شکاف جمعیتی آشکار میان طبقات اجتماعی، و حق حیات و دیگر حقوق اساسی میلیونها انسان را در ایران با مخاطرات جدی مواجه‌ کرده‌ است. اما مشکل اساسی و  بطن بحران در"سیستم سیاست" نهفته است. در چنین شرایطی است که خلق و خواسته‌های آنان بار دیگر تعاریف را مشخص می کنند و نه  گفتمان های درون حکومتی، و این است که مسبب یک کنش جمعی می شود.

 

"عدالت اجتماعی" مسئله‌ای است که اساساً در سیاست‌گذاری، برنامه‌های توسعه و بودجه‌نویسی تمامی دولت‌های سه دهه گذشته جمهوری اسلامی غایب بود. اعتراضات ٩٦ در چنین پس‌زمینه‌ای شکل گرفت و به همین خاطر به واضح‌ترین شکل ممکن تخاصمات طبقاتی و اجتماعی را نشان داد. با این حال، این تجمعات اگرچه در ابتدا سویه‌ای اقتصادی داشت، اما به سرعت کلیت رژیم جمهوری اسلامی را هدف قرار داد و این  اتفاق در بدترین زمان ممکن برای جمهوری اسلامی رخ داد، در دورانی که آنها خود را "جزیره ثبات" منطقه می‌خواندند و مقولەی "امنیت" را بر سەر همسایگان و منطقە می کوبید و همچنین مدعی همگرایی ملت با دولت و حتی سپاه پاسداران بودند.

 

جامعەی ایران با گسل های مختلفی همچون گسل های سیاسی ناشی از فقدان آزادی های سیاسی و آزادی بیان، گسل های قومیتی ناشی از نقض حقوق شهروندی، گسل زنان ناشی از نقض حقوق و موجودیت اجتماعی، گسل اقتصادی ناشی از فقر، فساد، حاشیه نشینی و تبعیض مواجه میباشد، تجربه دولتهای "سازندگی"، "اصلاحات"، و "اعتدال"، که در دوره‌‌هایی اکثریت مجلس را با خود داشته‌اند، توده‌های مردم عادی را از گفتمان اصلاح‌طلبی حکومتی و سیاست‌ورزی تک-محوری متمرکز بر انتخابات مهندسی شده دولتی ناامید کرده است. به نظر میرسد که برای اکثریت مردم، که در سالهای اخیر به زیر خط فقر پرتاب شده‌‌اند، نه تنها تفاوتی ماهوی در زمینه سیاستهای اقتصادی کلان سیاست خارجی و نیز فساد اداری بین دو جناح اصلی حکومت وجود ندارد بلکه جناح اصلاح‌طلب حکومتی عملا نقش سوپاپ اطمینان کل حاکمیت را ایفا کرده است. به این ترتیب اعتراضات ٩٦ آشکارا در پی "راه سوم"ی ورای گزینه‌های درون نظام است اما تلاش حکومت در حذف فیزیکی و سیاسی نیروهای اپوزیسیون و موج مردمی آزادیخواه و دموکراسی طلب، همگان را محکوم بە چارە یابی در درون نظام موجود سوق میداد، اما مشاهدە شد کە کاملا بالعکس  در این اعتراض‌ها هیچ نامی از رهبران جنبش سبز و یا رهبران اسلامی بە میان نیامد، تصمیم گیرندە خود مردم بودند و میتوان گفت پیش لرزه های فعال شدن یکی ازمهمترین گسل های موجود در جامعه ایران یعنی تغییر بنیادین سیستم حاکم بە دست مردم و براساس خواستە های مردم در میان بوده و میباشد.

 

و اما از نقاط ضعف اعتراضات میتوان بە این مطلب اشارە کرد کە ترکیب شعارها و معترضان و خواسته های آنان، نتوانست جامعە را به سوی آلترناتیو مشخصی هدایت کند و بیشتر به یک نه و نفی بزرگ شبیه بود تا جستجوی یک آلترناتیو، اعتراضات اگر چە از تفاوتهای بسیاری در مقایسە با ٨٨ قرار داشت اما بیشتر از ماهیتی هویت گرا برخوردار بود تا اعتراضی کە مسیری انقلابی را بپیماید. نه‌تنها جنبه‌های ایجابی "راه حل جایگزین" اعتراض‌ها مشخص نبود بلکه  مشخص نشد کە خواسته‌‌‌های سلبی معترضان کدام است؟ سقوط دولت، حذف و انحلال و قطع بودجه برخی نهادها یا تغییر رژیم. اعتراض‌های جدید حتما متفاوت از گذشته بود، اما چنان در هم ریخته و متنوع، که سخت می توان آن را در یک قالب واحد به عنوان "راه سوم" صورت‌بندی کرد، گذار از این مرحله و فرارفتن از شعارهای سلبی و رسیدن به شعارهای برنامه ای کە بتواند  طرحی از نظام جایگزین را براساس سیاستی دموکراتیک ارائه دهد لازم است. در میانەی این اعتراضات زنان جبهەی چشمگیری را بە خود اختصاص دادند میتوان گفت زنان در نظام ایران کسانی هستند که کمترین منافع ممکن را در وضع مستقر کنونی دارند. آنها امیدی به حل وضعیتی که در آن زندگی می‌کنند ندارند و همین نومیدی، موجب خشم و نفرت آنها از همه نمایندگان وضع موجود شده است در نظام زن ستیز ایران میدانی کە زن بتواند موجودیت راستین خود را ببیند، تعریف و لمس کند وجود ندارد بالعکس نظام موجود با استفاده ابزاری از زنان برای نیل به مقاصدش مشروعیت میبخشد. حضور زنان در تظاهرات مردمی و صنفی در زمان انقلاب خلقهای ایران و در سال ۵٧ بە صورت پررنگ در تاریخ ایران مشهود است اما وقایع پس از آن و مصادرە انقلاب از طرف مذهبیون تندرو منتج بە حذف و سرکوب آنها شد که بیم نکرار آن نیز هنوز وجود دارد.

 

می توان گفت کە یکی از کشمکشهای زنان ایرانی با نظام ۴٠ سالەی جمهوری اسلامی پس از انقلاب تاکنون پدیدەی حجاب اجباری می باشد که یکی از مصادیق خشونت علیە زنان است چرا کە جبر، زور و تحمیل برخلاف میل فرد، خشونت محسوب میگردد و آزادی پوشش یکی از حقوق اساسی انسانها میباشد، اعتراضات ٩۶ بار دیگر موضوع حجاب را بە موضوعات اساسی ایران مبدل کرد و شروعی بود برای حرکات نمادین و اعتراضی نسبت بە همەی بی عدالتیها در ایران، اگرچە رژیم این اقدامات را کوچک تلقی مینماید اما میتوان دید کە رژیم توانایی مقابلە با پتانسیل زنان را ندارد چرا کە زنان نیروی تعیین کنندە تمامی معادلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بودە و می‌باشند، نکتەی قابل توجە این است کە زنان نباید خواستە ها و مطالبات خود را بە مسئلەی حجاب تقلیل دهند، چرا کە رژیم این مطالبە را خطری جدی برای خود نمی بیند، و اصولا از آن به عنوان یک حربه استفاده می کند تا در هر زمان که نیاز شد و احتایاج به امتیاز دهی داشت از آن استفاده کند، بالعکس انسجام و همگرایی زنان و بازگشت آنان بە گوهر راستینشان زنگ خطری برای ایران و تمامی سیستم هایی است کە در سایە ذهنیت جنسیتگرا-اسلام گرا خود را سازماندهی کردەاند چرا کە جمهوری اسلامی خود میراث دار تجربه دیرین دولت داری و سیستم خسروانی در ایران است ومبنای دولت خود را بر اساس بردگی زن ایجاد نمودە است.

 

از این رو آزادی زنان با تلاش، مبارزه و مقاومت خودشان و بدون چشمداشت از هیچ نیروی اقتدارگرایی بدست می‌آید. زمانیکە زنان اختلافات ملی، مذهبی وطبقاتی را کنار بگذارند نقطە اشتراکشان زن بودن باشد، هیچ نیرویی قادر نیست در مقابل ارادەی آنان مقاومت نماید و می‌توانند با الگو برداری از حرکت زنان در جنبش های آزادی خواهی که آزادی زن را محور آزادی جامعه قرار داده و در تلاش برای برقراری سیستم انسان محور و برابری طلب در تمامی عرصه‌ها و شؤن اجتماعی است به مبارزات خود مسیر داده و پیروزی خود را مسجل نمایند.