بارزانی نماینده خط خیانت در تاریخ کوردستان

همانطور که رهبر آپو بارها اشاره کردند در تاریخ کوردستان دو خط وجود دارند یکی خط مقاومت و دیگری خط خیانت! خط خیانت همیشه با اشغالگران جهت منافع فردی یا طبقه‌ای خودشان همدست بوده اند.

همانطور که رهبر آپو بارها اشاره کردند در تاریخ کوردستان دو خط وجود دارند یکی خط مقاومت و دیگری خط خیانت! خط خیانت همیشه با اشغالگران جهت منافع فردی یا طبقه‌ای خودشان همدست بوده اند و به همین جهت همیشه یکی از موانع اصلی در برابر خط مقاومت برای آزادی کوردستان بوده‌اند.
این خط همیشه در تاریخ حضور داشته‌اند و قشری از جامعه ی کوردستان را نمایندگی می‌کردند.
حال که نچیروان بارزانی وارد تهران شده و به شکل تحقیرآمیزی با مقامات ایران دیدار کرده فرصت مناسبی است که تاریخچه‌ی این طایفه و چگونگی به قدرت رسیدنشان را بررسی کنیم.
نمی‌توان از طایفه بارزانی حرف زد اما نامی از ملا مصطفی را به میان نیاورد. او به فردی جنگاور شناخته می شود و به ژنرال مصطفی معروف است اما در حقیقت هیچ دستاورد جنگی نداشته است. این قاضی محمد بود که لقب ژنرال را به او داد و او هم تا زمانی که روس‌ها در ایران بودند عملا نیازی به مانور و عملیات نظامی پیدا نکرد اما به محض اینکه روس ها عقب نشینی کردند و زمان اثبات ژنرال فرا رسید عملا به عراق عقب نشینی کرد و صحنه را خالی گذاشت و سپس با عبور از نقاط مرزی ترکیه خود را به آذربایجان رساند و به شوروی پناهنده شد! یعنی حتی حاضر نشد در زادگاهش بماند و تا این سطح وابسته به تامین امنیت از طریق شوروی شده بود.
بارزانی‌ها حتی جنگاورترین شان اساسا انسان های وابسته و خائن و بی پرنسیب هستند چرا که همین ملا مصطفی پس از مدتی به عراق بر می‌گردد و به خون قاضی محمد و تمام کسانی که توسط ارتش پهلوی اعدام شده بودند پشت می‌کند و با حمایت مستقیم ساواک جنگی را علیه دولت عراق شروع می کند.
البته خیانتکار همیشه سزای کارش را می بیند چرا که خود را به اراده ی دیگری وابسته می‌کند و اراده‌ی دیگری هر آن ممکن است تغییر کند. زمانی که پهلوی با دولت عراق بر سر شط‌العرب به توافق می رسد عملا تمام کمک هایش را به بارزانی قطع می کند و آنها دوباره در موضع ضعف قرار می گیرند. این وضعیت آنها به همین شکل ادامه پیدا می کند تا امریکایی‌ها وارد عراق می‌شوند و این بار آنها یک چتر حمایتی برای بارزانی ها درست می کنند.
حال وارث همان حکومت نچیروان بارزانی وارد تهران می‌شود و به اصطلاح دیدارهای دیپلماتیک انجام می دهد اما هیچ گاه این دیدارهای دیپلماتیک بدون خواسته نخواهد بود. در همین دیدارها شاهد هستیم که رژیم ایران صراحتا در مورد خلع سلاح و اخراج احزاب کوردی اظهار نظر می‌کند و به دنبال این است تا فشار را روی خط مقاومت با استفاده از این عوامل خیانتکار خودش بیشتر کند.
مسئله این نیست که اقلیم کوردستان یک حکومت مستقل است و آن طور که هوادارانش سعی در سفید پوشی دارند سیاست مستقل خودش را دارد. مسئله این است که ضرورتی در این دیدارها وجود نداشت. بارزانی از قبل می دانست رژیم ایران چیزهایی را از او می خواهد که خلاف منافع کوردهاییست که اپوزیسیون رژیم ایران هستند و در باشور مستقر شده اند اما برای منافع عشیره ای خودش حاضر شد بر سر آنها معامله کند. از هر زاویه ای که نگاه کنیم این نامش سیاست ورزی مستقل نیست بلکه خیانت است. خط مقاومت باید از این موضوع و تمام مواردی که در تاریخ بوده درس بگیرد و راه خودش را از خط خیانت جدا کند چرا که عملا می بینیم که هر عقب نشینی احزاب روژهلات، عقب نشینی دیگری را به دنبال داشته است و هر پیمان و همراهی با این ها نتیجه اش چیزی جز به تعویق افتادن تحقق کوردستان یکپارچه و آزاد نخواهد بود.